مصاحبه شبكه جنبش راه سبز (جرس)
در سالگرد مرحوم مهدى
بازرگان
آن پیر فرزانه در
خشت خام چیزی می دید
که جوانان در آینه نمیدیدند.
جرس
فرزانه بذرپور: مهندس مهدی بازرگان در ۲۹ دیماه سال ۷۳ درگذشت و گویا از روز وفات
زندگی تازهای را آغاز کرد. اندیشههای بازرگان که در سالهای پس از انقلاب و در
ازدحام شور و شرّ انقلاب و جنگ در محاق افتاده بود، سالهاست که دوباره به میان آمده
و راهگشا مینماید. اصلاح و قانون و آزادی همراه با دینداری بیتعصب و توحیدی، آن
چیزی است که مهندس بازرگان در عمر بلندش بر آن پای میفشرد. مهندس بازرگان از معدود
شخصیتهایی است که در عرصههای متفاوتی اثرات بزرگ بر جای نهاده است. در عرصه صنعت
و علم او ازپیشگامان بود و در مبارزات سیاسی وی از مؤسسان برجسته یکی از دیر پاترین
احزاب ایران، یعنی نهضت آزادی ایران بود که در دوران شاه و بعد از انقلاب همچنان
منتقد و آزادیخواه ماند و دبیرکل آن، دکتر ابراهیم یزدی امروز در زندان است. مهندس
بارزگان پدر روشنفکری دینی ایران نیز هست و توانست نظر و عمل را به هم پیوند بزند و
دغدغههای دینداری را به سیاستی صادقانه و وفادار به آزادی بیامیزد. درسالگرد
درگذشت مهندس بازرگان با عبدالعلی بازرگان به گفت و گو نشستیم. پسر دوم مهدی
بازرگان، مهندس معمار است و از پژوهندگان قرآنی و سالها پیش در ایران، روزنامه
نگاری میکرده و سردبیر جریده میزان در سالهای قبل از دهه شصت بوده است. عبدالعلی
بازرگان از دلایل اقبال دوباره به مهندس گفته است و شیوه اصلاح طلبانه پدر را
بازخوانی کرده است. عبدلعلی بازرگان میگوید مهندس بازرگان کسی را متولی دین
نمیدانست اما با نهاد روحانیت هم سر ستیز نداشت و گرچه دین را ابزار دست سیاست
نمیخواست اما با سکولاریسم و جدایی دین از سیاست آنگونه که در غرب است موافق نبود.
مصاحبه جرس با مهندس عبدالعلی بازرگان را بخوانید:
مرحوم بازرگان در تمام دوران شاه و دوران زندگیاش در جمهوری اسلامی، حرکتی اصلاحی و نه براندازانه داشت و انتقادات گسترده و عمیقی نسبت به نظام شاهنشاهی و جمهوری اسلامی مطرح کرده بود. به نظر برخی شیوه اصلاحی مهندس بازرگان همراه با ایستادگی و انتقاد صریح از حکومت در دو سال اخیر فراگیر شده است. و از سوی سران جنبش سبز هم بیان میشود. چرا شیوهی بازرگان در تمام این سالها متروک مانده بود و چه دلیلی باعث شد که امروز ما به شیوههای بازرگان رجوع کنیم؟
سئوال شما را از دو نگاه مىتوان توضيح داد؛ چرا مهندس بازرگان به چنين شيوهاى
باور داشت، و چرا مردم پس از سه دهه ناكامى و تجربه تلخ، به آن بازگشتهاند: تفاوت
نگاه ايشان نيز ناشى از دو دليل بود:۱- عبرت آموزى از گذشته و آگاهىهاى تاريخى، ۲-
باورهاى قرآنى.
در مورد نخست، هم مطالعات تئوريك ايشان در تاريخ ملل و تجربيات مبارزه در نهضتهاى
رهائىبخش و انقلابى در ساير كشورها چنين نتيجهاى را به بار آورده بود و هم
تجربيات خودشان در طول ۶۰ سال خدمت و مبارزه. برخى از نوشتههاى ايشان حكايت از عمق
اطلاعاتشان در باره تجربه مبارزه براى تغيير و تحول در ساير كشورها مىكند؛ از
جمله: كتاب تحقيقى مفصل "آزادى هند" كه در زندان قصر در سال۱۳۴۴ نوشته شد، يا
(تلخيص) كتاب "جنگ شكر در كوبا" و كتاب "گمراهان" كه تاريخچهاى ازقرون وسطاى اروپا
و دوران سياه سلطه استبدادى كليسا مىباشد. همچنين مقالاتى كه در تحليل عملكرد
گورباچف در شوروى سابق و تحليل كتاب "كالبد شكافى چهارانقلاب" نوشته بودند.
اما تجربه ايشان در دوران نهضت ملى و اخراج شركت انگليسى و اداره تشكيلات صنايٍع
نفتى نيزهمين شيوه را اثبات مىكرد، حتما مطلع هستيد كه در آن زمان نيز پس از ملى
شدن نفت و اخراج بيگانگان، شعارهاى "اخراج بايد گردد" و خشم و كينه عليه كارمندان
ايرانى سابق شركت نفت در شهرهاى جنوب خيلى شنيده مىشد و دائماً گروههاى افراطى بر
طبل انتقام مىكوبيدند. مهندس بازرگان در آن ايام دو مقاله مهم در روزنامههاى پر
تيراژ جنوب نوشته بود؛ عنوان يكى "بيگانه رفت، بيگانگى رفت، يگانه باشيم"، و ديگرى
" قيمتىتر از نفت". نظر ايشان اين بود كه ارزش انسانها و كارمندان ما بيش از نفتى
است كه ملى كردهايم و نبايد آنان را كه پس از اخراج انگليسىها اين صنايع عظيم را
اداره كردهاند آزرده كنيم، مىگفتند ما بايد به جلو نگاه كنيم و انرژى خود در
تسويه حساب با گذشته تلف نكنيم.
در مورد باورهاى قرآنى، حتماً شنيدهايد كه اولين آيهاى كه ايشان را از دوران
دبيرستان با آموزشهاى معلمشان مرحوم فروغى سخت تحت تأثير قرار داده بود، همان آيه
۱۱ سوره رعد مىباشد كه تغييرسرنوشت يك ملت را مشروط به تربيت و تغييرات تدريجى
شخصيت تك تك آحاد آن ملت مىكند.
اما علت اين كه چرا پس از سه دهه تجربه، مبارزان ما به چنين شيوههائى روى
آوردهاند، در حالى كه در آن زمان كه فانتزىهاى انقلابى غلبه داشت، ايشان را متهم
به سازشكارى و حركت گام به گام مىكردند، فكر مىكنم مشاهده كردن دستاوردهاى چنان
شيوهها و بىحاصل بودن چنان شعارهائى باشد. و اين از امتيازات سران جنبش سبز محسوب
مىشود كه قابليت تحول و تغيير را در خود نكشتهاند و سعى مىكنند از گذشته مشعلى
براى آينده بسازند.
مرحوم بازرگان از معدود چهره هایی است که در
سالهای اولیه جمهوری اسلامی نسبت به انحراف انقلاب و ظهور استبداد و دیکتاتوری در
نظام تازه تأسیس انقلابی هشدار داد. ایشان در همهمهای احساسی مردم و شعارهای بلند
حاکمان چه نشانههایی را در این خصوص دیده بود
نمىدانم آيا اطلاع داريد كه ايشان اعتراض به سه تا صلوات فرستادن براى آقاى خمينى
را در شرايطى كه اين شعار تبديل به حربهاى عليه رژيم شده بود، در مسجد قبا، در
هفتههاى قبل از انقلاب بيان كردند كه بسيارى ازافراطىها آن را به حساب تضعيف
رهبرى گذاشتند و آزرده شدند. ملاقات و مذاكرات در نوفل لوشاتو نيز ايشان را به چنين
نتيجهاى رسانده بود و به همين خاطر ابتدا زير بار چنين همكارى و مسئوليتى نرفتند و
پس از مدتى با فشار نيروهاى سياسى و ضرورت زمان آنرا به اكراه و با اصراررهبرى
پذيرفتند. بالاخره اگر كسى نيم قرن تجربه در ميدان سياست و مسئوليتهاى اجتماعى
ايفا كرده باشد، از روند حوادث متوجه مىشود حركتها به كجا منتهى مىگردد. اين
موضوع را هم شايد نشنيده باشيد كه پس از انقلاب در شوراى مركزى نهضت آزادى برخى از
دوستان پيشنهاد تغيير نام نهضت را دادند! استدلالشان اين بود كه "آزادى" كه با
انقلاب حاصل شده است و بهتر است نام اين جمعيت را "نهضت اسلامى ايران" بگذاريم! كه
البته با مخالفت شديد ايشان و بيشتر دوستان مواجه گرديد. به قول معروف آن پير
فرزانه در خشت خام چيزى را مىديد كه جوانان در آينه نمىديدند!
اخیرا محسن رضایی ادعا کرده که امام بارها گفته بود که در انتخاب بازرگان برای نخست وزیری دولت موقت اشتباه کرد. رابطهی امام و مرحوم بازرگان چگونه بود و آیا اصولا آیت الله خمینی انتخاب دیگری هم جز مهندس در آن مقطع داشت؟ و آیا این انتخاب صادقانه بود یا سیاست ورزانه؟
به نظر شما اگر كسى فردى را با انواع تعريف و تمجيدها به مردم معرفى كند و حكومت او
را حكومت امام زمان معرفى نمايد و سه بار هم در ظرف نه ماه با استعفاى او مخالفت
كند و پس از استعفا نيزتشكر و تجليل از خدمات آن دولت كند، و همين تجربه را به عينه
در مورد بنىصدر و منتظرى هم تكرار كند، اين موافقتها يا مخالفتهاى بعدى او آيا
مىتواند حكم شرعى و اعتبار دينى براى ديگران پيدا كند و پيروانى پس از سه دهه
تجربه همچنان معتقد باشند هم حرفهاى قبلى درست بوده و هم بعدى!؟ و دنبال توجيحات
خود راضىكن باشند؟ در زمان امام على(ع) و در جريان جنگ جَمَل، كه يك طرف ياران آن
امام وطرف ديگر عايشه همسر پيامبرۖ و طلحه و زبير از برگزيدهترين مسلمانان صف
آرائى كرده بودند، يكى از مسلمانان حيرت زده و بلاتكليف گفت من ماندهام كه به
كداميك از شما بپيوندم، شما پسر عم و او هم همسر پيامبراست!؟ فرمود: تو حق را
نشناختهاى كه متحير ماندهاى، حق با "رجال" (شخصيتها) شناخته نمىشود؛ حق را
بشناس، اهلش را خواهى شناخت، باطل را بشناس، اهلش را خواهى شناخت. در مورد افاضات
اخير آقاى محسن رضائى همينقدر بايد دعا كنم ايشان حق و باطل را درست بشناسند و ملاك
تحليلهاى خود بعد از اين قرار دهند. تا فرق ميان آراء اشخاص با آيات هدايت و
قوانين موضوعه شناخته نگردد، اعتبارى براى چنان تحليلهائى نيست.
نهضت آزادی ایران که بنیانگذارنش مرحوم بازرگان و طالقانی و سحابی بودند از احزاب
دیرپای ایران است که نیم قرن سابقه دارد و در این عمر دراز هم چنان در صحنه ای
سیاسی ایران بدون دخالت در قدرت مستقر و همواره تحت فشار و در نقش اپوزیسیون حضور
داشته است . این سابقه مبارزاتی با استبداد و انحصارگرایی حکومت در اندیشه و تفکر
نهضت چرا اینچنین ریشه دار بوده است؟
مهندس بازرگان معتقد بود استعمار و استثمار و امپرياليسم تماماً پديدههاى دنياى
جديد هستند، در حالى كه ما با استبداد ۲۵۰۰ ساله در تاريخ خود سر و كار داشتهايم
كه آثار آن در تار و پود فرد فردمان رسوخ كرده است. بنابراين مبارزه با استبداد در
اولويت قرار دارد، علاوه برآن، استعمار هم از استبداد حاكم به عنوان سرپل ورود به
منافع ملى ما استفاده مىكند و آ نرا وابسته به خود مىسازد. حتما مدافعات ايشان در
بيدادگاه سلطنتى دادستانى ارتش را خواندهايد، كه بعدها تحت عنوان "چرا با استبداد
مخالفيم" در دو جلد منتشر شد؟ ايشان در آن مدافعات تصريح كردند كه در جامعه
استبدادزده، خدا هم پرستيده نخواهد شد! قبل از انقلاب و سالهاى اول انقلاب نيروهاى
چپ يا چپ زده! ايشان را مورد انتقاد قرار مىدادند كه چرا به جاى امپريالسم دائماً
از استبداد سخن مىگويند، اما حالا مردم با گوشت و پوست و استخوان خود دارند
آثاراستبداد را احساس مىكنند!
آیا نهضت آزادی طبقهی خاصی را نمایندگی میکند آنچنان که احزاب در اروپا و آمریکا چنین خصوصیاتی را دارند؟
از سئوال خودتان هم برمىآيد كه مخاطب احزاب معمولا طبقات تحصيل كرده و قشر آگاه
جامعه هستند، البته اين به آن معنى نيست كه به تودههاى مردم بىاعتنا باشد، آگاهى
به صورت سلسله مراتبى به تودههاى مردم سرايت مىكند، كما آنكه در انقلاب ۵۷ حركت
از دانشگاهها و آگاهان جامعه شروع شد. در عكسهاى آن موقع من تاكنون اثرى از
پابرهنگان نديدهام كه گفته شده انقلاب ما انقلاب پابرهنگان بوده است! بله در
شورشها چنين است. اما انقلابها را مردم آگاه براى نجات پابرهنگان كه فقر و فلاكت
فرصت فكر كردن به سياست را از آنها سلب مىكند برپا كردهاند.
چرا این تفکر موجب هراس حاکمان در دو رژیم سیاسی متفاوت شده است؟ و هم اکنون جوانان نهضت با احکام سنگین . حبس های طولانی مدت مواجه شدند؟
برخورد كينه توزانه و غيرعادى اطلاعات با نهضت آزادى، در حالى كه اين حزب به دليل
سختگيرىهاى شديد سالهاى اخير دستش از همه جا كوتاه شده است، نشانه نگرانى
زايدالوصف حاكميت از همه گيرشدن نظريات اين گروه است كه روزگارى براى مردم ناشناخته
بود و با آن مخالفت مىشد. وگرنه چه دليل دارد آقاى عماد بهاورمسئول شاخه جوانان
نهضت را به خاطر نوشتن يك تحليل مؤدبانه و معقول به دهسال زندان و دهسال محروميت
پس اززندان از فعاليت در احزاب، رسانهها و فضاى مجازى محكوم كنند!؟ كجاى دنيا چنين
احكامى صادر مىشود؟ چرا بايد حاكميتى با يك دنيا ادعاى اقتدار و ثبات، اينقدر از
انديشه يك جوان آزاده پس از دهسال هم وحشت داشته باشد!؟ آيا جز اين است كه آنها از
آگاهى مردم وحشت دارند.
مرحوم بازرگان پدر روشنفکری دینی ایران لقب گرفتهاند. ایشان در طول عمر دغدغه همیشگی شان دریافتن نسبت دین با دنیای جدید و حکومت و زمامداری و رابطه ای آن با دین ورزی بوده است . تلاش های مرحوم بازرگان از نگاه علمی به اسلام آغاز شد و نهایتا به مقاله ای خدا و آخرت ، هدف انبیا منتهی شد. برخی معتقدند که مهندس بازرگان در پایان عمر به نوعی سکولاریسم را پذیرفته بود نظر شما چیست؟
خير، مطلقاً چنين نيست. اين برداشتى است كه برخى دوستان و شخصيتهاى دينى و سياسى
از نظريات ايشان كرده بودند. وگرنه كسانى كه كتاب "آخرت و خدا" را كه جامع نظريات
ايشان دراين مورد است با دقت خوانده باشند، يا كسانى در جلسه سمينارى كه اين مطالب
عرضه شد حضور داشتند، چنين برداشتى را ندارند و نداشتند. اگر بخاطر داشته باشيد اين
سخنان در شرايطى بيان شده كه گفته مىشد گويا اصل ولايت، يعنى حكومت و نظام ولايت
مطلقه فقيه، از همه اصول اسلام بالاتر است و ولى فقيه مىتواند نماز و روزه و حج
و... را هم اگر مصلحت ديد موقتاً تعطيل كند! حتما بحث احكام اوليه و ثانويه را
بخاطر داريد كه چگونه دست دولت را بر حقوق مردم گشاده مىكرد. اگر امروز ادعا
مىشود حفظ نظام اوجب واجبات است و براى حفظ آن از هيچ جنايتى فروگذارى نمىشود،
ريشهاش به همان دورانى برمىگردد كه ايشان ناچار شده بودند با نوشتن اين كتاب
بگويند خير، اساس اسلام بر: ۱- خداپرستى، ۲- آخرت استوار است و حكومت فرع براخلاق و
ارزشهاى انسانى است. آنهائى كه مىگويند مهندس در اواخر عمر ديندارى را از سياست
جدا كرد، خبر ندارند كه آخرين سخنرانى ايشان قبل از سفر بى بازگشتشان درباره آزادى
بود و در وصاياى اختصاصى خود براى نهضت آزادى بيش از هميشه به ادامه مبارزه براى
مقابله با استبداد و كسب آزادى تأكيد كردند.
مرحوم بازرگان یکی از قرآن پژوهان بزرگ معاصر است. نظر ایشان در مورد طبقه روحانیت و تفسیر انحصاری آنها از اسلام چیست و ایا در نگاه ایشان ، روحانیون مفسران انحصاری اسلام می توانند باشند یا خیر؟
ايشان در عين احترام زيادى كه براى روحانيونى امثال مرحوم طالقانى، زنجانى، مطهرى و امثال آنها داشتند، هرگز دين را در اختصاص طبقهاى ويژه به نام روحانيت نمىشناختند و حق ويژهاى هم براى آنان قائل نبودند. البته هيچوقت هم شعار اسلام منهاى روحانيت ندادند و با اين نهاد در نيفتادند، چراكه به تغييرات عميق فكرى و فرهنگى باور داشتند و اين گونه تلاشها را مادام كه مردم تغيير نكردهاند، بىفايده مىدانستند. البته بسيارى از نوشتههاى ايشان به مذاق برخى روحانيون نمىساخت و از همان قبل از انقلاب مخالفتهائى از ناحيه بعضى قـُم نشينان نسبت به نوشتههاى ايشان مىشد. اما من به خاطر ندارم مسئله را شخصى يا طبقاتى كرده و جبههگيرىهاى صنفى معمم و مكلا كرده باشند.
منبع: جـــرس
|