` `
`

آزمون آدم در بهشت

استعاره و مجاز در «سناریو چشیدن شجره و هبوط آدم و بنی آدم از بهشت»»

قصه آدم و همسرش در بهشت، در سه سوره قرآن، در حد درک و فهم آدمیان، در همه زمان‌ها و مکان‌ها، با تفاوت‌های فرهنگی بسیار، نازل شده است (بقره آیات ۳۰ تا ۳۹، اعراف ۱۱ تا ۲۷ و طه ۱۱۶ تا ۱۲۶).

اکثریت قریب به اتفاق مردم واژگان این قصه را در قالب معنای متعارف آن فهم می‌کنند، حال آنکه کلمات متعارف میان مردم برای نیازهای عادی زندگی در طول تاریخ به تدریج شکل گرفته و برای بیان مسائل علمی و متافیزیکی و آنچه به عالم معنویات ارتباط پیدا می‌کند، چاره‌ای جز عاریه گرفتن از کلمات قابل فهم مردم نیست. به همین دلیل کاربرد صنایع ادبی، همچون: تمثیل، تشبیه، تجسیم، تصویر، استعاره و مجاز در قرآن و ادبیات عرفانی بسیار معمول می‌باشد. این همه در اشعارعارفان ما از می و مستی و عشق و اوصاف یار سخن گفته شده، اقتباسی است از تمثیلات قرآن در سوره‌های کوتاه اولیه در باره شراب‌های بهشتی، ساقی‌ها، انواع ظروف پذیرایی، حوری، غلمان و غیره.

آدم و حوا و هبوط آنان از بهشت در تورات

داستان شگفت‌انگیز انسان اولیه، برای نخستین بار در سرآغاز تورات، «سِفرِ پیدایش» باب دوم، بند ۵ تا ۲۲ آمده است که مبنای باور یهودیان و مسیحیان جهان درباره خلقت نخستین انسان به شمار می‌رود، این سناریو از طریق نخستین یهودیانی که به اسلام گرویده بودند، وارد تفاسیر اولیه قرآن شده که از جمله«اسرائیلیات» رسوخ یافته در فرهنگ اسلامی محسوب می‌شود. ابتدا با نقل اهم آن، مروری بر داستان می‌کنیم، سپس موارد مشترک، یا متفاوت آن با قرآن را ذکر می‌نماییم.

«.... آنگاه خداوند از خاک، آدم را سرشت، سپس در بینی او روح حیات دمید و به او جان بخشید. پس از آن خداوند در سرزمین عدن، واقع در شرق، باغی به وجود آورد و آدم را در آن باغ قرار داد و انواع درختان زیبا در آن رویانید تا میوه‌های خوش طعم دهند، او در وسط باغ «درخت حیات» و «درخت شناخت نیک و بد» را قرار داد.... و آدم را فرمود در باغ عدن کار کند و از آن نگهداری نماید و گفت: « از همه میوه‌های باغ بخور، بجز میوه درخت شناخت نیک و بد، که اگر از آن بخوری حتما خواهی مرد.
خداوند فرمود:« شایسته نیست آدم تنها بماند، باید برای او یار مناسبی پدید آورم» .... آنگاه آدم را به خواب عمیقی برد و یکی از دنده‌هایش را برداشت و جای آن را با گوشت پرکرد و از آن دنده، زنی سرشت و او را پیش آدم آورد. آدم گفت: «این است استخوانی از استخوان‌هایم و گوشتی از گوشتم، نام او نساء باشد که از انسان گرفته شده.»....
آدم و همسرش هرچند برهنه بودند، ولی احساس خجالت نمی‌کردند..... روزی مار نزد زن آمد و گفت:«آیا حقیقت دارد که خدا شما را از خوردن میوه تمام درختان باغ منع کرده است؟» زن گفت:«ما اجازه داریم از میوه همه درختان بخوریم، بجز میوه درختی که در وسط باغ است. چون خدا امر فرموده که از آن نخوریم، حتی لمسش هم نکنیم و گرنه می‌میریم.» مار گفت:« مطمئن باش نخواهید مرد! بلکه خدا خوب می‌داند هرگاه از میوه آَن درخت بخورید، چشمان شما باز می‌شود و مانند او خوب را از بد تشخیص می‌دهید».
آن درخت در نظر زن زیبا آمد و با خود اندیشید:«میوه آن باید خوش طعم باشد و به من دانایی بخشد.» پس از آن چشید و خورد و به شوهرش هم داد و او نیز خورد. آنگاه چشمان هر دو باز شد و از برهنگی خود آگاه شدند، پس با برگ‌های درخت انجیر پوششی برای خود درست کردند. عصر همانروز آدم و زنش صدای خداوند را که در باغ راه می‌رفت شنیدند و خود را لابلای درختان پنهان کردند. خداوند آدم را ندا داد که: «ای آدم ، چرا خود را پنهان می‌کنی؟» آدم گفت: صدای تو را در باغ شنیدم و ترسیدم، چون برهنه بودم؛ خود را پنهان کردم! خداوند فرمود:«چه کسی به تو گفت که برهنه‌ای؟ آیا از میوه درختی خوردی که گفته بودم نخوری؟» آدم گفت:«این زن که همسرم کردی از آن به من داد و من هم خوردم.»
آنگاه خداوند از زن پرسید؛« این چه کاری بود که کردی؟» زن گفت:« مار مرا فریب داد.».... آنگاه خداوند به زن فرمود:« درد زایمان تو را زیاد می‌کنم و تو با درد خواهی زایید، مشتاق شوهرت خواهی بود و او بر تو تسلط خواهد داشت.» سپس خداوند به آدم فرمود:«چون گفته زنت را پذیرفتی و از درختی خوردی که گفته بودم نخوری، زمین مورد لعنت قرار خواهد گرفت و تو تمام عمرت در رنج و زحمت از آن کسب معاش خواهی کرد. برای تو از زمین خار و خاشاک خواهد رویید، گیاهان صحرا خواهی خورد، تا آخر عمر با عرق پیشانی نان خواهی خورد و سرانجام به همان خاکی باز خواهی گشت که از آن سرشته شدی و به آن هم بازمی‌گردی.»
آدم زن خود را حَوّا (یعنی زندگی) نامید، چون قرار بود مادر همه زندگان باشد. خداوند لباس‌هایی از پوست حیوان تهیه کرد و آدم و همسرش را پوشاند، سپس فرمود: «حال که آدم مانند ما خوب و بد را می شناسد، نباید گذاشت از میوه درخت حیات نیز بخورد و تا ابد زنده بماند»، پس او را از باغ عَدَن بیرون راند تا در زمینی که از خاک آن سرشته شده بود کار کند، بدین ترتیب او را بیرون کرد و درناحیه شرقی باغ عدن فرشتگانی قرار داد تا با شمشیر آتشینی که به هر طرف می‌چرخید از درخت حیات را محافظت کنند.».

مشترکات سناریو آدم و حوا در قرآن و تورات

آفرینش آدم از خاک، دمیدن خدا از روح خویش در او، اسکان آدم در بهشت (باغ عدن)، آزادی بهره‌مندی از انواع نعمات و میوه‌های آن، نهی از نزدیک شدن به یک «شجره» معین، فقدان شرم و حیاء آدم و همسرش ازبرهنه بودن (همچون بقیه حیوانات)، نافرمانی آن‌دو از فرمان خدا در خوردن از میوه آن شجره، آگاهی ناگهانی آن‌دو پس از خوردن از شجره، پیدایش احساس شرم و سعی در پوشاندن اندام جنسی خود، راهنمائ آدم و همسرش دراستفاده از «لباس» (پوست حیوانات)، و سرانجام اخراج هر دو از بهشت (باغ) و سقوط به شرایط یا مکانی دشوار و با تحمل رنج و محرومیت.

تفاوت‌ها سناریو آدم و حوا در قرآن و تورات

۱- دمیدن خدا از «روح خود» در آدم، عامل حیات نبود، بلکه استعداد پذیرش«امانت اختیار و آزادی» پس از کمال جسمی بود.

۲- قرآن از باغ (جنت) سخن گفته وهیچ اشاره‌ به «عدن» یا مکانی خاص نکرده و تنها بر فراوانی نعمات آن تاکید نموده است.

۳- اشاره قرآن فقط به یک «شجره» است ( نه دو شجره: حیات و شناخت نیک و بد)، قرآن فقط توصیه کرده به آن نزدیک نشوید، همین! بدون ذکرمیوه و خوردن آن، هرچند آدم و همسرش ( به معنایی مجازی = به درون بردن)، آن‌را چشیدند و خوردند. فرمان «لاتقربا» به آدم و هسرش ۲ بار در قرآن آمده (بقره۳۵ واعراف۱۹) است، و نیز ۸ بار به صورت جمع «لاتقربوا/ لاتقربوهن» خطاب به همه انسان‌ها که از مقایسه این موارد می‌توان فهمید آن شجره نماد چه رفتارهایی بوده است: لاتقربوا الزنا /مال‌الیتیم/ فواحش ظاهری و باطنی/حدود الله/ نماز درمستی/ نزدیکی در دوران ماهیانه (اسراء ۳۲،انعام۱۵۲ و اسراء۳۴، انعام ۱۵۱، بقره ۲۸۷،نساء۴۳، بقره ۲۲۲).

۴- در تورات، حوا فقط برای سرگرمی آدم و تولید نسل او، از دنده چپ آدم با بیهوش کردن او آفریده شده است، حال آن‌که هر دو از یک نفس واحده (سلول نخستین) آفریده شده‌اند (اعراف۱۸۹، زمر۶، نساء۱، انعام ۹۸) و هیچ تمایزانسانی میان آنان ذکر نشده است.

۵- در تورات «گناه اولیه» (خوردن از شجره) به گردن حوا انداخته شده و یهودیان و مسیحیان بر این باورند که آدم نقش بازیگر اصلی در این سناریو داشته است، حال آن‌که در سه سوره قرآن که به این داستان پرداخته (بقره ۳۵ و ۳۶، اعراف ۱۱ تا ۲۷، طه ۱۱۷ تا ۱۲۳)، مجموعا در ۱۴ آیه، ۴۸ بار ضمیر تثنیه (دونفره) و ۳ بار جمله: «تو و همسرت» تکرار شده که نشان می‌دهد هر دو در تمامی مراحل یکسان مخاطب آیات بوده‌اند؛ گویی اصلا منظورقرآن «انسان»، با دو جلوه جنسی بوده است!

۶- در تورات گناه فریب حوا را به گردن «مار» انداخته و گناه آدم را به گردن حوا! و قرآن فریب هر دو را به گردن «شیطان» انداخته و اثری از نقش مار در آن نیست. در تورات مار دلیل نهی از خوردن میوه شجره را « باز شدن چشم، و شناخت نیک و بد» شمرده و قرآن، شیطان آن را موجب «دو فرشته شدن (ملکین) و عمر جاوید (خالدون)» جلوه داده است.

۷- داستان تورات از «برگ انجیر» برای پوشش عریانی آنان در بهشت سخن گفته و قرآن از «ورق الجنه» (اعراف۲۲وطه۱۲۱). ورق هم معنای برگ می‌دهد و هم پول(کهف۱۹) که با آن (همچون کارت اعتباری) می‌توان رفع نیاز کرد.

۸- در قرآن سخنی از«قدم زدن خداوند در باغ عدن در جستجوی آدم» وجود ندارد.

۹- در تورات از «سقوط» آدم و همسرش از باغ سبز و خرم عدن به به زمینی خشک و صحرایی بی آب و علف در شرایط سخت زندگی سخن گفته و در قرآن از «هبوط» از جنت (باغ- بهشت) به زمین.

۱۰- تورات از زندگی سخت و دشوار در زمینی فاقد فراوانی و خرمی سخن گفته، و قرآن از پیدایش عداوت میان بنی آدم و وعده اعزام رسولان برای هدایت آنان.

در داستان نمادین آدم و همسرش در تورات و انجیل از کلمات قابل فهم مردم عادی استفاده شده است که برای فهم بهتر آن لازم است به کاربرد مجازی و عاریه گرفته شده این کلمات در قرآن مراجعه کنیم. شرح مختصر زیر در صدد بازکردن برخی از این واژگان به شیوه تفسیر قرآن با قرآن می‌باشد. این کلمات و مفاهیم از جمله عبارتند از :شجره، قرب به آن، خوردن از آن، ارتکاب ظلم، آشکار شدن بدی‌ها، استفاده از برگ بهشت و هبوط از آن می‌باشد.

الف) در معنای مجازی «شجره»

«شجره» را که در قرآن ۲۷ مرتبه تکرار شده، همواره «درخت» ترجمه می‌کنند. البته معنای حقیقی شجره همین است و بیشترین کاربرد آن در کتاب الهی نیز به همین معنای ساده و قابل فهم عموم می‌باشد، اما در نیمی از مواردی که این کلمه در قرآن آمده معنایی «مجازی» دارد. درخت مصداق متعارف «شجر» در طبيعت است که از ريشه، تنه، شاخ و برگ و ميوه و محصول تشکيل می‌شود. اما مفهوم اين کلمه به مراتب جامع‌تر ازاین مصداق معین است. شجره، بسيارى از امور مادى و غيرمادى را که همچون درخت شبکه مانند و داراى نظام هستند شامل مى‌شود، ازجمله در قرآن از شجره‌هاى طيبه، مبارکه، خبيثه، ملعونه و زقوم ياد کرده است که هيچ کدام گياه نيستند. ذیلا به برخی از موارد فوق اشاره می‌نماید:

۱- «مشاجره»، مثالی برای فهم «شجره»!

مشاجره میان دو یا چند نفر، «ریشه‌ای» در زمینه خودخواهی‌ها، «تنه» وعلتی اصلی، «شاخ» و برگ‌هایی از حواشی اختلاف و «میوه» و محصولی از عاقبت مشاجره دارد. نگاه کنید به آیه ۶۵ نساء:
«فَلا وَرَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا»
ترجمه: به پروردگارت سوگند که آنها (منافقان) ایمان نیاورده‌اند مگر این که درآنچه ‌(مشاجره‌ای) که میانشان حادث شده تو را داور قرار دهند و سپس در آنچه حکم کردی احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند.

۲- «شجره ملعونه»!

بدیهی است درخت اراده‌ای ندارد تا مرحوم یا «ملعون» واقع شود! ملعون باید دارای اختیار و مسئول باشد. لعنت در زبان عربی دوری از رحمت است و مشمولین آن در قرآن به کرّات معرفی شده‌اند که همه آنها وابسته به «شبکه شیطانی شرک»اند و ابلیس سرکرده آن، بارها در قرآن برای ابد مشمول لعنت شده است (نساء۱۱۸،حجر۳۵ و ص۷۸).

شرک در زمینه دنیاپرستی و پیروی از هوای نفس «ریشه» می‌دواند، «تنه‌ای» از طغیان و طاغوت، «شاخ و برگی» از طاغوت زدگان، و «میوه و محصولی» از عملکرد نظام‌های شرک‌آمیز مستبد دارد. خداوند در رویایی به رسول خود، فتنه آینده اُمت و «شجره ملعونه»ای را که پس از رحلت او تحقّق خواهد یافت نشان داده است. مفسرین گفته‌اند این شجره ملعونه همان سلسله بنی‌امیه بودند که ۸۳ سال بر امت پیامبر منافقانه حکمرانی کردند. البته این مصداقی در زمان و مکانی خاص است و مسئله عام‌تراز این می‌باشد.

اسراء ۶۰ - «...وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا»
ترجمه- آنگاه که به تو گفتیم مسلما پروردگارت بر مردم احاطه دارد و آن رویایی را که به تو نمایاندیم، جز فتنه‌ای برای مردم و(معرفی) شجره لعنت شده‌ای در قرآن نبود. ما آنها را بیم می‌دهیم ولی جز به طغیانشان نمی‌افزاید.

۳- شجره نهی شده (ممنوعه)

درباره «شجره ممنوعه‌«اى كه آدم و همسرش از آن خوردند، سخن‌هاى بسيار گفته شده است. عده‌اى گفته‌اند سيب و كسانى هم گفته‌اند گندم بوده است؛ پدرم روضة رضوان به دو گندم بفروخت، ناخلف باشم اگر من به جوى نفروشم! به نظر مى‌رسد منظور از شجره‌اى که آدم و همسرش نبايد به آن نزديک مى‌شدند، همان «شبکه شرک» و نافرمانى خدا به فريب شيطان باشد که سرچشمه همه انحرافات است. در شش آیه قرآن (بقره ۳۵ تا ۳۸، اعراف ۱۹ تا ۲۲، طه ۱۱۵ تا ۱۲۳) به آن اشاره شده است. ذیلا به جامع ترین آنها اشاره می‌شود:

وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ. فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ. وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَاعَنْ تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُلْ لَكُمَا إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُبِينٌ. قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ.
اعراف ۱۹ تا ۲۴- ( پروردگار فرمود) ای آدم، تو و همسرت در این بهشت ساکن شوید واز(نعمت‌های) آن به دلخواهتان بخورید ولی به این شجره نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد. پس شیطان هر دو را وسوسه کرد تا آنچه از بدی‌هاشان که برآن‌ها پوشیده بود را بر آنها آشکار سازد و گفت پروردگارتان جز به این دلیل شما را از این شجره بازنداشته که (مبادا) دو فرشته یا از جاودانان شوید و برای آن‌دو سوگند یاد کرد که من از خیرخواهانم به سود شما هستم. پس آن دو را با فریب ( ازجایگاه بلند) به زیر کشاند ( درچاه گمراهی افکند)! پس همین که آن شجره را چشیدند، زشتی‌هاشان برآن‌ها آشکار گردید و شروع به پوشاندن خود از برگ بهشت کردند و در آن هنگام پروردگارشان به آنان ندا داد که مگر شما را از این شجره تان بازنداشته و نگفته بودم که شیطان بی گمان برای شما دشمن آشکاری است؟ گفتند پروردگارا، ما به خود ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی حتما از زیانکاران خواهیم شد. گفت (همگی از بهشت)هبوط کنید که با هم دشمنی میورزید و در زمین برای شما تا زمانی معین (قیامت) استقرارو برخورداری خواهد بود درآن زندگی می‌کنید و در آن خواهید مرد و از همان زمین بیرون آورده می‌شوید.

۴- شجره مبارکه توحیدی

در برابر شجره یا شبکه شرک، شجره توحید قرار دارد که موسی را ازسوی راست (خجستگی) بلندایی مبارک ندا داد و به سوی خود کشید. در این گزارش بیشتر کلمات در معنایی مجازی آمده است:

قصص ۳۰- فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ
پس چون نزد آن ( آتش در کوه طور) آمداز مبدء مبارک آن بستر نور در جایگاه ویژه مبارکی از آن «شجره» ندایی رسید که ای موسی! همانا منم یگانه معبودِ پروردگار جهانیان.

شگفت آنکه در سوره نور در وصف تمثیلی خدا به نور آسمانها و زمین، از شجره مبارکه‌ای یاد کرده است که جز به بیانی مجاز در وصف شبکه توحیدی نمی‌باشد:

نور ۳۴ تا ۳۷- اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ ... وَيَضْرِبُ اللهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ.
خدا نور آسمان‌ها و زمین است، مَثل نور او مانند چراغ‌دانی است که در آن چراغی است، آن چراغ در حبابی بلورین است و آن حباب همچون ستاره‌ای درخشان از (روغن) شجره مبارک زیتونی افروخته می‌شود که نه شرقی است نه غربی .... و خدا مَثَل ها برای مردم می‌زند و خدا بر همه چیز آگاه است.

۵- شجره زقوم

در سه آیه قرآن از «شجره زقوم»، در نقطه مقابل نعمت‌ها و برخورداری‌های کریمانه «اصحاب‌الیمین» و «عبادالله المخلصین»، نام برده شده است (صافات ۶۲، دخان ۴۳ و واقعه ۵۲)؛ شیطان صفتانی که اموال یتیمان را ستمگرانه می‌خورند ( نساء۱۰) و دکانداران مفتخوار دین که بر گرده مردم سوار می‌شوند (بقره۱۷۴)، در مقام مثال، بطون خویش و ذرات وجودشان را ازآتشی انباشته می‌سازند که در آینده شعله‌ور خواهد شد! آنها هرچند خوردن بدون زحمت مال دیگران را شیرین و گوارا می‌پندارند، اما درواقع از شجره زقومی شخصیت خود را فربه می‌سازند که نمایانگر فروبردن لقمه تلخی با کراهت و مشقّت با آب جوش است! سزاواران چنین سرنوشتی در آیات ذیل: ظالمین وضالّین تکذیب کننده و خود پرستان تنگ نظری (اثیم) شمرده‌اند که از خطاب تحقیرآمیز «ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ» معلوم می‌شود همان اربابان عزّت و کرامت‌ پوشالی دنیایی، یعنی مثلث «زر و زور و تزویر» هستند.

همچنین سه بار تکرار کلمه «بطون» در آیات مورد نظر جای تأمل و تدبر دارد.«باطن» همواره مقابل «ظاهر» می‌باشد، بنابراین بطون علاوه بر معنای شکم، دلالت بر بطون مجازی دیگری در روح و روان انسان می‌کند که از شجره زقوم پُر می‌شود و در ذات خود می‌سوزد. کلمه «رأس» نیز که دو بار در آیات زیر تکرار شده (رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ - فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ) نشان می‌دهد منظور همان سران ستمگر جوامع هستند که به گونه مجازی بر رأس آنها عذاب ریخته می‌شود!

روییدن شجره زقوم در اصل جحیم در صافات۶۴ (إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ) هم حائز نکته‌ای ظریف است، مترجمان «اصل‌الجحیم» را قعر جهنم دانسته‌اند، حال آنکه معنای «اصل» همان تنه و بدنه اصلی «شجره» (ابراهیم ۲۴) می‌باشد که نمادی است از تنه اصلی توحید و کلمه طیبه یا شرک و کلمه خبیثه طاغوت‌ها در جوامع. نگاه کنید به سه آیه مورد نظر درباره شجره زقوم و مسائل مربوط به آن:

واقعه ۵۱ تا ۵۳- ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ، لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ، فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ.
آنگاه شما ای گمراهان تکذیب کننده (حقایق الهی)، مسلما خورنده شجره زقوم و پُرکننده بطن خود از آنید

صافات۶۲ تا ۶۷- أَذَٰلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ، إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ، طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ، فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ، ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَيْهَا لَشَوْبًا مِنْ حَمِيمٍ، ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِيمِ.
آیا این (نعمات) پذیرایی بهتری است، یا شجره زقوم!؟ ما آن‌را آزمونی برای ستمگران قرار داده‌ایم، آن شجره‌ای است که در اصل دوزخ (بن و ریشه) می‌روید. نوبر آن گویی سر دیوان است! ظالمان از چنین شجره‌ای می‌خورند و شکم‌های خود از آن انباشته می‌سازند، سپس برایشان آمیخته‌ای از آب جوشان است. سپس بازگشتشان به دوزخ است.

دخان ۴۳ تا ۴۶- إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ، خُذُوهُ فَاعْتِلُوهُ إِلَىٰ سَوَاءِ الْجَحِيمِ ثُمَّ صُبُّوا فَوْقَ رَأْسِهِ مِنْ عَذَابِ الْحَمِيمِ ذُقْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْكَرِيمُ
خوراک خودپرستان، بی گمان شجره زقوم است که مانند روغن گداخته در شکم‌ها(ی انباشته از حرامخواری) می‌جوشد. همچون جوشیدن آب داغ، بگیرید و در میان دوزخش افکنید، آنگاه از عذاب آب جوشان بر سرش بریزید، بچش که تو همان (طاغوت) شکست ناپذیر مورد ستایشی!

۶- شبکه کهکشانی

هفت آیه ابتدای سوره «الرحمن»، از هفت موضوع (رحمن، قرآن، انسان، بیان، حسبان، یسجدان، میزان) یاد کرده و در وسط این مجموعه ازسجده «شجر»، در کنار سجده خورشید و ماه و ستارگان و گسترش آسمانها و میزان میان آنان یاد کرده است. با توجه به هماهنگی موضوعی به‌نظر می‌رسد منظور از شجر در این آیه، شبکه ستارگان یعنی «کهکشان» باشد ( والله اعلم).

الرحمن ۱ تا ۷- «الرَّحْمَٰنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَيَانَ، الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ بِحُسْبَانٍ، وَالنَّجْمُ وَالشَّجَرُ يَسْجُدَانِ، وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ»

ب) چشیدن و خوردن از شجره

خداوند به آدم و همسرش گفته شده بود، به آن شجره نزدیک نشوید (لا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَةَ)، اما آنها از آن چشیدند و خوردند. این طبیعی است که بسیاری از مترجمین، کلمات قرآنی مثل «ذاقوا، اکلوا» را به همان معنای متعارف فارسی «چشیدند، خوردند» بر می‌گردانند، حال آنکه این کلمات در موارد زیادی معنای مجازی دارد، همچنان‌که در زبان فارسی چشیدن در سرانجام و عاقبت کار و خوردن در: زمین خوردن، کتک، فریب، رشوه، رانت، مال مردم و... به صورت مجازی نیز به کار می‌رود.

۶۳٪ موارد کاربرد کلمه «ذائقه» در قرآن در معانی مجازی مثل چشیدن: عذاب، رحمت، وبال امر، موت، سوء، بأس، لباس‌الجوع و الخوف،ما کنتم تعملون و... آمده است. در اصلاح «زد و خورد» نیز زدن جنبه فاعلی دارد، و خوردن جنبه مفعولی و در خود بردن چیزی مانند: خوردن مال یتیم، اموال‌الناس، ربا، میراث، رشوه و امثال آن که مفهوم خرج و مصرف کردن دارد.قرآن مال یتیم را ظالمانه خوردن «در بطن خود بردن آتشی شمرده که به زودی شعله‌ور خواهد شد» و نیز دکان‌داران دین فروش و مال مردم خوار را نیز به کسانی که آتش در بطن خود می‌خورند تشبیه کرده است:

نساء ۱۰- إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا

بقره ۱۷۴: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا ۙ أُولَٰئِكَ مايَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ.»
بی‌گمان کسانی (ازعلمای دین) که آنچه خدا از کتاب(قوانین و احکام) نازل کرده ( بنا به مصالح شخصی یا طبقاتی) پنهان می‌دارند و آنرا به بهایی اندک (رسیدن به مقام و منزلت) می‌فروشند، چنین کسانی جز آتش به درونشان نمی‌برند و خدا در روز رستاخیز نه کلامی به آنان می‌گوید و نه پاکشان می‌سازد و (بلکه) عذابی دردناک دارند

ج) نزدیک شدن به شجره

فرمان «لاتقربوا» را خداوند در موارد دیگری نیز به کار برده است که می‌توان فراتر از نزدیک شدن مکانی در نزدیک شدن به فحشاء، مال یتیم، زنا، مستی، مرزهای خدائی و... از آن دریافت کرد:

(انعام ۱۵۱ و ۱۵۲) - وَلا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ... وَلا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ؛ اسراء ۳۲- وَلا تَقْرَبُوا الزِّنَا؛ نساء ۴۳- لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ؛ بقره ۱۸۷- تِلْكَ حُدُودُ اللهِ فَلا تَقْرَبُوهَا، و...
به کارهای بسیار‌ زشت نزدیک نشوید، آن‌چه ظاهراست و آن‌چه پنهان (در باطن) است... و به مال یتیم / به زنا / به نماز در مستی نزدیک نشوید.... این مرزها و محدوده‌های خداست به آن نزدیک نشوید...

خورندگان مال یتیم و اموال سایر مردم آن را بسی شیرین و بی دردسر و زحمت تلقی می‌کنند، حال آنکه بطن وجود خود را از چیزی انباشته می‌کنند که به تعبیر قرآن از شدت تلخی «زقوم» است:

صافات ۶۲ تا ۶۶- أَذَٰلِكَ خَيْرٌ نُزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ، إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِلظَّالِمِينَ، إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ، طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ

واقعه ۵۲- ثُمَّ إِنَّكُمْ أَيُّهَا الضَّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ لَآكِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ، فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ

با اوصاف فوق آیا نمی‌توان چشیدن و خوردن از شجره بهشت را نا فرمانی خدا و ارتکاب اعمال سوء تلقی کرد؟

د) آگاهی بر عریان بودن

در قصه‌ها آمده است همین که آدم و همسرش از شجره چشیدند، برعریان بودن خویش آگاه شدند و کوشیدند از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند. ظاهر آیات البته چنین می‌نماید، اما با دقت در معنای مجازی کلمات، مفهوم عمیق‌تری از این ماجرا آشکار می‌گردد. اولا خداوند هنگام اسکان آنان در بهشت گفته بود شما هرگز در آنجا گرسنه و عریان (بدون پوشش) نخواهید بود (طه ۱۱۸- فَقُلْنَا يَا آدَمُ إِنَّ هَٰذَا عَدُوٌّ لَكَ وَلِزَوْجِكَ فَلَا يُخْرِجَنَّكُمَا مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقَىٰ، إِنَّ لَكَ أَلَّا تَجُوعَ فِيهَا وَلَا تَعْرَى).

ثانیا به بنی آدم هشدار داده است که مبادا شیطان شما را بفریبد هما‌ن‌طور که والدینتان را از بهشت اخراج کرد و لباس آنان را از آنان برکند تا بدیهاشان را بنمایاند:
اعراف۲۷- يَا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا

از طرفی درست در آیه قبل از آیه فوق خطاب به بنی آدم آمده است: اعراف ۲۶- «يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِكَ خَيْرٌ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ»
ای بنی آدم ما بر شما لباسی نازل کردیم که شرمگاه‌تان را بپوشاند و زینتی باشد و(نیز) لباس تقوا ( پوشش معایب شما) که این بهترین است، این از نشانه‌های خداست، باشد تا یادآوری گردید

آیا با این تصریح نمی‌توان گفت، آگاه شدن آدم و همسرش پس ازچشیدن از شجره ممنوعه (سوء استفاده از اختیار و ارتکاب ظلم)، آگاه شدنشان از کنده شدن لباس تقوا و احساس شرمندگی نزد پروردگارشان بوده است؟

ذ) آشکار شدن بدی‌ها

تصور عمومی براین است که اندام‌های جنسی آدم و همسرش پس از خوردن از شجره بر آنان مکشوف شد و اغلب مفسرین نیز از کلمه «عورات» در این ‌مورد استفاده کرده‌اند، حال آنکه قرآن از کلمه «سوآت» استفاده کرده است که دلالت بر چیزی می‌کند که آشکار شدنش شرم‌آور است و اندام جنسی تنها یکی از این موارد است و موارد مجازی آن شامل همه کارهای زشت شرم‌آور می‌گردد. نگاه کنید به:

 اعراف ۲۰ تا ۲۷- فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا... فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ... يَا بَنِي آدَمَ لا يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُمْ مِنَ الْجَنَّةِ يَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْآتِهِمَا.
پس شیطان هر دو را وسوسه کرد تا آنچه از زشتکاری‌هاشان که بر آنها پوشیده بود بر آنها آشکار سازد.... پس همین‌ که از آن شجره چشیدند، زشتکاری‌هاشان بر آندو آشکار گردید و شروع به پوشاندن خود از برگ بهشت کردند و در آن هنگام پروردگارشان به آنان ندا داد که مگر شما را از این شجره تان بازنداشته و نگفته بودم که شیطان بی گمان برای شما دشمن آشکاری است؟ گفتند پروردگارا، ما به خود ستم کردیم و اگر ما را نیامرزی و بر ما رحم نکنی حتما از زیانکاران خواهیم شد. گفت (همگی از بهشت)هبوط کنید که با هم دشمنی میورزید و در زمین برای شما تا زمانی معین (قیامت) استقرارو برخورداری خواهد بود درآن زندگی می‌کنید و در آن خواهید مرد و از همان زمین بیرون آورده می‌شوید.

ر) برگ بهشت

از کلمات مجازی دیگر در این قصه، «ورق الجنه» است که عموماً برگ درختان بهشت تصوّر و ترجمه شده است، اما «ورقه» به معنای برگ درخت فقط یکبار در قرآن اَمده (انعام۵۹) و مورد مجازی آن پول یا بهایی است که باید برای تهیه چیزی پرداخت. کهف ۱۹- ...فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هَٰذِهِ إِلَى الْمَدِينَةِ. آدم و همسرش فرمان خدا را نقض کرده بودند، اینک باید با کاری بهشتی آنرا جبران و خطاشان را بازخرید می‌کردند. چگونه؟ با تلقی و دریافت حقایقی از سوی پروردگار: بقره ۳۷- فَتَلَقَّىٰ آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ.

ز) هبوط از بهشت

 تصور عمومی از «هبوط»، فرود آمدن مکانی است، حال آنکه فرود آمدن مقامی و تنزیل مقام و موقعیت، با توجه به موارد دیگر این کلمه در قرآن، از جمله: هبوط بنی اسراییل از زندگی ساده و سرفرزانه در صحرای سینا، به زندگی مصرفی در شهربه هوس انواع خوردنی‌ها نوعی نزول مقام و موقعیت همچون هبوط ابلیس از جایگاه فرشتگان (اعراف۱۳) بوده است:

بقره ۶۱- وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَىٰ لَنْ نَصْبِرَ عَلَىٰ طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَىٰ بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَ...

«بهشت نوزادان»، شیر رایگان درآغوش گرم مادر و «بهشت فرزندان» در خانواده و خدمت یکطرفه والدین است، اما بلوغ سنی، ایجاب استقلال می‌کند تا جوانان در کار و کسب و تلاش و تکاپو و چالش‌های زندگی با سختی‌ها ساخته شوند. آدم نیز پس از تکامل جسمی و مجهز شدن به روح خدایی و «امانت اختیار» باید از باغ و جنگل برخورداری یکسویه، به خود سپرده می‌شد تا خود جهان را بهشتی سازد.


 

`