ربطى
به اسلام ندارد ، به خودشان مربوط است
دردفاع
از هاشم آغاجرى
۱ - خداوند با نفي و نهي تقليد كوركورانه ، مسلمانان را هشدار داده از چيزي
كه علمي بر آن ندارند پيروي نكنند ، چرا كه چشم و گوش و دل ( ابزار سه گانه
شناخت ) كه براي درك و فهم به آنان بخشيده است مسئول و پاسخگو هستند (
اسراء ۳۶ ) . حال اگر كساني هاشم آغاجري را به جرم بيان انديشه هاي دكتر
شريعتي در مذمت تقليد كوركورانه محكوم به اعدام مي كنند ، ربطي به اسلام
ندارد ، به خودشان مربوط است .
۲ - حضرت ابراهيم ( ع ) با پروردگاري كه از رازهاي دروني انسان از خودش
آگاه تر است ، پرده پوشي و پنهان كاري نداشت و صادقانه و صميمانه نا آرامي
و مطمئن نبودن خود را به چگونگي زنده شدن مردگان در روز رستاخيز با او در
ميان مي گذارد ، خداوند نيز نه تنها نام « خليل » اش را از صحيفه خالصان خط
نمي زند ، بلكه با استقبال از چنين شك محققانه اي ، آزمايش و تجربه اي علمي
براي درك عميق اين معما به او آموزش مي دهد ( بقره ۲۶۰ ) . حال اگر كساني
ترجيح مي دهند مردم در فتاوي و احكام رساله هاي آن ترديد نكنند ، ربطي به
اسلام ندارد ، به خودشان مربوط است .
۳ - خداوند به رسول گرامي اش صريحاً فرمان داده اعلام نمايد : « اين راه من
است كه با بصيرت به سوي خداوند دعوت مي كنم ، هم من و هم هر آن كس كه از من
پيروي كند » . ( يوسف ۱۰۸ ) . حال اگر كساني به رغم ادعاي پيروي از اسلام
ناب محمدي ، دعوت بصيرانه را با سوق دادن تقليدي اشتباه گرفته اند ، ربطي
به اسلام ندارد ، به خودشان مربوط است .
۴ - از نشانه هاي ده گانه اي كه خداوند از صفات « عباد الرحمن » در قرآن بر
شمرده است ، يكي هم اين است كه وقتي به آيات خدا يادآوري مي شوند ، كر و
كور ( مقلد وار ) روي آن نمي افتند ! ( فرقان ۷۳ ) . يعني « رب » و مربي ما
، تقليد كوركورانه از خودش را هم نمي پسندد و بر خواستن و حركت را طلب مي
كند نه افتادن و متوقف ماندن را . حال اگر كساني سخن آغاجري را كه نقل سخن
الهي است نمي پسندند ، ربطي به اسلام ندارد ، به خودشان مربوط است .
۵ - خداوند در كتاب حكيمش صريحاً فرمان داده است : « اگر در مجلسي ديديد كه
آيات خدا به كفر و استهزا كشيده مي شود ، با آنها منشينيد تا هنگاميكه به
سخن ديگري بپردازند » ( نساء ۱۴۰ ) . يعني حداكثر اجازه اي كه به مؤمنين در
چنين مواقعي داده است ، ترك موقت و مسالمت آميز ( نه هميشگي و قهر آميز )
جلسه است ، حال اگر كساني توهين به خدا ، رسول ، امامان ، مراجع ، رهبر و .
. . را مستوجب مرگ مي دانند و آنرا قانوني كرده اند و حاميانشان سخن هيچ
دگر انديشي را بر نمي تابند و جلسات سخنراني غير مقلدين را با ضرب و شتم به
هم مي ريزند ربطي به اسلام ندارد ، به خودشان مربوط است
۶ - قرآن آشكارا اعلام كرده است:
« كساني ( بت پرستاني ) را كه غير خدا را مي
خوانند دشنام ندهيد تا دشنام متقابل آنها را به خدا موجب نشويد ، چرا كه ما
براي هر امتي عملشان را زينت داده ايم ( اعتقادات هر قومي به تشخيص خودشان
نيكوست ) ( انعام ۱۰۸ )
اگر اين فرمان ، كه ما را صريحاً از مرگ خواهي و
دشنام دادن ( حتي به مشركين ) باز مي دارد ، به قرآن و به سيره پيامبر ( كه مدارايش
با مخالفين زبانزد بود )، و به علي كه( عدالتش در اوج قدرت سياسي به مخالفين ميدان
مي داد كه در نماز جماعت در دوران خلافتش ، عليه او شعار بدهند و به شرك متهم اش
نمايند )، و به اسلام ربطي ندارد ، به خودشان مربوط است .
۷ - در نظام سياسي قرآني ، نه تنها مخالفين حق حيات و حضور سياسي اجتماعي دارند ،
بلكه در هنگامي كه جنگ سرنوشت ساز ، كه در پيشرفته ترين كشورهاي مدعي دموكراسي هم
آزادي ها قانوناً محدود مي شود ، تشكيل جلسه توطئه آميز شبانه عليه تصميمات رهبري (
پيامبر ) هم در امر جنگ تحمل مي شود و عدم تعرض به آنان با توكل به خدا توصيه مي
شود ( نساء ۸۱ ) . حال اگر كساني در شرايط صلح هم ، نه جلسات توطئه آميز ، بلكه
گفتگوي علمي را هم تحمل نمي كنند و منتقدين خير خواه و موافق نظام و مشفقين دلسوز
را هم امان نمي دهند ، ربطي به اسلام ندارد ، به خودشان مربوط است .
۸ - مطابق بيان مكرر قرآن ، خداوند به دشمنان آشكار و نهان پيامبران آزادي و ميدان
عمل داده تا در برابر مكتب و مرام توحيدي ، سخنان آراسته اي عرضه نمايند تا
ناباوران آخرت آنها را هم بشنوند ، تا آنها هم راضي شوند و آنچه مي خواهند انجام
دهند ( انعام ۱۱۳ ، ۱۱۲ ) . چنين آزادي و اختياري كه از فلسفه آفرينش انسان و
ابتلاي او در گزينش مستقل راه خير و شر ناشي مي شود ، اگر همواره ناديده گرفته شده
و مردم به عنوان گوسفنداني ،كه نياز به طوق تقليد دارند ! و يتيم و صغير و سفيه
شمرده مي شوند ، ربطي به اسلام ندارد ، به خودشان مربوط است .
۹ - در اسلام قرآني ( نه فقاهتي و سنتي ) نه تنها عقيده مخالف ، بلكه تبليغ و تعليم
و تدريس آن به هر طريقي ، اعم از كتاب ، فيلم ، ويدئو و . . . تحمل مي شود . به
مصداق : « آن را كه حساب پاك است از محاسبه چه باك است » ، كتابي كه تأكيد مي كند
با « تبين راه رشد از بيراهه اكراه و اجباري در دين وجود ندارد » . ( بقره ۲۵۶ ) ،
ترسي از اينكه به مخالفين اش در همه زمينه هاي فكري ميدان و مهلت كافي بدهد ندارد .
حال اگر كساني كه به دلايل ضعف استدلال و برهان و تنگ نظري و ترس از فرو ريختن پايه
هاي پوشالي بناي فكريشان ، انتظار دارند ديگران به اجازه آنها فكر كنند ، ربطي به
اسلام ندارد ، به خودشان مربوط است .
۱۰ - اگر به دلايل سياسي تاريخي و مصلحت انديشي هاي بشري ، اكثريت فقهاي شيعه و سني
حكم به قتل مرتد داده اند ، اين امر به كتاب خدا ، كه هيچ گونه كيفري دنيايي براي
ارتداد تعيين نكرده ، و تحمل و آزاد گذاشتن ملحدين ( اعراف ۱۸۰ ) و سپردن مرتدين به
نتيجه اُخروي عمل خودشان را توصيه كرده است ( مائده ۵۴ و بقره ۱۸۰ ) ، ربطي به
اسلام ندارد ، به خودشان مربوط است.
۱۲ آذر ۱۳۸۱
|