ولايت براى «قدرت» ؛ ولايت براى «خدمت»
ولايت در مفهوم سياسى آن، كه همان دولت، رهبرى
و زعامت جامعه است، از دو طريق حاصل مىشود:
۱- پيروى از قواعد بازى قدرت ۲- خدمت بى توقع به
ملت.
از "آيات سبز" قرآن، يكى هم تبيين شيوههاى احراز
چنين ولايتى در رقابت قدرت، يا عرضه خدمت است. مرحوم آيت الله طالقانى(ره) كه عمرى
را در مبارزه با ولايت نوع نخست و تحقق بخشيدن به ولايت نوع دوم در زندانها سپرى
كرده بود، در تفسير آيات ۲۰۴ تا ۲۰۷ سوره بقره حقايقى را بيان كرده كه گوئى براى
امروز نوشته شده است و تحولات زمانه ما را مدّ نظر دارد! توضيحات زيرتلخيصى آزاد
ازمطالب ايشان و بسط آن به نظم سادهاى است كه براى نسل امروز قابل فهمتر باشد.
مشخصاتى را كه مرحوم طالقانى ازرقيبان قدرت براى دستيابى به ولايت نوع نخست و حاكم
طغيانگر ارائه مىدهد، مىتوان در سطور زيرمشاهده كرد:
۱- از آنجائى كه درك و ديد او از حد تمايلات تودههاى عادى مردم و خواستههاى مادى
و آمال وعقدههاى آنها فراتر نيست، وعدههاى عامه پسندش براى زندگى بهتر(با
سياستهاى پوپوليستى)، مردم را جذب مىكند و به اعجاب و شگفتى وا مىدارد (وَمِنَ
النَّاسِ مَن يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا....).
۲- او براى فريب تودههاى مردم و برآوردن آرزوهاى آنان، وعدهها مىدهد و برنامهها
مىنماياند و براى جلب باور آنها خدا را به شهادت مىگيرد و سوگند ياد مىكند كه جز
خدمت، نيت ونظرى ندارد. خدا را خرج خواهشهاى نفسانى خود مىكند و بر موج احساسات
مذهبى عوام سوار مىشود تا بر خر مُرادش مسلط گردد. (... وَيُشْهِدُ اللّهَ عَلَى
مَا فِي قَلْبِهِ).
۳- او با هرآزادى خواه و شخصيت مقاوم و حق طلب دشمن است و برخلاف ادعاى خيرخواهى و
خدمتگزارى، بدترين خصم جامعه محسوب مىشود (... . وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ).
۴- آنگاه كه با همه اين تلاشها و تدابير به «ولايت» رسيد، محصول و نتيجه ولايت او
درزمين (كشور)، برهم زدن تعادل طبيعى امور، پايمال كردن حقوق و حدود شهروندان، بستن
راههاى رشد و كمال (با تعطيل آزادىها)، گشودن راههاى تباهى (با ميدان دادن به
فرصت طلبان رياكار)، برترى يافتن فرومايگان و بركنارى فرزانگان از مشاركت در اداره
جامعه و در نتيجه، متلاشى كردن وحدت ملى و ايجاد تفرقه و دشمنى در ميهن مىباشد كه
با دو مشخصه قابل شناخت است: (وَإِذَا تَوَلَّى سَعَى فِي الأَرْضِ لِيُفْسِدَ
فِيِهَا وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ....)
الف – نابودى كشت و كارو توليدات كشور
(وَيُهْلِكَ الْحَرْثَ) كه در زمان نزول قرآن فقط توليدات كشاورزى بود و امروز
انواع توليدات صنعتى و علمى به آن اضافه شده است. كافى است سرى به شيخ نشينان
حاشيه خليج يا به تركيه و كشورهاى اسلامى شرق آسيا بزنيد تا به پيشرفت در سايه
ولايت مطلقه بيشتر واقف گرديد! نزول نرخ برابرى پول، نزول اعتبار پاسپورت،
تعطيل بخش عمده صنعت و رونق بازار تجارت وابسته و واردات انحصارى در يد قدرت
سپاه گوشهاى از اين ماجراست.
ب- نابودى نسل و استعدادها (...وَالنَّسْلَ.) كه در اين روزگار مىتوان در
بالارفتن آمارِ فساد و فحشاء، اعتياد، فقر، فرار مغزها، رشوه، رياكارى و نفاق،
دروغ ، تعطيل فلهاى مطبوعات... را مشاهده كرد كه تماماً يا در صدر جدول جهانى
قرار گرفتهايم يا دو سه تا مانده به آن!! از انصاف خارج نشويم، دستگاه
قضائىمان با صدوربيش از هفتصد حكم بازداشت در يك روز ركورد را شكسته است!!
۵- در نظام خدائى، فساد، دولت و دوامى نخواهد داشت
(وَاللّهُ لاَ يُحِبُّ الفَسَادَ...). اراده اصلاح كننده الهى موانع و موجبات اين
نابسامانىها را كه در جوامع بيمار و غافل از مسئوليت و مبارزه پديد مىآيد، همين
كه وجدانهاى بيدار، مانند قدرت دفاعى بدن در مقابل ميكرُب ، به پاخاست و هشيار و
بيدار شد، از سر راه بر مىدارد.
۶- انتقاد ناپذيرى و برخورد خشن و حذفى با منتقدين، از ويژگىهاى ديگر حاكم جبار
است كه خودخواهى و خوى طغيان و سركشى، خِرَدش را تباه مىكند و چون به پرواى خدا
پندش دهند و از استبداد انتقادش كنند، بر نمىتابد و سركوب مىكند ( وَإِذَا قِيلَ
لَهُ اتَّقِ اللّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالإِثْمِ....).
۷- جايگاه او نه در بهشت تصورى سرسپردگان، بلكه در جهنم اعمالش تحقق مىيابد
(فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَلَبِئْسَ الْمِهَادُ...).
ولايت نوع دوم
ولايت نوع نخست، بدليل پيچيدگى مواضع مدعيانش و
رياكارى و مردم فريبى آنها، نيازمند توضيح و تفصيلى طولانى در سه آيه بود، اما
ولايتهاى صادقانهاى كه از طريق خدمت به مردم و خداخواهىهاى خالص تحقق مىيابد،
نيازى به توضيح چندان ندارد، همچون رفتارشان شفاف وآشكار است. تنها يك آيه كوتاه
براى معرفى آنان كفايت مىكند:
وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاء
مَرْضَاتِ اللّهِ وَاللّهُ رَؤُوفٌ بِالْعِبَادِ
در مقابل آن عنصر طغيانگر كه صلاح و خير و
سرمايههاى ديگران را درقدرت طلبىهاى خود قربانى مىكند و چشم و گوشش كر و كور شده
و جز در فريب و فساد نمىانديشد، عنصر متعالى ديگرى، همچون مشترى، خريدار خرسندى
خدا، از طريق فدا كردن راحتى و رفاه و مال و جان خود است.
در ولايت نوع نخست، "خدا" خرج "خود" مىشود تا قدرت و جاه و مقامى به دست آيد، اما
در ولايت دوم، "خود" خرج راه "خدا" در خدمت به "خلق" مىشود تا رضايت "رب" حاصل
گردد. طالقانى در تقابل قرار دادن ولايتهاى معاويه و يزيد در برابرولايت على و
حسين (عليهماالسلام)، اين دو نوع ولايت را در صحنه عمل نشان مىدهد.
در انتهاى آيه، اشاره به رأفت خدا به بندگان شده است (وَاللّهُ رَؤُوفٌ
بِالْعِبَادِ).
به اين مناسبت سخن را با نقل نوشته مرحوم طالقانى دررمز و راز استفاده از اين نام
به انتها مىرسانيم:
"... او مظهر اسم رؤف و دريچه وزش نسيم رأفت و
لطف خداوند و مبشر فلق صبح در ميان ظالمها و ظلمتها و سايه بهشت در زمين است.
به مقتضاى صفت رؤف، كه به صورت سنت الهى ظهور مىنمايد، بايد اين گونه مردان حق
و فداكار در جوامع و زمانهاى مختلف باشند تا قلبها را براى خِـير خلق به طپش
درآورند و مردم قابل، ولايت آنها را بپذيرند و در معرض نسيم رأفتشان آيند....
پايه گرفتن و ظهور رهبرى فرد يا افرادى از اين گروهها در مجتمع اسلامى، به
مقياس دريافتى است كه مسلمانان از الهامات وهدفها و اجتماعات حج و ديگر تعاليم
اسلامى داشته باشند "(پرتوى از قرآن، ج۱، ص۱۰۰).
۲۰ فروردين ماه ۱۳۸۹
|