`  

دريافت نسخه پى‌دى‌اف

`
`

فِـتنه
آزمايشات آدمى (۳)
 

از ميان همه واژه‌هائى كه در موضوع "آزمون انسان" در قرآن به كار رفته است؛ مثل: امتحان، ابتلاء، اختبار، تمحيص، تمخيض و فتنه، واژه "فتنه" با۳۰ بارتكرار (۶۰ بار با مشتقات)، بيش از بقيه كلمات در اين كتاب كاربرد داشته است.

اصل كلمه " فتنه" از قرار دادن طلا يا نقره در آتش براى خالص شدن از آميختگى‌ها و تيرگى‌ها گرفته شده است (۱). در واقع كاربرد اصلى و اوليه اين كلمه، در صنعت ِ پالايش فلزات گران قيمت در بوته آزمايش بوده است، سپس به طور مجازى در مورد مشكلات زندگى كه همچون كوره آتش، آدمى را آب‌ديده مى‌كند به كار رفته است. در نهاد انسان نيز گوهرى گران‌بهاتر از طلا و نقره وجود دارد كه تنها در مصاف با مشكلات است كه چرك و شرك آن به طهارت و توحيد تبديل مى‌گردد.

اين تشبيه و تمثيل مختص به قرآن نيست، هرچند قرآن آن را به تفصيل بيان كرده است، در انجيل نيز يك‌بار به كار رفته و مسيحيان به عنوان كشف و معجزه‌اى كلامى از آن فراوان ياد مى‌كنند. نگاه كنيد:

"او (پروردگار) همچون پالايش كننده نقره عمل مى‌كند. او فرزندان لوى را همچون طلا و نقره خالص و پالوده خواهد كرد تا اعمال پسنديده‌اى به پيشگاه پروردگار عرضه كنند."

He will act like a refiner and purifier of silver. He will purify Levi’s sons and refine them like Gold and Silver. Then they will bring acceptable offerings to the Lord.

Malachi 3:3. God words (Bible) translation 1995

در برخى ترجمه‌هاى انجيل، به جاى جمله "او همچون... عمل مى كند"، جمله: "او در جايگاه پالاينده و خالص كننده نقره خواهد نشست" را به كار برده‌اند. شارحين انجيل توضيح داده‌اند كه همچون نقره كار كه يكسره بايد چشم به فرآيند ذوب ناخالصى‌هاى نقره داشته و موقعى كار خود را تمام شده تلقى مى‌كند كه تصويرش را در نقره ناب وتصفيه شده ببيند، پروردگار نيز چشم از بنده خود بر نمى‌دارد و با مهربانى مراقب حالات اوست تا با پالايش منيّت‌ها، تصوير پاك خود را در دل او ببيند! آن كس كه مى‌داند در كوره ابتلائات زندگى در حال پالايش و پيوستن به پاكى‌هاست، داغى دردها را تحمل مى‌كند.

واژه‌هائى كه در قرآن در زمينه آزمون آدمى به كار رفته‌اند، منظومه‌اى را تشكيل مى‌دهند كه هركدام از زاويه‌اى خاصّ پديده‌اى واحد را شرح مى‌دهند:

در واژه فتنه: به آتش ِآزمون درآمدن.
در واژه امتحان: به محنت و سختى افتادن.
در واژه اختبار: خبرو ماهيت خود را بروز دادن
در واژه ابتلاء: به فعليت درآوردن استعدادهاى بالقوه در سختى‌ها.
در واژه تمحيص: به فرآيند تصفيه و پالايش.
در واژه تمخيض: به زير و رو شدن و درد زايمان (تولدى ديگر).
در واژه تعبد: وجود خود را در مجاهدت‌ها صاف و هموار كردن.

وجود اين تعداد كلمات مشابه ممكن است خواننده را كمى سردرگم نمايد و در شناخت فلسفه "آزمون آدمى" متحير بماند. از اين نظر براى ساده‌ترشدن مطلب از مثال "مدرسه" استفاده مى‌كنيم.

هدف از تأسيس مدرسه؛ چيزى جز تعليم و تربيت نونهالان نيست تا هوش و استعدادهاى "بالقوه" درنهاد آنان را به "فعليت" و ظهور و بروز برساند (مفهوم ابتلاء). چنين امرى ممكن نمى‌گردد مگر با تلاش سخت و مستمرآنان و فداكردن راحت و رفاه دوران كودكى، به اصطلاح قديمى‌ها "دود چراغ خوردن"! و خود را به آب و آتش فراگيرى علم و دانش انداختن (معناى فتنه).

استقبال از چنين فتنه‌اى البته سخت است، اما بَرِشيرين دارد و به تدريج شاگرد را از تنبلى و تن‌پرورى‌هاى دوران كودكى به تنظيم و ترتيب امور، تعليم وتربيت نفسانى و تأديب و تصفيه شخصيتى مى‌رساند (معناى تمحيص). اوج اين تلاش موقعى است كه بايد خود را براى آزمون آخر سال (امتحان) آماده سازد و همچون بانوى باردارى آنچه در خود پرورانده، وضع حمل نمايد (تمخيض). پس از امتحان است كه نتيجه و "خبر" آنچه خوانده و تلاش كرده مشخص مى‌شود (اختبار).

نونهالان در اولين روز ورود به مدرسه، به خاطر جدائى از مهد خانه ومهرِمادر، دچار دلتنگى و غربت مى‌شوند، اما به تدريج درچالش باسختى‌ها وجودشان ساخته و هموار در مسير رشد و كمال مى‌گردد (معناى تعبد).

همان‌طور كه ملاحظه مى‌كنيد، مدرسه را از هريك از زوايائى كه توضيح داده شد مى‌توان با نگاهى منفى تعريف كرد؛ بلاى دوران نشاط كودكى (ابتلاء)، آتشى كه آسايش را برباد مى‌دهد (فتنه)، تكاليف سخت معلمان (تمحيص)، محنت و سختى آزمون (امتحان)، تلاش طاقت فرساى نهائى (تمخيض). ساختن خود براى ورود به زندگى سراسرسختى و رقابت (عبادت).

تعريف‌هاى فوق گرچه تماماً صادق است، اما جامع ومانع و بيانگر فلسفه تأسيس مدارس نيست، هركدام از بُعدى به مسئله‌اى نگريسته‌اند كه يك حقيقت است. مدرسه جز براى تعليم و تربيت و خير و خدمت به ابناء بشر تأسيس نمى‌شود. اما جز از اين مسير به چنين مقصودى نمى‌توان رسيد.

معناى "فتنه" در قرآن نيز همان مقصودى است كه از تأسيس مدرسه مورد نظر است، اما متأسفانه در فرهنگ ما همواره ازكلمه فتنه و ابتلاء وامتحان همان معناى منفى متعارف فهميده مى‌شود كه يا دلالت بر سختى مى‌كند، يا آزمونى است براى تشخيص آدم‌هاى بد و خوب. غافل از آن كه خدا نه اهل سخت‌گيرى بربندگان است و نه بى‌اطلاع از نهاد آنها تا نيازمند آزمايش باشد!!

شناخت تفاوت اين واژه‌ها براى ما فارسى زبانان كه از فرهنگ قرآن و فهم ظرائف كلمات آن دور شده‌ايم، البته مشكل است. باكمال تعجب در آثار عارفان و اديبان بزرگمان نيز، كه موجب فخر ملت هستند، معنائى كه از كلمه "فتنه" استنباط شده و به نظم و نثر آمده است، به كلى با مفهوم عميق اين واژه در قرآن كه دلالت بر چالشى مستمر در مسير رشد وتربيت انسان دارد تفاوت دارد. وقتى معلمان زبان و ادبيات ما به جاى روح مطلب، به عوارض جانبى و معانى فرعى آن پرداخته‌اند، چه انتظارى از توده‌هاى مردم است!؟ و اين خود نشانه‌اى است بر مهجور ماندن بسيارى از مفاهيم قرآن و ادغام آن با عرفان شرقى و فرهنگ‌هاى ديگر.

در ميان عارفان بزرگ ما همچون: حافظ و مولوى، حتى سعدى و يا عطار و جامى، ابوسعيد ابوالخير، اميرخسرو دهلوى و ... قالب عشق (واقعى يا مجازى نسبت به خدا) بيان كننده مفهوم فتنه گشته است. و در ميان اديبانى همچون پروين اعتصامى، خيام، ناصرخسرو و شيخ بهائى، فتنه در فلك قدار و بى‌وفائى روزگار و حوادث ناگوار جلوه كرده است. از شاعران متأخر نيز ملك‌الشعراى بهار مفهوم فتنه را در دنياى سياست و خرابى ملك و ملت ديده و بر استبداديان شوريده است و برخى همچون فردوسى اصلا كلامى از فتنه نگفته‌اند. خلاصه آن كه اين قلم در آثار مفاخر ملى گذشته كه بعضاً نامشان زينت‌بخش اين نوشته شد، ذكرى از مشيّت الهى براى ابتلاى بندگان به فتنه و فلسفه اين چالش‌ها دركاربرد اين كلمات در اشعارشان نيافته‌ام، اميد است اگر اين سخن خطاست، اهل فن اصلاح و ارشاد نمايند.

(براى آشنائى بيشتر با كاربرد فتنه در آثار اديبان و عارفان در انتهاى اين نوشته نمونه‌هائى از هر كدام آورده شده است.)

اما همان‌طور كه در بخش نخست با استفاده از سخنان حضرت على در نهج البلاغه گفته شد، مسلمانان آگاه صدر اسلام اين تفاوت‌ها را به خوبى تشخيص مى‌دادند. بارديگر به همان عبارت منقول از نهج‌البلاغه استناد مى‌كنيم كه هر هفت واژه مورد نظر را كه بيان كننده آزمون رشد و كمال آدمى درمدرسه هستى‌اند، در يك خطبه آورده است:

(انبياء) وكانوا اقواما مستضعفين، قداختبرهم بالمخمصه، وابتلاهم بالمجهده، وامتحنهم بالمخاوف، ومخضهم بالمكاره. فلاتعتبرواالرضى والسخط بالمال و الولد، جهلا بمواقع الفتنه فى موضع الغنى والاقتدار.

در مورد مناسك حج (بند۵۹): ابتلاءً عظيما، وامتحاناً شديدا، واختباراً مبينا، و تمحيصاً بليغا..... (بند۶۵) ولكن الله يختبر عباده بانواع الشدائد، و يتعبدهم بانواع المجاهد، و يبتليهم بضروب المكاره…خطبه ۱۹۲ (در بعضى نسخ ۲۳۴)

بيشتر واژه‌هاى فوق را در بخش‌هاى قبلى توضيح داديم. در اين بخش به بررسى معناى "فتنه" مى‌پردازيم و نگاهى به تنوع زمينه‌هاى آن در قرآن مى‌اندازيم
 

۱- فتنه اموال و اولاد

عمومى‌ترين مورد فتنه كه هيچ كس از آن مستثنى نيست، اموال و اولاد است كه گسترده‌ترين آزمايشگاه آدمى و مهم‌ترين بستر سازندگى شخصيت او مى‌باشد. فتنه كه به اشتباه در ذهنيت ما امرى منفى و مذموم تلقى گشته، در اينجا به دو امر محبوب، يعنى اموال و اولاد نسبت داده شده است كه هم تعلق و دلبستگى افراطى به آنها ممكن است موجب غفلت ازحق و زير پا گذاردن عدالت گردد و هم اختلافات خانوادگى و مسائل مالى بُخل و بى‌تقوائى به بار آورد:

انفال۲۸ و تغابن۱۵- وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ
و بدانيد كه اموال و فرزندان شما (وسيله) آزمايش (شما) هستند و خداست كه نزد او پاداشى بزرگ است.

حضرت على(ع) در تسليت يكى از يارانش كه فرزند خود را از دست داده بود فرمود: پسرت (هنگام تولد) موجب مسرّت تو شد، در حالى كه "بلائى و فتنه‌اى" (موجب آزمايش تو) بود، و (هنگام مرگ) موجب حُـزن تو گرديد در حالى كه (اگر صبر و تحمل كنى) موجب ثواب و رحمت خواهد بود. (ابنك سرك و هوبلاء و فتنه، و حزنك و هو ثواب و رحمه) نهج‌البلاغه حكمت ۲۸۳ يا ۲۹۱

در جاى ديگرى فرمود: هرگزنگوئيد: "خدايا به تو پناه مى‌برم از فتنه"! زيرا كسى نيست مگر آنكه به نحوى گرفتار فتنه (آزمايش) است. اما اگر كسى مى‌خواهد به خدا پناه جويد، بايد از فتنه‌هاى گمراه كننده به خدا پناه جويد زيرا خداوند سبحان فرموده: "بدانيد كه دارائى‌ها و فرزندان شما فتنه (وسيله آزمايش) شما هستند". حكمت ۹۰ يا (۹۳ دربرخى نسخ)
 

۲- هرآنچه خير و شر است

همان‌طور كه گفته شد، برخلاف تصور عمومى، امور خير هم از آنجائى كه وسيله امتحان و رشد و كمال ما هستند، فتنه محسوب مى‌شوند:

انبياء ۳۵- كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ۗ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً ۖ وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ
هر نفسى چشنده مرگ است و شما را از راه آزمايش به بد و نيك خواهيم آزمود و به سوى ما بازگردانيده مى‏شويد.
 

۳- پيامبران در معرض فتنه

تصور عمومى بر اين است كه انسان‌هاى بد و ناخالص مورد فتنه و ابتلاء قرار مى‌گيرند تا پاك و پيراسته شوند، اما از آنجائى كه پاكى و پرواز به سوى كمالات ربوبى نسبى است و حد و مرزى ندارد، آزمون فتنه شامل پيامبران نيز مى‌گردد:

طـه ۴۰- ...وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا ۚ فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَىٰ قَدَرٍ يَا مُوسَىٰ
...و (سپس) شخصى را كشتى و (ما) تو را از اندوه رهانيديم و تو را بارها آزموديم و سالى چند در ميان اهل مدين ماندى سپس اى موسى در زمان مقدر (و مقتضى) آمدى.

ص ۲۴- ... وَظَنَّ دَاوُودُ أَنَّمَا فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَخَرَّ رَاكِعًا وَأَنَابَ
...و داوود دانست كه ما او را آزمايش كرده‏ايم پس از پروردگارش آمرزش خواست و به رو درافتاد و توبه كرد

ص ۳۴- وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَىٰ كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ
و قطعا سليمان را آزموديم و بر تخت او جسدى بيفكنديم پس به توبه باز آمد.
 

۴- راحتى، رفاه، علم و دانش

طـه ۱۳۱- وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ ۚ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَىٰ
و زنهار به سوى آنچه اصنافى از ايشان را از آن برخوردار كرديم (و فقط) زيور زندگى دنياست تا ايشان را در آن بيازماييم ديدگان خود مدوز و (بدان كه) روزى پروردگار تو بهتر و پايدارتر است.

فتنه تُست اين پر طاوسيَت   كه اشتراكت بايد و قدّوسيت

(همچنين سوره جن آيات ۱۶ و ۱۷).

۵- مشكلات و سختى‌هاى زندگى

تمام پريشانى‌هاى زندگى كه آرامش و آسايش را سلب مى‌كنند و ضرر و زيان به بار مى‌آورند، آزمونى براى آبديده شدن آدمى هستند، هرچند ما آنها را به اشتباه بى‌توجهى خدا تلقى مى‌كنيم:

عنكبوت ۱ تا ۳- الم ؛ أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لا يُفْتَنُونَ ؛ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ۖ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ
الف لام ميم ؛ آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مى‏شوند و مورد آزمايش قرار نمى‏گيرند ؛ و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏اند معلوم دارد و دروغگويان را (نيز) معلوم دارد.

حج ۱۱- وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ۚ ذَٰلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ
و از ميان مردم كسى است كه خدا را فقط بر يك حال (و بدون عمل) مى‏پرستد پس اگر خيرى به او برسد بدان اطمينان يابد و چون بلايى بدو رسد روى برتابد در دنيا و آخرت زيان ديده است اين است همان زيان آشكار

زمر ۴۹- فَإِذَا مَسَّ الْإِنْسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَىٰ عِلْمٍ ۚ بَلْ هِيَ فِتْنَةٌ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ
و چون انسان را آسيبى رسد ما را فرا مى‏خواند سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مى‏گويد تنها آن را به دانش خود يافته‏ام نه چنان است‏بلكه آن آزمايشى است ولى بيشترشان نمى‏دانند.

۶- جنگ و تعرض بيگانگان

سخت‌ترين و آشكارترين فتنه كه دامنه‌اش جان و مال و ناموس و خاك و خانه و همه زندگى را به خطر مى‌اندازد، حملات خارجى و ضرورت دفاع در برابر مهاجمان است:

بقره ۱۹۱- وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ ۚ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّىٰ يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ ۖ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ ۗ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ
و هر كجا بر ايشان دست‏يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را بيرون راندند آنان را بيرون برانيد (چرا كه) فتنه (=شرك) از قتل بدتر است (با اين همه) در كنار مسجد الحرام با آنان جنگ مكنيد مگر آنكه با شما در آن جا به جنگ درآيند پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است.

بقره ۱۹۳- وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ ۖ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ
با آنان بجنگيد تا ديگر فتنه‏اى نباشد و دين مخصوص خدا شود پس اگر دست برداشتند تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.

بقره ۲۱۷- ... وَإِخْرَاجُ أَهْلِهِ مِنْهُ أَكْبَرُ عِنْدَ اللَّهِ ۚ وَالْفِتْنَةُ أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْلِ...
...و بيرون راندن اهل آن از آنجا نزد خدا (گناهى) بزرگتر و فتنه از كشتار بزرگتر است...

انفال ۳۹- وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ ۚ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ
و با آنان بجنگيد تا فتنه‏اى برجاى نماند و دين يكسره ازآن خدا گردد پس اگر (از كفر) بازايستند قطعاً خدا به آنچه انجام مى‏دهند بيناست.

انفال ۷۳- وَالَّذِينَ كَفَرُوا بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَكُنْ فِتْنَةٌ فِي الْأَرْضِ وَفَسَادٌ كَبِيرٌ
و كسانى كه كفر ورزيدند ياران يكديگرند اگر اين (دستور) را به كار نبنديد در زمين فتنه و فسادى بزرگ پديد خواهد آمد.

توبه ۱۲۶- أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ
آيا نمى‏بينند كه آنان درهر سال يك يا دو بار آزموده مى‏شوند باز هم توبه نمى‏كنند وعبرت نمى‏گيرند. (همچنين توبه۴۹)
 

۷- اختلافات‌ داخلى‌ اُمت، تنازع ‌و رقابت‌هاى درونى، فقدان‌آزادى وامنيت‌اجتماعى

علاوه بر دشمنى‌هاى بيرونى، دشمنى‌هاى درونى يك ملت كه از رقابت قدرت در ميدان سياست برمى‌خيزد فتنه محسوب مى‌شود و قرآن بيش از همه، بر اين نوع فتنه هشدار داده است:

انفال۲۵- وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً ۖ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ
و از فتنه‏اى كه تنها به ستمكاران شما نمى‏رسد بترسيد و بدانيد كه خدا سخت‏كيفر است.

(مطالعه مجموعه آيات ۲۳ تا ۲۹ توصيه مى‌شود)

و همچنين اين آيات درباره منافقين درونى جامعه: نساء۹۱، توبه ۴۷ تا ۴۹، اسراء ۶۰، نور۶۳، و احزاب ۱۴
 

۸- آزمون امت‌ها با انبياء (تصديق يا تكذيب) معجزات و آيات بينات

دخان ۱۷- وَلَقَدْ فَتَنَّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَجَاءَهُمْ رَسُولٌ كَرِيمٌ
و به يقين پيش از آنان قوم فرعون را بيازموديم و پيامبرى بزرگوار برايشان آمد.

قمر۲۷- إِنَّا مُرْسِلُو النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ
ما براى آزمايش آنان (آن) ماده‏شتر را فرستاديم و (به صالح گفتيم)مراقب آنان باش و شكيبايى كن.

همچنين: بقره ۱۰۲، مائده ۷۱، اعراف ۱۵۵، طه ۸۵ و۹۰، انبياء ۱۱۱، نمل ۴۷.
 

۹- فتنه به معناى آزار و اذيت، شكنجه دادن و به عذاب انداختن ديگران

بروج ۱۰- إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذَابُ جَهَنَّمَ وَلَهُمْ عَذَابُ الْحَرِيقِ
كسانى كه مردان و زنان مؤمن را آزار كرده و بعد توبه نكرده‏اند ايشان راست عذاب جهنم و ايشان راست عذاب سوزان.

نحل ۱۱۰- ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هَاجَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا فُتِنُوا ثُمَّ جَاهَدُوا وَصَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِيمٌ
با اين حال پروردگار تو نسبت به كسانى كه پس از (آن همه) زجر كشيدن هجرت كرده و سپس جهاد نمودند و صبر پيشه ساختند پروردگارت (نسبت به آنان) بعد از آن (همه مصايب) قطعا آمرزنده و مهربان است.

يونس ۸۳- فَمَا آمَنَ لِمُوسَىٰ إِلَّا ذُرِّيَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَىٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ يَفْتِنَهُمْ ۚ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الْأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ
سرانجام كسى به موسى ايمان نياورد مگر فرزندانى از قوم وى در حالى كه بيم داشتند از آنكه مبادا فرعون و سران آنها ايشان را آزار رسانند و در حقيقت فرعون در آن سرزمين برترى‏جوى و از اسرافكاران بود.
 

۱۰- فتنه به معناى فريب ديگران

مائده ۴۹- وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ ۖ
و ميان آنان به موجب آنچه خدا نازل كرده داورى كن و از هواهايشان پيروى مكن و از آنان برحذر باش مبادا تو را در بخشى از آنچه خدا بر تو نازل كرده به فتنه دراندازند.

اسراء ۷۳- وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ ۖ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا
و چيزى نمانده بود كه تو را از آنچه به سوى تو وحى كرده‏ايم گمراه كنند تا غير از آن را بر ما ببندى و در آن صورت تو را به دوستى خود بگيرند.

(همچنين: آل عمران ۷، صافات۱۶۲ و قلم ۶)
 

۱۱- فتنه به معناى درمعرض ظلم و ستم كسى واقع شدن

يونس ۸۵- فَقَالُوا عَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ
پس گفتند بر خدا توكل كرديم پروردگارا ما را براى قوم ستمگر (وسيله) آزمايش قرار مده.

عنكبوت ۱۰- وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ فَإِذَا أُوذِيَ فِي اللَّهِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ كَعَذَابِ اللَّهِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَبِّكَ لَيَقُولُنَّ إِنَّا كُنَّا مَعَكُمْ ۚ أَوَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِمَا فِي صُدُورِ الْعَالَمِينَ
و از ميان مردم كسانى‏اند كه مى‏گويند به خدا ايمان آورده‏ايم و چون در (راه) خدا آزار كشند آزمايش مردم را مانند عذاب خدا قرار مى‏دهند و اگر از جانب پروردگارت پيروزى رسد حتما خواهند گفت ما با شما بوديم آيا خدا به آنچه در دلهاى جهانيان است داناتر نيست.

ممتحنه ۵- رَبَّنَا لا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَاغْفِرْ لَنَا رَبَّنَا ۖ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
پروردگارا ما را وسيله آزمايش (و آماج آزار) براى كسانى كه كفر ورزيده‏اند مگردان و بر ما ببخشاى كه تو خود تواناى سنجيده‏كارى.
 

۱۲- آزمون انسان‌ها در مناسبات با يكديگر

فتنه‌ها و شورها انگيخته   بندگان و خسروان آميخته

انعام ۵۳- وَكَذَٰلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَٰؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا ۗ أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ
و بدين گونه ما برخى از آنان را به برخى ديگر آزموديم تا بگويند آيا اينانند كه از ميان ما خدا بر ايشان منت نهاده است آيا خدا به (حال) سپاسگزاران داناتر نيست.

فرقان ۲۰- وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الْأَسْوَاقِ ۗ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ ۗ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا
و پيش از تو پيامبران (خود) را نفرستاديم جز اينكه آنان (نيز) غذا مى‏خوردند و در بازارها راه مى‏رفتند و برخى از شما را براى برخى ديگر (وسيله) آزمايش قرار داديم آيا شكيبايى مى‏كنيد و پروردگار تو همواره بيناست.
 

۱۳- فتنه به معناى فريب شيطان

اعراف ۲۷- يَا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ
اى فرزندان آدم زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از ايشان بركند تا عورتهايشان را بر آنان نمايان كند در حقيقت او و قبيله‏اش شما را از آنجا كه آنها را نمى‏بينيد مى‏بينند ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمى‏آورند.

حج ۵۳- لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ ۗ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ
تا آنچه را كه شيطان القا مى‏كند براى كسانى كه در دلهايشان بيمارى است و (نيز) براى سنگدلان آزمايشى گرداند و ستمگران در ستيزه‏اى بس دور و درازند.
 

۱۴- عذاب جهنم

صافات ۶۳- إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ
در حقيقت ما آن را براى ستمگران (مايه آزمايش و) عذابى گردانيديم.

ذاريات ۱۲ تا ۱۴- يَسْأَلُونَ أَيَّانَ يَوْمُ الدِّينِ ؛ يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ ؛ ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَٰذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ
پرسند روز پاداش كى است ؛ همان روز كه آنان بر آتش عقوبت (و آزموده) شوند ؛ عذاب (موعود) خود را بچشيد اين است همان (بلايى) كه با شتاب خواستار آن بوديد
 

۱۵- فتنه به معناى عمومى آزمون

مائده ۴۱- ...يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ ۖ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَٰذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُوا ۚ وَمَنْ يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَنْ تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَنْ يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ ۚ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ ۖ وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ
...كلمات را از جاهاى خود دگرگون مى‏كنند (و) مى‏گويند اگر اين (حكم) به شما داده شد آن را بپذيريد و اگر آن به شما داده نشد پس دورى كنيد و هر كه را خدا بخواهد به فتنه درافكند هرگز در برابر خدا براى او از دست تو چيزى بر نمى‏آيد اينانند كه خدا نخواسته دلهايشان را پاك گرداند در دنيا براى آنان رسوايى و در آخرت عذابى بزرگ خواهد بود.

انعام ۲۳- ثُمَّ لَمْ تَكُنْ فِتْنَتُهُمْ إِلَّا أَنْ قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ
آنگاه عذرشان جز اين نيست كه مى‏گويند به خدا پروردگارمان سوگند كه ما مشرك نبوديم.

مدثر ۳۱- وَمَا جَعَلْنَا أَصْحَابَ النَّارِ إِلَّا مَلَائِكَةً ۙ وَمَا جَعَلْنَا عِدَّتَهُمْ إِلَّا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا...
و ما موكلان آتش را جز فرشتگان نگردانيديم و شماره آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه كافر شده‏اند قرار نداديم ...
 

۱۶- فتنه به معناى خود فريبى

حديد ۱۴- يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ ۖ قَالُوا بَلَىٰ وَلَٰكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّىٰ جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ
(دو رويان) آنان را ندا درمى‏دهند آيا ما با شما نبوديم مى‏گويند چرا ولى شما خودتان را در بلا افكنديد و امروز و فردا كرديد و ترديد آورديد و آرزوها شما را غره كرد تا فرمان خدا آمد و (شيطان) مغروركننده شما را در باره خدا بفريفت.
 

§§§§§§§§§§

ديدگاه عارفان و اديبان ما درباره فـتنـه

مولوى (ديوان شمس)

كلمه فتنه در ديوان شمس عمدتاً با كلمات: مى و مستى، يار و پرى روى، ساقى و صراحى، حورى،جفاى يار، دل، عشوه، عاشقى و.... در معناى مجازى آن آمده است:

درعشق تو چون دم زدم    صد فتنه شد اندر عدم
مى به قدح ريختى فتنه برانگيختى   كوى خرابات را تو چه كليدى بگو
اى عشق خونم خورده‌اى صبر و قرارم برده‌اى    از فتنه روز و شبت پنهان شدستم چون سحر
موكلان چو آتش زعشق سوى مى‌آيند    به سوى عشق گريزم كه جمله فتنه از او شد
از پگه امروز چو خوش مجلسى است   آن صنم و فتنه فتانه را
فتنه عشاق كند آن رخ چون روز تو را    شهره آفاق كند اين دل شبگرد مرا

حافظ

مرا چشمى است خون افشان ز دست آن كمان ابرو

جهان بس فتنه‌ها خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو

عالم از شور و شرّ عشق خبر هيچ نداشت   فتنه انگيز جهان غمزه جادوى تو بود
چشمى كه نه فتنه تو باشد   چون گوهر اشك غرق خون باد
طريق عشق پرآشوب و فتنه است اى دل   بيفتد آنكه در اين راه با شتاب رود
از آن زمان كه فتنه عشقت به من رسيد   ايمن ز شرّ فتنه آخر زمان شدم

هرچند حافظ واژه عشق را كمتر از يكدهم آنچه مولوى به كاربرده در اشعار خود آورده است، اما همانطور كه از نمونه‌هاى فوق مى‌بينيد، عمدتاً اين واژه را به طور مجازى در مناسبات با عشق و مستى و شورشناخت مطرح كرده است كه الزاماً با معناى اين كلمه در قرآن يكى نيست.

سعدى

چه دل‌ها بردى اى ساقى به ساق فتنه انگيزت

دريغا بوسه‌اى چندى بر زنخدان دل انگيزت

جهان از فتنه و آشوب يك چندى برآسودى

اگر نه روى شهرآشوب و چشم فتنه انگيزت

برخيز كه چشم‌هاى مستت   خفتست و هزار فتنه بيدار
ولوله در شهر نيست جز شكن زلف يار   فتنه در آفاق نيست جز غم ابروى دوست
فتنه درپارس برنمى‌خيزد   مگر از چشم‌هاى فتانت
به بيدارى‌اش فتنه بر خد و خال   به خواب اندرش پاى بند خيال

سعدى عليه الرحمه نيز كه معلم مكارم اخلاقى نام گرفته، هرچند در مواردى كلمه فتنه را به معناى عام جنگ و آشوب و ايجاد ناامنى به كاربرده است، اما در فضا و فرهنگ ادبى و عرفانى كه مى‌زيسته، همچون حافظ و مولوى، فتنه را در مناسبات عشق و عاشقى مجازى تصوير كرده است كه البته با فلسفه قرآنى اين كلمه كه چالش آدمى در مسير كمال است متفاوت مى‌باشد.

فردوسى و خيام

اين قلم در شاهنامه فردوسى كلمه فتنه را نيافت، از خيام نيز جز بيت زير شعرى نديد كه آنهم از بُعد منفى به فتنه نگريسته است:

اى ديده اگر كور نئى گور ببين

 

وين عالم پر فتنه و پر شور ببين

شاهان و سران و سروران زير گلند   روى چو مه در دهن مور ببين

ابوسعيدابوالخير

عشق آمد و گـَرد فتنه بر جانم ريخت

 

عقلم شد و هوش رفت و دانش بگريخت

چندت گفتم كه ديده بر دوز اى دل

 

در راه بلا فتنه ميندوز اى دل

اكنون كه شدى عاشق و بد روز اى دل   تن در ده و جان كن و جگر سوز اى دل

جامى (در هفت اورنگ)

چون به حق يافت انبعاث اين خواست

 

فتنهى عشق و عاشقى برخاست

فلك سرگشته از سوداى عشق است

 

جهان پر فتنه از غوغاى عشق است

در آثار شاعران سرشناس ديگر همچون عطار، شبسترى، امير خسرو دهلوى و ... نيز اگر جستجو كنيد، عمدتاً كلمه فتنه را يا در مناسبات عشق و عاشقى (البته به طور مجازى در ارتباط با خدا) مى‌يابيد و يا در همان مفهوم متداول منفى آن كه دلالت بر حوادث و آشوب‌هاى روزگار مى‌كند. بيشتر آنها به مفهوم اولى پرداخته و كمتر، مثل ناصرخسرو، شيخ بهائى و بخصوص پروين اعتصامى، كه زندگى تلخ و شرربارى داشته است، فتنه را در مشكلات روزگار ديده‌اند كه ذيلا نمونه‌هائى را ملاحظه مى‌نمائيد:

پروين اعتصامى

توغافلى و سپهر گردون را

 

فارغ زفسون و فتنه پندارى

چنين است فرجام خون ريختن

 

رسد فتنه، از فتنه انگيختن

مباش فتنه زيبائى و لطافت ما

 

چرا كه نامزد باد مهرگان شده‌ايم

ز جور مال و مه اى دوست كس نرست، تمام   اسير فتنه‌ى دى‌ماه و تير و مرداداند

واژه‌هائى كه در ارتباط با فتنه در آثار پروين آمده‌اند بعضاً عبارتند از: فتنه دريا، فتنه طوفان، فتنه باد، بحر فتنه، فتنه پندارى، فتنه‌هاى آسمانى، فتنه ديماه، فتنه زيبائى، فتنه دام، سيل فتنه، فريب روزگارحادثه، سيل و آشوب، باد خزان، چرخ، دهر، بادسموم، دزد عيار، تله، بند و... كه تماماً نگاه اين بانوى دلسوخته و رنج كشيده را به نمايش مى‌گذارد.

ناصر خسرو

در آثار ناصر نيز همچون پروين اعتصامى، كلمه فتنه را درمتن مصائب و محنت‌هاى زندگى و كلماتى همچون: فتنه تن، سراى غرور، دنياپرستى، مال، سبزى زندگى، دشمن و ... مى‌بينيد تا جائى كه در شعر بلند مجادله مانندى با خدا اصلا وجود فتنه و آفرينش شيطان را به خدا ايراد مى‌گيرد. ذيلا اين ابيات را كه شاهد آشكارى بر ناآگاهى از فلسفه ابتلاء و امتحان و فتنه در قرآن است به تمامه نقل مى‌كند:

خدايا راست گويم فتنه از تست

 

ولى از ترس نتوانم چغيدن

سخن بسيار اما جرأتم نيست

 

نفس از بيم نتوانم كشيدن

اگر اصرار آرم ترسم از آن

 

كه غيض آرى و نتوانم جهيدن

اگر مى‌خواستى كاينها نپرسم

 

مرا بايست حيوان آفريدن

اگر نيكم اگر بد، خلقت از تست   خليقى خوب بايست آفريدن
تو در اجراى طاعت وعده دادى   بهشت از مزد طاعت آفريدن
ولى اين مزد طاعت با شفاعت   چه منـّت‌ها زتو بايد كشيدن
اگر خود داده‌اى در ملك جايم   نبايد بر من آزارت رسيدن
به كس چيزى نسپردى چه‌خواهى   حساب اندر طلب بايد كشيدن
اگر صد بار در كوره گدازى   همانم باز وقت بازديدن
تو گر خلقت نمودى بهر طاعت   چرا بايست شيطان آفريدن
بما اصرار دارى در ره راست   به او در پيچ و تاب ره بريدن
به ما فرمان دهى عند عبادت   به شيطان در رگ و جانها دويدن
به ما تقصير خدمت نيست لازم   بديم و بد، نبايد آفريدن
اگر مطلب سر دوزخ بردن ماست   تعلل چند بايست آوريدن
بفرما تا سوى دوزخ برندم   چه مصرف دارد اين گفت و شنيدن
اگر بر نيك و بد قدرت ندارى   چرا بر نيك و بد بايد رسيدن
تو كه ريگى به كفش خود ندارى   چرا بايست شيطان آفريدن

ملك الشعراء بهار

در انتهاى اين نوشته خوب است از شاعرى متأخر كه در دوران رضا شاه مى‌زيسته نيزنمونه‌هائى ذكر كنيم تا تحول معنائى واژه "فتنه" را در روزگار خود كه سياست سايه بر همه چيز انداخته است بشناسيم. در اينجا نيز همانند ساير موارد، عنايتى به مفهوم مثبت فتنه كه مدرسه رشد انسان در چالش با سختى‌هاست مشاهده نمى‌شود:

آوخ از محنت و عناى شما

 

واى از رنج و ابتلاي شما

به رخ خلق باب فتنه گشود

 

مجلس شوم فتنه زاى شما

بى‌بها مانده‌ايد و بى قيمت   زانكه رفت از ميان بهاى شما
دست از اين قيل و قال برداريد   نه اگر بر خطاست رأى شما
شاه مست و شيخ مست و شحنه مست و مير مست   مملكت رفته از دست
هر دم از دســـتان مســـــتان فتنه و غوغا بپاست   كار ايران با خداست

 


۱- واصله عرض الذهب على النار ليتبين صلاحه من فساده (فروق اللغويه- ابى هلال عسگرى).

`