نماز و تسبیح در ارکستر هستی!؟
ازمهمترین سرگرمی برخی از ملتها، حضور در
کنسرتهای مختلف، از کلاسیک گرفته تا پاپ، و حتی عرفانی است که بیش از اجتماعات
فرهنگی، علمی و دینی مردم را به خود جذب میکند. آنچه کنسرت را بر تکنوازی اولویت
میبخشد، باید در روانشناسی ملتها و تنوع طلبی جُست که بهنظر میرسد عوامل زیر در
آن مؤثر باشد:
۱ - تنوع سازها و آلتهای موسیقی که اغلب چندین نفر یک ساز را مینوازند.
۲ - هماهنگی هارمونیک نوازندگان در یک کار دسته جمعی.
۳ - نقش رهبر ارکستر در نظم و وحدت بخشیدن به گروه.
۴ - آواز پیام داری که احساس برانگیز و تحریک کننده عواطف و روحیات مردم باشد.
اسامی لاتینی که برای این تجمع شنیداری و آهنگین از قرن ۱۸ میلادی درمغرب زمین
گزیدهاند، خود گویای مشخصات فوق است:
«ارکستر» به گروه نوازندگان مختلفی که با هم یک قطعه موسیقی را اجرا میکنند، و
«ارکسترال» به همآهنگی آنان طبق اصول و مبانی مقرر گفته میشود.
واژه «سمفونی» در اصل یونایی است که از دو قسمت «sym» به معنای باهم (همنوازی)، و
«Phone» به معنای صدا گرفته شده و امروز به اثری گفته میشود که برای ارکستر
مینویسند.
اصطلاح «سمفونی» که در آغاز برای انواع صداهای ساز و آواز یا آمیزهای از آنها به
کار میرفت، امروز برای اثری موسیقیایی که برای ارکستر نوشته میشود استفاده
میشود، مثل سمفونی بتهوون، موتسارت و...
کنسرت سمفونی اگر در شهری طرفداران زیادی پیدا کند، «فیلارمونیک» (Philarmonic) نام
میگیرد که فراگیر بودن آن را نشان میدهد. این عنوان به زبان یونانی از دو بخش:
فیل (Phil) به معنای دوستداران، و هارمونی (Harmoni) به معنای موسیقی - خوشآهنگ -
تشکیل میشود.
ژنتیک و کنسرت سمفونی
این مقدمهای بود برای نشان دادن اهمیت هماهنگی و
همصدایی و هدف واحد داشتن که اگر از جزء به کل نگاه کنیم، جهان را کنسرتی بسیار
با شکوه و عظیم مییابیم که در عین کثرت، وحدتی حیرت آور بر آن حاکم است و گویی
همه اجزاء آن از ذره تا کهکشان به دست رهبری واحد نگاه میکنند و خوانندگانی با
نغمه و نداهای حیاتبخش، هوش از سر میربایند و جان را جلا وصفا میبخشند! در
این ارتباط، متن زیر را حدود یک دهه پیش در یکی از سایتهای مجازی دیدم عیناً
نقل میکنم:
در آغاز کلمه بود و کلمه نزد خدا بود!
در هر موجود زنده آهنگی ویژه نوشته شده است و در تمام هستی، همه مشغول نواختن
آهنگی منحصر به فرد هستند. در انسان، هر ژن (و پروتئین مربوط به آن) آهنگی
پیچیده میسازد و بدین سان، هر انسان تبدیل به کنسرت با شکوهی میشود، در
حالیکه خود در کنسرت آفرینش یک آهنگ است.
کلمه «Universe» به معنای جهان که در زبان انگلیسی برای توصیف بینهایت و فضای
لایتناهی به کار میرود، از دو جزء «Uni» به معنی یک، و «Vers» به معنی آواز
ساخته شده است؛ جهان یعنی یک آواز!
به تازگی دانشمندان علم ستاره شناسی، بعد ازتحقیقات وسیع و طولانی به این نتیجه
رسیدهاند که آفرینش نه با یک انفجار عظیم (Big Bang)، که با نوایی آرام آغاز
شده است، نوایی که بهتدریج منتشر شده و اکنون در تمام فضا جریان دارد. محققان
دانشگاه کمبریج نیز دریافتهاند که خورشید کهکشان «پرسیوس» آوازی خاص و ریتمیک
دارد.
اصوات و نواها نه تنها در اعماق فضا، بلکه در مولکولها و اتمها نیز یافت
شدهاند. دکتر دیوید دیمیر (David Dimmer) زیست شناس و سوزان ژاندر (Susan
Alexjander) موسیقیدان سراغ شگفتانگیزترین ملکول حیات یعنی DNA رفتهاند. این
ایده که «دی ان ای» و موسیقی ممکن است با یکدیگر مرتبط باشند، برای اولین بار
توسط دکتر «سوسومو اوهند» مطرح شد.
DNA نردبانی مارپیچى است که ازیک سری رمز تکرار شونده تشکیل شده است، رمزهایی
که با ترجمه بخش اندکی از آن، پروتئینها و در نهایت موجودات زنده شکل
میگیرند. زبان DNA رمز مشترک در بین تمامی موجودات زنده روی کره زمین می باشد،
از آغاز حیات تاکنون، این زبان مشترک چه میگوید؟
دیمر و ژاندر، در طی آزمایشات علمی و با ثبت ارتعاشات مولکول DNA در آزمایشگاه
خود به وسیله دستگاه «اسپکترومتر» مادون قرمز و تبدیل فرکانسها به نت موسیقی،
سعی کردند این زبان مشترک را به صوت ترجمه کنند. آیا این اصوات و نتها، ملودیک
و آهنگین هستند، و یا «دی ان ای» تنها مجموعهای نامنظم و تصادفی از صدا و
فرکانسهاست؟ آنها فرکانسهای DNA یک سلول را به نت ترجمه کرده و شروع به
نواختن کردند، نتیجه شگفتانگیز بود؛ یک موسیقی بسیار زیبا!
دکتر ژاندر در این رابطه میگوید: «برخی از ترکیبات فرکانسها، بسیار
حیرتانگیز بودند، با شنیدن آنها من موسیقی زندگی خودم گوش میدادم. بسیاری از
کسانی که به موسیقی DNA خود گوش دادند، کاملا هیپنوتیزم و مسحور شدهاند و
بسیاری دیگر نیز ساعتها گریستهاند، آنها نمیتوانستند باور کنند که بدنشان -
که تا حالا فکر میکردند فقط تجمعی از مواد شیمیایی است - شامل چنین
هارمونیهای معنوی و الهام بخشی باشد. برخی اذعان کردهاند که این موسیقی نوایی
از درون آنهاست و کسانی که با موسیقی کلاسیک آشنایی داشتند، به شباهت موسیقی
DNA با آثار نوابغی چون باخ، برامز، شوپن و... اشاره کردهاند.
نه تنها میتوان با DNA موسیقی ساخت، بلکه حتی امکان معکوس کردن این فرایند نیز
ممکن است، به بیان دیگر شما یک بخش از موسیقی را برداشته و نتها را به واحدهای
سازنده DNA(نوکلئوتیدها) بر میگردانید، در پایان، نتیجه شبیه یک رشته از DNA
می شود، اوهنو تلاش کرد تا با قطعه شوپن این کار را انجام دهد، در پایان شبیه
یک ژن سرطانی شد!
دانشمندان از نتایج این یافتهها در تحقیقات پزشکی نیز استفاده کردهاند، اگر
شما اهمیت این آواها را بدانید، ممکن است به این نتیجه برسید که با بررسی DNA
در تریلیونها سلول بدن و دانستن نوسانات آنها، شاید راهی برای میلیونها
انسانی که مبتلا به سرطان شدهاند پیدا شود. «فابین مامن» یک متخصص بیوانرژی با
کمک «هلن گریمال» بیولوژست و موسیقیدان، بیش از یک سال و نیم بر روی تأثیرت
سلولهای سرطانی در مرکز ملی فرانسه، که یک مرکز معتبر تحقیقات است، کار کرده و
به این نتیجه رسیدهاند که سلولهای بافتهای سرطانی صداهای مغشوش و ناهنجاری
تولید میکنند!
علاوه بر این، در آزمایشات بسیاری ثابت شد که قرار گرفتن سلولهای سرطانی در
معرض صداها و امواج صوتی، تغییراتی اساسی در آنها ایجاد میکند، صداهایی که
«آوا درمانی» را به عنوان یک پتانسیل قوی برای درمان این نوع بیماریها و موارد
بسیار دیگری مطرح میکند. از این یافتهها به این نتیجه میرسیم که وقتی
اندامهایمان به صورت هماهنگ آواز میخوانند، ما سلامت هستیم و وقتی که آنها
خارج از تنظیمشان آواز میخوانند ما احساس بیماری میکنیم.
و این داستان شگفت انگیزتر میشود اگر بدانیم تمام سلولهای بدن یک موجود زنده
دارای یک نوع DNA حصر به فرد هستند و DNA هر موجود (با وجود زبان و ساختار
مشترک) با DNA دیگری متفاوت است، پس در هر موجود زنده آهنگی نوشته شده است و در
تمام هستی همه مشغول نواختن آهنگی منحصر به فرد هستند.
تصور کنید چگونه صد تریلیون سلول در بدن هر انسان در حال خواندن آوازی یگانه
هستند! شاید این آواز، هم آوا با کهکشان پرسیوس باشد! چراکه نه؟ موسیقیدان و
رهبر ارکستری که نتها را در آغاز آفریش نوشته، یکی بوده و یکی هست.
نکته جالب توجه دیگری نیز در این تحقیقات و یافتهها وجود دارد؛ این است که هر
چه موجود از نظر تکاملی (در زیست شناسی) پیشرفتهتر بوده، موسیقی DNA آن نیز
پیچیدهتر شده است، یک جاندار تک سلولی با داشتن DNA کمتر و پروتئینهای
محدودتر، موسیقی ساده تری ایجاد میکند، درحالیکه در انسان، هر ژن (و پروتئین
مربوط به آن) آهنگی پیچیده میسازند!
و راستی در کنسرت بزرگ جهان، ما چقدر هماهنگ مینوازیم؟ آیا هم آواز با هستی و
خیره به دستان رهبر ارکستر مینوازیم؟ آیا با هر حرکت آرام او، آرام، و با هر
اشاره سریع او، تند میزنیم؟ شاید هم، سازِ خودمان را میزنیم!؟
(ترجمه: فروغ بصیرت، تدوین و تألیف: سارا یوسف پور)
نماز و تسبیح اجزاء هستی
در آغاز مطلب فوق کلمه «Universe» به معنای جهان که
در زبان انگلیسی برای توصیف بینهایت و فضای لایتناهی به کار میرود، به دو جزء
«Uni» به معنی یک و «Vers» به معنی آواز تقسیم کرده وجهان را یک آواز نامیده بود،
از قضا ترجمه کلمه «آیه» در کتاب مقدس یا قرآن نیز همان «Verse» میباشد، یعنی آیات
تکوینی و تشریعی دلالت بر یک نشانه میکنند!
آمریکن دیکشنری «Verse» را چنین معنی کرده است:
A set of lines that forms one part of a song. Words
arranged in the form of poetry.
One of the numered groups of sentences that make up each chapter of a book of
the bible.
جهان همچون دفتر نت موسیقی، کتابی است که اجزاء آن از
جمادات و گیاهان و حیوانات و انسان و نیز ستارگان و ماه و خورشید، ساز همنواز خود
را میزنند. نه تنها اجزاء جهان تبعیت از این دفتر نت میکنند، که ذرات نادیدنی و
حتی DNA موجودات پیرو آن هستند!
نواختن ساز مناسب در پیروی از دفتر نت و نگاه به رهبر ارکستر مثالی است در عالم
موسیقی که مصداق جامع و فراگیر آن را در کل هستی با همه کثرت، در وحدت آفریدگار و
هدف آفرینش دید. شناخت این حقیقت را میتوان به مدد کلماتی در قرآن پی گرفت. از
جمله تسبیح و صلات:
نور ۴۱ - «أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ
وَاللهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ»
آیا نمیبینی (نمیاندیشی) که همه آنان که در آسمانها و زمیناند، بیتردید تنها
برای خدا تسبیح (ایفای نقش مثبت) میکنند، و (از جمله) پرندگان بال گشاده، هر کدام
نماز (روی آوردن به رهبر ارکستر) و تسبیح (کار مثبت) خود را میدانند و خدا برآنچه
میکنند کاملا آگاه است؟
«نماز»، که ترجمه نارسایی برای کلمه «صلات» در زبان عربی است، واژهای فارسی، به
معنای تعظیم و ادای احترام به شاهان یا بزرگان بوده و «نماز آوردن» بر شاه، تعظیم
کردن محسوب میشده است، به سروده فردوسی:
یکی شهــــر بُد شاه را شاهه نام
همه از در جشن و سور و خرام
چو در شاهه شد شاه گردن فراز
همه شهر بردند پیشش نمــــــــاز
گزاران بدرگاه شـــــــــــاه آمـدند
گشاده دل و نیک خواه آمــــــدند
چو رفتند و بردند پیشش نمـــاز
بر آشفت و پاســــخ نداد ایچ باز
اما «صلات»، که به دلیل جا افتادن نزد توده مردم، برگردان «نماز» تصورشده است،
معنایی بس فراتر و عمیق تر دارد که هدفگیری رویکرد دل به سوی خدا خداست و مفهومی
مقابل پشت کردن و بی اعتنایى دارد:
قیامه ۳۱ و ۳۲ - «فَلا صَدَّقَ وَلا صَلَّىٰ وَلَٰكِنْ كَذَّبَ وتَوَلَّىٰ» که در
این آیه «صَلَّىٰ» مقابل «تَوَلَّىٰ»، و «صَدَّقَ» مقابل «كَذَّبَ» و در تضاد با آن
قرار دارد.
پس در مقایسه با اصطلاحات موسیقیایی ابتدای کلام، معنای اصلی صلات (نماز) روی کردن
به رهبر ارکستر، و نگاه کردن به دفتر «نت» اوست که هماهنگی را ممکن میسازد. و
عالیترین جلوه این هماهنگی را که تحسین همه را بر میانگیزد میتوان با وصف
«فیلارمونیک» که از قرن ۱۹ معمول شد بیان کرد.
چگونه پرندگان مهاجر با وجود وزنی که دارند، معلق بین زمین و آسمان، صدها یا هزاران
مایل مسافت را بر فراز دشتها و درهها و دریاها در روزهای متوالی طی میکنند و
بدون ذرهای اشتباه درنقطهای که باید فرود میآیند؟ این «مقصد یابی» و هدف گیریِ
دقیق، همان معنای عمومی کلمه « صلات» یعنی «رویکرد» است که در آیه فوق به آن اشاره
شده است.
مهاجرت پرندگان هر کدام در زمان و مکانی خاص و در مدت و با مسافتی معین انجام
میشود که بعضا برای رسیدن به مقصد ۲۴۰۰ مایل را بدون توقف بر فراز اقیانوس طی
میکنند، آنها میتوانند خطوط میدانهای مغناطیسی زمین را که از شمال به جنوب قطبین
کشیده شدهاند تشخیص دهند.
از این شگفت انگیزتر، مهاجرت لاک پشت ها در اقیانوس هاست که نوزاد تازه سر از تخم
درآورده بعضی از آنها مانند لاک پشت سرخ ازسواحل ماسه ای، با شتاب خود را به دریا
میرساند و بدون کوچکترین نشانه بصری، به کمک مسیریاب مغز خود میتواند طول
جغرافیایی را با استفاده از دو سری نشانههای مغناطیسی تشخیص دهد و چندین هزار مایل
را در چند سال در اقیانوس طی کند. کاری که دریانوردان قرنها طول کشید تا بتوانند
طول و عرض جغرافیایی را تشخیص دهند!
نمونه آشناترش ماهی سالمون است که سواحل فرانسه تا سواحل شرقی آمریکا، یا از سواحل
ژاپن تا سواحل غرب آمریکا را طی میکند تا در مصب رودخانههای شیرینی که سالیانی پیش
متولد شده تخم ریزی کند، این رودخانههای فرعی هزاران شعبه دارند ولی ماهی سالمون
به مدد حس بویائی غریبی که، همچون سگ، دارد مزه آب هر رودی را از دیگری تشخیص
میدهد تا به زادگاه هرگز ندیده خود برسد! ماهی سالمن سخت ترین مهاجرت را برای
رسیدن به زادگاهش دارد؛ این ماهی مجبور است در خلاف جریان تند رودخانه حرکت کند
وگاهی مجبور است با پرش چهار متری از آبشارها بگذرد!
نوزادان سالمون هنگامیکه از تخم خارج میشوند، قسمتی از تخم را که جیره غذایی آنان
در سفر پیشرو است به همراه خود میبرند، این نوزان بدون راهنما، هزاران مایل را
(بعضا تا ۴ سال) باید طی کنند تا به مقصدبرسند. شگفت انگیزتر از رهیابی در دریاهای
آزاد، انطباق پیدا کردن نوزاد تازه متولد شده در آبهای شیرین رودخانهها، با آب تلخ
و شور دریاهاست که باید تغییرات اساسی در بدن این ماهی رخ دهد. این ها تنها گوشهای
از خلقت و هدایت حکیمانه آفریدگار و آیات تکوینی او هستند.
طه ۵۰ - «قالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ»
( موسی به فرعون) گفت پروردگار ما کسی است که خلقت هر چیزی را به آن داد سپس هدایتش
کرد.
نماز و سماع عارفان در سمفونی هستی
از میان عارفان شاید بیش از همه مولوی در این باب سخن گفته است، از جمله غزل شماره ۱۱۹۵:
ذره ذره از وجودم عاشق خورشــــید توست
هین که با خورشـــــید دارد ذرههــا کارِ دراز
پیش روزن ذره ها بین خوش معلق می زنند
هر که را خورشید شد قبله، چنین باشد نمـاز
در سماع آفتاب این ذره ها چون صــــوفیـان
کس نداند بر چه قولی برچه ضربی برچه ساز
اندرون هر دلی خـود نغمه و ضربی دگـــــر
پای کوبان آشکار و مطربان پنهـــــــان، چو راز
بــرتــر از جمله، ســــــماع ما بُـوَد در انــدرون
جزوهای ما در او رقصان، به صدگون عزْ وناز
و نیز دفتر سوم مثنوی بخش ۳۷ ( حکایت مارگیر و...)
جمله ذرات عالم در نهــــــــان
با تو میگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیـم
با شما نا محرمان ما خامشیـم
چون شما سوی جمادی میروید
محـرم جـان جمـادان چون شوید
از جمادی عالم جانهـــــا روید
غلغل اجزای عالم بشــــــــنوید
فاش تسبیــــــــح جمادات آیدت
وسوسه تاویلهـــــــــا نربایدت
چون ندارد جان تو قنــدیل ها
بهر بینش کرده ای تاویلهـــا
که غرض تسبیح ظاهر کی بُوَد
دعوی دیــدن، خیــال غَــــی بُوَد
همچنین غزل شماره ۸۰۵ از دیوان شمس:
یا رب این بوی که امروز به ما میآید
ز سرا پــرده اســــــــرار خـــدا میآید
بوستان را کرمش خلعت نو می پوشـد
خستــگان را ز دوا خــانـه دوا میآیـد
در نمازند درختان و به تسبیح، طیـور
در رکوعست بنفشـه که دو تـا میآید
هرچه آمد سوی هستی ره هستی گم کرد
که ز مستـی نشنـاسـد که کجـا میآید
ملک ۱۹- «أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ صَافَّاتٍ وَيَقْبِضْنَ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ الرَّحْمَٰنُ إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ بَصِيرٌ»
نحل ۷۹ - «الَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ
مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلاَّ اللهُ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ
يُؤْمِنُونَ»
|