دو روى يك سكه!
تعصب و توحش در دو جامعه
پيشرفته و عقب افتاده
"ترى جونز"، رهبر ماجراجوى فرقهاى افراطى در كليسائى
كوچك ازشهر گينزويل فلوريدا، مراسم قرآن سوزى به پا مىكند و در عكسالعمل به اين
رفتار جاهلانه، مسلمانانى در افغانستان، دست به كشتارى كور از كارمندان سازمان ملل
ميزنند تا تلافى تلخى از چنان تعرضى كرده باشند. ۱۲ نفر تبعه نروژ، سوئد، رومانى و
نپال و ۱۹ نفر مهاجم (جمعاً در مزار شريف و قندهار) كشته، ۱۸ نفر مجروح و ۳۰ نفر
دستگير مىشوند. اين است محصول درخت جهل و جنايت!! نهال نفرتى كه سال گذشته "ترى
جونز" كاشت ولى با دخالت دولت، ارتش و واكنش جهانيان متوقف شد تا اين بار درغفلتى
همگانى آشكارش كرد.
مىگويند: "جاهل سنگى به چاه مىاندازد كه صد عاقل از درآوردنش حيران مىمانند!"
بدتر از آن، اين كه جاهلانى ديگر ، از روى عصبانيت به جان بىگناهانى بيفتند كه فقط
غربى يا مسيحى هستند!!؛ "گنه كرد در بلخ آهنگرى، به شوشتر زدند گردنِ مسگرى"!
انتقام گيرى افغانهاى طالبانى آنقدر فجيع و بىتناسب و غيرعادلانه بود كه عمل "ترى
جونز" كشيش ماجراجو را تحتالشعاع قرار داد، اما اگر نتيجه اعمال را از نيّات جدا
كنيم و داورى را تابع شرايط تربيتى و فرهنگى دو طرف نمائيم، رفتار "ترى جونز"، به
خصوص با سوابقش در اين زمينه واطلاعش از هشدارهاى قبلى مقامات رسمى به عوارض اين
عمل، به همان نسبت جنايتكارانه است كه عمل طالبان.
اما قضيه به همين سادگىها هم كه تصور مىشود نيست، دستهائى اندركارند تا از آب
گِل آلود ماهى بگيرند و بر مُراد خويش كه ايجاد دشمنى و اختلاف ميان مسلمانان و
مسيحيان و بَدبينى نسبت به اسلام است برسند! وگرنه چگونه ممكن است كشيش كليساى
بسيار كوچك و بىاهميتى در يك شهردرجه سه آمريكا اهانتى به قرآن بكند واكثريت مردم
روزنامه خوان ومعتاد تلويزيون در آمريكا و بلكه ايران از اين خبرمطلع نباشند، آنگاه
مردمى درست در نيمكره ديگر، كه اكثراً نه سوادى دارند و نه تلويزيون تماشا مىكنند،
زودتر مطلع شده و دست به اقدامى انتقامى بزنند وخوشبختانه! عكاسان و روزنامه
نگارانى هم به طور اتفاقى! در محل حاضر و آماده باشند تا به سرعت عكس واخبار سر
بريدن را به همه جهان مخابره نمايند!؟
البته اين اولين بار نيست كه شاهد چنين تحريكات ايذائى و عكسالعملهاى افراطى
هستيم، قضيه سلمان رشدى، كاريكاتورهاى دانماركى، فيلم جنجالى تهيه شده توسط تئو ون
گوگ و.... زنجيرهاى است از تقابلهاى تند با تحريكات مخالفان كه هر بار فاجعه
مىآفريند. راهپيمائىهاى اعتراضى، كفن پوشيدنها، از ديوار سفارتها بالا رفتن و
تخريب و تجاوز، صحنههائى است كه هر بار در كشور خودمان شاهد بودهايم.
متأسفانه با بىاطلاعى كه در جوامع غربى نسبت به اسلام وجود دارد، بسيارى از مردم
چنين عملى را كه ناشى از فرهنگ قبيلهگى است كه به دليل هضم شدن هويت فرد در هويت
قبيله، هر يك از اعضاى قبيله متجاوز گناهكار محسوب مىشود، به حساب اسلام
مىگذارند! در حالى كه عملكرد پيروان هيچ آئينى را، همانطور كه عملكرد كليسا در
قرون وسطى را نمىتوان با توصيههاى عيساى مهربان منطبق دانست، در هيچ زمان و مكانى
نمىتوان الزاماً مساوى همان آئين دانست.
قرآن كتاب دينى مسلمانان، آشكارا چنين وحشىگرىهائى را كه دو روى سكه تعصب هستند،
به شدت محكوم كرده است كه به برخى شواهد آن اشاره مىكنيم:
الف) محكوميت برخورد توهين آميز با
اعتقادات دگرانديشان
قرآن مسلمانان را حتى از اينكه به بُتپرستان هم
دشنام بدهند نهى كرده است تا عكسالعمل جاهلانه آنانرا در دشنام دادن به خدا بر
نيانگيزند و تأكيد كرده است رفتار هر قومى براى خودش زيبا جلوه مىكند (وگرنه چنين
نمىكردند) و داورى در اين امر را بايد به خدا و روز جزا بسپارند:
انعام ۱۰۸- وَلَا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ
مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّوا اللَّهَ عَدْوًا بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ كَذَٰلِكَ
زَيَّنَّا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ
فَيُنَبِّئُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
با اتكاء به چنين ارشادى بود كه امام على(ع) در نبرد
صفين وقتى شنيد جمعى از سپاهيانش دشمنان را دشنام مىدهند، فرمود:
"من بر شما زشت مىدانم كه دشنام دهنده باشيد،
اما اگر به توصيف اعمالشان و بيان حالشان مىپرداختيد، گفتارى پسنديدهترو عذرى
پذيرفتهتر بود. چه خوب بود به جاى دشنامتان چنين دعا مىكرديد: بارخدايا،
خونهاى ما و ايشان را از ريخته شدن حفظ كن، ميان ما و آنها صلح و آشتى انداز،
از اين گمراهى نجاتشان ده تا حق را بشناسد آنكه نادان است، و از گمراهى و دشمنى
بازايستد آنكه آزمند آنست". (خطبه ۱۰۶ نهج البلاغه)
در همين نبرد صفين، قبل از درگيرى با دشمن بود كه از
جمله توصيه كرد: "زنان را ميازاريد و به خشم مياوريد، حتى اگر آبروى شما بريزند و
فرماندهانتان را دشنام گويند..." و يادآورشان شد كه : "در دوران جاهليت اگرمردى با
سنگ يا چوبدستى به زنى مىزد، نه تنها او، بلكه فرزندان و نسلهاى بعدش را به اين
ننگ سرزنش مى كردند".(۱)
يكبارنيزدر حين خطبه، دشمنى از خوارج دشنامش داد كه "خدا بكشدش، عجب داناست"، ياران
برسرش ريختند تا به جرم توهين به خليفه خدمتش برسند و جانش بگيرند! با تغيُّرفرمود:
"چه خبر است؟ دست نگه داريد. دشنامى بود كه پاسخش يا دشنام است يا عفو از گناه".
(حكمت ۴۲۰ نهج البلاغه)
مقايسه كنيد اين تساهل و تسامح را با تعصب و تحجرى كه امروز دامنگير جوامع اسلامى
عموماً و جامعه خودمان خصوصا شده است. اين فرهنگى است كه هرچند بخواهيم به گردن دين
و مذهب بيندازيم، متأسفانه ريشه تاريخى و ملى دارد؛ هم مُنوّرالكفرهائى! مثل "احمد
كسروى" مؤرخ اين مملكت، كه به ادعاى "پاكدينى"، اول ديماه هر سال جشن كتاب سوزان به
راه مىانداخت و با سوزاندن آثار: حافظ، مولوى، سنائى، عطار، غزالى، رازى،
ابوالخير، سهروردى و ... و كتابهاى مفاتيح و جامع الدعوات و... به خيال خود با
عوامل عقبافتادگى ايران مبارزه مىكرد، و هم دولتمردانى كه پس از واقعه آذربايجان
(۲۱ آذر ۱۳۲۵) پس از بيرون رفتن روسها از آن ديار و شكست پيشهورى و فرقه دموكرات
آذربايجان، در تبريز و شهرهاى مجاور كتابهاى تركى را به آتش كشيدند؛ هيچكدام راه
تغيير فكر و انديشه را نياموختند.
تنها در وطن نيست كه خوارج صفتانى بىخبر از ولاء و ولايت، به طريق طالبان مىروند،
درميان هموطنان مقيم در غربت نيز كمتر سخنى از تساهل و تسامح با دگرانديش مىشنويم
و فرهنگ هر كه با من نيست برمن است همچنان غلبه دارد. بگذريم از مقلدين وطنى "ترى
جونز" كه با تأسيس سايتى براى قرآن سوزى، به ازاى دريافت صد دلار! اسلام ستيزان را
با نمايش فيلمشان درآتش زدن صفحهاى از اين كتاب مشاركت مىدهند و به آتش كينه و
نفرت دوطرفه دامن مىزنند.
ب) محكوميت عكس العمل نشان دادن در
برابر توهين به مقدسات
اين دستور صريح در قرآن به مسلمانان ابلاغ شده است
كه: "اگردر مجلسى شنيديد كه آيات الهى مورد انكار و استهزاء قرار گرفته است، آن
مجلس را ترك كنيد تا زمانى كه در بحث ديگرى وارد شوند". (نساء۱۴۰)
وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِى الْكِتَابِ أَنْ
إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا
تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ يَخُوضُوا فِى حَدِيثٍ غَيْرِهِ
اين آيه نه از سر ناچارى و در دوران ضعف اوليه
مسلمانان در مكه، بلكه در اوج قدرتشان (در سال ششم هجرت در مدينه) ابلاغ شده است.
يعنى اگر آيات خدا هم مورد انكار و استهزاء قرار گيرد، مسلمانان جزعكسالعملى دفاعى
در ترك موقت جلسه، تا زمانيكه بحث عوض شود، دستور ديگرى ندارند وبه هيچ وجه مجاز به
تعرض به توهين كنندگان و تعطيل كردن جلسه نيستند.
مطابق قانون قصاص كه در قرآن آمده، هر بدى را بايد بخشيد يا فقط در همان حد مقابله
به مثل كرد. بنابراين در چنين آئينى هرگز نمىتوان "فكر" را با "عمل" جنايتكارانه
تلافى كرد. مسلمانانى كه به حقانيت دين خود باور دارند، نيازى نمىبينند جز با منطق
و مدارا از انديشه خود دفاع كنند. (۲)
در قرآن به مسلمانان آگاهى داده است كه حتما از ناحيه اهل كتاب (يهود و نصارا) و
همچنين مشركين سخنان آزار دهنده بسيارى خواهند شنيد، اما اگر صبر و خويشتن دارى
كنند، چنين رفتارى دلالت بر اراده داشتن در امور مىكند:
لَتُبْلَوُنَّ فِى أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ
وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ
الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا ۚ وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ
ذَٰلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ
توصيه قرآن در مقابله با چنين تعرضات و تهاجمات دينى،
دعوت مخالفين از طريق حكمت و اندرز نيكوست و بحث كردن به زيباترين شيوه ممكن و
آگاهى از اين كه خدا خودش خبر دارد چه كسى گمراه و چه كسى هدايت شده است (نبايد جاى
خدا نشست و داورى كرد).
ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ
وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِى هِى أَحْسَنُ ۚ إِنَّ
رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ
بِالْمُهْتَدِينَ وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ
بِهِ ۖ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ وَاصْبِرْ وَمَا
صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ ۚ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِى ضَيْقٍ
مِمَّا يَمْكُرُونَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ
مُحْسِنُونَ.
(نحل ۱۲۵ تا ۱۲۸)- با فرزانگى و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و به
بهترين شيوه با مخالفان به گفتگو بنشين، بدانكه پروردگار تو حتما به حال كسانى
كه از راه او منحرف شدهاند، آگاهتراست؛ و نيز به حال راه يافتگان. اگر هم
مىخواهيد عكسالعمل نشان دهيد، متناسب با همان بدى كه به شما شده عمل كنيد؛
اما اگر شكيبائى (عفو) كنيد، اين شيوه براى شكيبايان بهتر است. تو شكيبا باش كه
شكيبائىات به (حساب) خداست و از انكار آنها اندوهگين مباش و از دسيسههاى آنان
احساس تنگنا مكن. مسلما خدا حامى حاكمان برنفس خويش و نيك رفتاران است.
۱- كاش آن امام زنده بود و مىديد مدعيان ولايتش
در جاهليتى ديگر، به جاى چوبدستى، با چماق و شوكر، نه در ميدان جنگ، كه درشهر و
تظاهرات خياباتى به جان دختران مىافتند و از بىآبروئى خود و آنكه فتوايشان
داده در دنيا و آخرت هراسى ندارند.
۲- اين توصيه را مقايسه كنيد با شعارهاى مرگ خواهى نمايندگان
مجلس ولايت فقيه عليه آقايان موسوى و كروبى! اگر بلند پايگان قوه مجريه چنين
شعارى داده بودند، اينقدر عجيب نبود كه نمايندگان قوه مقننه و حتى قضائيه كه
بايد پاسدار قانون و حقوق مردم باشند و ائمه جمعه و جماعت كه بايد به ايمان و
آشتى مردم را دعوت كنند!
|