پرســـش و پاســـخ درباره
تـشيـع
در اين بخش سؤالاتى كه از طرف
شما از طريق ايميل مطرح و پاسخ داده شده است را گردآورى نموده ايم. براى مشاهده
پاسخ بر روى سؤال كليك نماييد. پس از مطالعه پاسخ مجددا بر روى سؤال كليك كرده
تا بحالت اوّل بازگردد.
۱) بنظر شما امام زمانى
وجود دارد يا نه؟ يا اينكه وجود امام زمان بعنوان يك ايده براى نجات است؟
بيشتر دينداران عالم به چنين ايده اي برای آینده
باور دارند و اميدوار هستند ، همچون پديده پيامبري كه تداوم داشته است .مسئله
غيبت مختص شيعه و مستند به اقوال و احاديث است . از قرآن تنها خطوط كلي نجات
مستضعفان و متقين استنباط ميشود.
۲) آیا تمام وحی هایی که
به پیامبراکرم (ص) رسیده در قرآن ذکر شده است؟ اگر چنین است, پس چرا نام هیچ یک از
امامان ما در قرآن نیامده؟ با توجه به حدیث جابر که پیامبر نام یکایک امامان
بزرگوار را ذکر می کنند، اگر چنین نیست,چرا خداوند حجت را بر انسان ها تمام نکرده و
نام امامان را در قرآن ذکر نکرده اند تا ما با اطمینان راه را ادامه بدهیم. چون هیچ
کتابی اعتبار قرآن را ندارد ودر کتابها یی که شیعه بر آنها تأکید دارد ( مانند
بحارالانوار ,اصول کافی و...) مطالبی ذکر گردیده که اعتبار ندارد؟
خداوند فرموده است " مافرطنا في الكتاب من شي" ( ما
در قرآن از هيچ چيز كوتاهي نكرده ايم) و " فیه تبیان کلشی" (
در قرآن بیان همه چیز هست)
. بنابراين هرآنچه لازمه هدايت ما بوده قرآن آورده است .
اما نام آن بزرگواران در قرآن نيامده چون حيات پر
بركتشان بعد از قرآن بوده است . اگر حديث جابر معتبر بود دليلي نداشت ما
امروزشيعه چهار امامي ، شش امامي ، هفت امامي و .... داشته باشيم و شيعيان در
طول تاريح در تشخيص امام راستين ترديد كنند
. اولين كتاب حديث اهل تسنن ۲۳۰ سال بعد از پيامبر و اولين كتاب حديث
شيعه حدود سه قرن بعد از رحلت پيامبر منتشر شده است و پيامبر توصيه موكد فرموده
بود هرگز از من چيزي ننويسيد و هركس هم نوشته محو نمايد ، لذا نه هيچيك از
امامان شيعه كتاب حديث نوشتند و نه هيچيك از امامان چهارگانه اهل تسننن
۳) در کتابهای معارف
دبیرستان ذکر شده که آیه ی ۶۷ سوره ی مائده در غدیر خم نازل شده در صورتی که می
توان آن را به هر وقت دیگری نسبت داد ومطلب خاصی هم دراین آیه ذکر نگردیده
آيات ۵۶ تا ۸۸ سوره مائده ، مطابق محاسبات كتاب "
سير تحول قرآن" مهندس مهدي بازرگان ، در سال هفتم هجرت نازل شده است نه در سال
۱۰ در حجه الوداع
۴) .اغلب این بحث
مطرح میشود که این عصمت ذاتی است و به آيه: انما یردیکم ا... لیذهب ...... . اشاره
می شود در حاليکه در این صورت دیگر بشر نمی تواند انها را به عنوان الگو قرار دهد
چون انها امکان و توان اشتباه را ندارند. من چندین دفعه بحث های آقای ... استاد
الهیات را در این موردشنیده ام هر چند بیان ایشان شیواست اما موضوع برای من جا
نیافتاده است. نمی توانم ان را با ایه قل انما ! بشر مثلکم یوحی جمع ببندم.
خواهشمندم بفرمایید ایا اگر بحث عصمت برای پیامبر و امامان را نادیده بگیریم
خللی ایجاد می شود؟
عصمت اگر ذاتي باشد ، معصوم متولد شدن هنري محسوب
نميشود ، در اينصورت امتحان و ابتلائي هم معني نميدهد. عصمت اولا اكتسابي ،
ثانيا نسبي است . اكتسابي است چون با تقوي و ترك محارم حاصل ميشود ، نسبي است
چون همه انسانها در برابر خالق نسبي و به مصداق " حسنات الابرار سيئات
المقربين "( كارهائي كه براي نيكان پسنديده است ، براي مقربين ناپسند و ناكافي
است) بدهكار و گناهكار محسوب میشوند. پيامبران و اولياء خدا هرگز گناهان متداول
بين انسانها را بدليل خودسازي و تقويت تقوا نميكردند ، اما دهها آيه قرآن در
تذكر، تربيت ، تهديد و توبيخ آنها نشان ميدهد پيامبران نيز در افق هاي بلندي
نيازمند هشدارهاي الهي بوده اند.
۵) در باب وسیله برای تقرب
به درگاه خدا(سوره اسرا آیه ۵۷) شما در درس نهج البلاغه
، خطبه متقین فرمودید اشاره توسل به اولیا خداست، در
صورتیکه با مطالعه آیه قبل آن بر می آید که اشاره به بتان و آنچه کافران از غیر خدا
می پرستیده اند دارد.
در مورد آيه ۵۷ سوره مباركه اسراء ، اتفاقا به طور
آشكار آيات قبل و بعد نشان ميدهد خواندن پيامبران و اولياء نيز مورد نظر است ؛
آيه ۵۵ صريحا در باره پيامبران است و آيه ۵۷ ميگويد آن كساني كه شما ميخوانيد (
نه آن بت ها ) آنها خودشان در جستجوي وسيله اي براي تفرب به خدا هستند تا تقرب
بيشتري پيداكنند. آنها اميدوار رحمت خدا و ترسان از عذاب او هستند( آيا بت هاي
سنگي چنين حالاتي داشتند ؟ دقت كنيد همه جا ضمائر در باره انسان هاست).
۶) مذهب شیعه با سنی چه
فرق دارند و شما صادقانه کدام را ترجیح میدهید و خود شما پیرو کدام آنها میباشید؟
به آيات ۵۳ سوره مومنون و ۳۲ سوره روم مراجعه
فرمائيد و توصيه الهي را درموردچنين سئوالاتي ملاحظه فرمائيد. مصلحت زمان ما
كنار گذاشتن اختلافات تاريخي و اتحاد بر محور مشتركات فراوان است. به تعبير
قرآن : تلك امه قد خلت لها ما كسبت و لكم ما كسبتم و لاتسئلون عما كانوا
يعملون... همه ما يك خدا ، يك كتاب ، يك پيامبر ، يك قبله و يك دين داريم ، چرا
بايد انگشت روي نقاط افتراق بگذاريم؟ حضرت علي نيز در زمان حكومتشان وقتي خطر
معاويه مطرح بود اجازه نميدادند كسي اختلافات قبلي را زنده كند !!؟ من مسلمانم
و اسلام را از قرآن ، سنت پیامبر و سیره خاندان او آموخته ام
۷) شما در سخنرانی در باب
مهدویت فرمودید چون شیعه تاریخ خونباری داشته و همواره مورد سرکوب واقع شده، منتظر
امامی بوده تا عدالت را برقرار کند. آیا با توجه به قدرت گرفتن شیعیان در خاورمیانه
این اعتقاد میتواند موجه باشد؟
نیاز به استقرار عدالت در دنیای امروز به مراتب عمیق
تر و گسترده تر از دنیای گذشته است ، اگر شیعیان در لبنان مختصری قدرت گرفته اند ،
دشمنانشان نیز به مراتب سلطه و قدرت بیشتری یافته اند، لذا نیاز امروز به رهبر
بیداری که بر اساس کتاب خدا، مؤمنین دنیای امروز را در برابر دشمنان راه حق رهبری
کند بیشتر شده است. از آن گذشته ، اعتقاد به ناجی نهائی مختص شیعه یا مسلمانان نیست
، مسیحیان و یهودیان و بسیاری پیروان مذاهب دیگر به آن باور دارند
۸) امام علي در كدام قسمت
نهج لبلاغه به توصيه پيامبر در مورد اينكه ايشان به امر
خلافت بيش از ديگران سزاوارند به شرط اينكه مردم ايشان را بخواهند؟
اين سخن در " مستدرك نهج البلاغه باب الثاني صفحه
۳۰ " ميباشد .
" يابن ابيطالب لك ولاء امتي فان ولوك في عافيه و اجمعوا عليك بالرضا فقم في
امرهم و ان اختلفوا عليك فدعهم و ما هم فيه فان الله
يجعل لك مخرجا"
۹) ممكن است در خصوص سنديت
نهج البلاغه مطالبي بفرماييد.
كتابي در ايران بنام " مسانيد نهج البلاغه" وجود دارد
كه اسناد اين كتاب را معرفي ميكند . هر چند داشتن سند به تنهائي براي اثبات اصالت
آن كافي نيست.
۱۰) چگونه میتوانیم از
میان انواع کتابهای حدیث سخن درست را دریابیم؟
احاديث و روايات آنگاه اعتبار دارند كه ، به توصيه
پيامبر و امامان ، به قرآن عرضه شوند ، قديمي ترين كتاب روائي اهل تسنن حدود
۲۲۰ سال و اهل تشيع حدود ۳۵۰ سال پس از پيامبر جمع آوري شده است .در روزگاري كه
ضبط صوت نبوده ، شما چقدر به دقت و اصالت آن ميتوانيد اطمينان حاصل نمائيد؟
توصيه ميكنم در اينمورد خطبه ۲۱۰نهج البلاغه (و در بعضي نسخ شماره ۲۰۱) را با
دقت بخوانيد تا به بي اعتباري بخش عظيمي از آنچه بنام آن بزرگان در اختيار مردم
است پي ببريد
۱۱) علم امام چیست ؟
در مورد علم ائمه نيز به همان نهج البلاغه خطبه ۱۲۸
مراجعه كنيد : .... وما سوي ذلك فعلم علمه اله نبيه فعلمنيه و دعا لي بان يعيه صدري
.. .
۱۲) شما در برنامه
تلويزيوني خود مولوى را اهل تسنن معرفي كردهايد، در حاليكه او هرگز سنى نبود!؟
بنده مولوي شناس نيستم ، فقط براساس اشعاري كه در مدح
خلفاي پيش از حضرت علي در مثنوي وجود دارد و
چندین شرح حاليكه از آن بزرگوار نوشته اند چنان مطلبي را گفته ام. به نظر
بنده امثال مولوي و ديگر عارفان اهل معنا و مفاهيم لطيف قرآني
، از مرزهاي تعصبات فرقه اي و تنگ نظري هاي رايج عبور كرده و با چشم بازتري
به انسانها مي نگريستند ، مولوي اگر شيعه صفوي بود نميتوانست چنان منصفانه از
خلفای بعد از پيامبر( ابوبکر و عمر و
عثمان)
تجليل كند ، اگر سني متعصب بود نيز نميتوانست ، به قول مرحوم مطهري، آنچنان تجليلي
از حضرت علي و امام حسين (ع) بكند كه هيچ شيعه اي نكرده باشد
۱۳) در ارتباط با توسل جستن به ائمه در دعاي توسل و آيه :
وَلَوْ أنَّهُمْ إذْ ظَلَمُوا أنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ تَوَّاباً رَحيماً، در حال حاضر ائمه اطهار ميتونند براي ما دعا كنند؟؟ البته بغير از وليعصر كه حيات دارند؟؟ مبحث توسل كردن ما و دعا كردن ائمه اطهار نسبت به ما را بيشتر توضيح دهيد
پاسخ تفصیلی خود را میتوانید در بخش «مکتوبات» سایت بنده ملاحظه نمائید، اما آیه مورد نظر شما ربطی به توسل معمول میان مردم ندارد، بلکه در باره منافقینی در زمان رسول خدا است و میگوید اگر آنها نزد پیامبرمیآمدند و با طلب مغفرت از خدا، از آن رسول نیز میخواستند برای آنها نیز دعای آمرزش نماید، حتما خدا را توبه پذیرو مهربان می یافتند.
مگر ما هم از یکدیگر التماس دعا نمیکنیم؟ آیا اگراز دنیا برویم، میتوانیم برای کسی دعا کنیم؟
۱۴) لطفا در باره ی واژه ی اولیاء امر در قران توضیح بدهید.
اولیاء جمع ولی و ولی کسی است که اداره امور جامعه را به او سپرده اید، معنای اولواالامر منکم ، یعنی مسئولین برگزیده خودتان، یعنی همان مسئولین منتخب مردم
۱۵) با توجه به آیاتی که در مورد شفاعت آمده،،،که شفاعت نمی کنند مگر به اذن خدا،،،معلوم میشود که اگر خداوند اجازه دهد شفاعت انجام میگیرد ،پس آیا توسل به امامان جایز است؟
اذن در زبان و فرهنگ قرآن یعنی قوانین و نظامات، نه اجازه لفظی، وقتی میگوید : خاک پاکیزه گیاهش را به اذن خدا از زمین خارج میکند، یعنی در هر کجای دنیا اگر خاک آلوده نباشد با ترکیب آب سبز میشود، این قانون خداست که با اجازه لفظی زمین تا آسمان فاصله دارد. توسل به امامان هم یعنی آنها را وسیله والگوی عمل و بندگی خالص خدا قرار دادن و خرج کردن خود برای اهداف خدائی، نه خرج کردن خدا، رسول و امام برای رسیدن به حوائج مادی خود
۱۶) می گویند در عالم زر خداوند ۱۴نور قرار داده و این ۱۴نور همان ۱۴معصوم هستند؟
میخواستم نظر ایشان را جویا شوم؟
من هیچ دلیل قرآنی برای عالم ذر پیدا نکردم و این نظریه را که براساس ظن و گمان برخی عارفان و مفسرین گفته و تکرار شده است، اصلا منطقی و معقول نمی بینم، به توضیحات بنده در مورد آیه ۱۷۲ سوره اعراف نگاه کنید
۱۷) می خواستم بدونم دعای توسل که ۱۴ معصوم را شفیع قرار میدهد نزد خدا مورد تأیید هست یا نه؟
با توجه به اینکه گفتهاند به هر شخصی غیر ازخدا توسل کنیم شرک است؟
سئوال من این است که آیا این دعا از قرآن است؟ از پیامبرمکرم است؟ از اهل بیت مطهرپیامبر است؟ یا شیخ عباس قمی، بقول خودش آنرا در بعضی کتب معتبره!! دیده است؟ آیا شما نسخه هر طبیبی را تا نشناسید و مطمئن نباشید برای درمان جسمتان می پذیرید؟ که برای درمان روحتان دل به دریا میزنید؟ اصلا این دعا را میخوانند تا به خدا نزدیک شوند و خود را خرج خدمت در راه خدا کنند، یا خدا و پیامبر و امامان را خرج خود برای برآوردن حاجات دنیائیشان میکنند؟ میدانم و میدانید که چقدر سخت است آدمی احساس کند پارتیهائی را که برای خود تراشیده ممکن است از دست بدهد، ایکاش ما شیعه راستین یعنی پیرو واقعی آن بندگان مخلص و موحد خدا بودیم و آنانرا الگوی خداپرستی میگرفتیم، نه آنکه آنانرا شیعه خود کنیم و در پی برآوردن حاجات دنیای دو روزه خود بفرستیم؟
۱۸) شما در یکی از مصاحبه هایتان گفته بودید که توسل ، شفاعت و استغاثه به صورتیکه امروزه در عموم شیعیان مطرح هست ، از نظر قرآن مطرود است.
۱- آیا سجده به تربت امام حسین (ع) هم در زمره اعمالی هست که موجب شرک آلود شدن عبادت می شود؟ و آیا سجده به خاک قبر آنحضرت با اعتقاد آنکه ما را به خدا نزدیک می کند و نمار را مورد قبول و ثوابش را بیشتر می کند، وجاهتی دارد؟
۲- آیا اذکاری مثل یا ابولفضل ، یا علی و یا حسین هم موجب اشکال در ایمان ما می شود؟
۳- اگر به زیارت امام حسین مشرف شوم ، چه اعمالی توصیه می کنید تا دچار شرک و آلودگی به خواسته های دنیوی نشوم؟
اول- اگر سجده فقط برای خداست، به مصداق الالله الدین الخالص،هرآنچه و هرآنکس که توجه خالص ما را از خدا متمایل به بنده او کند باطل است، آن شهید جاوید نیز هرگز بر تربت امام علی(ع) یا پیامبر مکرم اسلام(ص) سجده نکرد، ما چرا به جای سجده به خاک قبر آنحضرت، از راه سعات بخش او که ضامن سعادت است پیروی نکنیم؟ فراموش نکنید این استدلال را در قرآن در جواب مشرکینی که میگفتند:
«ما این بت ها جز برای نزدیک شدن به خدا عبادت نمیکنیم» قاطعانه در آیات ابتدائی سوره مزمل داده است
دوم- مگر در نماز نمیفرمائید: "ایاک نعبه و ایاک نستعین"(ما فقط تو را میخوانیم و از تو کمک میگیریم)؟ اگر منظور این است که آنها به دادمان برسند، مگر خدا ناتوان است که سراغ بندگانش برویم؟ البته اگر نامشان را ببریم تا بفکر مجاهداتشان بیفتیم و از راه قرآنی آنها پیروی کنیم، اشکالی ندارد، ولی میدانم و میدانید که تکرار این اذکار برای یاری طلبیدن است
سوم- اموری را که مختص به خداست و هیچ بنده ای را در آن راهی نیست، فقط باید به خدا موکول کرد، این است مرز ظریف بین شرک و توحید که پیامبرمان فرمود:
«شرک در وجود مومن همچون راه رفتن مورچه در شب تاریک روی سنگ سیاه نادیدنی است»؛ مسله سرنوشت ساز و جدی تر از این است که به عادت های خو گرفته عمل کنیم و کتاب خدا را نادیده بگیریم. اگر زیارت آن پرچمدار آزادی ما را تشویق به شناخت راه و رسم او و پیروی از آن کند، به خدا نزدیک شدهایم، وگرنه آنها با واسطه قرار دادن برای حاجات مادی دنیائی خویش خرج خود کرده ایم ، نه خود را خرج راه خدائی آنها، آنها بانک و پزشک نبودند تا بدهیهای ما را بدهند و بیمارهامان را درمان کنند، آنها طبیبان دردهای اخلاقی ما بودند که فراموش کرده ایم
۱۹) در مورد گریه زاری و عزاداری برای امام حسین نظرتون چیه چون این روزا خیلی در موردش بحث میشه؟
آیا فریشات پیامبر(ص) به دخت گرامیشان فاطمه زهرا، در مورد صبر و شکیبائی و عدم بیتابی پس از رحلت ایشان، و فرمایشات امام حسین به خواهر بزرگوارشان زینب کبری در مورد خویشتنداری پس از شهادت برادر، صورت خود نخراشیدن، بر سر و سینه نزدن، و عزا و ماتم نگرفتن را شنیدهاید؟ گریه کوتاه مدت پس از مرگ عزیزان امری طبیعی است، اما داستان چیز دیگری و مسئله جای دیگری است
۲۰) میخواستم در مورد تقلید بپرسم که در جواب انها میگویند چونکه عالمان یا مجتهدان در مورد دین متخصص هستند و آنها هستند که میدانند و مثالی هم میاورند که به نظر منطقی میاد مثالش هم اینه که مثلا وقتی مریض شدی میری دکتر حاذق. دکتر بهت این یا آن قرص و دوا را بهت میده یا چند نفر توی بیمارستان بستری هستین سر صب به هر کدام غذا میدن به یه نفر نون و پنیر و یه نفر چلو خورشت و به یه نفر هیچی . میگن دیگه نباید به نسخه دکتر اعتراض کرد دکتر تشخیصش اینه. علم طبابت خوانده. توی دنیای پزشکی همانطور آدمها نباید نظر داد حالا توی مسائل دینی که یه نفر عمر خودش را صرف اینکار کرد آیا راه و چاه را بهتر از عوام نمیداند.
مثالی مناقشه آمیز و مقایسهای مع الفارق است، شما هیچ ضرورتی ندارد علم پزشکی داشته باشید، همین که پزشکی حاذق پیدا کردید کافی است، اگر تشخیص او درست بوده باشد، درمانش موثر واقع میشود، اما دین هرگز تخصصی نیست و هرمسلمان بالغی باید اصول دین خود را کاملا بشناسد، صاحبان رساله نیز در مقدمه کتاب خود مینویسند تقلید در اصول دین باطل است. در ثانی شما درباره پزشک، همینطوری به هرکسی مراجعه نمیکنید، تا اطمینان حاصل نکنید پیش هر کسی نمیروید، اگر هم مشکل جدی داشته باشید پیش چندتا دکتر دیگر هم میروید تا مطمئن شوید. دینداری امری قلبی و تجربی است، تقلید طبق آیه ۳۶ سوره اسراء نهی شده است، خدا چشم و گوش و عقل به ما داده تا ببینیم و بپرسیم نه آنکه کورکورانه تقلید نمائیم. البته اگر در چیزی سئوال دارید باید به اهل فن مراجعه کنید، حساب اینکار با تقلید دربست ازیک شخص تفاوت دارد
۲۱) در اسلام فرقه های اسلامی موجود و مشهود است و هر فرقه خود را بر حق می داند و با تعصب فراوان و رضایت بر فرقه خود می باشد بطوریکه گاهی حتی کشتن از فرقه اسلامی دیگر را بر خود حلال و مسبب بهشت می دانند که موجود و مشهود است در ضمن در داخل هر فرقه هم تحقیق کنیم دیده میشود باز فرقه فرقه تر و دسته بندی های دیگر می باشد آیا الله دلیل آشکار داده که اینگونه شرک می ورزند یا شریک الله اند یا خود الله اند که دین و قانون جدید می آورند اما الله در قرآن که قرآن را الگو و امام مسلمانان قرار داده حتی یک بار از حقانیت هیچ فرقه اسلامی که نگفته، تازه تمامی آنها را رد کرده و فرقه را شرک می فرماید و می گوید که دلیل اشکار بر شرک آنها چیست. سوال
برای انسان پیش می آید کدام فرقه حق است و از جانب خدا است؟ نظر شما در مورد فرقه شیعه چه می باشد
تمامی آنچه در مذمت تفرقه با استناد به قرآن گفتید صحیح است و جای هیچ شک و شبههای ندارد، علی بن ابیطالب (ع) نیز اگر قصد تفرقه داشت، با آنکه خود را شایسته تر برای این خدمت میدید، باخلفای پیش از خود بیعت نمیکرد، ایشان خلافت را نیز به اتکاء مدارک متعددی که در کتاب "شورا و بیعت، حاکمیت خدا درحکومت مردم" آورده ام، حق مسلم مردم از طریق شورا و بیعت میدانست، نه تعیین شده از طرف خدا یا پیامبر. شیعیان ایشان که بعدها تبدیل به جریانی شدند، روح قرآن را عمدتا در عملکرد اهل بیت پیامبر میدیدند، نه در معاویه و یزید و سلسله بنی مروان، بنی امیه و بنی عباس که قرنها تحت عنوان دروغین خلیفه رسول الله بر مسلمانان با استبداد کامل حکومت کردند. این جریان بعنوان اقلیتی مبارز و مخالف حکومت جور همواره تحت فشار و سرکوب خونین خلفا قرار داشتند ولی در کنار برادران اهل تسنن بصورت مسالمت آمیز زندگی میکردند، از دوران آل امیه به تدریج این جریان استقلال نسبی پیدا کرد که بعدها دستاویزی برای پیروان صوفی مسلک شیخ زاهد گیلانی و امثالهم شد و از دروان آن شاهان صفویه پدید آمدند که جز به قدرت و ثروت نمی اندیشیدند و قرآن و اهل بیت برای آنها بهانهای بیش نبود بود و چنین شد که دراین دعوا که هیچ ربطی به تشیع حقیقت طلب تفرقه گریز و تسنن پیرو کتاب و سنت نداشت، نبردهائی با ترکان عثمانی که آنها نیز تشنه ثروت و قدرت بودند در گرفت و دو فرقه شیعه وسنی، هر دو تقلبی، از همان زمان به جان هم افتادند. پس از آن سلسله قاجار نیز بر همان راه رفت و ما امروز میراث بر تسنن و تشیعی هستیم که هر دو در خواب غفلت به جان هم تشنه هستند و به اتکاء ابرقدرتها برای یکدیگر دندان نیز میکنند، فرق میان این دو فرقه با حقیقت قرآن و سنت پیامبر، از زمین تا آسمان است، اما امامت به معنای الگو و اسوه بودن و پیشوائی ایمانی و اخلاقی، امری آزاد و اختیاری و نسبی است که در همه زمینه ها و رشته های علمی، هنری، ورزشی و سیاسی هم وجود دارد.
۲۲) در مورد امامت توضیح بدهید، آیا اعتقاد به امامت [ائمه دوازدگانه علیهمالسلام یا کمتر از آن] جزء اصول دین است و میشود از قرآن، آن را ثابت کرد؟ چون آیه «...و هم راکعون...» جمع است و بقیه آیات متشابه هم میشود افراد دیگری را مصداق آن دانست، یعنی قاطعیت و محکم بودن آن ثابت نیست؟
اصول و فروع دین توسط عالمان دین و به تشخیص آنها تعیین شده است وگرنه در قرآن چنین تقسیم بندیهایی وجود ندارد و اگر خواسته باشیم مهمترین موضوعات را نشان دهیم ، همان مثلث توحید و نبوت و قیامت است، اما امامت را اگر به معنای الگوی ایمان و اخلاق بودن بگیریم، ابراهیم اولین امام بود و اهل بیت پیامبر نیز بهترین ابرار و اتقیاء و اسلام شناسان زمان خود بودند، از نظر سیاسی اگر به مسئله نگاه میکنید، منتخب مردم امام آنهاست.
معنای راکع، فرمانبردار و مطیع است، رکوع شکلی در نماز قالب و نماد آن است. داستانی هم که درباره «وهم راکعون» گفتهاند، ربطی به قرآن ندارد. قصهها را باید به نص کتاب ارجاع داد
۲۳) در موارد هشتگانه استثناهای در شفاعت، در بعضی از ضمیر «من» استفاده شده که اشاره به اشخاص دارد (إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَٰنُ...إِلاَّ لِمَنْ أَذِنَ لَهُ...بَأْذَنَ اللهُ لِمَنْ يَشَاءُ...إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَٰنِ عَهْدًا...إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَىٰ...إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ). بنابراین نمیتوان گفت که این اذن مثل اذن به درخت برای میوه دادن است بلکه انگار افرادی استثنا شدند که اجازه شفاعت داشته باشند. چگونه میتوان مشخص کرد که این ضمیر «من» در این آیات برمیگردد به خود فرد که مورد شفاعت قرار میگیرد و نه فرد دیگری که شفیع است؟
همانطور که بارها گفته و نوشتهام، موضوع شفاعت را باید در زمان و مکان نزول قرآن فهمید، در آنزمان مشرکین نه به آخرت اعتقاد داشتند و نه به نبوت و امامت که خواسته باشند از انسانی طلب شفاعت به معنای امروزی کنند. بلکه منظورشان شفاعت فرشتگان از طریق بتها بود و میگفتند : هولاء شفعاءنا عندالله، مخاطب نفی یا اثبات شفاعت استثنائی در قرآن مشرکین هستند، نه مومنین.آیا شما هرگز آیهای در قرآن دیده اید که مومنی موضوع شفاعت پیامبر را مطرح کرده باشد؟
ضمیر «من» میتواند درباره فرشتگان شفاعت کننده باشد، و میتواند در باره کسی که مشمول شفاعت آنها قرار میگیرد، شفاعت تکوینی فرشتگان نیزهمان نقشی است که خداوند به اذن و در مشیتش برای آنان مقدر فرموده است. شفاعت یک اصل غیر قابل انکار قرآنی است، ولی زمین تا آسمان با شفاعت موهوم مجعول متعارف تفاوت دارد.
۲۴) آیه ۵ و ۶ سوره احقاف صراحتاً اشاره میکند کسی را نمیتوان در دنیا به جز خدا خواند و به نظر میرسد این نفی کننده هر نوع شفاعت پیامبران و ائمه است. اما در کنار آیات متعددی که در قرآن شفاعت را به کلی رد میکنند و شفاعت را فقط از آن خدا میدانند، آیاتی نیز وجود دارد که به نظر میرسد در آخرت تحت شرایطی ویژه به کسانی اجازه شفاعت داده شده. مثلا در آیه ۸۷ سوره مریم اشاره شده که کسانی که عهد با خدا را دارند میتوانند شفاعت کنند (إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَٰنِ عَهْدًا) که به نظر میرسد این عهد همان است که در آیه ۶۰ سوره یاسین اشاره شده و مسلماً پیامبران و ائمه بر این عهد پایبند بودند. یا در آیه ۸۶ سوره زخرف آمده شاهد به حق میتواند شافی باشد (إِلاَّ مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ) که این شهدا به نظر میرسد همان شهدایی است که در آیه ۱۴۳ بقره اشاره شده که پیامبر قطعا شاهد به حق است. ممکن است این تناقض را توضیح دهید؟
مخاطب همواره مشرکیناند و شرط ذکر شده، یا ناظر به احراز شرایط لازم بندگان برای شفاعت فرشتگان- کارگزاران جهان- است، و یا ناظر به انطباق آن شفاعت با امکان فرشتگان، فرشتگانی که هرکدام نقش متفاوتی دارند. درهرحال شفاعت قانونمند و مشروط به: عهد توحیدی، شاهد حق بودن و مشابه آن است. همچنانکه شفاعت معلم در مدرسه برای قبولی شاگرد، استناد به نمرات اوست، همان شرایطی که در آیات ذکر شده به آن اشاره کردهاید.
۲۵) با توجه به آیه ۱۶۹ آلعمران مرگ پایان زندگی نیست، چه آیاتی وجود دارد که نشان دهد ارتباط کسی که از این دنیا رفتند با این دنیا قطع میشود؟ مردم به طور مشخص اولیاء خداوند هست که امکان شنیدن کسانی که آنها را برای شفاعت یا توسل به سوی خدا میخوانند؟ به عبارت دیگر چگونه از قرآن میتوان ثابت کرد که پیامبر صدای کسی را که اورا میخواند نمیشنود؟ چگونه میتوان ثابت کرد که «بل احیاهم» در آیه ۱۶۹ سوره آلعمران به این معنی نیست که اولیاء خدا دعاهای ما را نمیشنوند؟
آیه ۱۶۹ سوره مبارکه آلعمران را، همچون بقیه آیات، باید در ارتباط با شان نزول و آیات قبلی آن، که درباره شکست احد است، درک کرد. منافقان میگفتند آنهائی که کشته شدند، حرف ما را گوش نکردند و به جبهه رفتند و کشته و تلف شدند، پاسخ این است که آنها تلف و نفله نشدهاند، بلکه نزد خدا، عندربهم ( نه عند قبرهم) زنده هستند. مگر غیر از این است که هیچ چیز در دنیا معدوم نمیشود؟ عندربهم، یعنی در حساب خدا، وگرنه خدای اول و آخر و ظاهر و باطن که مکانی ندارد. آخر کجای کتاب الهی گفته است شما میتوانید با ارواح از دنیا رفتگان ارتباط بر قرار کنید و حاجاتتان را بگیرید؟ مگر خدا غایب است که نیاز به واسطه داشته باشد، بلی اگر در دنیا در پی بندگان مخلص خدا برویم و شیعه عملی راه توحیدی آنان باشیم، در همان دنیا شفع آنان شدهایم و از این شفاعت در آخرت سود میجوئیم، خدا هم بیخبرنیست که آن بزرگواران یادآوری کنند.
۲۶) صاحبان نظریه سنتی توسل و شفاعت معتقدند عبادت مستقل از خدا شرک هست حال آنکه میگویند اعتقادات ما همه با نظر به لااله الا الله هست و اینکه اگر ائمه هم اثری دارند حتما با اجازه و تحت قدرت خداوند هست. آیا به نظرتان این توجیه پذیرفتنی نیست؟
قرآن این استدلال خودساخته را بارها و به وضوح رد کرده است، کافی است فقط به آیات ابتدائی سوره زمر نگاه کنید که عینا همین استدلال در آن مطرح شده است، در قرآن بارها از اعتقاد مشرکین به خدا سخن به میان آمده است، مشکل آنان همین شرکت سهامی خدا و بندگان بوده که همچنان برای کسانی سودآور است.
این استدلال «اگر...که حتما با اجازه و تحت قدرت خداوند است» فرضی بشری و تاریخی است، مشرکین نیز میگفتند اگر خدا نمیخواست که ما بتها را نمیخواندیم، یعنی آنها با اجازه خدا شفاعت میکنند. نگاه کنید به نحل ۳۵ و زخرف ۲۰.
تکرار میکنم، شفاعت هم تکوینی است، هم تشریعی، اما خلاف قانون و قاعده و پارتی بازی نیست، شفاعت در دنیا ریشه میگیرد و در آخرت میوه میدهد، شفاعت پیوستن به یک عمل یا عامل حق ویا باطل است که طبق مشیت خدا نتیجه مثبت یا منفی میدهد، خدا هیچ نیازی به یادآوری بندگان مقرب خود ندارد و آنها نیز کوچکترین عملی خلاف خواست خدا انجام نمیدهند. آدمیان همچنانکه به پولهای بادآورده لاتاری دل میبندند، در مورد آخرت نیزبه دنبال راههای میانبرهستند.
۲۷) میخواستم بدانم نظر شما در مورد ظهور امام زمان و دوره غیبت چیست؟ آیا دلایل قرآنی در این مورد وجود دارد
قرآن سالیانی پیش از این اعتقادات نازل شده است و از کتاب خدا جز اشاراتی به پیروزی نهایی صالحان، متقین و نجات مستضعفان از چنگال مستکبرین، که آینده روشنی را به مومنین بشارت میدهد، چیز دیگری در این زمینه نمیتوان یافت
۲۸) در ارتباط با اشاره خداوند در قرآن به ظهور شخصی که حالا مردم بنام امام زمان میگویند میباشد آیا چنین ذکری شده است یا آیا مگر خداوند بارها حضرت محمد را بعنوان آخرین راهنما و پیامبر معرفی نکرده و اعلام فرمودند دیگر همه اختیار دست خود انسانهاست و قران را ملاک همه حرفها و داستانهایه ساختگی افراد سودجو قرار دادند پس این حرفها و این ارتباطات با شخص نامعلوم چیست لطفا توضیحی بفرمایید
به پاسخ شماره ۲۷ مراجعه فرمایید
|