به
بهانهء حوادث هلند
قتل يك كارگردان هلندي در ماه گذشته به دليل فيلم تلويزيوني جنجالي اش عليه
اسلام ، بار ديگر رسانههاي خبري جهان را متوجه مسلمانان و برخوردهاي
خشونتآميز مذهبي كرد . متعاقب اين قتل، و پس از مراسم احساس برانگيز
سوزاندن پيكر فيلمساز هلندي ،كه صدها نفر در آن شركت كرده بودند، گروههاي
افراطي در عكس العمل انتقامي به بيش از ۲۰ مسجد و مدرسه اسلامي در شهرهاي
مهم هلند حمله كرده و بعضاً آنها را به آتش كشاندند. پارلمان هلند با محكوم
كردن "ترور"، به كشورهاي عضو بازار مشترك اروپا درباره رشد افراطگري در
ميان جوانان مسلمان هشدار داد و تدابيري براي مقابله با مهاجراني كه
نميتوانند خود را با قوانين آن كشور هماهنگ كنند اتخاذ نمود. حزب افراطي
تازهاي با سياستهاي مهاجرستيز تأسيس شد و اتهام : "اسلام عليه تمدن غرب"
بار ديگر مطرح گرديد.
چنين واقعهاي، در برخورد با حملات تبليغاتي عادي يا برنامهريزي شده عليه
اسلام، نه تازگي دارد و نه آخرين آنها محسوب ميشود . چرا كه زمينههاي
تحريك و بهانه در دو طرف قضيه وجود دارد و به نظر ميرسد در آينده نيز
گستردهتر گردد.
سال گذشته مراسم انتخاب ملكه زيبائي جهان در اتيوپي!! با تحريك يكي از
روزنامهها ، كه به مزاح نوشته بود: "اگر پيامبر اسلام در اين زمان حضور
داشت حتماً يكي از كانديداها را انتخاب ميكرد!" شورش گستردهاي با
آتشسوزي شهر را فرا گرفت كه به خاطر تيراندازي پليس چندين نفر كشته شدند.
معمولاً المپيادهاي ورزشي، علمي و هنري را در كشورهايي قرار ميدهند كه در
آن رشتهها سابقهدار و پيشتاز باشند . آيا يك كشور اسلامي با مردم سياه
آفريقايي را ميزبان مسابقات ملكه زيبائي جهان قرار دادن، دهنكجي به
معتقدات آن مردم و نمايش علني برهنگيو حركتي عليه پوشيدگي نيست؟ چه كساني
با تندروي، تحريك تندرويهاي متقابل ميكنند؟
آنچه مهم است، ارزيابي عكسالعملهاي افراطي انجام شده و سبك سنگين كردن
دستاوردهاي حاصله است . بايد منصفانه و بدون تعصب و تنگنظري سود و زيان و
بازتاب شيوههاي انجام شده را در ترازوي نقد قرار داد
. آنها كه به چنين اقدامات خشني دست ميزنند، از هر مليت مسلمان، معتقد
هستند سكوت و بيتفاوتي در مقابل تهاجمات تبليغاتي و توهينهاي وقيحانه
عليه مقدسات مذهبي بيغيرتي است و مسلمانان وظيفه دارند با عكسالعمل شديد
و كوبندهي خود آنچنان رعب و وحشتي در دل دشمنان ايجاد كنند تا ديگر به خود
اجازه جسارت و حرمتشكني ندهند. اين گروه با تصريح بر اين امر كه تهاجمات
تبليغاتي از اين دست، حلقهاي از سلسله توطئههاي طراحي شده توسط سياستهاي
صهيونيستي و امپرياليستي عليه اسلام است ، ميگويند سادهنگري است اگر آنها
را طبيعي تلقي كرده و به حساب آزادي بيان در جوامع سكو لار بگذاريم.
به عنوان مثال، درباره همين واقعة هلند، به سوابق ضديت فيلمساز مقتول "تئو
ون گوگ" با اسلام، همچنين پيشينه فيلمنامهنويس آن اشاره ميكنند. ون گوگ
افكار شديداً ضد مذهبي خود را در برنامههاي تلويزيوني و مقالههاي
انتقادياش عليه روحانيون مسلمان هلندي و نظريات آنها دربارة زنان در
سالهاي اخير به كرات نشان داده بود . او بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر "جهاد
اسلامي" را به باد حمله گرفت و كتابي تحت عنوان: "الله بهتر ميداند" عليه
اسلام نوشته بود و اينك به بهانة رفتار خشن برخي از مردان مسلمان با همسران
خود، در صحنهاي شهواني بدن عريان زن مسلماني را نشان ميدهد كه آياتي از
قرآن در كنار آثار شلاق بر نقاط حساس آن خطاطي شدهاست . قابل توجه اينكه
دوست نزديك او "پيم فورتاين" (Pim Fortuyn) نمايندة راستگرا و همجنسگراي
پارلمان هلند كه در سال ۲۰۰۰ به خاطر افكار نژادپرستانة ضد مهاجر خود به
قتل رسيده بود نيز شديداً ضد اسلام بود.
خانم "حرثي علي" مهاجر سوماليائي تبار و نماينده كنوني پارلمان هلند نيز كه
فيلمنامه و گفتار فيلم از او است، در سوابق ضد اسلامي خود دست كمي از ون
گوگ ندارد . او كه از نظر شخصي تجربة تلخي در جامعة بسته و عقبافتادة
كشوري آفريقائي با آداب قشري اسلامي مخلوط با سنتهاي قبيلهاي (همچون ختنة
دختران) داشته، پس از محكوميت اخلاقي در كشور خود و پناهنده شدن به هلند،
به تصور تساوي اسلام راستين با آنچه به نام اسلام توسط همكيشانش در سومالي
عمل ميشود، به انتقاد شديد عليه اين شريعت و احكام آن پرداخته و با
استفاده از تريبونهاي تبليغاتي مهمي همچون نمايندگي پارلمان و حزب،
پايگاهي عليه اسلام تأسيس نمودهاست . تا جايي كه سفيران كشورهاي عربستان
سعودي، پاكستان، مالزي و سودان در مذاكره با رئيس حزبي كه حرثي در آن عضويت
دارد، خواهان اخراج او شده و ۶۰۰ نفر از مسلمانان نيز در تظاهرات
خشمگينانهاي با اعتراض به عملكرد او خواهان اقدامات قانوني دولت شدهاند.
به اين ترتيب فيلم "تسليم" در پوشش دفاع از حقوق زن ،كل شريعت اسلام را با
ديدي سطحي و عاميانه و غير منصفانه مورد تهاجم قرار ميدهد.
گزارش فوق، بستر قضاوتي است كه طرفداران شدت عمل را به شيوههاي به كار
گرفته شده متقاعد كرده است . اما هستند مسلمانان ديگري كه به رغم توافق در
ضرورت غيرتورزي ديني و بيتفاوت و خنثينبودن، به مؤثر و مفيد بودن
شيوههاي افراطي به دلايل زير ناباور بوده، شيوههاي منطقي و معقول ديگري
را كه منطبق بر كتاب الهي و سنت رسول باشد پيشنهاد ميكنند.
۱- آزمون عمل
تجربيات حاصله از حوادث مشابه قبلي نشان ميدهد كه
شدت عمل و ارعاب و انتقام نه تنها مانع ادامة حمله نشده ، بلكه حربهاي تيلغاتي به
دست مخالفين داده و با مظلوم نمائي و پوشش دفاع از آزادي بيان و حقوق بشر!، به كار
خود ادامه دادهاند . سادهترين مثال آن كتاب سلمان رشدي است كه تيراژ آن از چند
هزار به چند ميليون رسيد و پيام آن در سرتاسر دنيا پخش شد.
۲- انصاف در انتظار
مسئولين كشورهاي غربي معمولاً در پاسخ به درخواست
مقامات رسمي كشورهاي مسلمان براي جلوگيري از فعاليتهاي ضد اسلامي اتباع خود، آشكارا
به آزاديهاي مدني و محدوديت دولت در سانسور فرآوردههاي فرهنگي اشاره ميكنند و
اظهار ميدارند ما در محدودة مملكت خود، همچون شما، در نقد نظريات ديگران آزاد
هستيم و تجاوزي به حريم شما نكردهايم!
به راستي چه كسي مهاجران مسلمان را مجبور كردهاست ميهن خود را ترك كرده و به هر
دليلي – مقبول يا غير مقبول – اقامت در سرزمين ديگري را ترجيح دهند؟ ... حال كه به
دلايل ادامة تحصيل، رفاه بيشتر و يا وجود آزاديهاي سياسي و امثالهم جلاي وطن
كردهاند ، چارهاي جز منطبق كردن خود با مقررات كشور جديد ندارند و اگر
نميپسندند، ميتوانند به ميهن خود مراجعت نمايند. در هر حال انتظار آنكه ميزبانان
خود را با ما هماهنگ كنند غير منطقي مينمايد.
۳- غيرت عاقلانه
غيرت ديني به خرج دادن ، الزاماً با احساسات عمل
كردن، تظاهرات راه انداختن و خشونت نشان دادن يكسان نيست . چه بسا كارهاي توضيحي
فرهنگي، تبليغات مثبت و تلاشهاي تربيتي بلند مدت مؤثرتر باشد
۴- از ماست كه بر ماست
بسياري از اسلام ستيزان مقيم كشورهاي غربي، همچون
سلمان رشدي، حرثي علي، ارشاد منجي (نويسنده كتاب دردسر اسلام) و .... مسلمانان
شناسنامهاي و محصول برداشتهاي ارتجاعي و عقبافتادة سنتگرايان كشورهاي خود
ميباشند. اين قبيل اشخاص، همين كه چشمشان به دنياي ديگري باز ميشود و از تنگناي
خفقان سياسي يا ديني خلاص ميشوند ، با ضديت هر چه بيشتر گذشتة خود را نفي ميكنند،
و از آنجائي كه هر كس درك و برداشت و قرائت خود را از دين و مذهب، مساوي حقيقت دين
تصور ميكند ، وقتي در مواجهه با حقايق روزگار به واهي و بيپايه بودن اعتقادات
مذهبي خود پي ميبرند، آن را به اصل و اساس دين تعميم و تسري ميدهند و ميپندارند
دين همان است كه خود به آن باور داشته و عمل ميكردند .
به نظر ميرسد وقت آن رسيده باشد كه ما مسلمانان با تفكيك اصل و اساس دين، كه همانا
كتاب الهي و سنت رسول است، از حشو و زوائد و خرافاتي كه در طول قرنها بر قامت دين
روئيده است، زمينه چنين عكسالعملهاي افراطي و ضد دين را زائل سازيم .
افراطگرائي ، هم در دفاع خشن و متعصبانه از دين جلوه ميكند، و هم در ضديت بيپروا
و مغرضانه با آن ؛ و هر دو، مولد و موجد يكديگر هستند.
۵- آمادگي دشنام شنيدن
بسياري از جوانان مذهبي، به اصطلاح عاميانه : "زود از
جا در ميروند و مثل ترقه ميپرند!..." چرا ما بايد تصور كنيم كه با يك كتاب و يا
يك فيلم و سخنراني ضد ديني بناي دين فرو ميريزد؟ ... آيا به راستي دين آنچنان سست
و پوشالي است كه چون پر كاه به باد ميرود !؟... يا ما سست و پريشان احوال و سطحي و
بيمطالعه هستيم كه از انتقاد ديگران ميترسيم و ميخواهيم بيمايگي خود را با مُهر
سكوت بر لب ديگران زدن بپوشانيم؟ ... اگر اين كلام پيامبر را باور كردهايم كه :
اسلام (يعني تسليم مطلق خدا بودن) برتر است و چيزي بر آن برتري نمييابد (الاسلام
يعلوا و لا يعلي عليه)، چه باك از ميدان و مهلت دادن به مخالفين تا آنچه ميخواهند
بگويند و بنويسند و تهيه و توليد كنند . آن را كه پاك است از محاسبه چه باك است؟
اشكال اينجاست كه ما خود را مساوي اسلام تصور و تبليغ كردهايم و عملاً ميبينيم در
اين رويارويي و خردآزمايي ميبازيم ! چه ميشود كرد و غيرت ديني را چه كنيم؟...
پاسخ را به نظر ميرسد پيام پيشبيني شدة ذيل داده باشد:
....ولتسمعن من الذين اوتواالكتاب من قبلكم و من
الذين اشركوا اذي كثيرا و ان تصبروا و تتقوا فان ذلك من عزم الامور
« ... شما اي مسلمانان سخنان آزاردهندة فراواني از كساني كه قبل از شما به آنها
كتاب داده شده است (يهوديان و مسيحيان) و همچنين از ناحيه شركورزان خواهيد
شنيد؛ اما اگر تحمل كنيد (صبر) و خود را كنترل نمائيد (تقوا)، چنين رفتاري
نشانه اراده داشتن در امور است » (۱)
فراز فوق، برداشت شخصي و تفسير فردي نيست، ترجمه ساده
كلام خدا يعني آيه قرآن است . هر چند با آگاهيها و آمادگيها و انتظارات ما مغايرت
داشته باشد ! خداوند حكيم از ما خواسته است مادام كه مخالفين دست به اسلحه نبرده و
عملاً مانع و مزاحم و مخل آزاديهاي ما نشدهاند ، زبان آنها را ، هر چند تلخ و
گزنده ، به نيروي صبر و تقوا (شكيبائي و مهار احساسات) تحمل كنيم.
۶- ناديده گرفتن خيانتها
گفتيم كه طرفداران شدت عمل، تلاشهاي تبليغاتي اين
چنين را بخشي از توطئههاي سازمان يافته و برنامهريزي شده عليه اسلام تلقي ميكنند
. مسلماً چنين برداشتي خالي از شواهد و مدارك لازم نيست ، با وجود اين، همان قرآن
ما را توصيه كرده است در اينگونه صحنهها (رويارويي افكار و انديشهها) اهل گذشت و
صرفنظر كردن باشيم:
...ولا تزال تطلع علي خا ينه منهم الا قليل منهم
فاعف عنهم و اصفح ان اله يحب المحسنين
« ... دائمآً بر خيانتي از آنها (يهوديان) آگاه ميشوي، به استثناي قليلي از
آنها. پس از آنها در گذر و چشم بپوش كه خدا نيكوكاران را دوست دارد »
(۲)
معناي خيانت در زبان عربي معادل همان توطئههاي
پنهاني دشمنان است ؛ هر چند ما ، به عادت بشري، چنين جرمي را براي عكسالعمل نشان
دادن كافي ميدانيم ، اما خالق حكيم ،"عفو" و "صفح" (از صفحه دل يا صفحه صورت
زدودن) را توصيه ميكند. شگفت اينكه مدارا با مخالفين و تساهل و تسامح با خائنين را
آيه فوق از اوصاف محسنين شمرده و خدا را دوستدار چنين انسانهايي ناميده است.
۷- تعطيل جلسه مخالفين و يا ترك
آنان
راحتترين راه خاموش كردن مخالفين ، بريدن زبانها ،
شكستن قلمها و بستن درهاست. كساني كه افق ديدشان از سر بينيشان فراتر نميرود ،
سركوب سريع را ميپسندند و از عواقب بلندمدت آن غافلاند . اما در اين مورد هم
خالقي كه خير و مصلحت جوامع را بهتر از خودشان ميداند و به نتايج ظلم و تعطيل
آزاديها آگاهتر است، در فراز بخشنامه مانندي چنين هشدار داده
است:
وقد نزل عليكم في الكتاب ان اذا سمعتم آيات اله
يكفر بها و يستهزا بها فلا تقعدوا معهم حتي يخوضوا في حديث ٍغيره....
"و خداوند براي شما در كتاب (قرآن) چنين حكمي نازل كردهاست كه اگر شنيديد آيات
خدا مورد انكار و استهزاي گروهي قرار ميگيرد ، با آنها منشينيد تا به سخني
ديگر بپردازند ... » (۳)
كساني كه به تكگويي و تكشنوي و پيروي چشم و گوش
بسته از متوليان عادت كرده و با شعار : "حزب فقط "حزب الله ..." بقيه را از ميدان
بيرون كردهاند ، ميپندارند براي حمايت از انديشة حاكم بايد همة جلسات را تعطيل و
سانسور را بر سراسر مملكت سايهافكن كرد. در حالي كه آيه فوق به وضوح نشان مي دهد
تنها عكسالعمل مجاز مؤمنين، آن هم در جلسهاي كه نه آراء و افكار متوليان ديني،
بلكه آيات الهي به انكار و استهزاء كشيده ميشود، ترك جلسه است (در مقام دفاع) نه
تعطيل آن!!. آن هم نه ترك هميشگي و قهر و جدائي، بلكه ترك كردني موقت تا زماني كه
بحث جلسه عوض شود.
سال نزول آيه فوق ششم هجري است (سال نوزدهم رسالت)، يعني روزگار اقتدار مسلمانان،
نه دوران ضعف و ذلت ،كه ناگزير از تحمل مخالفين بوده باشند.
۸- دشنام هرگز
در اسلام سنتي و مطابق متون فقهي، دشنام دادن به
پيغمبر و امامان و مراجع تقليد مستوجب مرگ ميباشد (بگذريم از اينكه كساني اهانت به
مسئولين طراز بالاي مملكتي را هم مشمول خط قرمز قرار دادهاند)، اما شگفت اينكه
مطابق آيه فوق، خداوند براي انكار و استهزاي آيات خود همكيفري دنيائي قرار نداده و
براي كسي جواز جريمه كردن ديگران را صادر نكرده است! در اسلام نه تنها دشنام
مخالفين بايد تحمل شود ، بلكه دشنام دادن ، حتي به بتپرستان نيز مورد نفي قرار
گرفته است. نگاه كنيد:
ولا تسبوا الذين يدعون من دون اله فيسبوااله عدوا
بغير علم كذالك زينا لكل امه عملهم ثم الي ربهم مرجعهم فينبيهم بما كانوا
يعملون
«هرگز كساني را كه به جز خدا را ميخوانند دشنام ندهيد كه آنها نيز دشمنانه و
جاهلانه خدا را مورد ناسزا قرار خواهند داد. ما اين چنين كردار هر گروهي را در
نظر خودشان آراستهايم، سپس بازگشت آنان به سوي پروردگارشان است و هم او،
آنانرا به آنچه ميكردند آگاه ميكند» (۴)
اين نكته كه «ما كردار هر گروهي را در نظر خودشان
آراستهايم» نگاه آفريدگار را به نظريات ما نشان ميدهد. مفهوم اين سخن اين است كه
عقايد و آرمانهاي هر ملتي براي خودش محترم و مقبول است وگرنه دليل نداشت به آن
دلبسته باشد . در نتيجه ؛ دشنام دادن به معتقدات آنان جز تحريك عواطف و احساسات
متقابل و برانگيختن عكسالعمل دشنام گويي حاصلي ندارد . راه مؤثر، منطق مهر و محبت
است؛ آنچنان كه خدا به پيامبر رحمت فرمود:
ادع الي ربك بالحكمه والموعظه الحسنه و
جادلهم بالتي هي احسن …
«به راه پروردگارت با حكمت و موعظه نيكو دعوت كن و با آنها (مخالفين) به
شيوهاي كه بهترين باشد بحث كن» (۵)
۹- فقط مقابله به مثل مجاز است
مطابق قانون قصاص كه جريمه هر جرم و جنايتي را دقيقاً
مساوي آن قرار داده است (چشم در برابر جشم و گوش در برابر گوش و ...)، و به تصريح
آيات متعددي ، كه فقط مقابله به مثل را اجازه دادهاست (۶)
و نه بيشتر (هر چند همه جا فضيلت بخشش را يادآوري و به آن توصيه كرده است) ، اين
سئوال مطرح ميشود كه چگونه ميتوان كسي را كه كفر گفته، كفر نوشته، يا كافرانه عمل
كرده و يا عليه اسلام تبليغ كرده است كشت؟ در اين صورت قانون قصاص چه ميشود؟ آيا
مفهوم قصاص اين نيست كه انديشه را با انديشه، فكر و منطق را با فكر و منطق و
تبليغات منفي را با تبليغات مثبت قصاص كرد؟
حضرت علي(ع) در نكوهش متعصبان خشكانديش معاصر خود (خوارج نهروان) كه با سياه و
سفيد و خودي و ناخودي كردن مردم ، نظام شريعت را دگرگون كرده بودند ، آنها را به
اين مضمون ارشاد ميكند كه:
«شما در برخوردتان با مخالفين تر و خشك را
با هم ميسوزانيد و همه ضوابط را در هم ريختهايد؛ در حالي كه پيامبر حكم خدا
را دربارة زناكار، قاتل و سارق اجرا ميكرد، ولي بر آنها نماز ميگذارد،
ميراثشان را به اهلشان ميداد (مصادره نميكرد) سهم آنان (حقوق اجتماعيشان) را
مانع نميشد و نامشان را از اهل اسلام حذف نميكرد» (نهج البلاغه خطبه۱۲۷).
آيا متعصبان معاصر ما كه ادعاي اسلام ميكنند! نبايد
از آن امام الهام بگيرند؟
۱۰- اولويت احترام به روابط خارجي
سالها بود عادت كردهبوديم به محض انتشار كتاب و
مقاله و يا نمايش فيلمي عليه اسلام در كشورهاي غربي، سفير آنها را احضار و سفير
خود را فرا خوانده و تهديد به تعطيل روابط سياسي كنيم. اشكالي هم نميديديم ، و
شايد هنوز هم نميبينيم ، كه عناصر معترض آنها و يا معترضان فراري خودمان را تعقيب
و بياعتنا به مقررات بينالمللي در كشورهاي خارجي ترور كنيم ! اما قرآن صريحاً
تعقيب دشمنان مسلحي را كه موضع بيطرفي اتخاذ كرده و يا به قومي (كشوري) پناهنده
ميشوند كه مسلمانان با آنها پيمان دارند ، نهي كرده است.
نگاه كنيد به آيه ۹۰سوره نساء (دربارة منافقين مسلح ) :
« باستثناي كساني كه متصل (پناهنده) ميشوند به
قومي كه ميان شما و ايشان پيماني برقرار است، يا (با اين تعهد) به سراغ شما
ميآيند كه نسبت به جنگ با شما يا گروه خود بيعلاقهاند (از مبارزه كنار
كشيدهاند)؛ اگر خدا ميخواست آنان را بر شما مسلط ميكرد كه با شما بجنگند؛ پس
اگر از تعرض كناره گرفتند و ابراز مسالمت كردند، خداوند هيچگونه راه تعرضي براي
شما عليه آنها قرار نداده است».
وقتي قاتل فراري خودي را به احترام مقررات داخلي يك
كشور تحت پيمان نميتوان تعقيب و تنبيه كرد ، ما چگونه به خود اجازه ميدهيم
شهروندي بيگانه را كه به معتقدات ما معترض است محكوم به مرگ نماييم؟
ديروز انگليس بود ؛ امروز هلند است ؛ فردا نوبت
كيست؟….
۱) سوره آل عمران آيه ۱۸۶
۲) سوره مائده آيه ۱۳
۳) سوره نساء آيه ۱۴۰
۴) سوره انعام آيه ۱۰۸
۵) سوره نحل آيه ۱۲۵
۶) از جمله شورا ۴۰ – مؤمن ۴۰ – انعام ۱۶۰ – بقره ۱۹۴ و نحل
۱۲۶
|