اجـابت دعـــا (۱)
برداشتن مانع و پيمودن فاصله خود تا خدا
خداوند در قرآن به صفت "قريبٌ مجيب" يعنى بسيار
نزديك و اجابت كننده دعا و درخواست بندگان ستوده شده است و "مجيب" از نام
هاى نيكوى او (اسماء الحسنى) به شمار مىرود. خداوند به مؤمنين به صراحت
وعده داده است اگر او را دعا كنند، اجابتشان خواهد كرد (۱)،
اما همگى تجربه كردهايم كه بسيارى از دعاهاى ما براى شفاى بيماران، اداى
حاجت نيازمندان و مشابه آن اجابت نشده است! در حالى كه وعدههاى پروردگار
صادق است و او خُلف وعده نمىكند.
اشكال و ايراد از كجا ناشى مىشود؟... آيا معناى دعا و شرايط و لوازم آن را
نشناختهايم، يا معناى اجابت را درست دريافت نكردهايم، يا اين كه انتظار
داريم آفريدگار ميليونها كهكشان، نعوذ بالله، دست به سينه مقابل و
منتظرسفارشات ريز و درشت ما ايستاده و تقاضاهاى زبانى بعضاً متضاد و مادّى
ما را برآورده سازد!؟
از اين نظر شايسته است واژه "اجابت" را در متن قرآن مورد بررسى قرار دهيم و
معناى ريشهاى آن را، در مواردى كه مورد استفاده قرار گرفته، استخراج
نمائيم. زبان شناسى و ريشه يابى واژهها در متن كتاب و درك مفهوم اصيل آنها
در روزگار نزول قرآن كمك مؤثرى است براى شناخت بهتر معنا و مقصود كلمات.
مقدم برآن، لازم است نگاهى هم به فرهنگ لغت عربى "المُنجـِد" بكنيم تا
بيرون از قرآن نيزبا گسترهٔ معنائى اين واژه بهتر آشنا شويم، ذيلا معانى
متنوع وهمسوئى را كه اين كتاب از واژه "اجابت" (از ريشه جَوَبَ) ارائه داده
ملاحظه مىنمائيد:
۱- در زبان عربى به مسافر
"جائب" و به جهانگرد و سياح "جوّاب الافاق" مىگويند. پس جائب (از ريشه
اجابت) كسى است كه براى رسيدن به مقصد خود، مسافت موجود را با حركت در
مسير، ازميان بر مىدارد و به هدف خود مىرسد. اين تنها يك مثال است،
همواره ميان ما و اهداف و مقاصدمان موانع و مشكلاتى موجود است كه بايد براى
نيل به مقصود، آنها را از پيش پا برداريم.
۲- پيمودن راه در سفرهاى متعارف با
وسائط نقليه امروزى چندان كار مشكلى نيست، اما گاهى راه هموار نيست، و صخره
و كوه مانع مىشود. در اين صورت چارهاى جز نقب و تونل زدن يا عمليات سخت
جاده سازى به كمك ديناميت وماشين آلات سنگين راه سازى نيست. در هرحال بايد
مانع را از مقابل برداشت تا به هدف مطلوب رسيد.
قوم "ثمود"، كه داستان آن در سورههاى متعددى از قرآن آمده است،
هنرمعماريشان همين حفارى و تراشيدن سنگهاى سخت براى خانهسازى در دل
كوهها بوده است. كلمهاى كه قرآن براى هنر آنان به كار برده، دقيقاً مشتق
شده ازمصدر "اجابت" است:
وثمودالذين جابواالصخر بالواد (وقوم ثمود كه
صخرهها را در شهرها مىبريدند) سوره فجر آيه ۹
از ۴۳ بارى كه مشتقات واژه اجابت در قرآن به كار رفته
است، اين تنها موردى است كه اجابت در مفهوم مادى اصلى و ريشهاى خود مصرف شده است!
گويا نازل كننده قرآن قصد داشته است از اين طريق به ما بفهماند همچنان كه براى
رسيدن به مقصد لازم است حتى صخرههاى سخت را از پيش پا برداشت، در اجابت دعا نيز
بايد موانع سخت ميان خود و محبوب را، حتى اگر دلهاى سنگ شده باشد، نرم و نازك كرد!
۳- هر دو مثال فوق در ارتباط
با انسان و برداشتن موانع راه براى رسيدن به مقصد مطرح شده است، گياهان و حيوانات
نيز براى رسيدن به هدف خود ناگزير از برداشتن مانع و پيمودن راه به سوى مقصد هستند.
از جمله دانهاى كه در دل تنگ و تيره خاك محبوس شده ناچار است راه به سوى خورشيد و
فضا وهواى باز و تازه را با جوانهاى كه ازلابلاى خاك عبور مىدهد، طى كند تا نهالى
بالنده و بارور گردد و در نگاه به خورشيد استعداد بالقوهاش به فعليت درآيد. در
زبان عربى روئيدن گياه و سبز شدن زمين را "اجاب الارض" مىگويند كه از همين واژه
است.
۴- ابر نيزمانعى براى تابش
نور خورشيد به زمين است كه با كنار رفتن پارههاى متراكم آن و باز شدن آسمان، ميل
به روشنائى و ديدار خورشيد "اجابت" مىگردد.
۵- عرب به خبرى كه از راه دور
مىرسد، "جائبه" (از ريشه اجابت) مىگويند. زيرا خبر نيزبراى انتشار خود نيازمند
مَركـَب و طى طريق است. در گذشتهِ دور اين انتقال با پاى پياده يا اسب انجام مىشد
و امروز به كمك امواج راديوئى و تلويزيونى و ماهوارهها اين انتقال بسيار
سريعترانجام مىشود، در هردو حال مفهوم برداشتن مانع و رسيدن به مقصود تغيير نكرده
است.
۶- كلمه "جواب" نيز به گونهاى
رساندن پاسخ از طريق ارسال امواج صوتى از ناحيه حنجره است كه فضا را شكافته و به
گوش پرسشگر مىرساند.
نتيجه گيرى
كليه مثالهاى فوق بر يك محور مشترك، كه همان برداشتن
حجاب و مانع ميان خود و هدف مطلوب و پيمودن مسير است، دلالت مىكند. اجابت دعا در
معناى دينى آن نيز، چيزى جز برداشتن حجاب و مانع ميان خود ومحبوب نيست. خدا كه از
رگ گردن به ما نزديكتر است، در واقع اين ما هستيم كه بايد مانع را برداريم، نقش
خدا همچون معشوقى كه با جلوهگرى و دلربائى، عاشق را به سوى خود جلب و جذب مىكند،
ايجاد انگيزه و احساس و تعالى بخشيدن به آرمان و ايمان است.
به اين ترتيب مىتوان گفت مكانيسم اجابت دعا به دو عامل اساسى بستگى دارد:
۱- تشنگى، عشق، احتياج و آرمان.
۲- تلاش و تكاپو براى برداشتن موانع و رسيدن به مقصود
اين حقيقت را عارفان ما به خوبى درك كردهاند، بخصوص
مولوى كه در تمثيل: تشنه و ديوارى كه مانع دسترسى او به آب بود، اين دو حالت را به
زيبائى مطرح كرده است؛ چشمهِ آب، نماد حيات و زندگى پاك و ارزشهاى خدائى است كه
تشنه را به سوى خود دعوت مىكند؛ و ديوار، نماد حجابهاى منيـّت است كه بين ما و آب
حيات حائل شده است.
برلب جو بود ديوارى بلــند |
|
بر ســــــر ديـوار تشنهٔ دردمنـد |
مانعش از آب آن ديوار بود |
|
از پى آب او چو ماهى زار بود (۲) |
سرانجام شدت تشنگى آن چنان او را بىتاب مىكند كه
بىاختيار دست به كندن خشتهاى روى ديوار مىبرد تا هم از صداى برخورد خشت با آب،
كه براى تشنه از هر موسيقى دلرباتراست، لذت ببرد و هم پله پله به ملاقات آب
نزديكترشود.
ســـــجده آمد كـــــندن خشت لزب |
|
موجب قربى كه "واسجد واقترب" |
تا كه اين ديوار عالى گـردن است |
|
مانع اين ســــــر فرود آوردن است |
ســـجده نتـوان كـرد بر آب حيـات |
|
تا نيـــابى زيـن تـن خـاكى نجــــات |
بر ســـر ديــوار هركاو تشنـه تــر |
|
زودتــــر بر مىكــند خشـت و مَـدَر |
هركه عاشق تر بود بر بانـگ آب |
|
او كلوخ سـخــت تر كند از حجــاب (۲) |
در واقع اجابت امرى درونى است، نه بيرونى، قلبى است،
نه قولى. عملى است، نه لفظى. اجابت دعا فعل و انفعالى وابسته به دل آدمى و عملكرد
اوست كه تحت تأثير جاذبه و كشش رحمت ربوبى حاصل مىشود. در حاليكه درعرف و عادت، با
فراموش كردن خود، اجابت دعا به خدا سپرده مىشود.
به همين دليل نيز كه اجابت، نيازمند تشنگى ِ توأم با تحرك بنده است، مولوى در
تمثيلى ديگر بر ضرورت تكيه بر اين دو عامل براى جلب رحمت الهى و تكميل اجابت تأكيد
كرده است:
آب كم جو تشنگى آور به دست |
|
آب كم جو تشنگى آور به دست |
تا نـزايد طفـــلك نازك گــــــــلو |
|
كَى روان گردد زپستان شيـراو |
رو بدين بالا و پســــتى ها بـدو |
|
تا شوى تشنـه حرارت را گـرو |
|
|
|
زرع جان را كش جواهر مُضمِراست |
|
ابرِ رحمت پُر زآبِ كوثر است |
تا "سَـــقاهُم رَبــــهُم" آيـد خــــــــطاب |
|
تشنه باش "اللهُ اَعلَم باِلصواب" (۳) |
اجابت دعاهاى سياسى اجتماعى
ما از آنجائى كه از نظر تاريخى و فرهنگى با فرديت و
تكروى خو گرفتهايم، در دعايمان نيزچنين عادتى مشهود است. ما عمدتاً براى خودمان و
حداكثر براى خانواده و خويشانمان دعا مىكنيم و كمتربه فكر نجات هموطنان از استبداد
و ظلم و بىعدالتى هستيم. حتى وقتى هم كه به اضطرار و استغاثه مىرسيم و دعاى "امن
يجيب المضطر اذا دعاه..." را مىخوانيم، ناخودآگاه فقط نيمى از اين آيه را، كه جنبه
فردى دارد، به زبان مىآوريم و فراموش مىكنيم دنبالهٔ آيه اصلا دعاى يك ملت براى
نجات از ظلم و بىعدالتى مستبدان و حاكم شدن مردم بر سرنوشت خويش است!! نگاه كنيد
به تمام آيه:
أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ
وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ ۗ أَإِلَـٰهٌ مَّعَ
اللَّـهِ ۚ قَلِيلًا مَّا تَذَكَّرُونَ (سوره نحل آيه ۶۲)
آيا آن كه درمانده را، وقتى او را بخواند، اجابت مىكند و گزند را از او بر
مىدارد و شما را جانشينان (نظام قبلى) درزمين (كشور) مىسازد (ناديده مىگيريد
و به قدرتهاى ديگر پناه مىبريد؟)
اجابت دعاهاى اجتماعى و ملى نيزهمچون دعاهاى فردى،
نيازمند همان دو عامل: "تشنگى و تلاش" است. تا ملتى عميقاً تشنه آزادى و عدالت و
رهائى از ظلم نباشد و با تمام توان، صبر و مقاومت نكند، اجابتى صورت نمىگيرد.
نمونه و مثال عبرت آموزش در قرآن، دعاى خالصانه موسى و هارون (عليهما السلام) براى
نجات بنىاسرائيل از ظلم و ستم فرعونيان است كه با ثروت و قدرت بىكرانشان ملتى را
به بردگى و گمراهى كشانده بودند. خداوند دعاى آن دو را اجابت كرد، اما مشروط بر آن
كه استقامت كنند و بى آنكه تحت تأثيرالقائات نادانان قرار گيرند، استوار و پابرجا
به راه خود ادامه دهند.
قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا
فَاسْتَقِيمَا وَلَا تَتَّبِعَانِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ (يونس
آيه۸۹)
(خدا) گفت: دعاى شما اجابت شد، پس استقامت كنيد و راه نادانان را دنبال نكنيد
جنبش سبز ملت ايران نيز در اين شرايط خطير تاريخى، كه
استبداد فرعونى همه آحاد ملت را زير ولايت مطلقه خود قرار داده و اقليتى طماع و
تماميتطلب هر سه قواى كشور را در يَد نظامى، امنيتى و اطلاعاتى خود درآوردهاند،
چارهاى جز استقامت در اهداف قانونى و مسالمتآميز ملت و احتراز ازپيروى از راه و
انديشه بهغايت مستبدانه ولايت مطلقه فقيه ندارد.
چهارم شهريور۱۳۸۹
۲۵ آگوست ۲۰۱۰
۱- بقره آيه ۱۸۶ ، نحل آيه ۶۲ ،
غافر آيه ۶۰
۲- دفتر دوم ابيات ۱۱۹۷ تا ۱۲۲۰
۳- دفتر سوم ابيات ۳۲۱۴ تا ۳۲۲۱
|