تأملى در كلمه عيـد و دعـاى تحـويل سـال نـو
با تبريك و تهنيت نوروز و آرزوى خير و خرسندى، شيرينى و شادى و سلامت و سعادت براى
شما، در اين جلسه سعى مىكنيم با شكافتن معانى واژههائى كه براى اين مراسم به كار
مىرود به فهم عميقتر آنها نائل شويم.
كلمــه عيــد
«عيد» كه براى ما فارسى زبانان نام روزهاى جشن و سرور سال است، كلمهاى است عربى كه
معناى كلى آن "بازگشت و رجوع" است. بازگشتى به "مكان" نخست، مثل: از سفر مراجعت
كردن، بازگشتى به "اصل" خويش، مثل: مردن و به اصل ِ خاكى خويش پيوستن و بار ديگر از
خاك به حيات برگشتن (معاد). همچنين: بازگشت به "رفتار" بدى كه از آن توبه كردهايم
(يا برعكس از خوبى به بدى ميل كردن).
"عيادت" مريض هم كه ديدار او پس از كمى دورى و بىخبرى است، از همين واژه مشتق شده.
شاخههاى تازه بريده درخت را نيز "عود" مىگويند، چون هنوز قابليت سبز شدن و بازگشت
به حيات را دارد. به همين ترتيب كلمات: "معاد روز قيامت"، "اعاده" آنچه امانت داده
شده و مشتقات مشابه از همين ريشه هستند. عيد فطر يا عيد قربان (اضحى) نيز بازگشت
آنها پس از يكسال است.
روز اول بهار را هم "عيد" مىگويند. چون پس از سرما و مرگ زمستانى طبيعت، بارديگر
بهار با طراوت و تازگى خود برمىگردد:
اين درختــانند همچــون خاكيـان |
دستهـــا بــركنده اند از خـاكــدان |
سوى خلقان صد اشارت مى كنند |
وآنكه گوشاستش عبارت مىكنند |
با زبـــان سبـــز و با دسـت دراز |
از ضميــــر خــاك مى گويند راز |
در زمستانشان اگر چه داد مرگ |
زندهشان كرد از بهارو داد برگ |
منكران گويندخود هست اين قديم |
ايــن چـــرا بنــديم بـر ربّ كريم |
كـــورى ايشـان درون ِ دوستـان |
حـق بـرويـانيــد بـاغ و بوستــان |
هـر گلى كانــدر درون بويـا بود |
آن گل از اســرار حـق گويا بود |
بوى ايشـان رَغْم ِ اَنْف ُ منـكران |
گـِرد ِ عـالمَ مى رود پــرده دران |
|
دفتر اول مثنوى مولوى ابيات ۲۰۲۷ ببعد |
قرآن نيز از زنده شدن طبيعت در فصل بهاران ، همين يادآورى رستاخيز ابدى را كه تجديد
حيات طبيعت مدل كوچكى از آن است مطرح كرده است. نگاه كنيد:
روم ۵۰ - فَانْظُرْ إِلَىٰ آثَارِ رَحْمَتِ
اللَّهِ كَيْفَ يُحْيِى الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ لَمُحْيِى
الْمَوْتَىٰ ۖ وَهُوَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
به آثار رحمت خدا (در دشت و دمن) نگاه كن كه چگونه زمين را پس از مرگش (خزان و
خشكى) زندگى مىبخشد. بىگمان همو (به همان شيوه) مردگان را زنده خواهد كرد و
او بر هر كارى تواناست.
دعـاى تحـويل سـال نـو
دعائى كه از قديم بيشتر مسلمانان هنگام تحويل سال نو مىخوانند، از چهار بند كوتاه
تشكيل شده است كه سه بند آن خواندن خداست به ياد سه صفت او و چهارمين بند، دعا و
درخواستى كوتاه به شرح ذيل است:
(۱) يا مقلب القلوب والابصار، (۲) يا مدبرالليل و
النهار، (۳) يا محول الحول والاحوال ، (۴) حول حالنا الى احسن الحال
در معناى عيد گفته شد كه اين كلمه دلالت بر تكرار و
تجديد سالى ديگر مىكند كه نشانهاى است از "حركت" دائمى جهان. در ذهن بسيارى از
مردم خدا آفريدگارى است كه جهان را خلق كرده و اداره آن را به قوانين و نظاماتى
سپرده است كه خود به خود مىگردند! در حالى كه آفرينش جريانى دائمى است و نه تنها
حيات، بلكه حركت هم دركنترل و اداره دائمى خداست.
۱) يا مقلب القلوب والابصار
ما در دعاى تحويل سال نو، سه صفت خدا را كه هركدام از
زاويهاى به موضوع "حركت" درجهان اشاره دارد به خاطر مىآوريم: مقلّب، مدبّر، و
محوّل، كه براى فهم بهتر آنها لازم است نگاهى جامعتر به كاربرد اين سه كلمه در
قرآن بكنيم. مىتوان از حركت خورشيد مثال زد؛ تغيير انقلابى نظام شب و روز را كه
نور و تاريكى را دائماً جايگزين مىسازد، با صفت "مقلّب" به خدا نسبت مىدهند:
نور ۴۴- يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ
وَالنَّهَارَ ۚ إِنَّ فِى ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِأُولِى الْأَبْصَارِ
همه تغييرات به ظاهر متضاد جهان مثل شب و روز، مرگ و
حيات، سختى و نرمى و... به دست خداست. ما به عقل و دانش خود مىباليم و با انكار يا
نديده گرفتن نظاماتى كه خداوند قرار داده، فكر مىكنيم آنچه به عالم انسانها مربوط
مىشود يكسره در اختيار و اراده خودمان است. درست است كه خدا به ما اختيار و اراده
مستقل داده و مىتوانيم آنچنان كه در داستان موسى و فرعون، ساحران گفتند: ما به سوى
پروردگارمان "منقلب" شدهايم (شعرا ۵۰ - قَالُوا لَا ضَيْرَ ۖ إِنَّا إِلَىٰ
رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ)!
اما اين انقلاب واختيار، در فضا و فرآيندى عمل مىكند كه درمحدوده "مشيّت" و خواسته
او قرار دارد. بنابراين توفيق ما در انجام كار خيرو تمايل قلبىمان از تاريكىهاى
اخلاقى به نور هدايت وابسته به رحمت اوست.
نور ۳۷ - رِجَالٌ لَا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ
وَلَا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءِ الزَّكَاةِ
ۙ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
خارج شدنمان نيز از نور فطرى به تاريكىهاى شرك و كفر
و نفاق از طريق ناباورى حقايق و موضع گرفتن در برابر حق در نظام او انجام مىگيرد.
انعام ۱۱۰- وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ
وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِى
طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ
در قيامت دلها و ديدههاى انسانها دگرگون مىشود و
به حقايقى آگاه مىشود كه در دنيا از آن غافل بود. ستمگران مست قدرت و ثروت را سيه
روزى و غم فرا مىگيرد و دلسوختگان محروم و رنج كشيده را شادمانى و خرّمى. اين است
زير و رو شدن دلها و ديدهها در قيامت:
شعراء ۲۲۷- ...وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا
أَى مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ
نكته جالب توجه اينكه تحولات علمى و صنعتى نيز كه در
جوامع بشرى صورت مىگيرد، آن نيز توفيقى است كه خداوند استعدادش را در وجود ما قرار
داده وعقل و خِرَد ما در پرتو عنايات او عمل مىكند. به اين معنا بشريت دائماً در
حال انقلاب بسوى پروردگار است:
زخرف ۱۳- و لِتَسْتَوُوا عَلَىٰ ظُهُورِهِ ثُمَّ
تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَتَقُولُوا
سُبْحَانَ الَّذِى سَخَّرَ لَنَا هَٰذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ
وَإِنَّا إِلَىٰ رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ
براى شناخت ابعاد گسترده كلمه انقلاب و نقش خداوند ِ
"مقلب القلوب والابصار" ذيلا به مصاديق كاربرد اين كلمه در قرآن اشاره مىكنيم:
پلك زدن چشم، به راست و چپ غلطيدن در خواب، نشست
و برخاست در نماز، نگاه مكرر انتظار به آسمان ، رفت و آمد در شهرها، دو دست به
هم زدن، امور را وارونه جلوه دادن، از بدى به خوبى (يا برعكس) تغيير حالت دادن،
از خوشى به ناخوشى، از سلامت به بيمارى، از پيروزى به شكست، از عزت به ذلت، از
اميد به نوميدى، تغيير خط مشى زندگى و انقلاب فكرى و رفتارى مثبت يا منفى و....
۲) يا مدبراليل والنهار
اما گردش ماه و خورشيد كه بىحساب و كتاب و سرخود
نيست، "تدبير"، به معناى مديريت خدائى كه "مدبرالليل والنهار" است لازم مىآيد تا
پرتو نور و حرارت خورشيد، زمين گرم و روشن شود:
براى شناخت عميق كاربرد "تدبير" در جهان هستى، به آيات زير نگاه كنيد:
يونس۳ - إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى
الْعَرْشِ ۖ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۖ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلَّا مِنْ بَعْدِ
إِذْنِهِ ۚ ذَٰلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ ۚ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ
يونس۳۱- قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّنْ يَمْلِكُ
السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَى مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ
الْمَيِّتَ مِنَ الْحَى وَمَنْ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ ۚ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ ۚ
فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ
رعد ۲ - اللَّهُ الَّذِى رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ۖ
ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ۖ كُلٌّ
يَجْرِى لِأَجَلٍ مُسَمًّى ۚ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ
لَعَلَّكُمْ بِلِقَاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُونَ
سجده ۵- اللَّهُ الَّذِى خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا
فِى سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ ۖ مَا لَكُمْ مِنْ
دُونِهِ مِنْ وَلِى وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ .يُدَبِّرُ
الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ فِى يَوْمٍ
كَانَ مِقْدَارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ
۳) يا محول الحول و الاحوال ....
بالاخره سومين واژه "تحوّل" است، تحول يعنى تنوع و
عدم يكنواختى. حركت وضعى و انتقالى زمين به دورخودش و دور خورشيد، و نيز حركت
خورشيد در كهكشان راه شيرى و... علاوه بر پيدايش فصول، بىنهايت تنوع و تغيير بوجود
مىآورد كه تماماً دلالت بر حكمتى عالمانه مىكند.
معناى "حال" تغيير كردن و جداشدن از حالت قبلى است. مثل حائل شدن بين دو چيز يا دو
كس كه آنها را از هم جدا مىكند. سال را به اين دليل "حول" ناميدهاند كه با تغيير
تاريخ از گذشته جدا مىشود.
بقره ۲۴۰- وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ
وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِأَزْوَاجِهِمْ مَتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ
غَيْرَ إِخْرَاجٍِ
بقره ۲۳۳- وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ
قوانين و نظاماتى كه خداوند در جهان مقرر ساخته كه به
اصطلاح "سُنتها" ناميده مىشود، همواره ثابت بوده و هيچ تغيير و تحولى پيدا
نمىكند، آيات زير اين نظاما ت تغيير ناپذير را نشان مى دهد:
اسراء۵۶- قُلِ ادْعُوا الَّذِينَ زَعَمْتُمْ مِنْ
دُونِهِ فَلَا يَمْلِكُونَ كَشْفَ الضُّرِّ عَنْكُمْ وَلَا تَحوِيلًا
أُولَٰئِكَ الَّذِينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَةَ
أَيُّهُمْ أَقْرَبُ وَيَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَيَخَافُونَ عَذَابَهُ ۚ إِنَّ
عَذَابَ رَبِّكَ كَانَ مَحْذُورًا
اسراء۷۷- سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلنا قبلك من رسلنا وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ
اللَّهِ تَحْوِيلًا
فاطر ۴۳- فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ ۚ فَلَنْ تَجِدَ
لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا
پيرامون هر چيز را نيز حول مىگويند كه از آن
ناشى و جدا شده مثل: حول جهنم، حول العرش، حولك، حولكم و... "حال" انسان هم وضعيت
جسمى و روحى او در غم و شادى، فقر و غنا و سلامت و بيمارى است كه متغييرمىباشد.
۴) حول حالنا الى احسن الحال
اينك با توجه به معانى سه واژه: انقلاب، تدبير و تحول
از خداوندى كه همه اين دگرگونىها به دست اوست مىخواهيم كه حال ما را نيز به
بهترين حال متحول سازد. البته پاسخ اين دعاى ما را خداوند نيز در كتاب حكيمش داده
است:
خدا وضع هيچ ملتى را تغيير نمىدهد مگر آنكه
نفسانيات (شخصيت) خود را تغيير دهند (رعد۱۱)
|