فرشتگان
(دوستان آسمانى خود را بهتر بشناسيم!)
اگر در قرآن بارها شيطان را دشمن آدميان شمردهاست
(۱)، در جهت مقابل، دوستانش را
نيز به همان نسبت معرفى كردهاست! اين را از قول خود فرشتگان كه دست دوستى به سوى
ما دراز كردهاند بشنويد: " ما دوستان حامى شما در دنيا و آخرت هستيم!":
فصلت ۳۱- نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِى الْحَيَاةِ
الدُّنْيَا وَفِى الْآخِرَةِ....
اين اتفاقى نيست كه دو نام: "شيطان" و "ملائكته" به طور مساوى ۶۸ بار در قرآن تكرار
شده و درمجموع، با تركيب ضمائر و مشتقات ديگر، باز به رقم مساوى ۸۸ مىرسيم! يعنى
انسانها همچون بُراده هاى آهن! در دوراهى انتخاب ميان دو قطب مثبت و منفى آهنرباى
نيروهاى خير و شرّ عالم قرار گرفتهاند.
.
باور به فرشتگان، يكى از چهار پايهايمان
چهار رُكن بناى ايمان در نظام اعتقادى قرآن؛ باور به:
۱- خدا، ۲- فرشتگان، ۳- كتابهاى الهى (اصول قوانين تشريعى)، ۴- رسولان است، و
انكار اين چهار اصل نشانه گمراهى به شمار مىرود. نگاه كنيد به دو آيه زير:
بقره ۲۸۵- .... وَالْمُؤْمِنُونَ ۚ كُلٌّ آمَنَ
بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ ۚ ....
.... و مؤمنان نيز همه به خدا، فرشتگان ، كتابها و فرشتگانش باور دارند ....
نساء ۱۳۶- ....ۚ وَمَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ
وَرُسُلِهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا بَعِيدًا
و هركس به خدا، فرشتگان، كتابها ، رسولان او و روزآخرت منكر شود، بىترديد
گمراه شده، گمراهى دور.
در تأكيدى ديگر، نائل شدن به مقام "ابرار" كه
بالاترين مقام ايمانى است، جز با رسيدن به اين چهار اصل ممكن نمىگردد:
بقره ۱۷۷- لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا
وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَٰكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ
بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ
نيكى (وسعت نظر و توسعه شخصيت) آن نيست كه (در نماز) روى به طرف مشرق يا مغرب
كنيد، بلكه نيكى (عمل) كسى است كه خدا، آخرت، كتاب، و پيامبران را باور دارد
و....
چنين ايمانى صرفاً جنبه ذهنى و باورنظرى ندارد، بلكه
در عمل روزانه و رفتار اجتماعى با دوست و دشمن خود را نشان مىدهد. فراز زير نكوهشى
است كه خداوند بنىاسرائيل را به خاطر تعصب دينى و نژاد پرستىشان در انكار رسالت
پيامبر اسلام داشتند، ذكر كرده است:
بقره ۹۸- مَنْ كَانَ عَدُوًّا لِلَّهِ
وَمَلَائِكَتِهِ وَرُسُلِهِ وَجِبْرِيلَ وَمِيكَالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ
لِلْكَافِرِينَ
هر كه دشمن خدا، فرشتگان، پيامبران، جبرئيل و ميكائيل باشد، (بداند) خدا دشمن
انكار ورزان است.
اعتقاد به وجود فرشتگان، ابتكار قرآن و اسلام نيست،
در زمان نزول قرآن، نه تنها يهوديان و مسيحيان به چنين امرى باور داشتند، مشركين
مخالف پيامبر اسلام نيز به طور جدّى بر چنين باورى بودند و نقشى اساسى براى آنان در
زندگى روزمره خود، همچون نقشى كه برخى از شيعيان براى امامان(ع) در توسل و تشفع به
آنان معتقد هستند، قائل بودند. آنها فرشتگان را دختران خدا
(۲) و وسيله شفاعت
(۳)
و تقرب به درگاه او
(۴) براى جلب منافع و دفع شرور دنيائى مىدانستند و بتها را
به عنوان نمادى از فرشتگان مورد ستايش و عبادت قرار مىدادند، دهها آيه در قرآن در
بيان چنين باور جدى مشركين به فرشتگان و نقش قائل شدن مستقيم براى آنان مىباشد
(۵).
و در زمان ما منكران دين و ايمان، هر چند از انرژىهاى مثبت يا منفى موجود در جهان
سخن مىگويند، اما وجود فرشتگان را خرافهاى بيش نمىدانند ، مؤمنان نيز گرچه به
دليل مبانى دينى به آن باور دارند، ولى عملا هيچ مناسبت و ارتباطى ميان خود و
فرشتگان نمىشناسند و بود و نبودشان را يكسان مىانگارند. اما در اركان قرآن اين
موضوع نقشى كليدى، نه تنها در باور ذهنى، بلكه درعمل روزانه دارد و به همان نسبتى
كه دور شدن از شيطان و دشمن شناختن او اهميت دارد، بهرهمند شدن از امدادهاى
فرشتگان و مؤثر شناختن آنان توصيه شده است!
فرشتگان به عنوان كارگزاران جهان، در حقيقت واسطههاى رساندن رحمت خدا به
آفريدهها هستند. دورى از رحمت و محروميت از آن را با واژه "لعنت" بيان مىكنند.
از اين نظردر ارتباط با خدا، فرشتگان و انسانها، مىتوان در معرض رحمت يا لعنت
آنان قرار گرفت:
بقره۱۶۱- إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَمَاتُوا
وَهُمْ كُفَّارٌ أُولَٰئِكَ عَلَيْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ
وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ
منكرانى كه به حال انكار درگذشتند، لعنت (دورى از رحمت) خدا، فرشتگان وتمامى
مردم برآنها باد.
آل عمران۸۷- أُولَٰئِكَ جَزَاؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ
وَالْمَلَائِكَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ
كيفر آنها همين است كه مورد لعنت (دورى از رحمت) خدا، فرشتگان و تمام مردم قرار
مىگيرند.
با همه اينها نبايد فراموش كرد كه فرشتگان بندگان
مقرّب خدا هستند و نقش مستقل قائل شدن براى آنان، همانطور كه در مورد پيامبران و
پيشوايان شرك محسوب مىشود، موجب گمراهى است:
آل عمران ۸۰- وَلَا يَأْمُرَكُمْ أَنْ
تَتَّخِذُوا الْمَلَائِكَةَ وَالنَّبِيِّينَ أَرْبَابًا ۗ أَيَأْمُرُكُمْ
بِالْكُفْرِ بَعْدَ إِذْ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ
سزاوار نيست خدا شما را فرمان دهد فرشتگان و پيامبران را ارباب خود بگيريد؛
چگونه ممكن است شما را پس از آن كه تسليم فرمان حق شدهايد، به كفر بخواند؟
فرشتگان كيستند و چيستند!؟
ما از ماهيت آنان كه موجوداتى غير مادى هستند، مطلع
نيستيم. دانستن آن هم معلوم نيست مشكلى از زندگى امروز ما را حل كند. همين قدر كه
نقش آنان را در مورد خود بشناسيم، خيلى هنر كردهايم! در فرهنگ قرآن فرشته را
"مَلَكْ" و فرشتگان را "ملائكه" مىگويند. اين كلمه با كلمات: مُلْكْ (حكومت و
ادارهامور)، مالك (صاحب مال و حكومت)، مَلِكْ "( پادشاه)، مِلك( مالك و صاحب شدن=
توانائى و قدرت) و مشتقاتى ديگر هم ريشه هستند. از مجموع اين معانى در مىيابيم كه
ملائكه نيروهائى هستند كه خداوند تسلط و "توانائى"هائى براى آنها در امورى معين
قرار داده و به گونهاى آنها را، همچون عوامل اجرائى يك مؤسسه، "كارگزاران جهان
هستى" براى اجراى مأموريتهائى عام يا خاص قرار داده است.
همچنان كه واژه "ملئكه" به عنوان كارگزاران مطيع و فرمانبردار، از صفت "مالك و
مليك" بودن خدا ناشى مىشود و بندگان بايد به آنان (به عنوان بندگان و عوامل
اجرائى خدا) نزديك و با آنان هماهنگ شوند، شيطان از ريشه "شَطَنَ"، معناى دور شدن و
تمرد از فرمان پادشاه جهان هستى مىدهد و آدميان بايد او را دشمن و مغاير مصلحت و
رشد و كمال خود تلقى كنند و از او "دور" شوند.
نقشى كه خدا به عهده فرشتگان گذاشته، يكى دو تا نيست؛ همه طبيعت و شريعت در قلمرو
آنهاست و همچون نور و جاذبه، جائى خالى از آنها در جهان هستى وجود ندارد. اشارات
زير نگاهى به نقشهاى متنوع آنهاست:
فاطر ۱- الْحَمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا أُولِى أَجْنِحَةٍ مَثْنَىٰ
وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ ۚ يَزِيدُ فِى الْخَلْقِ مَا يَشَاءُ ۚ إِنَّ اللَّهَ
عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير
ستايش ويژه خداى آفريننده آسمانها و زمين كه فرشتگان را در نقش فرستادگانى با
بالهاى (قدرت متفاوت) دوگانه، سه گانه و چهارگانه قرار داد؛ او در آفرينش هر چه
بخواهد مىافزايد، او بر هر كارى توانا (اندازه گذار) است.
دو، سه، و چهار بال داشتن ملائك! براى فهم ذهن مادى
ما و اشارهاى است از چند بُعدى بودن ميدان عمل آنها كه خداوند "قدير" (اندازه
گذار) مقدر كرده است. بهاين ترتيب، فرشتگان نيزرسولانى همچنان پيامبران
مأموريتهاى ويژهاى در جهان دارند؛
حج ۷۵- اللَّهُ يَصْطَفِى مِنَ الْمَلَائِكَةِ
رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ
خداوند ازميان فرشتگان رسولانى برگزيده، همچنان كه از ميان انسانها. خداوند
بس شنوا وبيناست.
اصلا اين تنوع نقش و مأموريتها را در قرآن از زبان
خود فرشتگان مىخوانيم كه: "هيچ كس از ما نيست مگر آنكه براى او مقامى معلوم
(وظيفهاى مشخص) باشد. ماييم كه صف زدهايم و ماييم كه در حال تسبيحيم!":
صافات ۱۶۴ تا ۱۶۶- وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ
مَقَامٌ مَعْلُومٌ . وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ . وَإِنَّا لَنَحْنُ
الْمُسَبِّحُونَ
اشاره به در"صف" بودن شايد دلالت بر حاضر آماده بودن
براى انجام اوامرالهى داشته باشد واشاره به "تسبيح" گوئى نقشى در تكامل بخشيدن و
رفع عيب و نقص كردن از پديدهها باشد ( واللهاعلم).
هرچند نقش برخى فرشتگان، همچون فرشتگانِ گرفتنِ جان آدمى، كه در آيات متعددى به
آنان اشاره شده
(۶) يا فرشتگان "عذاب"
(۷)، با تمايل جاودانگى دنيائى ما، آرزوى جز
خوبى نديدن!، ديد محدود بشرى وبىخبرى ما از حكمت آنها مغايرت دارد، اما نقشهاى
ديگرى كه قرآن از آنها سراغ داده، آنچنان دل انگيز است كه خواننده را به دوستى
برگزيدن آنان بسيارمشتاق و شيفته مىسازد. در برخى آيات، اين نفش ها به طور كلى
گفته شده و در برخى ديگر، مشخص و آشكار. ابتدا به نقشهاى كلى اشاره مىكنيم:
نقشهاى عمومى فرشتگان براى انسان ها
۱- استغفار (پاكسازى و زمينه سازى براى رشد و كمال)
در دو آيه زير از استغفار فرشتگانِ حامل عرش الهى
براى مؤمنين و حتى براى همهاهل زمين حكايت مىكنند! فهم عاميانه ما از استغفار،
وِرد و ذكرى لفظى است، اما حقيقت استغفار، طلب غفران يعنى پاك و پيراسته شدن است.
استغفار اين نيروهاى مرموز جهان هستى به امر پروردگار براى انسانها، همانا در
خدمت رشد و كمال انسان بودنشان است. به تعبيرى كارگزاران جهان، بخصوص عالى
رتبهترين آنها كه "حاملين عرش" ناميده شدهاند، يكسره درخدمت پاكسازى و رشد دادن
بهانسان مىباشند!
شورى ۵- .... وَالْمَلَائِكَةُ يُسَبِّحُونَ
بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِى الْأَرْضِ ۗ أَلَا إِنَّ
اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
و فرشتگان پروردگار خويش را تقديس مىكنند و براى اهل زمين آمرزش مىطلبند؛
بدانيد كه خدا آمرزگار و مهربان است.
غافر۷ و۸- الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ
بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا
....
فرشتگانى كه عرش (نظام اداره جهان) را حمل مىكنند، و آنها كه گِرد آن هستند
(زير مجموعهها) ، به او ايمان دارند و براى اهل ايمان آمرزش مىخواهند ....
۲- سجده بر آدم
جامعتر و عامتر ازواژه استغفار، "سجده" است كه همه
فرشتگان هنگام آفرينش انسان مأموريت يافتند به امر پروردگار براى آدم انجام دهند!
معناى سجده نيز همچون استغفار، براى بيشتر مردم ناشناخته مانده است و تلقى آنها از
اين كلمه همانست كه در هنگام نماز انجام مىدهند. اما قرآن آشكار مىسازد كه خورشيد
و ماه و ستارگان، درختان و جنبندگان و اصولا همه آفريدهها در حال سجده
پروردگارند. چنين سجدهاى چيزى جز رام و تسليم و در خدمت بودن نيست.
اينك خدائى كه همه جهان در سجده اوست، فرشتگان را فرمان داده تا تماماً به موجود
تازه پديد آمدهاى كه آدم نام گرفته سجده كنند! او همچون مديرى كه مدرسه هستى را
تأسيس كرده، فرشتگان يعنى معلمان مدرسه را فرمان مىدهد در خدمت محصل تازه وارد
باشند و همه دانش خود را به تدريج دراختيار اين كودك، كه جز استعدادى كه از روح
الهى در او دميده شده، هيچ ندارد قرار دهند.
اين ماجرا در بيش ازهفت سوره و هفتاد آيه قرآن
(۸) شرح داده شده است كه در اينجا
تنها به يك مورد آن اشاره مىشود:
بقره آيات۳۰ تا ۳۴- وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ
لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِيفَةً ۖ قَالُوا أَتَجْعَلُ
فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ
بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ ۖ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ .
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ
فَقَالَ أَنْبِئُونِى بِأَسْمَاءِ هَٰؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ .
قَالُوا سُبْحَانَكَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلَّا مَا عَلَّمْتَنَا ۖ إِنَّكَ
أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ . قَالَ يَا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ
ۖ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَائِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّى
أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا
كُنْتُمْ تَكْتُمُونَ . وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ
فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ أَبَىٰ وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِينَ.
(به يادآر) زمانى را كه پروردگارت به فرشتگان گفت: من قرار دهنده جانشينى در
زمين هستم، گفتند: آيا كسى را قرارمىدهى كه فساد (اخلال در نظم) مىكند و
خونها مىريزد؟ در حالى كه ما تو را تسبيح و تقديس مىكنيم (كار ما در سامان
بخشيدن به جهان با عمل او مغايرت دارد)، خدا گفت من چيزى را مىدانم كه شما
نمىدانيد. و به آدم همه خصوصيات (ماهيت اشياء) را آموخت و آنگاه آن را بر
فرشتگان عرضه كرد و گفت: اگر راست مىگوئيد خصوصيات اينها را برشماريد. گفتند
تو را تقديس مىكنيم، ما جز آنچه به ما آموختهاى دانشى نداريم؛ تو خود داناى
فرزانهاى. گفت اى آدم، فرشتگان را از نقششان آگاه كن. و چون چنين كرد، گفت:
مگر به شما نگفتم كه من اسرار آسمانها و زمين را مىدانم و از هرچه آشكار و
نهان مىكنيد آگاهم؟ به يادآر زمانى را كه به فرشتگان گفتيم: براى آدم سجده
كنيد (در خدمت رشد و كمال او باشيد)، همه سجده كردند جز ابليس كه سر باز زد و
برترى جست و در زمره منكران شد.
۳- صلوات بر
آدميان
مردم ما با صلوات بر پيامبر آشنا هستند وبسيارى بدون
آنكه معناى آن را درست بدانند و به ترجمه آن توجه كنند، شعارى را هنگام برده شدن
نام پيامبرۖ در نماز و حين سخنرانى، دسته جمعى بر زبان جارى مىكنند. اتفاقاً در
همان سورهاى كه چنين توصيهاى به مؤمنين شده است، عينا از صلوات خدا و فرشتگانش
بر همه بندگان ياد كرده است كه نشان مىدهد مؤمنين نيزمشمول چنين صلواتى هستند.
صلوات و صلاة (نماز) از يك ريشه هستند كه معناى اصلى آن "رويكرد" و توجه است.
صلوات خدا و فرشتگان بر پيامبر رويكرد توأم با تأييد عملكرد او و افاضه رحمت است و
صلوات پيروان بر او رويكرد توأم با تبعيت و طاعت مىباشد.
احزاب۴۱ تا ۴۳- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا
اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا . وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا . هُوَ
الَّذِى يُصَلِّى عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ
إِلَى النُّورِ ۚ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را ياد كنيد، يادى بسيار و بامداد و شبانگاه
(همواره) او را تسبيح (عملى پاك كننده و مثبت) كنيد. اوست كه به شما توجه و
عنايت دارد- فرشتگان او نيز- تا شما را از تاريكىها به سوى روشنى برآرند، و
خدا نسبت بهاهل ايمان همواره مهربان است.
احزاب۵۶- إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِى ۚ يَا
أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا
بىگمان خدا و فرشتگانش بر پيامبر توجه و عنايت دارند، شما مؤمنان هم بر او (از
طريق طاعت و تبعيت) توجه كنيد و تسليم كامل باشيد.
۴- شفاعت فرشتگان
همانطور كه قبلا ذكر شد، مشركين معاصر پيامبر به
شفاعت فرشتگان براى دفع ضرر و جلب منفعت در دنيا معتقد بودند و آنها را واسطه تقرب
به خدا و توسل به او تصور مىكردند. قرآن البته نقش واسطهگى فيض و كارگزارى
فرشتگان را، كهاز جهاتى در قالب مفهوم شفاعت مىگنجد، مورد تأييد قرار داده است،
اما تأكيد كرده اين نقش در نظامات از قبل تعيين شده الهى كاربرد دارد، نه با دعا
و درخواست و قربانى كردن بندگان در آستانه بُتها!
نجم ۲۶- وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِى السَّمَاوَاتِ
لَا تُغْنِى شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ
لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَىٰ
چه بسيار فرشتگانى در آسمانها كه شفاعت (نقش امدادى) آنها هيچ سودى ندارد، مگر
به اذن (قوانين) خدا، براى كسى كه اعمالش منطبق با مشيت و رضايت ربّ باشد ،
هيچ اثرى ندارد.
۵- نزول در شب قدر
با نزول ملائكه و روح در شب قدر بر كسانى كه شايستگى
آن را در آن روزها و شبها پيدا كرده باشند، همگى آشنائى داريد، معناى اين نزول در
دسترس قرار گرفتن و امكان ارتباط با چنان نيروهاى مثبتى است كه به مراتب بيش از
سايرلحظات سال نزديك هستند، به طورى كه ارزش چنان شبى بيش از هزار ماه است!
قدر۴- تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ
فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ
فرشتگان و روح در آن شب از هر امرى فرود مىآيند.
نزول فرشتگان و روح در شب قدر، همچون حاضر شدن معلمين
و شاگردان در اولين روز تحصيلى در مدرسه براى آموزش شاگردان، "عروج" فرشتگان و روح
در پايان دنيا همچون بسته شدن دفتر و مدرسه و رفتن معلمين در پايان سال و بالاخره
"قيام" و به صف شدن آن دو نيرو در روز قيامت، داورى شدن انسانها در عرضه به
امكاناتى است كه براى به كمال رسيدن داشتهاند. واللهاعلم!
جريان نزول را در آيه فوق ملاحظه كرديد ، اينك به دو مرحله "عروج" و "قيام" در آيات
زير نگاه كنيد:
معارج ۴ - تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ
إِلَيْهِ فِى يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ
فرشتگان و روح در شبى كه مقدار آن پنجاه هزار سال است به سوى او عروج مىكنند.
نباء ۳۸ - يَوْمَ يَقُومُ الرُّوحُ وَالْمَلَائِكَةُ صَفًّا ۖ لَا
يَتَكَلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهالرَّحْمَٰنُ وَقَالَ صَوَابًا
روزى كه روح و فرشتگان به صف مىايستند و هيچ سخنى نمىگويند مگركسى كه
پروردگار به او اذن داده باشد، و به درستى سخن گويد.
۷- روحيه دادن و
ثبات قدم بخشيدن به موحدين
نقش دائمى و ديگرِ فرشتگان، جرأت بخشيدن، نگرانى زائل
كردن و بشارت دادن به موحدينى است كه با احتراز از سرسپارى به ارباب دنيا، آشكارا
اعلام مىكنند كه ربّ ما فقط خداست و آنگاه در مقابل عوارض اعلام موضع مردانه خود
استقامت مىكنند. اين است رمز آن كه چرا و چگونه، در حالى كه اكثريت مردم در چنگال
ترس و نگرانى از خشم ستمگران سلطهگر هستند، مردان حق هيچ واهمهاى از عواقب اقدام
خود ندارند و همچون كوه استوار و سربلند هستند:
فصلت۳۰ و۳۱- إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا
اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةُ أَلَّا
تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِى كُنْتُمْ
تُوعَدُونَ . نَحْنُ أَوْلِيَاؤُكُمْ فِى الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَفِى
الْآخِرَةِ ۖ ....
كسانى كه گفتند (اعلام موضع كردند) كه ربّ ما خداست (نه اربابهاى دنيائى) و
سپس استقامت ورزيدند، دائماً فرشتگان برآنها نازل مىشوند كه: نترسيد و محزون
نشويد و بشارت باد بر شما بهشتى كه وعده داده شدهايد. ما (فرشتگان) دوستان
حامى شما در زندگى دنيا و آخرت هستيم و...
۸- امداد دادن
مجاهدان در جنگ
داستان يارى شدن مؤمنين توسط فرشتگان در جنگهاى بدر
و احد و غيره را همه خوانده يا شنيدهايد. اين يارى برخلاف تصور عاميانه نه جنگيدن
در صحنه به نفع مسلمين، بلكه روحيه دادن و آرامش بخشيدن به مجاهدين بوده است. نگاه
كنيد:
آلعمران۱۲۴ تا ۱۲۶- إِذْ تَقُولُ
لِلْمُؤْمِنِينَ أَلَنْ يَكْفِيَكُمْ أَنْ يُمِدَّكُمْ رَبُّكُمْ بِثَلَاثَةِ
آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُنْزَلِينَ . بَلَىٰ ۚ إِنْ تَصْبِرُوا
وَتَتَّقُوا وَيَأْتُوكُمْ مِنْ فَوْرِهِمْ هَٰذَا يُمْدِدْكُمْ رَبُّكُمْ
بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُسَوِّمِينَ . وَمَا
جَعَلَهاللَّهالَّا بُشْرَىٰ لَكُمْ وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُمْ بِهِ ۗ
وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهالْعَزِيزِ الْحَكِيمِ
آنگاه كه به مؤمنان گفتى: آيا كافى نيست كه پروردگارتان شما را با سه هزار
فرشته نازل شده (در جنگ) يارى كند؟ آرى، اگر ايستادگى و خويشتن دارى كنيد، و
دشمنان با همين خشمى كه در آنهاست بر شما يورش آورند، پروردگارتان شما را با
پنج هزار فرشته مشخص يارى خواهد كرد. خدا اين امداد را تنها براى بشارت شما
قرار داد تا دلهاىتان آرامش يابد؛ و يارى جز از جانب خداى فرادست و فرزانه
نيست.
انفال ۹ و۱۰ - إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّى
مُمِدُّكُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ . وَمَا
جَعَلَهاللَّهالَّا بُشْرَىٰ وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ ۚ وَمَا
النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ
(به ياد آريد) زمانى را كه (در لحظات حساس جنگ بدر) با تمام وجود از پروردگارت
يارى مىخواستيد و او پذيرفت (و گفت) كه: شما را به هزار فرشته كه به دنبالشان
گروههاى ديگرى است يارى مىكنم.
نقشهاى فوق تماماً به عملكرد فرشتگان در ارتباط با
انسانها در مدت زندگى دنيا ارتباط داشت، همانطور كه از زبان فرشتگان در قرآن نقل
شده، آنها اولياء انسان هم در دنيا و هم در آخرت هستند. حضور آنها، هم در تحولات
فيزيكى قيامت در زمين و آسمان نقش دارد (۹) و هم در عذاب منكران
و ستمگران و هم درخدمت بهشتيان كه به مواردى از آنها اشاره مىكنيم:
انبياء ۱۰۳- لَا يَحْزُنُهُمُ الْفَزَعُ
الْأَكْبَرُ وَتَتَلَقَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ هَٰذَا يَوْمُكُمُ الَّذِى
كُنْتُمْ تُوعَدُونَ
(مؤمنان را) آن وحشت بزرگتر (عذاب رستاخيز) اندوهگينشان نمىكند و فرشتگان از
آنها استقبال مىكنند (و مىگويند) اين همان روز (مورد انتظار) تان است كه به
شما وعده داده مىشد.
۹ـ ثبت و ضبط
اعمال انسان و حفاظت او از حوادث
از جمله نقشهائى كه خداوند در مورد انسان به عهده
فرشتگان گذاشته است، يكى هم ثبت و ضبط گفتار و كردار انسان است كه مكانيسم
شگفتآور آن از نظر علمى براى ما روشن نيست، همين قدر به ما گفته شده است كه كلام،
به محض اداى آن، توسط دو گيرنده (برحسب خير و شر) ثبت مىشود:
ق۱۶تا ۱۸- وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ
وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ
حَبْلِ الْوَرِيدِ . إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيَانِ عَنِ الْيَمِينِ وَعَنِ
الشِّمَالِ قَعِيدٌ مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ
ما انسان را آفريديم و از وسوسههاى ضميرش آگاهيم؛ و از شاهرگش به او
نزديكتريم. در شرايطى كه دو مأمور گزارشگر كه در راست و چپاش نشستهاند در حال
ضبطاند، او هيچ سخنى به زبان نمىآورد، مگر اينكه در كنارش مراقبى آماده است.
در سورههاى ديگر نيز برحسب مورد اشاراتى به
اين مكانيسم شده است:
يونس ۲۱- .... إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا
تَمْكُرُونَ.
همانا فرستادگان ما آنچه مكر مىكنند، مىنويسند
زخرف۸۰ - أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُمْ ۚ
بَلَىٰ وَرُسُلُنَا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ
آيا مىپندارند ما اسرار و سخنان درگوشى آنانرا نمىشنويم، آرى فرستادگان ما كه
نزد آنانند، آنها را مىنويسند.
انفطار۱۰تا ۱۲- وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ . كِرَامًا كَاتِبِينَ .
يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ
همانا بر شما محافظت كنندگانى هست، نويسندگانى گرامى، مىدانند آنچه مىكنيد.
نيروئى كه چنان در وجود ما رسوخ كرده كه بر تمامى
گفتار و كردارمان احاطه علمى دارد، بديهى است كه مىتواند محافظ جانمان نيز در
برابر حوادثى كه خارج از مشيت خداست باشد. آيات زير اشاره به اين عملكرد فرشتگان
است:
انعام ۶۱- وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ ۖ
وَيُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّىٰ إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ
تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ
اوست كه بر بندگان خود قاهر و مسلط است و محافظانى بر شما مىفرستد؛ آنگاه كه
مرگ يكى از شما فرا رسد، فرشتگان ما بدون هيچ كوتاهى جان او را مىگيرند.
رعد ۱۱- لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ يَحْفَظُونَهُ
مِنْ أَمْرِ اللَّهِ ۗ ....
انسان فرشتگانى در پى دارد كه از پيش رو و از پشت سر به فرمان خدا محافظتش
مىكنند
۱۰- آنها كه از
دوستى فرشتگان بسيار بهرهمند شدند!
موفق ترين انسانها دراستفاده از نيروهاى مثبت جهان
پيامبران بودند كه با اخلاص در عمل، خود را در افقى قرار دادند كه توانستند از
پشتيبانى اين كارگزاران به امر الهى حداكثر استفاده را بكنند. همچون: زكريا
(۱۰)، مريم (۱۱) ، ابراهيم (۱۲)،
لوط (۱۳)،... و بالاخره پيامبر خاتم:
تحريم۴- .... فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ مَوْلَاهُ
وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَالْمَلَائِكَةُ بَعْدَ ذَٰلِكَ
ظَهِيرٌ
.... پس خدا و جبرئيل و مؤمنانِ شايسته، دوستداراو (پيامبر) هستند علاوه بر آن،
فرشتگان به پشتيبانىاش ايستادهاند.
جريان "وحى" و الهام به رسولان نيز از جمله امدادهاى
آگاهى بخشى است كه خداوند از طريق فرشتگانى كه آنها را امين وحى، جبرئيل، رسول
كريم، كرام برره و ... ناميده، پيامبران خود را به حقايقى از جهان هستى آگاه
گردانيده است.
۱- از جمله: بقره ۱۷۸، ۲۰۸؛
انعام ۱۱۲، ۱۴۲؛ اعراف ۲۲؛ يوسف ۵؛ كهف۵۰؛ اسراء ۵۳؛ قصص ۱۵؛ فاطر۶؛ ياسين ۶۰؛
زخرف ۶۲
۲- اسراء ۴۰؛ زخرف ۱۹ و ۵۳؛ نجم۲۷ و ...
۳- انعام ۹۴؛ اعراف ۵۳؛ زمر ۴۳؛ يونس ۱۸؛ نجم۲۶ و....
۴- زمر ۳؛ احقاف ۲۸
۵- از جمله: انعام ۸ و۹؛ هود ۱۲؛ حجر ۷ و ۸؛ اسراء ۴۰، ۹۲ تا
۹۵؛ مومنون ۲۴؛ فرقان ۷، ۲۱، ۲۲؛ سبا ۴۰؛ فصلت ۱۴؛ زخرف ۱۹
۶- از جمله: نساء ۹۷؛ انعام ۹۳؛ انفال ۵۰؛ نحل ۲۸ تا ۳۲؛ محمد
۲۷؛ سجده ۱۱
۷- تحريم ۶ و مدثر ۳۱
۸- از جمله بقره آيات ۳۰ تا ۳۹؛ اعراف ۱۱ تا ۲۵؛ حجر ۲۸ تا
۴۸؛ اسرى ۶۱ تا ۶۵؛ كهف ۵۰؛ طه ۱۱۶ تا ۱۲۳؛ ص ۷۱ تا ۸۵ و...
۹- حاقه ۱۷؛ فجر ۲۲؛ فرقان ۲۵ و ..
۱۰- آلعمران ۳۹ تا ۴۱
۱۱- آلعمران۴۲ تا ۴۵؛ مريم ۱۷ تا ۲۱
۱۲- هود ۶۹ تا ۷۴؛ عنكبوت ۳۱ تا ۳۴؛ ذاريات ۲۴ تا ۳۷ و....
۱۳- هود ۷۷ تا ۸۱ و ...
|