نابودى يا نجات، اعدام يا حيات؟
۲۰
نكته كليدى درتفاوت قصاص قرآنى با اعدام
محور سخنان عبدالعلى بازرگان درسمينارى
در دانشگاه يوسى ال اى، لس آنجلس در تاريخ ۲۵ مى ۲۰۱۴
۱- معناى «اعدام» به عدم فرستادن است، و هدف از
«قصاص»، ضدِ آن، يعنى زندگى (حيات) بخشيدن به جامعه است.(۱)
۲- از نظرقرآن، اعدام آنكه كسى را نكشته، مانند كشتن همه انسانها، و نجات يك انسان،
مانند نجات همه انسانهاست.(۲)
۳- اعدامهاى حكومتى كه به نام اسلام انجام مىشود، الزاماً ارتباطى با قصاص قرآنى
ندارد و عمدتاً درتضاد با آن است.(۳)
۴- اعدامهاى سياسى به عنوان قصاص، هيچ وجاهت شرعى ندارد و قصاص انديشه با اسلحه
فاقد توجيه دينى است.(۴)
۵- صدور حكم اعدام چند مخالف سياسى براى قتل يك خودى، در تضاد آشكار با فلسفه قرآنى
تساوى جان با جان است.(۵)
۶- سوء استفاده قدرتمندان از احكام دينى درجهت اهداف سياسى براى سركوب مخالفين و
مدعيان ريشه تاريخى دارد.(۶)
۷- معناى «قصاص» پيگيرى و تعقيب قانونى جرم و بريدن ريشهها و رويشهاى جنايت است،
نه نمايش قدرت نظام.(۷)
۸- قصاص براى متوقف ساختن چرخه انتقامجوئى فزاينده و متناسب ساختن كيفر با جرم
مقرّر شده، نه تشويق به آن.(۸)
۹- حكمى كه براى خاموش كردن شعله خشم مقرّر شده، به حربه تسويه حساب با مخالفين
سياسى تبديل گشته است.(۹)
۱۰- تضاد در فهم و برداشت از حكم قرآنى قصاص، در تفاوت ديدگاهها و تنگى نگاه
فقيهانه به فلسفه و علت اين حكم است.
۱۱- نگاه تكليف مدارانه فقهى به قصاص، كيفردادن و اجراى حكم است و نگاه تربيت
مدارانه قرآنى تشويق به گذشت.
۱۲- هدف فقيهان اجراى حدود شرعى و تعزيرات ازمنظرحقوقى است، وهدف قرآن تشويق به
بخشيدن ازمنظر اخلاقى.
۱۳- حكم قصاص براى نخستين بار در تورات مقرّر شد تا بنىاسرائيل را از زيادهروى
درانتقام به عفو يا اكتفا وادارد.
۱۴- در اين حكم، بخشيدن مجرم را كفاره گناه شمرده و تجاوز از حدّ مجاز قصاص را
ستمگرى به مجرم ناميده است.(۱۰)
۱۵- درقصاص قرآنى، بخشيدن قاتل را نشانه برادرى و پرداخت ديه را تخفيف و رحمتى از
پروردگار خوانده است.(۱۱)
۱۶- قرآن البته اجازه كيفر مجرم به تناسب جرم را داده است، ولى بدون استثناء همه جا
توصيه به عفو كرده است.(۱۲)
۱۷- رضايت خدا در قصاص، همواره عفو و بخشيدن است، اما هرگز حق بندگان داغديده خود
را يكطرفه «وتو» نمىكند.
۱۸- قرآن قصاص قتل را حق خانواده مقتول مىداند، نه حق دولت يا جامعه، حقوق فردى
نبايد توسط جمع نقض گردد.
۱۹- بىحاصل بودن ۳۶ سال اعدام قاچاقچيان مواد مخدّر را بايد با جايگاه ايران
درسومين كشور آلوده به مواد مخدر فهميد.
۲۰- بالاترين حقوق انسان در قرآن، حق جان است، دفاع از اين حق در برابر سلبكنندگان
آن، عبادت جان آفرين است.
۱- بقره ۱۷۹- و
براى شما در قصاص حيات است، اى خردمندان، باشد تا پروا پيشه كنيد
۲- مائده ۳۲.
۳- قصاصى كه در قرآن آمده منحصراً در ارتباط با قتل و جرح
است، نه مخالفت دينى، سياسى و حتى قاچاق مواد مخدر. ۲- رسم قبايل عرب در دوران
جاهليت عدم اكتفا به مقدار جرم و انتقامگيرى مضاعف بوده و حكم قصاص براى تعطيل
اين شيوه نابود كننده، بخشيدن مجرم، و در صورت ناتوانى از بخشش، اكتفا به مقدار
جرم بوده است. معناى كلمه قصاص، كسى يا چيزى را با چشم، يا جاى پائى را تعقيب
كردن است كه مفهوم پيگيرى و تعقيب و رسيدگى دارد، نه الزاماً كشتن (قصص ۱۱-
وَقَالَتْ لِأُخْتِهِ قُصِّيهِ فَبَصُرَتْ بِهِ عَنْ جُنُبٍ وَهُمْ لا
يَشْعُرُونَ... كهف ۶۴- ....فَارْتَدَّا عَلَىٰ آثَارِهِمَا قَصَصًا ) قصه نيز
كه از واژه قصاص است، حكايتى است از يك ماجرا از ابتدا تا انتها، كه پشت هم
پيگيرى مىشود.
۴- در سراسر قرآن مطلقاً كوچكترين كيفر دنيائى براى ارتداد،
الحاد، تغيير مذهب، تبليغ عليه دين، شرابخوارى ، بىحجابى و ساير امورفردى يا
اعتقادى كه، به ارتباط بنده با خالق خودش مربوط مىشود، وجود ندارد، حساب گناه
با خداست و به آخرت مربوط مىشود نه به سايرمردم. در قرآن تنها چهار كيفر
دنيائى وجود دارد و لاغير كه به نقض حقوق انسانها توسط خودشان مربوط مىشود،
مثل: سرقت، زناى علنى، قصاص قتل و جراحت و تهديد مسلحانه و سلب امنيت جامعه.
۵- بهترين الگو و نمونه عملى براى شيعيان در حكم قصاص، رفتار
على(ع) با ضارب خويش است كه فرمود: مبادا به جان مردم بيفتيد و بگوئيد رهبر
كشته شد، رهبر كشته شد!! بدانيد كه جز قاتل من كسى نبايد كشته شود او را
ببخشيد، اگر هم قصاص كرديد، او يك ضربه زده، فقط يك ضربه بزنيد، مبادا او را
مثله كنيد كه من از رسول خدا شنيدم كه گفت مثله نكنيد حتى به سگ هار (نهج
البلاغه نامه ۴۷).
۶- نگاه كنيد به سوابق تاريخى صدوراحكام مُرتد، باغى، محارب و
مفسد فى الارض از دوران بنىعباس و بعدها صفويه با فتاوى حكام شرع و قاضى
القضاتهاى وابسته به قدرت. در حكمى كه براى هر جراحتى حداكثر همانقدر كيفر
قرار داده و همواره توصيه به گذشت كرده، چگونه مىتوان جان كسى را به خاطر
انديشه، هرچند باطل گرفت؟ دربرخى متون تاريخى منتسب به دين كه توسط فقيهان،
متناسب با مصلحت انديشى و تشخيص بشرى زمانه نوشته شده، چنين احكامى وجود دارد،
اما براى يك مسلمان، مِلاك و مبناى پذيرش يك حكم كتاب خدا و سنّت رسول است.
۷- تفسير «پرتوى از قرآن» مرحوم طالقانى، ج۱ ص ۵۴.
۸- از جمله صدور بيش از ۵۰ حكم اعدام و تعداد بيشترى
محكوميتهاى ۴ تا ۲۰ سال براى جوانان زندانى اهل تسنن كردستان در قصاص قتل دو
نفر. اينكه جمهورى اسلامى ايران يكى از سه كشور نخست جهان از نظر آمارى در
تعداد اعدامهاست و با چين كه چندين برابر جمعيت دارد رقابت مىكند، نشان از
نابسامانى بسيارى دارد.
۹- فلسفه «النصربالرُعب» (پيروزى در گرو ترس افكندن در طرف
مقابل است) همان فلسفه انتقام و خونخواهى قبيلهاى است كه در روزگار جاهليتِ
پيش از اسلام ميان اعراب خشن شبه جزيره حاكم بود و راه حل قصاص براى تعديل
تشديد خشونت و بخشش قاتل يا حداكثر اكتفا كردن به همان مقدار وضع شده بود و
اينك پس از ۱۴ قرن عدهاى به روزگار جاهليت قبل از اسلام انقلاب ارتجاعى
كردهاند.
۱۰- (مائده۴۵) وَكَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَّ النَّفْسَ
بِالنَّفْسِ وَالْعَيْنَ بِالْعَيْنِ وَالْأَنْفَ بِالْأَنْفِ وَالْأُذُنَ
بِالْأُذُنِ وَالسِّنَّ بِالسِّنِّ وَالْجُرُوحَ قِصَاصٌ ۚفَمَنْ تَصَدَّقَ
بِهِ فَهُوَ كَفَّارَةٌ لَهُ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللهُ
فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ
۱۱- (بقره۱۷۸) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ
عَلَيْكُمُ الْقِصَاصُ فِى الْقَتْلَى الْحُرُّ بِالْحُرِّ وَالْعَبْدُ
بِالْعَبْدِ وَالْأُنْثَىٰ بِالْأُنْثَىٰ فَمَنْ عُفِى لَهُ مِنْ أَخِيهِ
شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَٰلِكَ
تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ فَمَنِ اعْتَدَىٰ بَعْدَ ذَٰلِكَ فَلَهُ
عَذَابٌ أَلِيمٌ
۱۲- (نحل۱۲۶ تا ۱۲۹)- وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا
بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ
لِلصَّابِرِينَ وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلاَّ بِاللَّهِ وَلا تَحْزَنْ
عَلَيْهِمْ وَلا تَكُ فِى ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ. إِنَّ اللهَ مَعَ
الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ
(شورا۴۰ تا ۴۳) - وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا
وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللهِ إِنَّهُ لا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ. وَلَمَنِ
انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولَٰئِكَ مَا عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ .
إِنَّمَا السَّبِيلُ عَلَى الَّذِينَ يَظْلِمُونَ النَّاسَ وَيَبْغُونَ فِى
الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ أُولَٰئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ. وَلَمَنْ
صَبَرَ وَغَفَرَ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُور
|