کم کسی اندر توکل ماهر است!
عنوان فوق برگرفته از گفتگویی تمثیلی میان روباه و خر
درباره قسمت رزق یا ضرورت تلاش و توکل است که چند بیت زیر از آن قصه میباشد:
بیکلید این درگشـــادن راه نیست
بی طلب نان سنــــــت الله نیست
گفت از ضعف توکل باشـــــد آن
ورنـه بدهد نان کسی که داد جان
رزق آید پیش هرکه صبر جست
رنج کوششها زبی صبری توست
گفت روبه آن توكــــل نادر است
کم کسی اندر توکل ماهـــر است (مثنوی مولوی دفتر ۵ بخش ۹۸)
حافظ نیز صد هنر داشتن بدون «توکل» را کافر میشمرد:
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست
رهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
گویی گوهرهای ارزشی گردنبندی را تشکیل میدهند که حذف هر مروارید آن منظومه را
ناقص میکند.
سعدی نیز ایمان، اسلام، معرفت، توکل و دین را درهمین ارتباط میدید:
چه ایمانی بود که به حبه قلب بفروشی؟
چه اسلامی بود که به رجحان ترازویی واگذاری؟
چه معرفتی بود که به دردسری سنگ برآسمان اندازی؟
چه توکلی بود که به لقمهای او را باور نداری؟
چه دینی بود که به ثنای ظالمی یا به درمی حرام برباد دهی؟
تنها توکل نیست که هنرمندی و همت نیاز دارد، «شکر» نیز اگر به زبان بسنده شود و به
عمل نیاید ابتر میماند. فرمان خدا به «آل داود» که وارث تمدنِ توسعه یافته سرزمين
سبا،همراه آبادی، آزادی، امنیت و آسایش بودند، شکر عملی، یعنی بهره برداری بهینه در
راه حق از این نعمات بود که چه قلیلاند بندگان شکور خدا:
سبا ۱۳ - «...اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ»
توکل و تنبل پروری
بدفهمی توکل ممکن است منجر به تنبلی و تن پروری و امید خام به رزق مقدر الهی گردد،
این سوء برداشت از گذشته مورد توجه عالمان و عارفان بوده و کاهلان را از این خوش
خیالیها هشدار دادهاند. سعدی با آنکه اشعری مشرب و تقدیرگرا بود، در حکایت تمثیلی
«درویش و روباه»، بدفهمی درویش از مشاهده روزی رسانی خدا به روباهی بی دست و پای از
بازمانده شکار شیر را محکوم میکند:
برو شیـر درنده باش ای دغل
مپندار خود را چو روباه شل
.
این حقیقت را که توکل به دنبال عمل میآید در مثنوی مولوی میبینید:
گفت پیغمبـر به آواز بلـــــــند
با توکل زانوی اشتـــــر ببنـد
رمز «الکاسب حبیبالله» شنو
ازتوکل در«سبب» کاهل مشو
توکل در دنیای مدرن
عربی و دینی بودن لفظ توکل، ما را از معجزه کاربرد آن برای درمان نگرانیها و
اضطرابهای زندگی غافل ساخته است؛ تکیهگاه اکثر مردم برحساب بانکی، اموال، اولاد،
امکانات و ارتباطات با اشخاص ثروتمند و قدرتمند است، با اینحال احساس آرامش و
خوشبختی حاصل نمیشود و بهرغم تکیه گاههای مادی، روز به روز احساس تنهایی و تشویش
بیشتری، به خصوص در بحرانهایی همچون بیماریهای فراگیرمیکنیم.
اِشکال اصلی در بیرونی بودن این تکیهگاهها است ما به آرامش درونی نیاز داریم که
تنها باور به آن زنده جاوید و برپا دارنده (حیّ قیوم) این آرامش حاصل میشود.
آنچنان که فرمود: دل آرام گیرد به یاد خدای. «أَلَا بِذِكْرِاللهِ تَطْمَئِنُّ
الْقُلُوبُ» (رعد۲۸).
کسی که وکیل میگیرد، خیالش آسوده میگردد که کار را به کاردان سپرده و اضطراب را
از خود دور میکند. ممکن است در نهایت به نتیجه مطلوب نرسد، اما درآن مدت امیدوار و
آرام است، چرا که خدا همواره زندهای است که هرگز نمیمیرد (فرقان ۵۸)، همه امور
جهان به او برمیگردد (هود ۱۲۳)، وکیلی است ابرقدرت، مهربان وحکیم (شعراء۲۱۷ و
انفال ۴۹) که نه تنها مزدی نمیطلند، بلکه وکالت دهنده را دوست دارد (آلعمران
۱۵۹). «توکل» کردن مثل: وکیل گرفتن، وکالت دادن و توکیل و اتکال و ... نوعی سپردن،
حواله دادن و واگذاری کار به خداست.
توکل که با مشتقاتش ۷۰ بار در قرآن تکرار شده، این عدد معنایی نمادین دارد و دلالت
بر کثرت و کمال میکند (اعراف ۱۵۵، توبه ۸۰ و حاقه ۳۲) و جملات:« کفی بالله وکیلا/
هو علی کل شی وکیل/ حسبی الله/ حسبناالله و نعم الوکیل و...» بارها در قرآن تکرار
شده است.
چه موقعی باید توکل کرد؟
در مواقع عادی معمولا هرکسی با عقل و فهم منافع و مصالح خود را میسنجد و با
اطمینان و آرامش عمل میکند، توکل آنگاه ضرورت پیدا میکند که نگرانی و اضطرابی از
عواقب کارپدید میآید و خواب و بیداری شخص را فرا میگیرد. اینجاست که توکل به
نسبت مهارت فرد معجزه میآفریند و آبی بر آتش اضطراب میریزد.
موفقیت در بسیاری از امور، معمولا به عوامل متعددی ارتباط پیدا میکند که اراده و
عمل ما جزیی از آنهاست، برآیند بُردارهای متعدد است که ما را به جلو و بعضاً به عقب
میراند. ملتهای بسیاری برای آزادی و استقلال انقلاب میکنند، ولی هر انقلابی بر
حسب شرایط پیچیده داخلی و خارجی، نوع واکنش حاکمان و مقتضیات زمانی و مکانی متفاوت،
پیروز یا سرکوب میشود.
آنچه نزد خدا و وجدان انسان مهم است، انجام وظیفه و تلاش لازم برای موفقیت است،
نتیجه نهایی در اختیار ما نیست که اگر به آن نرسیدیم غم بخوریم. غم و شادیها باید
به کار خودمان و نقشی که ایفا کردهایم برگردد.
باغ سبز عشق کو بی منتهاست
جز غم و شادی در آن بس میوه هاست
رسیدن به این مقام نیازمند همان توکل است که امید میآفریند و هر دو حالت را در
صورت انجام وظیفه پیروزی مییابد. همین باور ایمانی بود که مسلمانان نخستین در نبرد
بامتجازوان میگفتند: بر ما جز آنچه خدا بر ما نوشته نخواهد رسید، او مولای ماست و
مومنان باید بر او توکل کنند، بگو: اما شما آیا جز یکی از دو نکویی (پیروزی یا
شهادت) را بر ما انتظار میکشید؟
توبه ۵۱ و ۵۲ - «قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلاَّ مَا كَتَبَ اللهُ لَنَا هُوَ
مَوْلانَا وَعَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ، قُلْ هَلْ
تَرَبَّصُونَ بِنَا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَيَيْنِ...»
خداوند پیامبرش را نیز بی خبر ازسرانجام رسالتش گذاشته و در تعبیری که به گونههای
مختلف ۵ بار در قرآن تکرار شده فرموده: «شاید بعضی ازآنچه آنان (منکران) را بیم
دادیم به تو (در حیاتت) بنماییم، یا (پیش از آن) تو را بمیرانیم (در هرحال تضمینی
برای پیروزی در حیات تو نیست) تنها وظیفه تو ابلاغ است و حساب با ماست (رعد ۴۰ و
نیز: یونس۴۶، غافر۷۷، مومنون۹۵ و زخرف۴۲).
توکل بر خدا معاملهای است که به جای بُرد و باخت، همواره «بُرد بُرد» است! از این
روی جمله «لاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلا هُمْ يَحْزَنُونَ» (نه ترسی برآنهاست و نه
اندوهگین میشوند) ۱۴ بار در قرآن تکرار شده است.
در چه موضوعاتی بیشتر باید توکل کرد؟
پاسخ روشن است؛ در آنچه نگرانیآور و نیازمند صبر و تحمل بیشتر باشد، از اختلافات
خانوادگی گرفته تا مقابله با دشمنان. توکل کار انسانهای سُست اراده نیست، پیامبران
بیش از همه در برابر آزار منکران صبر و توکل میکردند. آیات زیر گزینشی از آنهاست:
نوح)
۱۰/۷۱ - «وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ
إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللهِ فَعَلَى اللهِ
تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ
عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلَا تُنْظِرُونِ»
و (ای پيامبر) خبر مهم (سرگذشت مهم) نوح را بر آنان بخوان، آنگاه که به قوم خود
گفت: ای قوم من! اگر مقام من (موضع توحيدی من) و بيدارگریهايم به آيات خدا بر شما
گران میآيد (و قصد جانم داريد، بدانيد که) من بر خدا توکل کردهام (باکی از تهديد
و توطئههای شما ندارم)، پس تصميم خويش به اتفاق شريکانتان (اربابان و
معبودهايتان) بگيريد تا پس از آن کارتان بر شما پوشيده نماند (نقشهتان را روشن و
حساب شده عملی سازيد تا بعداً پشيمان نشويد)، سپس کارم را بسازيد (توطئه خود را
عملی سازيد) و مهلتم هم ندهيد.
ابراهيم)
۶۰/۴ - «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ
مَعَهُ إِذْ قَالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآءُ مِنْكُمْ وَمِمَّا تَعْبُدُونَ
مِنْ دُونِ اللهِ كَفَرْنَا بِكُمْ وَبَدَا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةُ
وَالْبَغْضَاءُ أَبَدًا حَتَّىٰ تُؤْمِنُوا بِاللهِ وَحْدَهُ إِلَّا قَوْلَ
إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَمَا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللهِ
مِنْ شَيْءٍ رَبَّنَا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنَا وَإِلَيْكَ أَنَبْنَا وَإِلَيْكَ
الْمَصِيرُ»
بیشك برای شما در (روش) ابراهيم و همراهانش (با دشمنان) سرمشقی نيكو است، آنگاه كه
به قوم (بُت پرست) خود گفتند: ما از شما و از آنچه (اصنامی كه) به غير از خدا (به
ياری) ميخوانيد مبرّا هستيم؛ (عقايد و اعمال) شما را نمیپذيريم و ميان ما و شما
(به دليل اين تعارض) برای هميشه دشمنی و كينه پديد آمده است، مگر آن كه يكتايی خدا
را باور كنيد. (اين شيوه ابراهيم بود) به استثناء سخن ابراهيم به پدرش كه (وعده
داده بود) حتماً براي تو آمرزش خواهم خواست و(لی) در برابر خدا هيچ اختياری به سود
تو ندارم. پروردگارا، بر تو توكل كردهايم و به پيشگاه تو باز آمدهايم (توبه
كردهايم) و سير نهايی (سرانجام تحوّلات) به سوی تو است.
يعقوب)
۱۲/۶۷ - «وَقَالَ يَا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بَابٍ وَاحِدٍ وَادْخُلُوا مِنْ
أَبْوَابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَمَا أُغْنِي عَنْكُمْ مِنَ اللهِ مِنْ شَيْءٍ إِنِ
الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَعَلَيْهِ فَلْيَتَوَكَّلِ
الْمُتَوَكِّلُونَ»
و (یعقوب) گفت؛ ای فرزندانم، از یک در وارد نشوید، بلکه از درهای متفرقی وارد شوید
و (با این حال) من شما را به هیچ وجه از (توکل به) خدا بی نیاز نمیکنم، حکم جز از
خدا نیست، بر او توکل کردم و توکل کنندگان نیز همواره به او توکل میکنند.
هود)
۱۱/۵۶ - «إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللهِ رَبِّي وَرَبِّكُمْ مَا مِنْ
دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ
مُسْتَقِيمٍ»
من به خدایی که رب من و رب شماست توکل کردم، جنبندهای نیست مگرآنکه او گیرنده
پیشانی (مرکزاراده و تصمیم گیری) اوست، مسلما صاحب اختیار من بر راهی مستقیم است.
شعيب)
۱۱/۸۸- «...وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَىٰ مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ
إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلّا بِاللهِ
عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ»
من در آنچه نهیتان میکنم، قصد مخالفت با شما را ندارم، قصد من جز اصلاح نیست،
(البته) تا جایی که بتوانم، و توفیقم نیز جز به (خواست) خدا نیست، بر او توکل کرده
ام و به سوی او باز میگردم.
موسى)
۱۰/۸۴ - «وَقَالَ مُوسَىٰ يَا قَوْمِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ فَعَلَيْهِ
تَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُسْلِمِينَ. فَقَالُوا عَلَى اللهِ تَوَكَّلْنَا
رَبَّنَا لا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. وَنَجِّنَا
بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ»
و موسی گفت: ای قوم من، اگر(واقعاً) به خدا ايمان آوردهايد، پس به او توکل کنيد
اگر (به راستی) تسليم شده (به فرمان خدا) هستيد.
پيامبر اسلام)
۱۳/۳۰ - «... قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلَٰهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ
وَإِلَيْهِ مَتَابِ»
...بگو: (خدايی که به الوهيت او باور داريد) همو صاحب اختيار و ارباب من (نيز) است،
معبودی جز او نيست، من تنها بر او توکل کردهام و بازگشتم نيز به سوی اوست.
۴۲/۱۰ - «وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللهِ ذَٰلِكُمُ
اللهُ رَبِّي عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ»
در هر آنچه اختلاف کردهايد، داوریاش (ارجاع به) سوی خداست. اين است خدايی که صاحب
اختيار من است، (بنابراين) بر او توکل کردهام و (پس از هر خطا و اشتباهی) به سوی
او باز میگردم.
۶۷/۲۹ - «قُلْ هُوَ الرَّحْمَٰنُ آمَنَّا بِهِ وَعَلَيْهِ تَوَكَّلْنَا
فَسَتَعْلَمُونَ مَنْ هُوَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ»
بگو: او رحمان است؛ به او ايمان آورده و بر او توكل كردهايم. پس به زودی خواهيد
فهميد چه كسی در گمراهی آشكاری است.
همه رسولان)
۱۴/۱۲ - «وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللهِ وَقَدْ هَدَانَا
سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ
الْمُتَوَكِّلُونَ. وَمَا لَنَا أَلَّا نَتَوَكَّلَ عَلَى اللهِ وَقَدْ هَدَانَا
سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَىٰ مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللهِ فَلْيَتَوَكَّلِ
الْمُتَوَكِّلُونَ»
وچرا بر خدا توكل نكنيم، حال آنكه ما را به راهها(ی سعادت) مان رهبری كرده است؟ و
(در اين راه) مسلماً بر آزاری كه ما را میدهيد، شكيبايی (مقاومت) خواهيم كرد، و
اهل توكل بايد تنها بر خدا توكل كنند.
توکل در پذیرش صلح پیشنهادی دشمن
انفال ۶۱ و ۶۲ - «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ
فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ.
وَإِنْ يُرِيدُوا أَنْ يَخْدَعُوكَ فَإِنَّ حَسْبَكَ اللهُ هُوَ الَّذِي أَيَّدَكَ
بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِينَ»
و اگر(دشمن) به صلح تمايل نشان دادند، تو نيز تمايل نشان ده و به خدا توکل کن که
مسلماً او همان شنوای داناست. و اگر هم بخواهند (با پيشنهاد صلح) فريبت دهند،
(نگران مباش) خدا تو را کافی است، اوست همان که تو را (پیشتر) به ياری خويش و
(حمايت) مؤمنان نيرومند ساخت.
توکل در مشورت با دیگران
آلعمران ۱۵۹- «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللهِ لِنْتَ
لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ
عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ
فَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ إِنَّ اللهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ»
پس به (لطف و جاذبه) رحمتی (ويژه) از جانب خدا بود كه بر ايشان (تخلفكنندگان در
جنگ) نرم شدی و اگر خشن و سخت دل بودی، بیگمان از پيرامونت پراكنده میشدند. پس از
آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كارها با آنها مشورت كن. پس هرگاه (بر اساس
شوری) تصميم گرفتی، به خدا توكّل كن (نگران نتيجه رأی ناپخته آنان مباش) كه مسلماً
خدا توكلكنندگان را دوست دارد.
توکل در آزادی دادن به مخالفین
نساء۸۰ و ۸۱ - «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ
أَطَاعَ اللهَ وَمَنْ تَوَلَّىٰ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا،
وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ
غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ
وَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ وَكَفَىٰ بِاللهِ وَكِيلاً»
هرکس از رسول اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده و هرکه روی گرداند، پس (بدان که) ترا
نفرستادهایم تا محافظ مردم باشی. و(در حضور تو) اظهار فرمانبرداری (برای مشاركت در
جهاد) میكنند، با اين حال وقتی از نزد تو بيرون میآيند، گروهي از آنها خلاف آنچه
(از ضرورت همبستگی عليه تجاوز دشمن) میگويی، نقشه شبانه (مخفیانه) میکشند. و خدا
آنچه را شبانه توطئه میكنند ثبت میكند. پس (با اين وجود) درگيرشان مشو و به خدا
توكل كن كه خدا در وكالت كفايت میكند.
توکل در اختلافات زناشویی و طلاق
طلاق ۱ تا ۳ - «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا
طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ
وَاتَّقُوا اللهَ رَبَّكُمْ لا تُخْرِجُوهُنَّ مِنْ بُيُوتِهِنَّ وَلا يَخْرُجْنَ
إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَتِلْكَ حُدُودُ اللهِ وَمَنْ
يَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ لا تَدْرِي لَعَلَّ اللهَ يُحْدِثُ
بَعْدَ ذَٰلِكَ أَمْرًا ؛ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ
بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنْكُمْ
وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذَٰلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ
بِاللهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَتَّقِ اللهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجًا ؛
وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللهِ فَهُوَ
حَسْبُهُ إِنَّ اللهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»
ای پيامبر، (به مؤمنين بگو)، هرگاه زنان را طلاق دهيد (بدانيد جدايی تصميمی آنی
نيست، بلكه بايد) آنها را تا سررسيد عِدّهشان (طی دوران حداقل سه ماه) طلاق دهيد و
حساب عِدّه (روزهای پس از تصميم طلاق) را نگه داريد و از خدای صاحب اختيارتان پروا
داشته باشيد؛ نه شما (در اين مدت حق داريد) آنها را از خانههايشان بيرون كنيد، و
نه آنها (در دوران عدّه) خانه را ترك كنند، مگر آنكه به بیشرمی آشكاری (مثل فحاشی
و رفتاری زشت) دست زده باشند. اين مرز و محدوده (مقررات) الهی است و هر كس از اين
محدوده تجاوز كند به خودش ستم كرده است. تو چه دانی! شايد پس از اين (جدايی موقت سه
ماهه) خدا گشايشی (برای صلح و آشتی) پديد آورد (هدف از وضع مقررات دوران عدّه، رجوع
مجدد است). پس چون به سرآمدشان (پايان سه ماه) رسيدند، يا به شايستگی (مطابق عرف
نيكوی زمانه) نگاهشان داريد و يا به شايستگی (با نيكويی و بدون خاطره بد) از آنان
جدا شويد. و (هنگام طلاق) دو فرد عادل از خودتان را گواه بگيريد و گواهی را برای
(رضای) خدا بپا داريد. به اين هشدارها كسی اندرز میپذيرد كه به خدا و روز واپسين
باور داشته باشد و هر كه از خدا پروا كند (بر نفس خود تسلط داشته باشد)، راه خروجی
(از تنگناهای زندگی زناشويی) برايش میگشايد.
شیطان را بر توکل کنندگان تسلطی نیست
نحل ۹۸ تا ۱۰۰ - «فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ
فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ ؛ إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ
عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ؛ إِنَّمَا سُلْطَانُهُ
عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»
پس هرگاه قرآن بخوانی، از(شرّ وسوسههای) شيطانِ رانده شده (از رحمت حق) به خدا
پناه ببر. البته او را تسلطی بر کسانی که ايمان آورده و به پروردگارشان توکل
کردهاند نيست. تسلط او تنها بر کسانی است که او را به ولايت (دوستی و سرپرستی)
گرفتهاند و نيز کسانی که به خدا شرک میورزند.
توکل با صبر و مقاومت
عنکبوت ۵۹ - «...نِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ
الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
... و چه نيکوست پاداش عمل کنندگان، همانان که (در سختیهای راه ايمان) شکيبايی
ورزيدند و به پروردگارشان توکل میکنند.
نحل ۴۱ و ۴۲ - «وَالَّذِينَ هَاجَرُوا فِي اللهِ مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا
لَنُبَوِّئَنَّهُمْ فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَلَأَجْرُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ
كَانُوا يَعْلَمُونَ ؛ الَّذِينَ صَبَرُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»
و آنهايی را که پس از ستم ديدن (ازمشرکين مکه) در راه خدا هجرت کردندّ مسلماً در
دنيا جايگاهی نيکو میدهيم و پاداش آخرت، اگر بدانند، مسلما بزرگتر است. همانان که
(در برابر شکنجهها) شکيبايی ورزيدند و بر پروردگارشان توکل میکنند.
ارتباط توکل با آگاهی
اسراء ۲ - «و َآتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ
وَجَعَلْنَاهُ هُدًى لِبَنِي إِسْرَائِيلَ أَلَّا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِي
وَكِيلاً»
و به موسی کتاب (تورات) بخشيديم و آن را راهبردی برای بنیاسرائيل قرار داديم (و با
معارف توحيدی هشدارشان داديم) تا هرگز سوای من وکيلی (کارگزار و تکيهگاهی) نگيريد.
دعای ۲۱۷ نهج البلاغه در توکل به خدا
«اللَّهُمَّ اِنَّكَ آنَسُ الاْنِسينَ لاِوْلِيائِكَ،
وَ اَحْضَرُهُمْ بِالْكِفايَةِ لِلْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ»
بار خدایا، تو برای عاشقانت بهترین مونسی و برای رسیدگی به توکل کنندگان به تو
از همه حاضرتری،
« تُشاهِدُهُمْ فى سَرائِرِهِمْ، وَ تَطَّلِعُ عَلَيْهِمْ فى ضَمائِرِهِمْ، وَ
تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصائِرِهِمْ. فَاَسْرارُهُمْ لَكَ مَكْشُوفَةٌ، وَ قُلُوبُهُمْ
اِلَيْكَ مَلْهُوفَةٌ»
آنان را در باطنشان مشاهده می کنی، و به نهانهاشان آگاهی، و اندازه بصیرتشان را
می دانی. پس رازهاشان نزد توآشکار و دلهاشان به سوی تو درافسوس ( از دوری) است.
«اِنْ اَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِكْرُكَ، وَاِنْ صُبَّتْ عَلَيْهِمُ
الْمَصائِبُ لَجَأُوا اِلَى الاْسْتِجارَةِ بِكَ، عِلْماً بِاَنَّ اَزِمَّةَ
الاْمُورِ بِيَدِكَ، وَ مَصادِرَها عَنْ قَضائِكَ»
اگر تنهایی آنان را افسرده کند، یاد تو مونسشان شود، و اگر سیل مصیبتها بر آنان
ببارد، به تو پناه میجویند، چون میدانند که زمام همه امور به دست تو و سرچشمه
تمام کارها از قضای توست
«اللَّهُمَّ اِنْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْاَلَتى، اَوْ عَمِهْتُ عَنْ طَلِبَتى،
فَدُلَّنى عَلى مصالِحى، وَ خُذْ بِقَلْبى اِلى مَراشِدى، فَلَيْسَ ذلِكَ بِنُكْر
مِنْ هِداياتِكَ، وَ لابِبِدْع مِنْ كِفاياتِكَ. اللَّهُمَّ احْمِلْنى عَلى
عَفْوِكَ، وَ لاتَحْمِلْنى عَلى عَدْلِكَ»
الهی، اگر از بیان درخواستم درمانده و ناتوانم، یا از اینکه چه بخواهم سرگردانم،
پس خودت مرا به مصلحتم راهنمایی کن، و عنان دلم را به سوی آنچه خیر من است بگردان،
که اجابت این درخواستها از هدایتها و کفایتهای تو بیگانه و عجیب نیست.
بارخدایا، با عفوت با من معامله کن نــه بـا عدالـتـت.
|