` `
`

چرا عذاب؟

آدمی یک سلسله نیازهای غریزی و مادی دارد به: آب و نان، مسکن و کار، همسر و دوست،... که در صورت «محرومیت» از آن‌ها «عذاب» می‌کشد؛ عذابِ گرسنگی، تشنگی، آوارگی، بیکاری، تنهایی ... و یک سلسله نیازهای معنوی دارد به محبت و مودت، تعلیم و تربیت و غیره رعایت حرمت و آبروی خویش، و در مقياس اجتماعي وسيع ‌تر، نياز به عدالت و آزادي و برخورداري از حقوق مدني كه محروميت از آنها براى انسانهاى آزاده و متعالى دردناك‌تر و عذاب‌آورتر است؛ عذابِ تحقیر، توهین، ظلم، ناامنی و استبداد حکومتی.

اینها عذاب‌هایی است که از بیرون بر ما تحمیل می‌شود، عذاب‌هایی نیز وجود دارند که نتیجه بی مبالاتی خودمان نسبت به سلامت بدنمان می‌باشد در: نحوه غذاخوردن، تفریح، ورزش و بی توجهی به آثار مخرب: استرس، حرص و حسد، الکل، اعتیاد و انواع آسیب‌های دیگر که موجب سرطان، بیماری‌های قلبی و قندی می‌شود و عذابی که می‌کشیم از خودمان است..

عذاب‌های اجتماعی

نا بسامانی‌های اجتماعی در اخلاق، فرهنگ، آزادی، اقتصاد، امنیت، سوء سیاست و مدیریت کلان جامعه، که همه از آن نالان هستیم، قرآن آن‌ها را نیز «عذاب» نامیده است؛ عذابی که خودمان با بی تفاوتی در برابر سرنوشت جامعه و سپردن سرنوشت مردم به ستمگران، برانگیزنده و پدید آورنده آن هستیم:

انعام ۶۵- بگو: او تواناست که عذابی از فراز شما یا از زیر پایتان بر شما برانگیزد، یا لباس تفرقه بر شما بپوشاند و (نتیجه) خشم و خشونت‌ ‌تان (بر یکدیگر) را به شما بچشاند ( به جان هم بیفتید). ببین چگونه آیات خود را به شیوه‌های مختلف بیان می‌کنیم، باشد تا ( به عواقب اجتماعی سکوت خود در برابر ستمگران) آگاهی یابند.

«قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَىٰ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذَابًا مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ اوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيَاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ»

ظاهر آیه اشاره به «عذاب» آسمان و زمین (آتشفشان و زلزله) دارد، اما از آنجایی که به جای آسمان و زمین، از «مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ» یاد کرده، مفسرین عذابی از مافوق و مادون را مطرح کرده‌اند که سلطه حکومت‌های مستبد، و شورش یا لجام گسیختگی بردگان یا طبقات فرودست جامعهتداعی میکند.

اما عذاب سوم «يَلْبِسَكُمْ شِيَعًا وَيُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» ( تفرقه و درگیری و خشونت)، قابل فهم تر و تجربه شده تر می‌باشد؛ اگر دو عذاب قبلی را ناشی از نابسامانی‌های اجتماعی ناشی از سوء سیاست حاکمان یا بی قانونی و هرج و مرج اجتماعی فرودستان بی فرهنگ بگیریم، معلوم می‌شود اگر روابط دولت و ملت از مدار حق خارج شود و حقوق متقابل ملت و دولت نادیده گرفته شود، مخالفت‌ها و رقابت‌های بر سر قدرت، سرانجام به درگیری داخلی یک ملت، و زد و خوردهای خیابانی کشیده می‌شود. امام علی در بحران های سیاسی زمان خود به روشن ترین وجه چنین شرایطی را به تصویر کشیده اند( نهج البلاغه خطبه ۲۱۶ بند ۶ تا آخر).

برانگیختگی و به قدرت رسیدن اشرار

در آیه فوق سخن از «بعثت» یعنی برانگیخته و بیدار شدن استعدادهای شر بود که زمینه اش در هر جامعه‌ای وجود دارد؛ وقتى مردمانى با حرمت‌شكنى‌هاى اخلاقى و دینی«طغيان» كردند و در مسابقة دستيابى به منابع ثروت و قدرت به رقابت پرداختند، برنده اين مسابقه معمولا كسى يا كسانى خواهند شد كه در زير پا گذاشتن حقوق مردم شقاوت بيشترى داشته باشند.

سوره شمس (آیات۱۱ تا انتها) اين اصل مهم جامعه‌شناسى را در برانگيخته و بر گرده مردم سوار شدن شقى‌ترين مردم «إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا» در قالب ماجرایی تاریخی از «عذاب قوم ثمود» نشان می‌دهد که به علت بی تفاوتی و محافظه کاری ملت، نه تنها طغیانگران، بلکه مومنین ساکت نیز عذاب شدند و تنها معترضین ( آمرین به معروف و ناهیان از منکر) نجات یافتند. به سخن امام على(ع) (در خطبه ۲۰۱):

«جز اين نيست كه شتر صالح را يك نفر كشت، اما خدا عذاب را به همه آن قوم تعميم داد، چون همگى (با سكوتشان) به اين كار رضايت دادند، خداوند سبحان فرمود: (همگى) آن را كشتند و نادم گشتند».

«إِنَّمَا عَقَرَ نَاقَهَ ثَمُودَ رَجُلٌ واحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللهُ بِالْعَذَابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقَالَ سُبْحَانَهُ فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِين»

قرآن در سرنوشت قومى از بنى‌اسرائيل نیز که "حرمت"روز شنبه را با کلاه شرعی شکستند، همین کلمه «بعثت» را در برانگیخته شدن و به فعلیت رسیدن زمینه‌های بالقوه نابسامانی در جامعه است به کار برده و اعلام کرده است:

آنگاه که پروردگارت اعلام کرد، بی‌تردید بر چنین مردمی (مادام که ترس و محافظه کاری دارند) تا روز قیامت کسی را برانگیزد که سخت‌ترین عذاب را بر آن‌ها بچشاند.

«وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَىٰ يَوْمِ الْقِيَامَهِ مَنْ يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ...» (اعراف ۱۶۷)

عذاب = محرومیت از نعمت

آیات ۱۸ تا ۳۳ سوره قلم از زاویه‌ای متفاوت، تحقق «عذاب» را به بی تفاوتی طبقات فرادست شهر (ثروتمندان) به فرودستان آن نسبت می‌دهد. این آیات در قالب داستان باغدارانی بخیل آمده است که از حداقل کمک به نیازمندان هم دریغ می‌کردند، این خودخواهان وقتی مواجه با تخریب باغ و محصولاتشان با طوفانی شدید شدند، با انگشت حسرت به دهان گزیدن از تلف شدن دستاورد یکسال تلاش خود احساس زیان و خسرانی سخت شدند که قرآن همین را«عذاب» شمرده است.

دراین ماجرا هیچکس آن باغداران بخيل را عذاب نكرد، عذاب آنان همان احساس «محروميت از برداشت محصول» سالیانه و دستِ خالى ماندن پس از يكسال هزينه و زحمت و زيان بود. اين تمثيلى است براى فهم «عذاب آخرت»، كه البته به مراتب زيان‌آورتر است. آن باغداران فرصت داشتند سال بعد زيان خود را جبران كنند، اما پس از مرگ، عمر دوباره به كسى نمى‌دهند و محروميت ابدى از مواهب ايمان و احسان و تقوی، بزرگتر از عذاب‌های دنیایی است «وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ».

چرا خدا عذاب را به خودش نسبت داده است؟

عذاب الهی ناشی از عملکرد خود بندگان است، اما چون همه قوانین و نظامات عالم از خدا ناشی می‌شود و مسبب‌الاسباب و علت‌الععل همه تحولات هموست، عذاب را به خود نسبت داده است، همچنان‌که کارنامه رفوزگی را مدیر مدرسه می‌دهد، اما عذاب کشیدن شاگرد و محرومیتش از ارتقاء به کلاس بالاتراز خود او ناشی می‌شود. ناهماهنگى با نظامات حاکم بر هستی و تضاد با آنها در مقياسى فرا دنيايى، نافرمانی نسبت به آفریننده جهان و واضع قوانین است که در بازتاب اعمال، عواقب بلند مدت و دردناك‌ترى در آخرت خواهد داشت.

آیا عذاب در تضاد با رحمت خداست؟

بسیاری می‌گویند؛ «خدا ارحم‌الراحمین است و همه بندگان خود را سرانجام می‌بخشد، اگر هم سخن از عذاب دوزخ کرده، همچون تهدیدهای پدر و مادر برای پرهز دادن کودکان از کارهای زشت است.» البته جای تردیدی بر ارحم‌الراحمین بودن خدا نیست، اما خداوند حکیم و حسیب و حق هم هست، و حکمت او ایجاب می‌کند حق، و حساب و کتابی در جهان حاکم باشد.

هیچ مدرسه و موسسه آموزشی در عالم برای رد کردن و عذاب دادن به دانشجویان تاسیس نشده و نمی‌شود، با این‌حال حق و حکمت ایجاب می‌کند کسانی را که با پشت کردن به نظامات مقرر ، حداقل نمرات لازم را کسب نکرده‌اند از بالارفتن محروم سازند و بدیهی است که عذاب این محرومیت ناشی از خود شخص است.

دو آیه زیر این حقیقت را به صراحت بیان کرده است:

حجر۴۹ و۵۰- بندگانم را آگاه کن که من بسیار آمرزنده مهربانم، و (نیز) عذابم بی تردید همان عذاب دردناک است.

«نَبِّئْ عِبَادِي أَنِّي أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ وَأَنَّ عَذَابِي هُوَ الْعَذَابُ الْأَلِيمُ»

در این آیه «غفور و رحیم » از صفات نیکوی خدا به شمار می‌رود، اما «عذاب» صفت نیست، بازتاب عملی است که در مدرسه هستی، در اثر غفلت و غرور بندگان با عذاب وجدان و بی آروئی نصیب‌شان می‌شود.

غافر۳- (خدا) آمرزنده گناه (پاک کننده آثار بدی)، پذیرنده توبه (روی آورنده به بازگشت کنندگان و درعین حال) سخت کیفرِ قدرتمند است، معبودی جز او نیست و نهایت تحولات به سوی اوست.

«غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لا إِلَٰهَ إِلاَّ هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِير»

آیا یک عمر گناه با عذاب ابد تناسب دارد؟

این سئوال نیز همواره مطرح می‌شود که «این چه انصاف و عدالتی است که به خاطر گناه سالیانی محدود، تا ابد در دوزخ بمانیم؟» این سئوال را می‌توان از مدیر بخش هر سازمان اداری، آموزشی، تربیتی هم کرد که چرا با صدبار تقاضای پذیرش من همواره شرایط پذیرش را مطرح می‌کنید؟... مسلما اگر هزار بار هم مراجعه کند، پاسخی غیر از نخواهد شنید، نه این که نخواهد؛ نمی‌تواند بپذیرد، آیا می‌توان مدرک دکترای پزشکی به دانشجوئی داد که دانش آن‌را نیاموخته و جان بیماران را ندیده گرفت؟

با این سئوال از منظر احساسات انسانی نمی‌توان برخورد کرد. اگر با منطق دنیایی ضرورت کسب شرایط برای رسیدن به هر مقام و منزلتی را مسلم می‌دانیم، چرا این منطق بدیهی را برای عالمی جدی‌تر نمی پسندیم؟ بگذریم که از موضع «انسان محوری» در مورد بهشت هرگز چنین سوالی نمی‌کنیم؟

اما نکته مشترک و مهم در مثال فوق این است که اگر در دنیا یک عمر فرصت وامکان کسب شرایط لازم برای ورود به هر موقیتی را داریم، هرچند ده‌ها بار به آن نرسیده باشیم، برای رستگاری ابدی نیز در رحمت خدا همواره با هرپیشینه‌ای به روی بندگان بازگشت کننده از گناه، تا پایان عمر باز است. این وعده خدا در قرآن است:

زمر۵۳ - بگو ای بندگان من که به زیان خویش زیاده روی کرده‌اید،از رحمت خدای نومید نشوید، مسلما خدا همه گناهان را می‌آمرزد. بی‌گمان او همان آمرزگار مهربان است. (آیات بعد سه شرط تعیین کرده است: بازگشت به خدا، تسلیم او، پیروی از کتاب هدایت).

«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم»

آیا جهنم دری دارد؟

در سه آیه قرآن از «هفت باب» داشتن دوزخ که هرکدام ابوابی فرعی دارد سخن گفته است (حجر۴۴، زمر۳۹ و غافر۷۶). بدیهی است منظور از ابواب جهنم درهای معمولی نیست، بلکه راه‌های ضلالت و دام‌ و درهای فریبی است که شیطان به روی شیفتگان دنیا می‌گشاید و هر کسی را متناسب با موقعیت و زمینه‌ای که دارد به آن دعوت می‌کند. ابواب بهشت نیز متنوع است و راه‌های به سوی خدا بسیار. کلمه«باب» در معنای مجازی دیگری مثل درهای رحمت، برکت،عذاب و هرکاری.

آتش دوزخ بر دلها طلوع می‌کند!

همزه۶ تا ۹- چه دانی که حطمه گیست؟ آتش برافروخته ای است که بر دلها طلوع می‌کند:

«وَمَا أَدْرَاكَ مَا الْحُطَمَةُ نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»

از افق سرزدن خورشید و چیره شدن تدریجی آن بر سینه زمین را طلوع گویند، خلق و خویِ خودپرستانِ خردکننده شخصیت دیگران و مال یتیم خوران و دکانداران دین، همچون طلوع خورشید به تدریج بر روح و روان آنان چیره میشود و همه وجودشان را فرا می‌گیرد (بقره۱۷۴ و نساء۱۰).

برافروزنده آتش دوزخ، آدمیان و سنگ است.

تحریم۶- «یا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ ...»

بقره ۲۴- «فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ»

آل‌عمران ۱۰- «اَّن الَّذِينَ كَفَرُوا لَنْ تُغْنِيَ عَنْهُمْ أَمْوَالُهُمْ وَلا أَوْلادُهُمْ مِنَ اللهِ شَيْئًا وَأُولَٰئِكَ هُمْ وَقُودُ النَّار»


`