`  

دريافت نسخه پى‌دى‌اف

`
`

چرا ارث زن نصف مـرد است؟

مي‌گويند قرآن در تقسيم ارث، سهم مردان را دو برابر زنان قرار داده و به اين ترتيب بي‌عدالتي و جفاي بزرگي در حق نيمي از بشريت روا داشته است و شايد همين نيمه نگريستن، موجب تحقير زن از چشم مرد در جوامع اسلامي شده است. نظريه فوق،كه معمولاً از جانب بسياري از بانوان عنوان مي‌شود، به نظر مي‌رسد براي بسياري از مردم مطرح باشد.

آنچه مسلّم است، هيچ جزئي از اجزاء يك نظام اجتماعي، فرهنگي و ديني را بدون توجه به كل سيستم و ساير اجزاء آن، نمي‌توان مورد ارزيابي قرار داد. ارث نيز يكي از احكام نظام حقوقي اسلام است كه در كنار ساير حقوق و در ارتباط با تكاليفي كه اين حقوق به وجود مي‌آورند، مطرح مي‌باشد .بديهي است كه حقوق و تكاليف همواره بر اساس نيازهاي طبيعي و ضرورت زندگي تعريف مي‌شوند و الزاماً شكل يكسان و مساوي ندارند.

به عنوان مثال، شما ممكن است براي يكي از فرزندان خود، كه فرضاً در مرحله دانشگاه قرار دارد، چندين برابر فرزند كوچكترتان، كه ممكن است نزد شما عزيزتر هم باشد، خرج كنيد و هزينه‌هاي به مراتب زيادتري براي ادامه تحصيلات و رفت و آمد او اختصاص دهيد. طبيعي است كه مقدار پول تو جيبي كه والدين به فرزندان خود مي‌دهند، با اينكه همه را يكسان دوست دارند، معمولاً يكسان نبوده و تابعي از نيازهاي آنان به شمار مي‌رود. در خانوادة خدائي، زن مسئوليتي در تأمين مخارج زندگي ندارد و صد در صد هزينه‌هاي او مادام‌العمر به عهده مرد است. تا آنجا كه براي كاري هم كه در خانه انجام مي‌دهد، حتي شير دادن فرزند خود! حق مطالبه مزد دارد!

علاوه بر آن، مرد موظف است هنگام ازدواج "مهريه"‌اي را كه محصول كار و تلاش ساليان قبل از ازدواج است، سخاوتمندانه تقديم همسر خود نمايد. و اصولاً مسئله "مهريه" به عنوان تضمين ازدواج، بيمه جدائي احتمالي و يا هر عنواني كه روي آن بگذاريد، از اركان ازدواج در نظام حقوقي اسلام به شمار مي‌رود. (۱) اصولاً هديه دادن و خرج كردن براي همسر از وظائف و فضيلت‌هاي مردان سخاوتمند شمرده مي‌شود. آيا در چنين سيستمي، كه همه مخارج به عهده مرد است و زن در صورت كسب درآمد مي‌تواند همه آن را ذخيره يا سرمايه‌گذاري شخصي نمايد، عادلانه است كه سهم ارث آنان مساوي باشد؟ به علاوه، مگر غير از اين است كه سهم مردان باز هم صرف هزينه زندگي زن و فرزندان خود مي‌شود و به گونه‌اي ديگر باز هم به آنان بر مي‌گردد، در اين صورت چه جاي گله‌ مي‌ماند؟

حال اگر برخي مردان تكاليفي را كه خداوند به عهده آنان گذاشته انجام نداده و حقوق زنان را پايمال مي‌كنند، چه ربطي به دين خدا دارد؟ و اين تخطي از وظيفه‌ دو طرفه است. پس همواره لازم است حساب دينداران را از دين جدا كرد.

در جوامع غربي، نه مهريه‌اي همچون جوامع اسلامي وجود دارد، نه تفكيك كار در خانه و بيرون به رسميت شناخته مي‌شود. زنان نيز از صبح تا شام در خارج خانه بايد كار كنند تا بتوانند اقساط خانه و اتومبيل و ... را بپردازند.

طبيعي است در چنين نظامي، نيمه بودن ارث غيرعادلانه است و عدالت را در واقعيت همين نوع زندگي، هر چند غيرطبيعي و ظالمانه نسبت به زن، بايد جستجو كرد و چه بسا سهم او، كه هم وظيفه اداره خانه و توليد و تربيت فرزند را به عهده دارد و هم مجبور به كار در خارج خانه است، شايسته باشد دو برابر گردد! ... آيا مردان غربي قبول دارند! ...

پس چرا به جاي اعتراض به آنها، به نظام حقوقي اسلام اعتراض مي‌شود كه مردان را خدمتگزار امور مادي زنان قرار داده و از بانوان تنها تمكين در امور زناشوئي (رعايت عفت و اختصاص داشتن به شوهر) را طلب كرده‌است؟
 

آيا زن كشت زار مـرد است؟

مي‌گويند قرآن زن را بازيچه و وسيله هوسراني و اطفاء شهوت مرد قرار داده و با اين تبعيض جنسي و نديده گرفتن نيمي از انسانها، به مرد اجازه داده است هر وقت هوس كرد با همسر شهمبستري كند !...ادعا مي‌كنند چنين نگرش يكطرفه‌اي با نظامات حقوق بشر در جهان امروز و عرف اجتماعي دنياي پيشرفته كه آمادگي و رضايت دو طرف را مورد تأكيد قرار مي‌دهد مغايرت دارد.

متن مورد استناد مخالفين آيه ۲۲۳ سوره بقره به شرح ذيل است:

نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ

"زنان شما (همچون) كشتزار شما هستند، پس هر زمان خواستيد به كشتزار خويش در آييد و اثر نيكي براي خود، از پيش بفرستيد! و از خدا پروا كنيد و بدانيد كه به لقاي او نايل خواهيد شد؛ و اهل ايمان را (براي آن ملاقات) بشارت داده".

اگر ذهن خود را از پيشداوري‌هاي ناشي از تبليغات مخالفين پاك كنيم و بي‌طرفانه و محققانه به متن فوق توجه نمائيم، مي‌بينيم قضيه درست برعكس است، يعني نه تنها مجوزي براي هوسبازي، در هر وقت و به هر شكل! به مرد نمي‌دهد، بلكه اين ارتباط را با هدف توليد مثل موجه مي‌ شناسد. به توضيحات ذيل توجه فرمائيد:

۱- تشبيه زن به كشتزار (حرث)، مقايسه‌اي است با توليد مثل در عالم گل و گياه و اشاره به هدف بذرافشاني كه چيزي جز برداشت ميوه و محصول نيست.

۲- جمله: قدّموا لانفسكم (براي خويش اثر نيكي از پيش بفرستيد)، صريحاً نشان مي‌دهد كه هدف اصلي ارتباطِ زناشوئي، توليد و پرورش فرزندان شايسته است كه دستاورد مفيد و محصول طبيعي هر ازدواجي است. هر چند همبستري به قصد غير توليد مثل هم ممنوع نشده‌است.

۳- تأكيد آيه فوق به رعايت پرواي الهي (اتقوالله)، كه معناي آن كنترل خويشتن و مهار نفس در غلبه شهوات و هوسهاي مخالفِ حق مي‌باشد، همچنين هشداري كه در انتهاي آيه به يادآوري ملاقات خدا (در روز حساب) داده تا غافلان را به خود آورد، همگي نشان مي‌دهد كه نه تنها به زن به عنوان كالاي بهره‌برداري مرد نگاه نكرده، بلكه يكسره مردان را هشدار داده است تا به اين موضوع به چشم بذرافشاني و پرورش گل در بوستان بشريت نگاه ‌كنند . (۲) همچنانكه لذت از خوردنيها و حس ذائقه و تشخيص طعم و مزه را نه براي شكم‌پرستي و زياده‌روي در خوردن، بلكه براي كسب انرژي و زنده ماندن و تلاش و تكاپو در مسير رشد و كمال قرار داده است.

۴- آيه فوق، كه دقيقاً به دنبال آيه‌ي مربوط به "عادت ماهانه"ي زنان آمده‌است، ظاهراً براي رفع توهمات تاريخي و بدبيني به اين امر و ناپاك و نجس شمردن زن در اين مدت (ناشي از عقايد يهوديان و زرتشتيان) مي‌باشد. اين آيه تأكيد مي‌كند كه "عادت ماهانه" زنان فقط يك ناراحتي (اذي) است كه در اين مدت بايد از آميزش جنسي خودداري كرد. و پس از آن، همچون كشتزاري كه براي كشت و زرع به آن مي‌روند، مي‌توان به باغ و بوستان پرورش نسل در آمد.

۵- بشارت انتهاي آيه بر مؤمنين (و بشّر المؤمنين) مردان مؤمن را به حسن رفتار و سلوك پسنديده با زنان تشويق مي‌نمايد. آيا در هيچيك از كلمات آيه فوق (۲۲۳ سوره بقره) كوچكترين اشاره‌اي به مالكيت مرد نسبت به زن و حق هوسراني يكطرفه به او (كه اينهمه قرآن را به آن متهم مي‌كنند) ديده مي‌شود؟

 

آيا زن از دنده چپ مـرد آفريده شده است؟

مي‌گويند قرآن نه تنها حقوق زن، بلكه حتي موجوديت طبيعي او را بخشي از وجود مرد مي‌داند و اصالتي ذاتي براي زن قائل نيست! اين ادّعا را مستند به اولين آيه سورة "نساء"، به شرح ذيل مي‌كنند:

"يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا..." (نساء:۱)

"اي مردم، از پروردگارتان پروا داشته‌باشيد كه شما را از نفس واحده‌اي آفريد و از آن زوج او را آفريد ..."

عقيده آفرينش زن از دنده چپ مرد، كه متأسفانه بسياري از مردم گمان مي‌كنند پايه اسلامي دارد، مطلقاً بي‌اساس است و از اسرائيليات (افكار و عقايدي كه توسط يهوديانِ مسلمان شده در ساليان نخست وارد اين دين شده است) به شمار مي‌رود. توضيح آنكه در تورات گفته شده است:

"خدا مرد را در خواب سنگيني فرو برد و يكي از دنده‌هاي او را جدا كرد و از آن زن را شكل بخشيد ." (۳)

اين عقيده به تدريج در ميان توده‌هاي ناآگاه مسلمان، بدون آنكه از منشأ آن اطلاع داشته باشند، رسوخ يافته است. امّا از آنجائي كه آنرا منتسب به آيه فوق كرده‌اند، لازم است توضيحات ذيل را عرض نمايد:

۱- مخاطب آية، "ناس"، يعني همه مردم هستند. نه فقط مردان(يا زنان). مي‌گويد ما همة شما را از "يك جان" (نفس واحده) آفريديم و زوج او را (يعني جفت او را، چه مذكر و چه مؤنث) از همان (نفس واحده)خلق كرديم. پس هر دو از يك منشأ آفريده شده‌اند.

۲- منظور از "نفس واحده" در آيه فوق، اصل و منشأ نخستينِ نشانه حيات (سلول اوليه) است، از نظر علمي، نزديك به دو سوم عمر كره زمين، حيات در اين سياره يكدست و فاقد جنسيت بوده است، ميليونها سال پيش در اثر جهشي عظيم در چرخه تكاملي، "زوجيت" به وجود آمده و انتقال ويژگيهاي نوعي توسط دو جنس نر و ماده انجام شده است. به نظر مي‌رسد منظور از "نفس واحده"، سلول واحدي است كه بعدها جنس ماده از آن منشعب شده و در عاليترين و پيچيده‌ترين نوع خود به انسان رسيده است.

۳- اگر بر حسب اساطير و اقوال تاريخي، زن از وجود مرد خلق شده، و بنا به تصور غالب، "آدم" اولين بشر روي زمين بوده است (۴) ، در اين صورت لازم بود در آيه فوق گفته مي‌شد زن را از وجود حضرت آدم خلق كرديم! نه از نفس واحده (سلول نخستين).
در هر حال زن و مرد، يك روح در دو قالب و با دو نقش و وظيفه هستند، هيچيك را بر ديگري فضيلتي ذاتي، مگر در عمل شخصي خودشان نيست.
 

آيا مـردان نزد خدا برتر از زنان‌اند؟

مي‌گويند آيه ۳۴ سورة نساء (به شرح ذيل) با تبعيضي آشكار، برتري عقلي مرد نسبت به زن و شايسته‌تر بودن او را در مديريت بر زن و رياست خانواده بيان كرده و از زنان خواسته است تسليم و تابع فرمان شوهرهاي خويش باشند!

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ..."

مردان ايستاده (مراقب و محافظ) بر زنان‌اند، به دليل اينكه خداوند بعضي را بر بعضي ديگر (در معدل كلي) برتري بخشيده است و به خاطر آنچه از اموالشان خرج مي‌كنند ...

اولآً در آيه فوق كوچك ترين ذكري از "تفاوت ارزشي" و برتري عقلي و ذاتي مرد نسبت به زن نشده، بلكه تنها بر "قوّام" بودن مردان به عنوان يك واقعيت عيني، نه تحميل الهي، اشاره شده است.
معناي "قوام"؛ كارگزار، مدافع و مراقب و ايستاده‌است، كه به نفع زنان، و در خدمت آنهاست، نه عليه آنان. همچنانكه در عالم حيوانات نيز مشاهده مي‌گردد، جنس نر همواره نقش مراقبت و محافظت از ماده را در مقابل خطرات ايفا مي‌نمايد. با اين تفاوت كه زمينه نگهباني و نگهداري در مورد نوع انسان بسي گسترده‌تر است.

فعل حاليه "قوّام" در آيه فوق، دلالت بر حالت موجود و وضعيت طبيعي جوامع بشري مي‌كند، نه الزام و اجبار ديني و حكم و فرمان الهي. اين امر به دلايل تاريخي و طبيعي و به شهادت تاريخ ، ناشي از دو دليل مى باشد:

۱- برخي برتري‌هاي جنس مذكر (البته به طور متوسط و در معدل كلي) كه در موضوع قوّام و مراقب و مدير بودن مؤثر است. همچون: افزوني نيروي جسمي ، كمتر تحت تأثير احساسات قرار داشتن و مآل انديشي دورتر.

۲- عهده‌دار بودن تأمين مخارج خانواده و اداره اقتصادي زندگي مشترك.
بديهي است در هر واحد اجتماعي، وظيفه سرپرستي و مديريت به عهده كسي گذاشته مي‌شود كه:
اولا براي اين نقش (نه همه نقش‌ها و مسئوليت‌ها) توانائي و استعداد بيشتر داشته باشد، ثانياً اداره مالي زندگي را به عهده گرفته باشد.

در كانون خانواده نيز، مردان، نخست به دليل فزوني نيروي جسمي و تجربه علمي بيشتر در متن اجتماع و ميدان هاي كسب و كار، و دوم، به دليل آنكه وظيفه تامين هزينه‌هاي زندگي به دوش آنهاست، چنين بار سنگيني به عهده آنان گذاشته شده‌است و از آنجائي كه هيچ تكليفي بدون حقوق متقابل و هيچ وظيفه‌اي بدون اختيار منطقي نيست، قبول چنين مديريتي را براي ارائه خدمات شايسته، از زنان خواسته شده است.

متأسفانه بسياري از بانوان و آقايان نيز! چنين مي‌پندارند كه اين قوّاميت (سرپرستي و مراقبت)، برتري و امتيازي است كه خداونــد به مردان عنايت كرده! و نتيجه مي گيرند كه خداونــد مرد سالاري را امضاء كرده‌است! ... در حالي كه قرآن در دهها آيه برتري و فضيلت را فقط در نيروي خويشتن‌داري در برابر زشتي‌ها (تقوا) به رسميت شناخته و هيچ برتري ذاتي و جسمي را نپذيرفته است.

اگر در مسئله نگهباني و نگهداري خانواده (قوّام بودن)، مردها به طور نسبي بر زنان برتري‌هائي دارند، در بسياري از زمينه‌ها، زنان نيز فضيلت‌هاي آشكاري نسبت به مردان دارند كه متناسب‌ با نقش و وظيفه طبيعي آنان در زندگي مي‌باشد.

نكته ديگر اينكه آيه فوق، بيانگر وضع موجود جوامع بشري در زمان نزول قرآن مي‌باشد. بديهي است چنانچه به دلايلي اجتماعي، تغييراتي در نقش و وظيفه هر يك از طرفين حاصل شود(همچون جوامع غربي)، و هر دو طرف در تأمين مخارج خانواده مشاركت ‌نمايند و زنان نيز در ارتش و پليس و ... و كارهاي سخت وارد گردند، مقدمات چنان حكمي تغيير مي‌كند و دلايلي كه براي چنان مديريتي عنوان شده بود منتفي مي‌گردد.
البته در اين شرايطي بايد ديد اغتشاش در نظام خانواده و به هم خوردن سيستم تقسيم كار، بر حسب توانائي‌ها و استعدادهاي دو طرف، در نهايت به نفع زنان شده‌، يا باري دو چندان بر دوش‌هاي ضعيف آنان قرار داده و اساس خانواده را به عنوان ركن اصلي جامعه متزلزل ساخته است؟


۱-  قرآن مهريه را با عناوين مختلفي همچون: "اجر" (پاداش و مزد)، صُدُقات و .. بيان كرده است. نگاه كنيد به: نساء ۴و ۲۴ و ۲۵، مائده ۵، احزاب ۵۰، ممتحنه ۱۰، طلاق۶.

۲- دليل آنكه به مرد گفته شده است هر زمان مي‌تواند وارد مزرعه خود شود، و چنين توصيه‌اي به زن نشده است، به نظر مي‌رسد زمينه‌اي ذاتي و طبيعي داشته‌باشد. همچنانكه در عالم گياه و حيوان، همواره جنس نر (مذكر) سراغ ماده (مؤنث) مي‌رود و خواهش و خواستن از اوست، در عالم انسان نيز وضعيت روحي و مصلحت اجتماعي چنين حكم مي‌كند.

۳- عنوان "آدم ابوالبشر" (آدم، پدر بشريت) از عناويني است كه پايه‌اي قرآني ندارد. قرآن تصريح كرده است كه خداوند آدم را، همچون: نوح، آل ابراهيم و آل عمران از ميان مردم جهان برانگيخته است (آل عمران /۳۳). يعني آدم، در ميان انسانهاي معاصر خود، اولين كسي بوده‌است كه شايستگي اختيار و انتخاب پيدا كرده و به اصطلاح "آدم" شده
است!

۴- تورات – بهشت زمين آيه ۲۱ – مسلم است چنين سخني كلام الهي و گفته حضرت موسي نيست و توسط كساني كه قرنها بعد سينه به سينه سخنان آن حضرت را نقل كرده‌اند، بيان شده و طبيعي است ديدگاه و دانش آنان در اين انتقال بي‌تأثير نبوده است.

 

`