برادر ِِ .... چرا برادر کشی !؟
این سئوالی است که در تظاهرات ِ قبل از انقلاب، مردم از سربازان مسلح می
کردند و پس از برخورد خشن و خونینِ ِ حاکمیت با مخالفین در انتخابات ریاست
جمهوری اخیر نیز در ذهن و ضمیربسیاری از مردم مطرح شده و میشود. با این
تفاوت که به جای: برادر ارتشی... باید گفت برادر بسیجی، سپاهی، نیروی
انتظامی، اطلاعاتی و ....
چرا و چگونه ممکن است مدعیان و مبلغان یک آئین دینی همه اصول اخلاقی و
انسانی را زیرپا گذارده و همه قداستهای ادعائی را قربانی قدرت و ولایت خود
کنند!؟
البته در جنگهای داخلی یوگسلاوی سابق هم صِربهای جنایتکارازهیچ تجاوزی به
زنان مسلمان فروگذاری نمیکردند و سربازان آمریکائی نیزدر زندان ابوغریب
عراق ازعریان کردن اسیران و افساربستن برآنها برای تحقیرو توهین بسیار بهره
میگرفتند. از فجایعی هم که در زندانهای اسرائیل بر نوجوانان فلسطینی به
جرم پرتاب سنگ میگذرد کمتر کسی است بیخبرباشد.
به تاریخ گذشته خودمان هم که نگاه می کنیم، "شاپور ذوالاَکتاف"ها از سوراخ
کردن کتف اسیران عرب برای عبورِ بند اسارت و آقا محمد خانها از تپه و تل ِ
سرهای بریده و چشمهای از حدقه درآورده برای ارعاب مردم استفاده میکردند.
انوشیروان معروف به عادل!! نیز از قتل عام مزدکیان و وارونه کاشتنشان همچون
درخت در زمین خودداری نمیکرد. ما قرنها بلکه هزارههاست گرفتار این
سَبُعیتهاهستیم.
اما اگرسالیانی دراز زیر سلطه ایلخانان و تیموریان بودیم و مغولها زدند و
کشتند وسوختند و بردند، بیگانه بودند، نه هموطن و همدین ما!! آنها مدعی
مسلمانی و مبلغ آئین اهل بیت پیامبررحمت نبودند، مردم نیزانتظاری از آنها
جز آنچه کردند نداشتند.
سؤال اینجاست که چگونه میتوان به نام اسلام ، که نامش برگرفته از سِلم و
سلامت و صلح و آشتی است، و برای زمینه سازی ظهور کسی که منتظر قیامش برای
استقرار قسط و عدالت درجهان هستند، طلب کنندگان قسط و عدالت در وطن را مورد
شکنجه و آزار قرار داد!؟ در آغازِ تظاهرات، مردم باور نمیکردند نیروهای
سرکوبگر ایرانی باشند و با فرافکنی آنها را فلسطینی و لبنانی تصور میکردند!
آخر مگر میتوان باور کرد هموطن ِ همباوری حمیّت و غیرت نداشته باشد؟
پس این همه آیه و حدیث و روایت در حرمت جان و مال و ناموس و آبروی مردم که
در حوزهها میخوانند و به مردم میآموزند چه شد و به کجا رفت!؟ آیا
قراراست "ماکیاولیسم" در قالب ولایت درآید و هدف هر وسیلهای را توجیه کند،
یا دین تازهای ظهورکرده که از آن بی خبریم؟
می گویند حوادث اخیر توطئه دشمنان اسلام و تبلیغات بیگانگان است؛ ندا را
آنها کشتند، خوابگاه دانشجویان را تروریستها به خاک و خون کشیده و دل رهبر
را به درد آوردند! نام ترانه موسوی اصلا در ثبت احوال نیست، تجاوزبه
زندانیان دروغ آشکار است، لباس شخصیها نیروهای خودجوش مردمی هستند و....
اما شکنجه گاه کهریزک که دستوربستنش را دادند و شهادت روح الامینهای خودی
را چگونه می توان توجیه کرد و برای شستن شایعات تجاوز در زندان ها چه
تدبیری اندیشید؟
با وجود همه پوششها و پنهان کاریها، درنظام خداوند برجهای دیدهبانی و
شاهد و مشهودهای فراوانی وجود دارد که هر جنایتی را برملا و به موقع خود
افشا خواهد کرد. آیا سوگندهای ابتدای سوره بروج را که شرح نمونهای ازاین
جنایات وهشداری به آنهاست نخوانده اند؟
سوگند به آسمان که دارای برج ها(ی نگهبانی) است،
سوگند به روزموعود(حساب رسی)، سوگند به همه شاهدان و همه آنچه مشاهده شده، در
گودال انداخته شدگان (بخوانید در سلول و سوله ها) کشته شدند، با آتش گیرانه دار
(بخوانید با شکنجه های وحشیانه)، درحالی که شکنجه گران بربالای گودال نشسته و
نظاره گرِ زجرمؤمنین بودند. به کدامین گناه ؟!.... به این جرم که (به جای
سرسپاری به مقام عظمای قدرت) به خداوندِ صاحب عزت و ستودگی ایمان داشتند (بزرگی
و ستایش را شایسته خدا میدانستند وفقط به ولایت مطلقه او باور داشتند).
ریشه یابی دینی برادر کشی!؟
برادرکشی به درازای تاریخ سابقه دارد. اولین آنها به
روایت قرآن، درنخستین خانه، یعنی خانواده "آدم" اتفاق افتاد. قابیل که بر هابیل سخت
حسادت میکرد، بنیانگزار اولین آدم کشی شد. پیوند برادری از قویترین پیوستگیها
بوده است. اما چه شد که این پیوند گسست وبرادرکشی باب شد؟
قرآن پاسخ می دهد "نفس" او کشتن برادر را (که عاطفیترین ارتباط است) برای او آسان
و هموار وتوجیه پذیر کرد، آنگاه او را کشت و از زیانکاران شد!
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ
فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ (مائده ۳۰)
کتابهای لغتِ زبان عربی واژه " طـَوّعـَتْ" (از ریشه
طوع) را، رام و مطیع کردن نفس و برخود آسان کردن انجام کارکراهت آمیز معنا کرده
اند. کراهت نفس ممکن است هم از قبول سختیهای راه حق باشد و هم در انجام کارهای
خلاف اخلاق و انسانیت. پس راضی کردن نفس هم میتواند منفی باشد و هم مثبت.
چگونه ممکن است آدمی خود را به انجام جنایت راضی کند؟
محال است آن که نفس بیدار، وجدان هشیار، پروای از خدا و پلیس درونی پرکار دارد
بتواند دست به شکنجه و آزار دیگران بزند. ابتدا باید وجدان خود را زیر پا بگذارد،
چراغ چرائی نفس را خاموش کند، نفس ملامت گر را مجاب کند، آنگاه با خیال راحت هر
کاری را انجام دهد!!
چنین کاری را آقایان "توجیه شرعی" مینامند، که ازجنس همان "کلاه شرعی" است. ابتدا
خودی را غیر ِخودی میکنند و انگ منافق، محارب، مفسد فی الارض، ضدانقلاب مخملی و
انواع دیگر میزنند، آنگاه حکم حاضر آماده آن را "قربة الی الله" اجرا می کنند و به
حساب ثواب آخرت خود میگذارند!
داستان برادران یوسف را هم که در قرآن خواندهاید؟ آن هم ماجرای دیگری از برادرکشی
است. اتفاقا پاسخ پدربه پسرانی که پیراهن خونی یوسف را آوردند فقط و فقط همین بود:
این "نفس" شما بود که کاری (وحشتناک) را برای شما
آراست و نیکو جلوه داد!
بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ.... (یوسف ۱۸)
"تسویل" شبیه همان واژه "طوّعت" در داستان دو فرزند
آدم است، که دلالت بر "خود فریبی" و توجیه شرعی تراشیدن برای تمایلات نفس سرکش
میکند. کاملتر و جامعتراز این کلمات برای توضیح روانشناسی خود فریبی انسان،
واژه "تزئین" نفس است که حدود سی بار در قرآن از زوایای مختلف فردی، اجتماعی و
درمیدانهای گونا گون زندگی و ابتلای آدمی آمده است. تزئین، زیبا نشان دادن وزینت
بخشیدن به اهداف باطلی است که نفس آدمی میطلبد و میکوشد عقل عاقبت اندیش و نفس
ملامتگر خود را با جلوههای آن بفریبد.
"ولایت مطلقه فقیه" و نفی نقش تودههای مردم در تعیین سرنوشت خویش ونادیده گرفتن حق
انتخاب آزاد مردم وانکارناشی بودن مشروعیت نظام از رأی مردم ، از همان نظریات تزئین
شدهای است که سرچشمه و اصل و اساس اختلافات و انحرافات اخیر است. ابتدا براى
مخالفت با ولايت فقيه شعار "مرگ خواهى" داده مىشود، آنگاه زجر و شكنجه و اعمال
كمتر از قتل آسان مىگردد.
به تعبير قرآن:
این دلهاى ايشان است كه گرفتار قساوت شده و
شيطان است كه اعمال آنها را به نظرشان نيكو جلوه داده است!
.... وَلَـكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ
يَعْمَلُونَ (انعام ۴۳)
۳۰ مرداد ۱۳۸۸
|