`  

دريافت نسخه پى‌دى‌اف

`
`

مصاحبه سايت ملى مذهبى با عبدالعلى بازرگان
پيامبر و ترور مخالفان

 

پرسش: همانطور كه مطلع هستيد، چندي پيش عده‌اي به نام دفاع از پيامبر اسلام به نشريه طنز «شارلي ابدو» حمله كرده، عده‌اي را كشتند و تعدادي را مجروح كردند؛ شما در مصاحبه پيشين گفته بوديد كه در قرآن هيچ مجازات دنيوي براي نافرماني خداوند و يا ارتداد، سبّ النبي و ... ديده نمي‌شود؛ اما عده‌اي معتقدند كه پيامبر و امامان شيعه در مواردي چنين فتواهائي صادر مي‌كردند و افرادي را به دليل عقايدشان به مرگ محكوم مي‌كردند، از جمله فردي كه اشعاري در هجو پيامبر اسلام مي‌سروده، به دستور وي اعدام شده است. آيا اين فتاوي را بايد جداي از دين و متعلق به رسوم همان دوران محسوب كرد، يا مغايرت‌هائي در سنّت پيامبر با قرآن وجود دارد؟ از آنجائي كه واقعه پاريس نه اولين و نه آخرين آن مي‌باشد و در آينده نيزبه احتمال زياد شاهد چنين انتقام‌هائي به نام اسلام خواهيم بود، ضروري است زمينه‌هاي اعتقادي خشونت طلبان از نظر ديني تبيين گردد؟
 
عبدالعلی بازرگان: خشونت طلبان به رواياتي استناد مي‌كنند كه سينه به سينه در طول قرنها به ما رسيده و مطلقاً نمي‌توان به صحّت آنها، جز درعرضه به قرآن، اطمينان حاصل كرد. ابتدا بايد معلوم گردد دسترسي ما به سنّت پيامبر از چه طريقي ممكن است و چگونه مي‌توان به صحّت آن اعتماد پيدا كرد؟ البته بخشي از سنّت را به عنوان رفتار پيامبرمي‌توان در خود قرآن يافت كه اين بخش كاملا موثق و قابل اعتماد است، اما بخش عمده آن كه از طريق احاديث و روايات سينه به سينه و در طول قرن‌ها به ما رسيده، به شدّت مخدوش و مجعول است، در زمان امام علي(ع) از ايشان در باره همين احاديث و اختلافاتي كه با هم دارند سئوال كردند. در پاسخ جامع و كامل ايشان كه در خطبه ۲۱۰ نهج البلاغه آمده است، احاديث به ده دسته: حق و باطل، صدق و كذب، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، حفظ و وَهم تقسيم شده و نشان داده است كه از همان زمان پيامبر كارخانه توليد جعليات تأسيس شده بود! به طوري كه پيامبر به منبر رفته و هشدار داده بود كسي كه عمداً چيزي را به دروغ به من نسبت دهد، جايگاهش دوزخ است. امام علي(ع) در اين كلام راويان حديث را نيز به چهار گروه تقسيم كرده وتنها نقليات گروه چهارم را قابل اعتماد شمرده است.

همانطور كه مي‌دانيد، پيامبربراي حفظ اصالت قرآن و عدم اختلاط با گفتار شخصي خود فرموده بود چيزي از من ننويسيد، هركسي هم نوشته پاك كند. از حدود يك قرن بعد بود كه جمع‌آوري نقليات آغاز شد و اولين كتاب حديث (صحيح بخاري) در اوايل دهه سوم هجرت عرضه گرديد، نويسنده اين صحيح از ميان حدود هفتصد و پنجاه هزار حديث جمع‌آوري شده! فقط ۷۲۵۷ حديث، و با حذف تكراري‌ها حدود چهار هزارحديث، يعني كمتر از يكصدم را معتبر شناخته و بقيه را به دور ريخته است، تازه همين كتاب را اگر شما امروز بر قرآن عرضه كنيد، بخش زيادي از آن را با معيارهاي قرآني نمي‌توانيد باور كنيد. اين از كتاب‌هاي حديثي اهل تسنن، اما اصول كافي اولين كتاب از مجموعه كتب روائي شيعه، از اين هم فاصله بيشتري با زمان پيامبر دارد و حدود يك قرن ديرتر، در اوائل قرن چهارم هجري منتشر شده است.

اينك اين سئوال مطرح است؛ در حالي كه خود پيامبرمكرم فرمود هرچه از من نقل شده به قرآن عرضه كنيد؛ اگر موافق كتاب بود قبول كنيد وگرنه بر ديوارش بكوبيد، چگونه مي‌توان نصّ صريح قرآن را با گزارشاتي تاريخي كه از ذهنيات تاريخي شكل گرفته ابطال كرد!؟ اكثريت قريب به اتفاق احاديثي كه براي توجيه خشونت يا نقض حقوق زنان به آنها استناد مي‌كنند، نه پايه قرآني دارد و نه انتسابش به پيامبرمعقول است.

با ذكر اين مقدمه ناچارم چند نكته ديگر را قبل از ورود به مصاديق رفتارهاي خشونت آميز نسبت داده شده به پيامبر ذكر كنم:

الف) پيامبر از ترور مخالفان و غافل كشي نهي كرده و فرموده بود: ان الايمان قيدالفتك و لايفتك المؤمن- ايمان غافل كشي را منع كرده و مؤمن غافل كشي نمي‌كند. (تاريخ طبري، چاپ مصر، ج۵، ص ۳۶۳).

ب) در قرآن آمده است كه اگر دشمنان از شما دور شدند و ترك پيكار كردند و پيشنهاد صلح دادند، خدا هيچ راهي براي شما عليه آنان قرار نداده است (نساء ۹۰)، چگونه ممكن است پيامبر اسلام اين حكم آشكار قرآني را با كشتن شاعر هجوگوي غير مسلحي در سرزميني ديگرنقض كرده باشد؟ اگر يهودياني مثل: كعب بن اشرف و ابورافع كشته شده‌اند، به دليل جنگ افروزي و امدادشان به دشمنان بوده است.

ج) اقدامات تروريستي كه در دهه‌هاي اخير عليه نويسندگان، فيلم سازان، نقاشان و... مقيم كشورهاي غربي انجام شده، واكنشي در برابر زخم زبان، نيش قلم، تير طعنه و توهين و تحقير «دگرانديشان» مغرض است، در حالي كه مخالفان پيامبر در موضع جنگ با مسلمانان، و به اصطلاح فقهي «كافر حربي» بودند و به فرض صحّت نقليات تاريخي، حساب كساني كه در جنگ افروزي يا پشتيباني از دشمنان يك قوم هستند، با مخالفان ديني و عقيدتي متفاوت است. موقعيت شعر و شاعري در زمان ظهور اسلام با امروز كاملا تفاوت داشت و شعر براي تحريك مردم در جنگ افروزي‌ها مهم‌ترين اسلحه به شمار مي‌رفت، شاعراني كه در آن زمان عليه پيامبر و اسلام شعر مي‌سرودند، هنرمنداني مسقل و نوانديش و بي‌تفاوت به سياست نبودند، بلكه با اقدامات تحريك آميزشان به آتش جنگ با مسلماناني كه تنها جرمشان ترك بُت‌پرستي و ايمان به خداي يكتا بود دامن مي‌زدند.

د) عملكرد توده‌هاي متعصّب مسلمان را الزاماً نمي‌توان به حساب اسلام گذاشت، حداقل در زمان و كشور خودمان شاهد هستيم كه چگونه گروه‌هاي خودسري به فتواي روحانيون افراطي دست به قتل‌هاي محفلي مي‌زنند.‌ نمونه‌اي از اين بي‌انضباطي‌ها را در زمان پيامبر مي‌توان درجنايتي كه توسط خالد بن وليد، فرمانده مسلمانان، از قوم بني‌خذيمه انجام شد ذكر كرد؛ خالد به دليل كينه‌اي كه از آن مردم داشت، اظهاراسلام آوردن‌شان را رياكارانه و براي نجات از عقوبت شمرد و پس از پيروزي مردان‌شان راكشت. پيامبر پس از شنيدن اين خبر به شدّت آزرده شده و در حالي دست دعا و استغفار به آسمان بلند كرده بود، رسماً در برابر مردم از كار او بيزاري جسته و با اعزام علي بن ابيطالب(ع) به ديار آنان، خون بهاي كشته شدگان و بهاي اموال غارت يا تخريب شده، حتي ظروف آبخوري سگان! را به ايشان پرداخت و بيش از آن، مبلغي دراختيارشان قرار داد تا اگر خسارت ديگري ادعا شود، از آن محل بپردازند (زندگي محمد پيامبر اسلام، ابن هشام ترجمه سيدهاشم رسولي ج۲، ص۲۸۴).

استثناء شدگان از عفو عمومي

آنچه در نقليات تاريخي آمده (صرفنظر از صحّت و سقم) اين است كه پيامبر اسلام پس از فتح مكه و فرمان عفو عمومي، چند نفر را استثناء فرمود و گفت: آنها را اگر به پرده كعبه هم چنگ زده باشند بكشيد. سيره نويسان به نام دو تا شش نفر اشاره كرده اند و «ابن حَجَر» از مجموعه اين نقليات، نام سيزده نفر؛ چهار زن و نه مرد را ذكر كرده است. عجيب اين كه برخي مخالفان، عفوعمومي بزرگترين دشمنان را كه ياران پيامبر را كشته و شكنجه كرده و خود او و پيروانش را سالياني از ديارشان آواره ساخته بودند نديده گرفته و به اين چند نفر كه اغلب سوابقي جنايتكارانه داشته‌اند چسبيده‌اند، عجيب تر اين كه از آن جمع، نه نفر بخشيده شده و فقط چهار نفر (سه مرد و يك زن) كيفر داده شده‌اند كه ذيلا به مشخصات تك تك آنها، با استفاده از تحقيقات برخي اسلام شناسان اشاره مي كند:(۱)

الف) محكوماني كه بخشيده شدند

۱- عبدالله بن سعد بن ابي سرح- او كه قبلا از كاتبان وحي بود، پس از كشف خيانتش درتغيير كلام، مرتد شد و به جبهه دشمنان اسلام در مكه گريخت. پس از فتح مكه، عثمان كه برادر رضائي او بود، پنهانش ساخت و از پيامبر پناه خواست و مورد پذيرش قرار گرفت (سنن ابي داود، كتاب الجهاد، شماره ۲۶۸۳).

۲- عكرمه بن ابي جهل- او كه از سرسخت‌ترين دشمنان پيامبر بود، در جريان فتح مكه، برخلاف ابوسفيان و بقيه سران كه تسليم شده بودند، جنگيد و پس از شكست با كشتي به يمن گريخت، اما همسرش «ام حكيمه» كه مسلمان شده بود، از پيامبر امان گرفت و بخشيده شد و بعدها خدمات بزرگي به اسلام كرد ( ابن هشام، ج ۳، ص ۴۱۸).

۳- وحشي بن حرب- قاتل «حمزه» سيدالشهداء، فرمانده جنگ احد، كه به فرمان «هند» همسر ابوسفيان، پس از غافلگيري، او را كشته، سينه‌اش را شكافته و جگرش را به انتقام درآورده بود، اين برده سياه نيز به اتفاق همه سيره نويسان بخشيده شد و تا زمان ابوبكر زنده بود و در ركاب خليفه اول در جنگ مسيلمه كذاب شركت كرد (سيره ابن هشام، ترجمه هاشم رسولي، ج ۲، ص ۱۰۰).

۴- «هند»- همسر ابوسفيان، همانكه «وحشي» را براي قتل حمزه اجير كرده بود، نامش در ليست بود، اما در روز فتح مكه اسلام آورد و بخشيده شد (مغازي واقدي، ج ۲، ص ۵۸۰).

۵- ساره كنيز عمروبن هاشم- او كه در جاسوسي براي قريش حامل نامه‌اي براي مطلع كردن دشمن از قصد مسلمانان براي فتح مكه بود و دستگيرشده بود، پس از آزادي به جبهه دشمن پيوست، اما پس از فتح مكه كسي را فرستاد تا از پيامبر امان بگيرد و به اين ترتيب تا خلافت عمر زنده ماند (سيره ابن هشام ج ۲، ص ۴۱۱. تاريخ طبري، ج۳ ص ۶۰).

۶- سهيل بن عمرو- سهيل كه از كليدي‌ترين مهره‌هاي مشركين بود، با وجود آنكه در جنگ بدر اسير و با فديه آزاد شده بود، در فتنه‌هاي متعدد عليه مسلمانان مشاركت داشت و در قرارداد «حديبيه» نماينده مشركين مكه در امضاي قرار داد با پيامبر بود. سهيل در جريان فتح مكه نيز مردم را عليه مسلمانان فراخوانده و به اتفاق صفوان بن اميه و اكرمه بن ابي جهل آنها را در خندمه براي نبرد گردآورده بود، با اين حال پس از شكست، پسرش را نزد پيامبر فرستاد تا امان بگيرد و با پيوستنش به مسلمانان، در جنگ حنين به همراهي پيامبر جنگيد (مغازي واقدي، ج۲، ص۸۴۷).

۷- هبّاربن اَسْود- او با زدن نيزه به زينب در راه هجرت به مدينه، موجب سقط جنين دختر پيامبر شده بود. او نيز پس از فتح مكه اسلام آورد و بخشيده شد (مغازي واحدي، ج۲، ص۸۵۸).

۸- صفوان بن اُميّه - صفوان از رهبران مهم مشركين بود كه پس از فتح مكه از راه دريا به يمن گريخت، چندي بعد عُميربن وهب براي او امان خواست و پيامبر عمامه خود را به علامت اطمينان براي او فرستاد، به مكه بازگشت ولي از اسلام آوردن خودداري كرد و فرصت خواست تا انديشه كند، او بعدها مسلمان گرديد (دلايل النبوه بيهقي، ج۵، ص۹۷).

۹- قُرَنتا - كنيز عبدالله بن خَطَل، كه اشعار هجوآميز او را در مجالس لهو و لعب مشركان مي‌خواند ولي پس از فتح مكه امان خواست و بخشيده شد.

ب) محكومان كيفر داده شده

۱- حُوَيرث بن نُقَيذ - از شكنجه گران مسلمانان در آغاز رسالت درمكه (ابن هشام ج۴، ص ۳۱).

۲- مُقَيس بن صُبابه - جرم او كشتن كسي بود كه برادرش را در جنگ بني مصطلق اشتباها به قتل رسانده و به دستور پيامبر خونبهايش را پرداخته بود. مقيس كه خونبها را دريافت و ظاهراً ابراز مسلماني كرده بود، براي فرار از قصاص قتل به جبهه دشمنان پيامبر در مكه پيوسته و قانوني شرعي و عُرفي را شكسته بود (مغازي واقدي، ج۲، ص۸۶۱).

۳ و ۴- عبدالله بن خَطَل و كنيزش قريبه – عبدالله مسلماني بود كه از سوي پيامبر براي گردآوري صدقات فرستاده شده بود، اما همكار مسلمان خود را كشته و با اموال فراهم شده به دشمنان اسلام در مكه پيوسته بود و اشعاري را در هجو رسول مي‌سرود و دو كنيز بدكاره‌اش قريبه و قرنتا، آنها رادر مجالس لهو و لعب مشركين با آب و تاب مي‌خواندند. قرنتا همانطور كه گفته شد امان خواست و بخشيده شد، اما عبدالله و ديگر كنيزش قريبه، به روايتي در روياروئي با سپاه مسلمانان در فتح مكه كشته شدند(مغازي واقدي ج۲، ص۸۶۰)، و به روايتي زير پرده‌هاي كعبه كشته شدند، كه ابن هشام آن را نپذيرفته است (ابن هشام، ج۴، ص ۵۰).

بهمن ماه ۱۳۹۳


۱- كتاب سيره نبوي ( دوران مدينه) از استاد مصطفي حسيني طباطبائي
 

`