مصاحبه با جرس در بيستمين سالگرد مرحوم مهدى بازرگان
مهدی بازرگان در
حکومتداری
حق ويژهای برای کسی قائل نبود
جرس- مژگان مدرسعلوم: جمهوری دموکراتیک اسلامی عنوانی
بود که مهدی بازرگان برای نظام پسا پادشاهی پیشنهاد داده بود اما این پیشنهاد با
مخالفت آیتالله خمینی همراه بود که اعتقاد داشت جمهوری اسلامی نباید پیشوند و
پسوندی داشته باشد.
شاید بتوان این اختلاف بر سر ریشههای نظام نوبنیاد انقلابی را سرچشمه تضادهای بعدی
میان بازرگان و روحانیان حاکم دانست. روحانیونی که به سرعت بر ساختارهای نظام سیاسی
مسلط شدند و همپیمانانان دیروز خود در به ثمر رساندن انقلاب را یکی پس از دیگری به
حاشیه راندند. در سالگرد درگذشت مهدی بازرگان با فرزند او عبدالعلی بازرگان گفتگو
کردیم و از وی درباره شیوه سیاستورزی پدرش و دلایل اختلاف ها با او و همفکرانش پس
از انقلاب اسلامی پرسیدیم.
آقای بازرگان، بعنوان نخستین پرسش بفرمایید آیا در حکومت مطلوب آقای بازرگان٬
دینداران حق ویژهای برای حکمرانی داشتند؟
عنوان: "جمهوري دموكراتيك اسلامي" را كه در ابتداي انقلاب ايشان مطرح كردند و آقاي
خميني گفتند: جمهوري اسلامي، نه يك كلمه بيشر، نه كلمه كمتر! حتما از خاطر نبرده
ايد؟ آيا معناي دموكراسي غير از حاكميت ملت و اصالت آراء اكثريت است؟ خير ايشان
مطلقا حق ويژه اي براي هيچكس قائل نبودند. قبل از انقلاب، مرحوم آيه الله طالقاني
نيز در شوراي مركزي نهضت آزادي فقط يك راي داشت.
با توجه به نظراتی که آقای بازرگان در سالهای پایانی عمر داشتند آیا میتوان گفت که او در آرای پیشین خود به واسطه تجربه جمهوری اسلامی تجدید نظر کرده است؟
خير، اين برداشتي است كه صاحب نظراني محترم از كتاب ايشان: " آخرت و خدا، هدف رسالت" كردند و هموطناني نيز چنين تجديد نظري را ستوده و دليل استقلال شخصيتي و آزادگي ايشان شمردند، اما واقعيت اين است كه نه خود مهندس بازرگان اين نوشته را تجديد نظري در انديشه هاي سابق خود شمرده بود، و نه دوستاني كه از نزديك با افكار ايشان آشناتر بودند چنين برداشتي كردند. حقيقت آنست كه عملكرد حاكميت پس از انقلاب و اولويت دادنِ به "ولايت"، به معناي قدرت سياسي و حاكميت روحانيت، تمركز و تاكيد ايشان را بر اين موضوع كه هدف اصلي يك مسلمان خدا و آخرت است، نه ولايتي كه "ولي امر" بتواند همه احكام شرع، حتي توحيد! را هم بنا به مصلحت و قاعده احكام اوليه و ثانويه تعطيل كند، متوجه ساخت.
مهندس بازرگان با برخی مواضع آیت الله خمینی از جمله ولایت مطلقه فقیه موافق نبودند اما مخالفت خود را مطرح نکردند علت چه بود و کلا نگاه ایشان به ولایت فقیه چگونه بود؟
گمان نمي كنم چنين ترديدي براي كساني كه مختصر آشنائي با تاريخ انقلاب دارند، جز براي نسل جواني كه از وقايع ۳۴ سال پيش بي اطلاع هستند، مطرح باشد. اگر مخالفتي با ولايت فقيه نداشتند، پس، به اصطلاح، دعوا بر سر چه بود؟ اين سيل تبليغات منفي عليه ايشان و تهاجمات مكرر به نهضت آزادي پس براي چه بود؟
ايشان نظريات ديني خود را شخصا ابراز مي كردند، ولي به عنوان يك چهره سياسي و تشكيلاتي و دبيركل يك حزب، ديدگاه هاي سياسي خود را از طريق دفتر سياسي نهضت آزادي و با مشورت و تبادل نظر با ياران منتشرمي كردند و همواره به تصميم جمعي بهاء مي دادند. از جمله كتاب مفصل "ولايت فقيه"، كه در ابطال اين نظريه از زاويه : قرآن، سنت، حديث، عقل و مصلحت در همان ايام منتشر گرديد، مهم ترين و شايد تنها سندي باشد كه رسما و علنا در اوج قدرت آقاي خميني به چاپ رسيده است، در سال ۱۳۶۷ نيز كه كلمه "مطلقه" به ولايت فقيه اضافه شد و دامنه اختيارات به عرش رسيد، بار ديگربيانيه اي تحليلي ديگري در رد اين نظريه توسط نهضت منتشر گرديد. شما اگر به مجموعه اسناد نهضت آزادي، كه در مجلدات متعدد منتشر شده و ديويدي آن نيز در دسترس است، مراجعه نمائيد، بيانيه هاي متعددي در زمينه سئوالتان خواهيد يافت.
آیا بهتر نبود دولت بازرگان به جای استعفا در سال ۱۳۵۸ در جای خود میماند و از درون قدرت با رقبای سیاسی مبارزه میکرد؟
قصه دو زن را كه با ادعاي مادري يك كودك نزد قاضي رفتند و قاضي حكم به دو نيم كردن كودك و تحويل هر نيمه به يكي از مدعيان داد، حتما شنيده ايد! اين قصه را خود ايشان در بيان دليل استعفايشان عنوان كردند؛ همچنانكه مادر حقيقي در آن قصه، از ادعاي خود صرفنظر كرد و جان فرزند را مهم تر از مهرخود شمرد، دولت موقت نيز، وقتي احساس كرد دخالت هاي روزافزون، كارشكني هاي روحانيون غيرمسئول و تداخل مسئوليت ها دودش به چشم ملت مي رود و مردم را قرباني مي كند، از قدرت كناره گرفت و نقش اپوزيسيون را از سر گرفت.
طی سالهای اخیر توجه ویژه ای به آراء و عقايد مرحوم مهندس مهدی بازرگان می شود به نظر شما سیر رویدادهای سیاسی و اجتماعی سالهای اخیر ایران تا چه میزان در اثبات درستی روش و بینش ایشان تاثیر داشته است؟
آن قصه اي كه عرض كردم، تدبير قاضي بود تا معلوم گرداند مهر كداميك از دو مدعي بيشتر متوجه كودك است؛ اما قاضي سئوال شما خود مردم اند كه ادعاها را در محك تجربه در سي و اندي سال سنجيده اند؛ از ولايت مطلقه فقيه و اعدام ها و مصادره ها گرفته، تا صدور انقلاب، گروگانگيري، جنگ هشت ساله، درافتادن با دنيا، سياست هسته اي، عملكرد احمدي نژادي، اختلاس هاي نجومي و.....
مهندس بازرگان در تهیه نامه انتقادی «۹۰ امضایی» به هاشمی رفسنجانی نقش اصلی داشتند، در آن نامه بر اجرای اصول قانون اساسی بویژه رعایت اصول فصل سوم قانون اساسی تاکید شده بود اخیرا هم آقای روحانی طی سخنانی خواستار اجرای اصول قانون اساسی شدند فضای سیاسی آن زمان که این نامه نوشته شد با فضای کنونی چه شباهتی دارد و تا چه میزان شعارهای اعتدال و تدبیر آقای روحانی در نزدیکی با شعارهای مهندس بازرگان است؟
يادتان مي آيد كه ايشان در ابتداي انقلاب گفته بودند : "ما از خدا باران مي خواستيم سيل آمد"!؟ اجازه دهيد پاسخ شما را با استفاده از يك تمثيل قرآني درباره سيل! بدهم؛ منظورم سوره "رعد" است كه در آن سخن از انقلابات جوي و رعد و برق و سيل در ميان آمده و مشابهت مدل "طبيعت" را براي فهم تحولات اجتماعي و "شريعت" نشان مي دهد، مي گويد: خدا از آسمان باراني نازل مي كند و هر دره اي به قدر ظرفيت خود سيل جاري مي سازد، سيل به همراه خود، كف هاي خشم و خروش و خس و خاشاك را بالا مي آورد ، اما سرانجام با فروكش كردن سيل، آنچه براي مردم مفيد است (رسوبات) در زمين باقي مي ماند (رعد۱۷).
آنچه ازسيل انقلاب ما هم، با همه خشم و خون و خرابي و خسران ها رسوب كرده، همين تجربيات گران بهائي است كه ملت ما كسب كرده است، انقلابات ديگر نيز چنين مراحلي را گذرانده و گذشته را چراغ راه آينده خود ساخته اند. درست است كه آقاي روحاني در طول اين سه دهه از وفادارترين چهره هاي روحانيت نسبت به نظام ولايت فقيه بوده است، اما در آن هشت سالي كه احمدي نژاد در ابر اوهام سير مي كرد، ايشان در زمين واقعيت ها درمركز مطالعات استراتژيك نظام، نمايندگي ايران در مذاكرات هسته اي و مشاغل اجرائي ديگر درگير بوده و به اصطلاح عاميانه فهميده است در دنياي امروز و رقابت هاي بين المللي يك من ماست چقدر كره مي دهد! ، اين واقعيتهاست كه هرمسئولي را كه عزم خدمت و اداره درست دولت را داشته باشد، مجبور مي سازد تغيير روش دهد. گورباچف هم بزرگ شده حزب كمونيست و از مطمئن ترين مهره هاي آن نظام بود، عنصرعقلانيت اگر در كسي باشد، از لجبازي در آزمودن آزموده هاي خطا اجتناب مي كند. اميدوارم افراطيون بگذارند و ايشان نيز بتواند اين كشتي طوفان زده را به ساحلي برساند.
.
جریان فکری بازرگان در فضای فعلی سیاست ایران چه جایگاهی دارد؟
اگر منظورتان از جريان فكري، تشكيلات نهضت آزادي ايران در اين شرايط است، تماميت طلبان هيچ جايگاه سياسي براي آن باقي نگذاشته و همه عرصه ها را بر آن تنگ كرده اند، اما اگر منظورتان جريان افكار و انديشه ها در مقياسي فراتر از نهضت آزادي باشد، شما كه روزنامه نگار هستيد خود بهتر مي دانيد كه سياست ها و منش و روش هائي كه در آغاز انقلاب پس زده مي شد، روز به روز منطقي بودن آن، و حكمت "پير وخشت خام، جوان و آئينه" آشكارتر مي گردد.
منبع:
جنبش راه سبز
(جرس)
|