`
دريافت نسخه پى‌دى‌اف
`
`

استعاره هاي معمارانه در قرآن

از عنوان فوق شايد تعجب كنيد! حق هم داريد تعجب كنيد؛ حتما از اين نسبت‌هاي ناچسب آنقدر شنيده‌ايد كه خسته شده باشيد. اما ضرر ندارد يك‌بارهم شده، به قلمي كه نان معماري راخورده! نگاه كنيد، قلمي كه مدعي نيست دين براي آموزش علم و هنر و حرفه، از جمله معماري و شهرسازي و اقتصاد و صنعت نازل شده است، اما استفاده‌ي ابزاري از تكنيك‌هاي ادبي مانند تمثيل، تشبيه، تجسيم و تصوير را درمضامين ديني امري طبيعي مي‌داند.

درست است كه كار دين عمدتا خداشناسي و تدارك آخرت است، اما ناچار است براي تفهيم منظورهاي هدايتي خود از امور و اشتغالات روزمره و از كلمات عادي مردم كوچه ـ بازار عاريه بگيرد و در قالب ِ به‌اصطلاح "استعاره" (Metaphor ) با مخاطبانش ارتباط برقراركند.

به تعبير ارسطو، استعاره استفاده از الفاظ در غير از معناي حقيقي آن‌است كه نه‌تنها در ادبيات، بلكه در بسياري از رشته هاي علوم كاربرد گسترده دارد. وقتي واژگان يك زبان و فرهنگ لغات آن براي بيان پديده‌اي فراتر از آب و نام و كسب و كار توده هاي مردم كم بياورد و دچار فقر لغوي گردد، به دامان استعاره پناه مي برد، اگر از زمان بطلميوس صورت هاي فلكي را براي بيان وضعيت ستارگان تعرف مي‌كردند، امروز نيز از شيوه‌ي‌ استعاره براي معرفي تحولات عظيم كيهاني مثل حفره‌ي سياه (Black Hole) ، غول سرخ((Red Giant، كوتوله‌ى سفيد (White Dwarf)، چشم گربه (Cat’s Eye Nebula) و امثالهم استفاده مي‌كنند.

"پال ريكور"(Paul Ricoeur) برجسته ترين نظريه پرداز و اديب و فيلسوف هرمنوتيكي ( Hermeneutics) قرن بيستم فرانسه، با رد پيش فرض‌هاي ادبي قديم، كه استعاره را فقط براي تزيين گفتار يا نوشتار مي‌شناختند، اين شيوه را راه جديدي براي فهم مفاهيم عميق تر موضوعات علمي، هنري، معنوي و متون ديني مي‌نامد كه با واراد كردن معاني جديدي در ذهنيت انسان، فرهنگ لغات را بارور مي‌سازد.

قرآن نيز از اين قاعده مستثني نيست و از كسب و كار و تجارت، كشاورزي، دامداري و.... حتي از ميل به شراب و هوس حوري و شوق باغ و بستان، كه در ذهن و زبان بسياري از مردم جاي‌جدي دارد ، به كرات در مقام تمثيل و استعاره براي اهداف بالاتري استفاده كرده و با غني سازي بار معنوي آن كلمات، معاني بس عميق تر و متعالي‌تري به آن‌ها بخشيده است. پس جاي تعجب نيست اگرمي بينيم در قرآن حدود يك‌صد بار از"مثال" و صنعت ادبي تمثيل استفاده شده است و فرضا براي تفهيم عميق ناپايداري تكيه به طاغوت هاي قدرت و ثروت روزگار، از اسارت دردام و تار "خانه‌ى عنكبوت" نشانه آورده‌ است.

از جمله اين موضوعات، "معماري" است؛ بنايي و ساختمان‌سازي از قديم مورد نياز بوده و واژه‌هاي مرتبط با آن در زبان مردم جريان داشته است، از اين روي استفاده از استعاره‌هاي معماري براي انتقال ذهن به مفاهيمي عميق‌تر كاملا طبيعي بوده است. نگاهي گذرا به متن قرآن ما را با فهرست اين واژه‌ها آشنا مي‌سازد:

شالوده و پي ساختمان (اساس - قاعده)، ستون (عَمَد)، ديوار (جدار)، سقف (پوشش خارجي)، در (باب)، پلكان (معارج)، بناهاي چند‌طبقه (غرفات)، خانه (بيت، عمارت، بنا، بنيان)، ارگ، دژ و بارو ( حِصن، حِصار، سُور )، همچنين: مبلمان (ارائك)، تزيينات خانه (زُخرف) و... كه به‌ترتيب به شرح آن‌ها مي‌پردازد:

۱- شالوده و پی ساختمان( اساس و قاعده)

تنها ساختمان هاي سنگين ظاهري نيست كه استقرار و دوامش به اساس و پي‌سازي مطمئني وابسته است، تصميمات سرنوشت سازي كه در زندگي اتخاذ مي‌كنيم نيز "اساس"ي هستند كه زندگي خود را بر آن بنا مي‌كنيم؛ انتخاب رشته‌ي تحصيلي، انتخاب همسر، انتخاب شغل، انتخاب دوست و همكار، يا هدف و آرماني كه بر مي‌گزينيم، تماما به نيت و نگاهمان، كه همان اصل و اساس بناي كارمان است ، ارتباط پيدا مي‌كند. همچنان ‌كه بناكردن ساختمان برزمين‌هاي سست و لبه‌هاي ريزشي موجب فروپاشي بنا مي‌گردد، بناكردن بنيادهاي ديگر زندگي برشالوده‌هاي سست و نيازموده آنرا ويران مي‌سازد.

ساختمان‌هاي سنتي را درقديم بر شالوده‌ي "گل و آهك"، و امروز بر"بتن آرمه" بنا مي كنند تا ساختمان استقرار پيدا كند. بناهاي غيرمادي زندگي ما نيز نيازمند اساس و پايه اي محكم اند كه اتفاقا آن‌ها نيز بر دو عنصر استوار مي مانند؛ قرآن اين دو عنصر را "تقوا و رضوان" ناميده است؛ تقوا، كه معناي ريشه‌اي آن در زبان عربي "ترمز" است، پرواپيشگي و عامل كنترل خودروي نفس درسرازيري‌ها و سرعت‌هاي غيرمجاز و چراغ قرمزهاي غرايزاست.

ايستادن دربرابرچراغ قرمز، يك راه سلامت است؛ راه دوم گاز دادن و حركت در مسير درست است كه چراغ سبز يا "رضوان ِ" رب محسوب مي‌گردد. اين دو عامل "نبايدها و بايدها"ي نظام ساختمان ِنفس در آيين نامه آفريدگار آن‌است. نگاه كنيد به تمثيل آن در قرآن:

مثال اول- اين مثال به‌دنبال ماجرايي ازدو نوع مسجد سازي؛ به نيت‌خدائي، و ديگري به نيت منيت‌هاي تفرقه انگيز و ايجاد پايگاه براي گروه و جريان خود آمده است و دو نوع شالوده را، حتي براي يك كارِ به‌ظاهر خدايي نشان مي‌دهد:

" آيا كسي كه شالوده (اساس كار) خويش را بر (دو عامل) پروي از خدا و خشنودي (او) بنا كرده است بهتر است، يا آنكه شالوده‌ي خود را بر لبه پرتگاهي فرو ريختني قرار داده است كه در آتش دوزخ سقوط نمايد؟... شالوده‌اي كه بنا نهاده اند، پيوسته (به‌جاي آرامش) موجب نا آرامي دلهاشان مي‌گردد، مگر آنكه دلشان به كلي (از آن وابستگي ها) بريده گردد و خدا داناي حكيم است.(۱)

مثال دوم: در اين مثال از سقف سنگين "تكبر" وسرسنگيني كساني سخن مي‌گويد كه بايد حامل بارگناه خود و كساني باشند كه گمراهشان كرده اند. مسلما وقتي بارگزاري سقف از حد قابل تحمل تجاوز كرد، پي و پايه ها از هم گسيخته مي‌گردند و سقف برسر ساكنانش فرو مي‌ريزد:

"آنها بايد روز رستاخيز تمامي بارخويش و بخشي از بار كساني را كه گمراه كرده اند حمل كنند، چه بد باري حمل مي‌كنند! پيش از آنها نيز كساني مكر و حيله كردند ولي (در نظام علت - معلولي خداوند) مكرشان بر "قاعده"‌ي بنيان خودشان (شالوده و اساس بنا) فرود آمد و سقف (سنگين تكبر) از فرازشان برآن‌ها فرو ريخت وعقوبت (آثار اعمالشان) از جايي كه هرگز تصور نمي‌كردند سراغشان آمد.(۲)

۲- ستون (عَمَد)

هر بنايي را پايه هايي برپادارنده است، همچون ستون هاي بناي تخت جمشيد. قرآن نيز به شهر "اِرَم" پايتخت قوم "عاد" با ستون‌هاي بلند آن اشاره كرده است (فجر۷). اما ستون‌ها هميشه ديدني نيستند، عوامل برپا دارنده‌ي هر سيستمي نيز ستون محسوب مي‌شوند. مانند نيروي جاذبه يا مانند رشته‌ي تسبيح يا مرواريد گردن بند كه ستارگان را در نظام كهكشاني نگه داشته است(۳) صفات زشت يا زيباي آدمي نيز برستون‌هايي از عملكرد تدريجي‌ بنا شده است كه سرنوشت او را مي‌سازد. قرآن انديشه و عمل ِ مال‌اندوزان عيب‌جوي و طعنه‌زن به مردم را به "ستون‌"هاي سر به فلك كشيده‌اي از آتش حقد و حقارت كه از دلهايشان طلوع مي‌كند تشبيه كرده است.(۴)

۳- دیوار (جدار، سُور، حصار، برج)

ديوار، حريم خانه را تعريف مي‌كند كه لفظ عربي آن "جدار"است.(۵) قلعه‌ى محافظتي دور شهر(يا سيلوي نگهداري گندم) را نيز قرآن "حِصن" ناميده است (۶) ولي از مفهوم حريم و حفاظت كه در اين لفظ حقيقي وجود دارد، به‌صورت مجازي و در مقام استعاره، درتوصيه به عفت در"اخلاق جنسي" يا تشكيل حلقه‌ى خانواده استفاده كرده است. (۷)

"سُور"( ديوار، حصار ، قلعه) واژه‌ى ديگري در اين زمينه، است كه پيرامون چيزي را مي‌بندد، در زبان عربي، به حلقه، گوشواره، دستبند، گردن‌بند و بازوبند كه دايره‌‌واراند، "اسوره" (يا اساور) مي گويند كه از همان ريشه‌ى سُور مي باشد.(۸) بخش هاي متنوع قرآن را از اين جهت "سوره" ناميده‌اند كه هركدام را دايره موضوعي مستقلي از هم جدا كرده است.

ما آدميان نيز در عين حال كه با هم زندگي مي‌كنيم و در دانشگاه و محل كار و اتوبوس و غيره در كنار هم مي نشينيم، هركدام براي خود دنيايي داريم و حصاري پيرامون خود كشيده ايم كه ما را از هم جدا مي‌سازد. قرآن از اين جدابودن هاي حقيقي كه سرنوشت هاي متفاوتي را رقم مي‌زند، براي به‌تصويركشيدن مجازي جدابودن انسانها در آخرت- برحسب آثار اعمال آن‌ها ـ هرچند دردنيا كنار هم مي زيستند، از همان كلمه‌ي "سُور" استفاده كرده است:

"روزي كه مردان و زنان دورو به مومنان گويند: نظري به ما بيفكنيد تا از نورتان روشني گيريم، گفته ميشود به (دنياي پشت سرتان) برگرديد و نور را از آنجا بجوييد، آنگاه ميانشان سُوري (حصاري) حايل گردد كه دري دارد؛ درون آن رحمت و برونش زحمت است (نماد دورويي خودشان)، گويند: مگر ما در دنيا كنار شما نبوديم؟ گويند: بلي، ولي شما خود را به فتنه انداختيد و امروز فردا كرديد و درشك و ترديد افتاديد و آرزوها فريبتان داد و..."(۹)

۴- سقف

سقف خانه كه ما را از باد و باران و سرما و گرماي خورشيد حفظ مي‌كند نماد حقيقي سرپناه و پوشش است، همچنان‌كه اتمسفر زمين "سقف محفوظي" است كه حيات زميني را در برابر سنگ‌هاي سرگردان، اشعه‌ي ماوراء بنفش و انواع اشعه ها و عناصر زيان آور كيهاني حفظ ميكند.(۱۰) معناي مجازي آن را در انواع سرپناه هاي ثروت و قدرت كه زير آن زندگي مي كنيم مي‌توان دريافت، در مورد سرپناه‌هاي بي‌پايه وبي‌اساس كه بر سر ساكنانش سقوط مي‌كند، در بند اول سخن گفتيم.

۵- در (باب)

معناي حقيقي "باب" همان وسيله ورود به خانه و حريم خصوصي يا عمومي است. اما معناي مجازي آن بسي گسترده تر است، مانند باب مذاكره با كسي را باز كردن، باب صلح را بستن و... گشودن باب، يعني رفع مانع و اجازه‌ي عبور از مرز يا محدوده و ورود به حريم. مثل ويزاي ورود به كشور، پذيرش دانشگاه، بليط ورود به سينما و... كه تماما نيازمند صلاحيت ها و سوابق و هزينه هايي است كه شخص بايد پرداخته باشد.

در قرآن بارها از درهاي بهشت و جهنم به گونه‌ي استعاره استفاده شده است كه بيانگر مكتسباتي است كه چنان درهايي را به‌روي آدميان مي‌گشايد يا مي‌بندد. (۱۱)همچنين است باز يا بسته شدن درهاي رحمت الهي به روي مردمان صالح يا ناصالح.(۱۲) البته بستن درها ي رحمت براي تنبه و هشدار منحرفان است تا به خود آيند و تغيير شيوه دهند، اين تدبير موقتي ونوعي رحمت است، اما اگر تغيير شيوه ندهند، خداوند به‌كلي آزادشان مي‌گذارد و د‌رهاي گمراه كننده‌ي دل‌بخواهشان را برآن‌ها مي گشايد.(۱۳)

راه حل مسايل نيز بابي است براي گشودن مشكلات، سال‌هاست كه جوامع اسلامي بر تشخيص روءيت‌هلال ماه در آغاز و انجام رمضان اختلاف دارند، در قرآن براي فهم اين مسئله توصيه كرده از درخانه وارد شويد، نه از ديوار! آيا باب دقيق تشخيص هلال ماه جز از طريق محاسبات نجومي كه وضعيت ماه را در هر نقطه‌ي زمين و در هرساعتي تعيين مي‌كند ممكن است؟(۱۴)

۶- راه پله (معارج)

پلكان وسيله اي است كه با آن بالا مي روند، اين معنايي مادي و حقيقي است كه در قرآن هم به آن اشاره شده است (زخرف۳۳... خانه‌هايي با سقف‌هاي سيمين و پله هايي كه بر آن بالا مي‌روند)، اما بالا رفتن و اوج گرفتن، با سبك يا سبك‌بال بودن نيز حاصل مي‌شود. مانند بالا رفتن ذرات بخار آب يا پرواز پرندگان به آسمان. مانع پرواز"جاذبه" است، پس با سبك شدن از انواع جاذبه‌هاي مادي و معنوي مي‌توان به آسمان عروج كرد. قرآن به‌شكل استعاره از اين مفهوم درعروج روح و فرشتگان و امر خداوند استفاده كرده است.(۱۵)

۷- بناهای مرتفع و چند طبقه (غرفات)

"غرفه" به بناي عالي و مرتفع، يا قسمت هاي بلند و مخصوص اطاق پذيرايي گفته مي‌شود كه جمع آن غُرُفات است. قرآن از اين لفظ حقيقي، به صورت مجازي و استعاره براي نشان دادن جايگاه معنوي پرهيزكاران در بهشت استفاده كرده است(۱۶)، آن‌هم نه در يك ارتفاع مقامي، بلكه ارتفاعاتي متناسب با احسان هركس. به تعبيرقرآن، "پرهيزكاران را نزد پروردگارشان غرفه هايي است كه برفرازش غرفه هايي بنا شده است (طبقاتي بالاي هم)...".(۱۷)معناي ريشه‌اي غَرف، برداشتن آب با دست است، پس دستاورد هركس طبقات بناي سرنوشت او را مي‌سازد.

۸- خانه (بیت، عمارت، بنا، بنیان)

كلمه‌ي "بيت" با مشتقاتش ۷۰ بار در قرآن تكرار شده است. بيت مسكني است كه معمولا شب را در آن به استراحت مي‌پردازند، مفهوم مجازي اين كلمه جمع كردن زير يك سقف يا يك موضوع است، مانند بيت شعر كه كلمات و حروف را با هم جمع مي‌كند. قرآن از خانه‌ي عنكبوت نيز ياد كرده است كه سست‌ترين خانه‌ها ( بيوت) است.(۱۸)

در قرآن از كلمات عمران، عمارات و تعمير هم استفاده شده است، (۱۹) كه آباداني و "عمر"بخشيدن به زندگي و بناهاي آن‌است. مراسم "عُمره" نيز استمرار و عمربخشيدن به مراسم حج در طول سال است.

۹- بنا، بنیان، بنّاء

عنوان مهم ديگر، مشتقات بنا، مانند بناء ، بنيان و مبنيه است كه مفهوم بالا آوردن و ساختن دارد. قرآن جو زمين و كل عالم كهكشان‌ها را بنا‌شده شمرده است و مي‌دانيم عناصراين جو با فعل و انفعالات خاصي از زمين برخاسته و بنا شده‌اند و كل عالم از نقطه‌اي بسط يافته است.(۲۰) قرآن از اين معناي حقيقي، به صورت مجازي در بناي معنويات استفاده كرده است.(۲۱)

۱۰- تزئینات ساختمانی

آخرين نكته اشاراتي است كه در قرآن به انواع تزيينات و تجهيزات درون ساختمان شده است ، اصلا سوره اي در قرآن به نام "زخرف"(تزيينات) آمده كه در آيات ۳۳ تا ۳۵ آن به سقف‌هاي نقره فام، پلكان، درهاي متعدد، تكيه‌گاه‌ها (مبلمان) و انواع تزيينات اشاره شده، كه البته تماما بهره مندي‌هاي دنيايي شمرده شده است.
 


۱- سوره توبه آیات ۱۰۹ و ۱۱۰-

۲- سوره نحل آیات ۲۵ و ۲۶-

۳- لقمان ۱۰ و رعد ۲.

۴- همزه ۱ تا ۸-

۵- كهف ۷۷ و ۸۲ ، حشر ۱۴-

۶- حشر ۲ و یوسف ۴۸

۷- نور۳۳ و نساء ۲۵ .

۸- كهف۳۱، زخرف ۵۳، حج ۲۳، فاطر۳۳ و انسان ۲۱.

۹- سوره حدید آیات ۱۳ و ۱۴.

۱۰- انبیاء ۳۲

۱۱- حجر۴۴، نحل۲۹، زمر۷۱ تا ۷۳، ص۵۰، مؤمن ۷۶،

۱۲- انعام۴۴، اعراف ۴۰، مؤمنون ۷۷.

۱۳- انعام۴۴ و مؤمنون ۷۷

۱۴- بقره ۱۸۹.

۱۵- معارج ۴، سجده ۵

۱۶- فرقان ۷۵، عنكبوت ۵۸، سبا ۳۷.

۱۷- زمر ۲۰.

۱۸- عنكبوت ۴۱.

۱۹- توبه ۱۷ تا ۱۹، روم ۹.

۲۰- نباء ۱۲، ق ۶، نازعات ۲۷، مؤمن ۶۴.

۲۱- زمر ۲۰، توبه ۱۰۹ و ۱۱۰.

`