"مشيّـت خدا"
آيا ما نقشى درزندگى و سرنوشت و هدايت يا گمراهى خود داريم، يا هرچه هست به دست
خداست!؟
عدهاى كه اصلا به خدائى معتقد نيستند و انسان را همه كاره مىدانند! از معتقدان به
خدا؛ كسانى اراده و عمل انسان را عامل تعيين سرنوشت مىدانند و كسانى هم با استناد
به آياتى از قرآن مىگويند خدا همه كارها را به خودش نسبت داده و ما هيچ كاره
هستيم!
مسئله جبر و اختيارداستانى دراز دارد و فيلسوفان بزرگى را در فرصت تاريخ به خود
مشغول داشته است. اما مسئله ما فعلا بررسى اين موضوع در قرآن است. آيا واقعا اين
كتاب از ما سلب اختيار كرده و سررشته همه امور را به خدا سپرده است، يا ما هم در
اين سپهر سهمى داريم؟
هركسى قرآن را ورقى هم زده باشد، حتما به آياتى برخورد كرده كه ظاهرا نظريه "جبر"
را تأييد كرده باشد. شما اگر به فرهنگ لغات قرآن مراجعه يا از طريق اينترنت تحقيق
كنيد، مىبينيد از ۲۳۶ موردى كه مشتقات "مشيت" (خواسته و اراده) در قرآن تكرار شده،
اكثريت مطلق آنها بيانگرسيطره مشيت خدا بر همه چيز و همه كس است. به نمونههائى از
آنها در زمينههاى مختلف اشاره مىكنيم كه بعضاً براى هر كدام دهها آيه آمده است:
:
هدايت و ضلالت (راهنمائى و گمراهى)
آيات بسيار زيادى از قرآن، صريحا هدايت و ضلالت را به
خدا نسبت داده است. مثل:
(اعراف۱۵۵) هركس را بخواهى گمراه و هركس را
بخواهى هدايت مىكنى
(تُضِلُّ بِهَا مَنْ تَشَاءُ وَتَهْدِى مَنْ تَشَاءُ)
آمرزش يا عذاب
(آل عمران۱۲۹) هركس را خواهد مىبخشد و هركس را
خواهد عذاب مىكند!
(يَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ)
نفع و ضرر(سود و
زيان)
(اعراف ۱۸۸) بگو من اختيار هيچ نفع و ضررى را
براى خودم ندارم ، جز آنچه خدا بخواهد.
(قُلْ لَا أَمْلِكُ لِنَفْسِى نَفْعًا وَلَا ضَرًّا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ).
رزق (تنگى و گشادگى روزى)
(رعد ۲۶) خداست كه روزى را براى هركه خواهد بسط
مى دهد و بر هركه خواهد تنگ مى گيرد.
(اللَّهُ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَقْدِرُ).
احراز قدرت و عزل از
آن
(آل عمران ۲۶) بگو بارخدايا، توئى كه به هركه
خواهى پادشاهى مىدهى و از هركه خواهى مىستانى.
(قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِى الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ
الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ).
عزت و ذلت
(آل عمران ۲۶) وبه هركه خواهى عزت مىدهى و هركه
را خواهى خوارميكنى، همه خوبىها دست توست و...
( وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ
إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
ايمان و كفر
(يونس ۹۹) اگر پروردگارت مىخواست همه اهل زمين
ايمان مىآوردند؛ آيا تو مىخواهى مردم را وادار به ايمان كنى؟
( وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِى الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا ۚ
أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّىٰ يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ).
از اين موارد بسيار است كه براى احتراز از طولانى شدن
مطلب، فقط به بعضى از موضوعات اشاره مىكنيم كه كسب آن به "مشيت" خدا سپرده شده
است. مثل: امنيت، حكمت، رحمت، نصرت، شفاعت، رسالت، فضيلت، ترفيع درجه، توبه و...
با شواهد فوق به نظر مىرسد، حق را بايد به طرفداران جبر داد! اما كمى بايد صبر
كنيد؛ طرفداران "اختيار" هم دلايل فراوانى از قرآن براى اثبات استنباط خود دارند كه
بايد به استنادات آنها هم توجه كرد. اما آيا در قرآن چنين تناقضات فاحشى وجود دارد
كه هركس مىتواند براى خواسته خود دستاويزى پيدا كند، يا آن كه مشكل جاى ديگرى
است!؟
قبل از اين كه به مستندات طرفداران "اختيار" و آزادى انتخاب برسيم، بايد تأمل
كوتاهى در معناى لغوى كلمه "مشيت" بكنيم. آيا اصلا معناى مشيت "خواستن" است؟ يا اين
برگردان فارسى، بيان كننده بارمعنائى آن نيست؟ اين مشكل اختصاص به قرآن ندارد،
ترجمه هر متنى به زبان ديگر، بخشى ازمعناى آنرا، كه در زمان و مكان و فرهنگ ويژهاى
پديد آمده، از دست مىدهد.
ما درزبان فارسى واژهاى كه بتواند معادل دقيق كلمه مشيت باشد نداريم و ناچاريم به
معادل متعارف "خواسته" اكتفا كنيم. اما چون خواستههاى ما، قاعده و قانون مشخصى
ندارد و كاملا "دلبخواهى"! وتابع تمايلاتمان است، وقتى اين كلمه را درباره خدا هم
به كار مىبريم، همان مفهوم را احساس مىكنيم و خدا را هم مثل انسانها متأثراز
حالات بيرونى تصور مىكنيم كه حساب شخصى روى اشخاص باز مىكند و به اراده خود ،
مستقل از عمل ما، كسانى را بالا مىبرد يا پائين مىآورد!
مدرسه و معلم، يا دانشگاه و استاد، مثالهاى خوبى هستند. درست است كه نمره به دست
معلم است و مدرسه كارنامهها را تنظيم و ليست قبول يا رد شدگان را اعلام مىكند،
اما بديهى است كه همه اين كارها مطابق نظامات و ضوابط از پيش تعيين شدهاى انجام
مىشود. "مشيت مدرسه" همان مقررات آن است. هرچند در كارهاى بشرى گاهى پارتى بازى و
رشوه هم كارساز مىگردد!
اگربه كاربرد كلمه مشيت در كل قرآن نگاه كنيم، زمينه آن را در: وزش باد و نزول
باران، آفرينش، جنسيت جنين در رحم و امثال آنها مىبينيم كه همگى دلالت برنظامات
دقيقى مىكند كه برجهان حاكم است. نگاه كنيد:
مائده ۱۷- آنچه بخواهد مىآفريند و او برهركارى
تواناست (يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ).
روم ۴۸- خداست كه بادها را مىفرستد كه ابر را زير و رو كند و در پهنه آسمان به
كيفيتى كه "بخواهد" مىگسترد، آنگاه متراكم مىسازد و تو قطرات باران را
مىبينى كه از خلال ابر تراوش مىكند. چون به هر گروه از بندگانش كه "بخواهد"،
فرو بارد، شادمان شوند.
اللَّهُ الَّذِى يُرْسِلُ الرِّيَاحَ فَتُثِيرُ سَحَابًا فَيَبْسُطُهُ فِى
السَّمَاءِ كَيْفَ يَشَاءُ وَيَجْعَلُهُ كِسَفًا فَتَرَى الْوَدْقَ يَخْرُجُ
مِنْ خِلَالِهِ ۖ فَإِذَا أَصَابَ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ إِذَا هُمْ
يَسْتَبْشِرُونَ
شورا ۴۹ و۵۰ - .... هرچه "خواهد" مىآفريند، به هركه "خواهد" دختر مىبخشد و به
هركه "خواهد"، پسر. يا آنها را دو قلوى دختر و پسر مىگرداند و هركه را "خواهد"
نازا مىكند، كه او دانا و تواناست.
ِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ ۚ يَهَبُ
لِمَنْ يَشَاءُ إِنَاثًا وَيَهَبُ لِمَنْ يَشَاءُ الذُّكُورَ أَوْ
يُزَوِّجُهُمْ ذُكْرَانًا وَإِنَاثًا ۖ وَيَجْعَلُ مَنْ يَشَاءُ عَقِيمًا ۚ
إِنَّهُ عَلِيمٌ قَدِير
ما چه كاره هستيم!؟
در مقابل آيات فوق، آياتى نيز وجود دارند كه گوئى
ميدانى از "مشيت" را به دليل موهبت "اختيار" به انسان سپرده است. در اين موارد به
جاى "ولوشاء الله" كه اشاره به مشيت الهى است، جمله "فمن شاء" (هركس بخواهد) را به
كار برده كه ميدان عمل ما را نشان مى دهد:
مزمل ۱۹- إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ ۖ فَمَنْ
شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا
انسان ۲۹- إِنَّ هَٰذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ
سَبِيلًا
(اين آيات تذكرى است، پس هركه خواهد، راهى به سوى پروردگارش در پى گيرد)
عبس ۱۲ و مدثر ۵۵ - كَلَّا إِنَّهُ تَذْكِرَةٌ فَمَنْ شَاءَ ذَكَرَهُ (چنين
نيست؛ اينها تذكر است. پس هركه خواهد، از آن پند گيرد).
نباء ۳۹- ذَٰلِكَ الْيَوْمُ الْحَقُّ ۖ فَمَنْ شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ
مَآبًا
(چنان روزى حتمى است، پس هركه خواهد، راهى به سوى پروردگارش در پيش گيرد)
كهف ۲۹ - وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ
شَاءَ فَلْيَكْفُرْ
(بگو حق از جانب پروردگار شماست، پس هركه خواهد مؤمن و هركه خواهد كافر شود)
تكوير ۲۸ - اِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ لِمَنْ شَاءَ مِنْكُمْ أَنْ
يَسْتَقِيمَ
(قرآن جز يادآورى براى جهانيان نيست، پس هركه از شما بخواهد، راه راست را درپيش
گيرد)
مدثر ۳۷ - إِنَّهَا لَإِحْدَى الْكُبَرِ نَذِيرًا لِلْبَشَرِ لِمَنْ شَاءَ
مِنْكُمْ أَنْ يَتَقَدَّمَ أَوْ يَتَأَخَّرَ
قرآن يكى از بزرگترينهاست، هشداردهندهاى براى بشر. براى هركه از شما كه
بخواهد پيشى گيرد، يا بازايستد.
محدوده مانور ما در مشيت الهى
از ميدانى كه به ما سپرده شده، نبايد چندان مغرور
شويم. درست است كه برخوردار از موهبت اختيار هستيم و با آزادى مىتوانيم انتخاب
كنيم، اما ميدان مانورو اختيارات ما محدود به استعداد ماست و زمان و مكانى كه زندگى
مىكنيم و هوش و حواسى كه داريم! شما اگر در مناطق سردسير زندگى كنيد و بخواهيد
ميوههاى مناطق گرمسيرى عمل بياوريد، نمىتوانيد. اگر در روستائى زندگى كنيد كه
فاقد مدرسه است، نمىتوانيد با سواد شويد. در اين مثالها البته شما مى توانيد با
تغيير مكان، شرايط خود را عوض كنيد، اما هزاران جبر طبيعى مثل نياز ما به آب و هوا
و نور و غذا و... وجود دارد كه ميدان عمل ما را محدود مىسازد. هدايت و آگاهى نيز،
به توفيق الهى و "مشيت" او موكول است. نگاه كنيد:
مزمل ۳۰، انسان ۳۰ و تكوير ۲۹ - وَمَا تَشَاءُونَ
إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ ....
(ونخواهند خواست مگرخداى پروردگارعالم خواسته باشد)
مدثر ۵۵ - وَمَا يَذْكُرُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ ۚ هُوَ أَهْلُ
التَّقْوَىٰ وَأَهْلُ الْمَغْفِرَةِ
(و پند نمىگيرند مگربه خواست خدا...)
۲۸ دسامبر۲۰۱۰
هفتم ديماه ۱۳۸۹
|