آزمايشات آدمى (۱)
خداوند در آفرينش انسان از روح خودش در او
دميد، سپس به او اختيار داد تا با استفاده از اين نعمت، در دو راهىهاى
زندگى و انتخابِ ميان خير و شرّ، خدمت وخيانت، و خدا و شيطان، رشد و كمال
يابد. اما انتخاب ِدرست نيازمند انديشه كردن و تلاش وتكاپو با قبول زحمت و
محروميت است كه : نابرده رنج گنج ميسر نمىشود.
آزمايش در نظر مردم، سنجشى است براى كسب اطلاع از نتيجه آزمون در باره
آدميان يا اشياء و امورذهنى، اما خداوند عليم و خبير كه محيط به ظاهر و
باطن ماست، چه نيازى به آزمودن دارد كه اين همه در قرآن ازامتحان انسانها
سخن مىگويد؟
به نظر مىرسد برداشتى كه از آزمون الهى در فرهنگ دينى ما مىشود، چندان با
فلسفه امتحان كه در متن آيات و معناى واژههاى مرتبط با آن فهميده مىشود
سازگار نيست. به اين دليل شايسته ديده شد نگاهى اجمالى به ميدان معنى شناسى
"آزمايش" در معرفت دينى بيندازيم و كلمات بكار رفته در آن را مورد تأمل
قرار دهيم.
اين كلمات از اين قرارند: امتحان، اختبار، تمحيص، تمخيض، ابتلاء و فتنه. كه
سعى مىكنيم به معناى اصلى و تفاوت آنها با يكديگر آگاه شويم.
امتحان
امتحان از ريشه "مَـحِـنَ" از مصدر "مِحْنِت"، به
كارى گفته مىشود كه با سختى و دشوارى همراه است. يعنى براى رسيدن به نتيجه مطلوب و
مقصود محبوب، بايد خود را براى سختىها آماده كرد و از عهده آن برآمد. در كتابهاى
لغت كاربرد اين واژه را در زمينههاى زير تعريف كردهاند:
پالودن نقره از طريق گداختن آن در كوره ذوب فلزات براى رسيدن به خلوص عيار، گل و
خاك را از چاه بيرون كشيدن براى رسيدن به آب، كشيدن چرم براى نرم و نازك و قابل
عرضه كردن آن، تازيانه زدن براى تأديب و تربيت. علاوه بر مفهوم "سختى"، مفهوم تداوم
و استمرار نيز در كلمه امتحان وجود دارد. مثل: تمام روز را در حال تلاش يا راه رفتن
بودن، راه بردن شتر تا جائى كه خسته شود، پوشيدن جامه به مدت زياد تا پوسيدن آن.
با ملاحظه اين كاربردها در مىيابيم كه مفهوم امتحان، نه اطلاع يافتن از نتيجه يك
آزمون، بلكه طى طريق سختى است كه براى رسيدن به مقصود بايد تحمل كنيم. اين واژه فقط
دوبار در قرآن آمده است كه در زير مشاهده مىكنيد:
حجرات ۳- (درباره مسلمانانى كه با رعايت ادب و
احترام در برابرپيامبر توانسته بودند بر فرهنگ قبيلهاى و خُلق و خوى دوران
جاهليت، كه از دور و با صداى بلند يكديگر را خطاب مىكردند غلبه يابند)....
اولئك الذين امتحن الله قلوبهم للتقوي..
ممتحنه ۱۰- ( درباره زنان مهاجرى كه با ترك همسر مشرك خود به مدينه روى آورده و
به جامعه اسلامى روى مىآوردند و شرايط حساس زمانه ايجاب مىكرد مورد شناسائى
دقيق قرار گيرند تا مبادا انگيزهاى ديگر فردى يا سياسى موجب آن شده باشد).
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ
فَامْتَحِنُوهُنَّ ۖ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ ۖ فَإِنْ
عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ ۖ لَا
هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَلَا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ ۖ وَآتُوهُمْ مَا أَنْفَقُوا
ۚ وَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ أَنْ تَنْكِحُوهُنَّ إِذَا آتَيْتُمُوهُنَّ
أُجُورَهُنَّ ۚ وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ وَاسْأَلُوا مَا
أَنْفَقْتُمْ وَلْيَسْأَلُوا مَا أَنْفَقُوا ۚ ذَٰلِكُمْ حُكْمُ اللَّهِ ۖ
يَحْكُمُ بَيْنَكُمْ ۚ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ
اى كسانى كه ايمان آوردهايد چون زنان با ايمان مهاجر نزد شما آيند آنان را
بيازماييد خدا به ايمان آنان داناتر است پس اگر آنان را باايمان تشخيص داديد
ديگر ايشان را به سوى كافران بازنگردانيد نه آن زنان بر ايشان حلالند و نه آن
[مردان] بر اين زنان حلال و هر چه خرج [اين زنان] كردهاند به [شوهران] آنها
بدهيد و بر شما گناهى نيست كه در صورتى كه م هرشان را به آنان بدهيد با ايشان
ازدواج كنيد و به پيوندهاى قبلى كافران متمسك نشويد [و پايبند نباشيد] و آنچه
را شما [براى زنان مرتد و فرارى خود كه به كفار پناهنده شدهاند] خرج كردهايد
[از كافران] مطالبه كنيد و آنها هم بايد آنچه را خرج كردهاند [از شما] مطالبه
كنند اين حكم خداست [كه] ميان شما داورى مىكند و خدا داناى حكيم است
تـَمحيص
به موضوع آزمون از زواياى مختلفى مىتوان نگريست؛
قبول رنج و سختى يك بُعد قضيه است كه دركلمه "امتحان" جلوه مىكند، تصفيه و پالايش
نيز كه نتيجه تحمل اين سختىهاست، بُعد ديگرى است كه در كلمه "تمحيص" مشاهده
مىگردد.
تمحيص (كه از نظر قواعد زبان عربى در باب تفعيل آمده)، از ريشه "مَحَنَ" مشتق شده
كه به نوعى دلالت بر پاك و پيراسته شدن از پليدى و پلشتى مىكند. مواردى كه
كتابهاى لغت از كاربرد اين كلمه در زمينههاى مختلف ذكر كردهاند به قرار زير است:
زَر را گداختن و ناخالصىهايش را جدا كردن (كاربردى كه دركلمات امتحان و فتنه هم
ديده مىشود)، بهبود يافتن از بيمارى، از ميان رفتن بدى و دشوارى، گوشت را از
اضافات رگ و پى پاك كردن، بيرون آمدن خورشيد از حجاب ابر و گرفتگى آسمان، جلا دادن
سرنيزه، خالص و ناب كردن نوشابه، غفران الهى كه بنده را پاك و مبرا از گناه سازد.
اين واژه دو بار در قرآن به كار رفته است. هر دوبار در سوره آل عمران در باره هدف و
فلسفه جنگ وجهاد دفاعى در اسلام:
آل عمران آيات ۱۴۰ تا ۱۴۳ـ إِنْ يَمْسَسْكُمْ
قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ ۚ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ
نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا
وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ ؛
وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ ؛ أَمْ
حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ
جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَيَعْلَمَ الصَّابِرِينَ ؛ وَلَقَدْ كُنْتُمْ تَمَنَّوْنَ
الْمَوْتَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَلْقَوْهُ فَقَدْ رَأَيْتُمُوهُ وَأَنْتُمْ
تَنْظُرُونَ
اگر به شما آسيبى رسيده آن قوم را نيز آسيبى نظير آن رسيد و ما اين روزها[ى
شكست و پيروزى] را ميان مردم به نوبت مىگردانيم [تا آنان پند گيرند] و خداوند
كسانى را كه [واقعا] ايمان آوردهاند معلوم بدارد و از ميان شما گواهانى بگيرد
و خداوند ستمكاران را دوست نمىدارد ؛ و تا خدا كسانى را كه ايمان آوردهاند
خالص گرداند و كافران را [به تدريج] نابود سازد ؛ آيا پنداشتيد كه داخل بهشت
مىشويد بىآنكه خداوند جهادگران و شكيبايان شما را معلوم بدارد ؛ و شما مرگ را
پيش از آنكه با آن روبرو شويد سخت آرزو مىكرديد پس آن را ديديد و [همچنان]
نگاه مىكرديد
آل عمران آيه ۱۵۴- ..... يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ
مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا ۗ قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ
الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَىٰ مَضَاجِعِهِمْ ۖ وَلِيَبْتَلِيَ
اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ ۗ وَاللَّهُ
عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ
... مىگفتند اگر ما را در اين كار اختيارى بود [و وعده پيامبر واقعيت داشت] در
اينجا كشته نمىشديم بگو اگر شما در خانههاى خود هم بوديد كسانى كه كشته شدن
بر آنان نوشته شده قطعا [با پاى خود] به سوى قتلگاههاى خويش مىرفتند و [اينها
] براى اين است كه خداوند آنچه را در دلهاى شماست [در عمل] بيازمايد و آنچه را
در قلبهاى شماست پاك گرداند و خدا به راز سينهها آگاه است
تـَمخيض
اين واژه كه فقط يك بار در قرآن به معناى "درد
زايمان" آمده است، نشانگر نهايت درد و رنجى است كه لازمه هر تولدى مىباشد. آيه
مورد نظر كه درتوصيف شرايط تولد بنده پاك و پرهيزكار حق، حضرت عيسى بن مريم پس از
دردى سهمگين در تنهائى و تبعيد آمده است، اشارهاى بس لطيف به عمق معنائى اين واژه
دارد:
مريم ۲۲و ۲۳- فَحَمَلَتْهُ فَانْتَبَذَتْ بِهِ
مَكَانًا قَصِيًّا ؛ فَأَجَاءَهَا الْمَخَاضُ إِلَىٰ جِذْعِ النَّخْلَةِ
قَالَتْ يَا لَيْتَنِي مِتُّ قَبْلَ هَٰذَا وَكُنْتُ نَسْيًا مَنْسِيًّا
پس مريم به عيسى آبستن شد و با او به مكان دورافتادهاى پناه جست ؛ تا درد
زايمان او را به سوى تنه درختخرمايى كشانيد گفت اى كاش پيش از اين مرده بودم و
يكسر فراموش شده بودم
گوئي "تمحيص" در مسير پالايش خود به "تمخيض" (درد
زايمان) مىرسد كه نماد سختترين دردهائى است كه نويد تولد نوينى مىدهد. حضرت مريم
نيز كه در قرآن به پاكى فوقالعاده ستوده شده است، پس از عمرى تلاش در مسير طهارت
نفس سرانجام كلمهاى را به دنيا آورد كه در قرآن " كلمة الله" ناميده شده است (آل
عمران ۳۹ و ۴۵ و نساء ۱۷۱).
معناى ريشهاى كلمه "مخض" در زبان عربى، زير و روشدن و بالا و پائين رفتن است؛ مثل
امواج متلاطم دريا، زير و رو شدن تودههاى ابربه هنگام طوفان و تكانهائى كه در
روستاها براى استخراج كره از دوغ مىدهند و بالا و پائين رفتن جنين آماده براى تولد
در رحم مادر. اصطلاحى معروف است كه «در زير و رو شدن روزگار جوهر وجودى انسان
شناخته مىشود» (في تقلب الاحوال تعرف جواهرالرجال). به اين ترتيب مشكلات زير و رو
كنندهاى كه از آن وحشت مىكنيم، در درون خود حامل نعمتى است كه ما را مىسازد.
ابرها تا از طريق باد، بالا و پائين نروند متراكم نمىشوند و بارانى نمىبارد.
كـَره نيز در بالا و پائين رفتن در مشك، خود را از دوغ و دوشاب جدا مىكند. جنين
نيز با جابجائى و تغيير موقعيت، راه خروج به دنياى تازه را پيدا مىكند.
اين كلمه هرچند در قرآن فقط يك بار آمده است، اما در نهجالبلاغه بارها تكرار شده
است. از جمله خطبه زير كه به طرز بىنظيرى، گوئى قصدى براى آموزش در كار بوده است،
حضرت علىۗ همه واژههاى مربوط به آزمون انسان را در يك عبارت آوردهاند:
خطبه ۱۹۲ (بند۳۹)- در باره انبياء و اولياء خدا:
و كانوا قوما مستضعفين، قد اختبرهم الله
بالمخمصه، و ابتلاهم بالمجهده، وامتحنهم بالمخاوف، و مخضهم بالمكاره، فلا
تعتبرواالرضي والسخط بالمال والولد جهلا بمواقع الفتنه والاختبار في موضع الغني
والاقتدار....
آنها مردمانى تحت ظلم و ستم (به ضعف كشيده شده) بودند كه خداوند آنان را با
گرسنگى، مجاهدتها، شرايط ترسناك و ناملايمات و سختىهاى زندگى آزموده بود. پس
چنين نتيجه نگيريد كه مال و اولاد را دليل رضايت يا خشم خدا بگيريد كه اين
قضاوت نشانه نادانى نسبت به آزمون الهى در شرايط گشاده يا تنگ دست بودن است.
اِختِبار
اختبار(در باب افتعال) از ريشه "خبر" واژه ديگرى در
ميدان معنى شناسى آزمون است كه بر خبرِ حاصل از آزمون و نتيجه و محصول آن دلالت
مىكند. آيات زير معناى اين واژه را نشان مىدهد:
محمد۳۱- وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّىٰ نَعْلَمَ
الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ
و البته شما را مىآزماييم تا مجاهدان و شكيبايان شما را باز شناسانيم و
گزارشهاى مربوط به شما را رسيدگى كنيم
توبه ۹۴- (در باره منافقين گريزان از شركت در جهاد) يَعْتَذِرُونَ إِلَيْكُمْ
إِذَا رَجَعْتُمْ إِلَيْهِمْ ۚ قُلْ لَا تَعْتَذِرُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكُمْ
قَدْ نَبَّأَنَا اللَّهُ مِنْ أَخْبَارِكُمْ ۚ
هنگامى كه به سوى آنان بازگرديد براى شما عذر مىآورند بگو عذر نياوريد هرگز
شما را باور نخواهيم داشتخدا ما را از خبرهاى شما آگاه گردانيده و به زودى خدا
و رسولش عمل شما را خواهند ديد آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده
مىشويد و از آنچه انجام مىداديد به شما خبر مىدهد
|