براى
خانواده سبز توسلى !!
وقتى ابوذر را به خاطرحقگوئى و انتقاداتش از عملكرد حاكميت زمان خود به صحراى
سوزان "رَبَذه" تبعيد مىكردند، امام على(ع) كه برخلاف دستور خليفه به
بدرقه ابوذررفته بود، با اين سخنان وداعش كرد:
اى ابوذر، تو براى(دفاع از حقوق بندگان) خدا
خشمگين شدى. پس اميدوار كسى باش كه به خاطراو خشمگين شدهاى. آنها به خاطر
دنياشان (پُست و مقامشان) از تو ترسيدهاند، و تو به خاطر دينت (در صورت سكوت و
بىتفاوتى) .... چقدر آنها نيازمند چيزى هستند كه از آن منعشان مىكنى و چقدر
تو بىنيازى از آن چه محرومت مىكنند. به زودى معلوم مىشود كداميك سود
بردهايد.
چند روز قبل، مادر و پدر "ليلا توسلى"، دختر يك ماهه
عروس خود را كه به خاطر اطلاع رسانى تلفنى از جنايت مأموران نيروى انتظامى در زير
كردن يك جوان و رد شدن مجدد از پيكر او، به دوسال زندان محكوم شده بود، تا دروازه
زندان اوين بدرقه كردند و به خدا سپردند!
به غيراز خود مهندس توسلى كه به خانه دوم خود، دانشگاه اوين! دائماً در رفت و آمد و
با سلولهايش مأنوس است، ليلا چهارمين عضو خانواده است كه به زندان مىرود، قبل از
او خواهرش دكتر سارا توسلى و همسر سارا، مهندس فريد طاهرى به جرم شركت در
راهپيمائى روز عاشورا به ۵ سال و سه سال زندان و تعزير با شلاق محكوم شده بودند!
از پيامبراسلام نقل شده است كه: مؤمن به قدر ايمانش بلا مىبيند، هركه ايمانش بيش،
دردش بيشتر!!
وقتى درد ابتلاء دامن دلبندان را مىگيرد، ابراهيميان آرزو مىكنند كاش هزاران بار
خود جاى اسمعيل بودند!! شكرخدا كه صبر و سلم اسمعيل شكيبائى مىآورد و انتظار صبح،
تحمل شب را آسان مىسازد.
اصطلاحى است كه: " هنگام صبح شب روان ستوده ميگردند" فَعِندَالصَّباح يُحْمَدُ
قَومُ السّري"!
شرمنده ما كه جز اشك و آهى از درد و دعائى از سوز دل دستى بر رفع ستم نداريم
درآستانه محرم، ياد حسين(ع) و اهل بيت اسيرش آرام بخش جانهاى مجروح و مرهم دلهاى
پاك شما پدر و مادرعزيز؛ پيروان راستين امروزى آن امام(ع) باد.
هرزمانم غرقه ميكن من خوشم |
|
حكم تو جان است چون جان مى كشم |
ننگرم كس را وگرهم بنگرم |
|
او بهانه باشد و تو منظرم |
عاشق صنع توام در شكر و صبر |
|
تعاشق مصنوع كى باشم چو گبر |
دست حفظ و حمايت حق به همراهش و سايه رحمت ربّ در اين
سفر سخت و سير ثواب بر سرش.
براى مهربان مادرش، همان دعاى استوارى و استحكام دل را كه خدا به مادر موسى هنگامى
كه او را در صندوقى به امر خدا به امواج خروشان نيل مىافكند آرزو مىكند: "وربطنا
على قلبها لتكون من المومنين" و اين شعر پروين را يادآور مىشوم::
امادر موسى چو موسى را به نيل |
|
درفكند از گفته رب جليل |
خود زساحل كرد با حسرت نگاه |
|
گفت كاى فرزند خرد بى گناه |
گر فراموشت كند لطف خداى |
|
چون رهى زين كشتى بى ناخداى؟ |
وحى آمد اين چه فكر باطل است؟ |
|
رهرو ما اينك اندر منزل است |
ما گرفتيم آنچه را انداختى |
|
دست حق را ديدى و نشناختى؟ |
سطح آب از گاهوارش خوشتر است |
|
دايهاش سيلاب و موجش مادراست |
رودها از خود نه طغيان مىكنند |
|
آنچه گوئيم ما، آن مىكنند |
كى تو از ما دوست تر مى داريش |
|
به كه برگردى به ما بسپاريش |
|