توحیـد و طاغـوت!؟
از آیات مورد استقبال نوگرایان دینی که خیلیها
به آن استناد مىکنند، و حتی در اوائل انقلاب هم دررأس روزنامه "انقلاب
اسلامی" متعلق به دکتربنیصدر قرار داشت، این آیه از سوره "زُمَر" بود:
فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ
الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ
به بندگان من بشارت بده که سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند
آیه فوق فراز مطلوبی است که دلالت برآزاد فکری وگفت و
شنود بیتعصب میکند و بسیاری از روشنفکران مسلمان هم ازآن در نفی تعصب دینی
استفاده کرده و میکنند. اما آیا میتوان هرآنچه را که مطلوب است و مردم میپسندند
به قرآن نسبت دهیم!؟ شکی نیست که در مسائل شخصی یا اجتماعی مربوط به زندگی و امور
دنیائی، از سیاست و اقتصاد گرفته تا خرید خانه وماشین و... مشورت با دیگران و شنیدن
اقوال مختلف، و گزینش بهترین نظریات، منطقیترین راه حل است و اسلام هم این اصل را
کاملا تأیید میکند ، اما آیا در مسائل هدایتی، یعنی آنچه به خدا و آخرت و احکام
شرعی مربوط میشود، اگر شخصی اقوال صدها نفرراهم بشنود، آنگاه خود به جمع بندی
واحدی برسد، الزاماً به هدایت رسیده است، یا هدایت مقولهای مستقل ازمعیار اکثریت و
اقلیت بوده، کسانی که باور دینی دارند، برای وصول به حقیقت باید به سرچشمه دین و
آئین خود مراجعه کنند. یعنی معلوم نیست در یک جامعه گمراه نظرخواهی ازهزاران نفر هم
الزاماً نتیجه درستی بدهد، همانطور که ابراهیم خلیل یک موحّد بود در برابریک
جامعهٔ بت پرست.
در واقع اگر مسائل اجتماعی را، آنگونه که در میان فقیهان معمول است، به دو دسته:
"احکام" و "موضوعات" تقسیم کنیم، مناسبات فرد با دیگران درهریک از این دو زمینه،
قرارو قاعدهٔ مستقلی دارد. پیامبر اسلام در زمینه "احکام"، جز ابلاغ حکم خدا کاری
نداشت، نه مشورتی برای نماز و روزه و امثالهم با کسی میکرد و نه برای پذیرش احکام،
اجبار و اکراهى به کار میبرد. اما در زمینه "موضوعات"، یعنی امور بشری و اداره
جامعهای که رهبری آن را به عهده داشت و در سیاست و جنگ و اقتصاد و... مشورت میکرد
و به نظام "شورائى" و قاعده "اکثریت" پایبند بود. او در واقع دو نقش داشت؛ نقش
پیامبری و پیشوائی دینی، که از طرف خدا به او داده شده بود، و نقش رهبری سیاسی، که
به درخواست مردم یثرب (مدینه) براساس پیمان نامه مشخصی (درنشستى درعقبه) به عهده
ایشان قرار گرفته بود.
به نظر میرسد در ترجمه آیه مورد نظر، که به وضوح درباره مسائل هدایتی (بخش احکام)
است، کسانی، البته با حسن نیّت و قصد خدمت، سخن درستی را که مربوط به مناسبات زندگی
دنیائی (بخش موضوعات) است به آن تحمیل کرده باشند!!
اما اشکالاتی که در برداشت سلیقهای از آیه مذکوربه نظراین قلم میرسد:
۱ـ در آیه مورد نظر سخن از "شنیدن قول" به میان آمده است، نه "اقوال ِ" مختلف. از
نظر قواعد زبان عربی، کلمه "قول" با الف و لام معرفه آمده است که دلالت بر قول
خاصّی میکند که همان"قول الهی و کلام خالق است. (۱)
۲- برداشت کنندگان نظريه متداول، با تقطیع آیه مذکور و ترجمه فقط نیمی از آن، بدون
آنکه به سیاق آیه ومتن و فضای آن، که در تقابل و تضاد "توحید و طاغوت" است توجه
کنند، به چنان نتیجهای رسیدهاند، که البته به جای خود امری بسیار مهم و ضروری است
و قرآن کریم هم در قالب واژه "شورا" در امور اجتماعی به آن توصیه کرده است، اما در
آيه مورد نظر، سخن و هدف دیگری در کاراست.
ذیلا با مشاهده اصل آیات و قسمت خط کشیده شده، که اغلب به بيان این قسمت اکتفا
میشود، آشکار میگردد چگونه تلقی کنندگان چنان مفهوم خاص، دو کلمه انتهای آیه ۱۷
سوره زمر را (بدون توجه به بقیه آیه) به آیه ۱۸ وصل کرده و برداشت دلخواه را بیان
کردهاند.
وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَن
يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ
(آیه ۱۷)
الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِكَ
الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِكَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (آیه ۱۸)
بشارت باد برکسانی که از تعبد نسبت به طاغوت (سرسپردگی به فرامین او) سرباز
میزنند و به سوی خدا باز میگردند. پس (ای پیامبر) بندگان مرا بشارت ده (آیه
۱۷).
همان کسانی که قول (سخن خدا) را میشنوند و از بهترین آن پیروی میکنند
(۲) آنها همان کسانیاند که خدا هدایتشان کرده و همان
خردمنداناند (آیه ۱۸).
ترجمه: همان طور که ملاحظه مینمائید، به وضوح سخن از
تقابل "توحید با طاغوت" است. توحید همان یکتائی است، نه تنها در عقیده، بلکه در عمل
نیز. به کسی موحد میتوان گفت که بیم و امیدش در زندگی فقط به پروردگارش باشد و فقط
و فقط فرمان او را (درمعیارهای حق و باطل) در زندگی بپذیرد و به راهنمائی کتاب او،
نه آراء و احکام اشخاص و زمامداران (در مواردى كه با حق تعارض پيدا مىكند) عمل
کند.
اما "طاغوت"، به تعبیر مرحوم طالقانی(ره): "به معنای لغوی و وسیع، هر خودخواه و
سرکش براندیشه و آزادی و حق خلق است." (پرتوی از قرآن، ج۲،ص۲۰۷)
طاغوت که از ریشه "طغیان" است، بر هر فرد و جمعیت و جریانی که همچون رودخانه طغیان
کرده و از بسترو حدّ و مرز خود تجاوز میکند تعلق میگیرد، پس ساده نگری است اگر آن
را درتخت و تاج، یا عبا و عمامه منحصر نمائیم. هرگاه مراقبت مردم از عملکرد حاکمان
متوقف گردد و توحید به شرک و شخصیت پرستی آلوده شود، باید منتظر ظهور و بروزطاغوتی
متناسب با نظام سیاسی موجود بود. از این منظرهیتلر و استالین و صدام و امثالهم نیز
در تعبیر دینی طاغوت شمرده میشوند. به همین ترتیب "ولایت مطلقه" یک فرد، حتی یک
صنف و طبقه و جریان سیاسی نیز بر مقدرات یک ملت، بدون رضایت قلبی آنان، نمونه بارز
و آشکاری از طغیان مىباشد.
در جامعه طاغوت زده، از هرنوعش، برای دینداری و خداپرستی، مادام که به منافع حاکمان
صدمهای نزند و متعرض قدرت آنان نگردد، مانعی نیست. همچنان که در نظام سلطنتی سابق
برای دینداریهای سنتی محافظه کارانه، که در آداب و تشریفات خلاصه میشد، ممانعتی
نبود، اما وقتی "توحید" به معنای نفی شرک و شخصیت پرستی مطرح میشود و "ربوبیت" خدا
در برابر "ارباب"های متفرق و حاکمیت ملت به جای استبداد مطلقه عنوان میشود، سرکوب
و سربه دار شدنها آغاز میگردد.
آیه مورد بحث در این مقاله، برخلاف آنچه اغلب گفته شده، دقیقاً انگشت بر تقابل
توحید با طاغوت گرائی گذاشته، به مؤمنینی بشارت میدهد که از به رسمیت شناختن طاغوت
و پذیرش تولیت و تبعیت او سرباز زده، با بازگشت به پروردگار و تبعیت انحصاری از قول
(کتاب راهنمای عمل) او، خط مشی زندگی خود را ترسیم میکنند. خداوند تنها این گروه
را هدایت شده و خردمند شمرده است.
۱۲ مارچ ۲۰۱۰
۱– البته کسانی
الف و لام درکلمه "القول" را الف و لام جنس (نه معرفه) تلقی کرده و از آن معنای
اقوال (سخنان) گرفتهاند که به نظر این قلم با سیاق آیه سنخیت ندارد.
۲– جمله: "فیتبعون احسنه" (از بهترینش پیروی میکنند) این
سئوال را برای کسانی مطرح کرده است که مگر کلام خدا به و بهتر و خوب و خوبترین
دارد که ما از بین آنها انتخاب کنیم!؟ و چنین نتیجه گرفتهاند که موضوع آیه
باید گزینش میان گفتار مختلف انسانها (نه قول خدا) باشد. در حالی که قرآن
فراوان ازاین تفاوتها دارد که از جمله می توان به مخیر کردن مؤمنین در مقابله
به مثل با دشمن یا عفو و گذشت اشاره کرد که البته حالت دوم بهتر است. و یا در
اختلافات خانوادگی میان همسران با یکدیگر یا با فرزندان، چهارعکسالعمل را که
سلسله مراتب تفضیلی دارد (عفو، صفح، غفر، رحمت) توصیه کرده است (تغابن ۱۴ تا
۱۶)
|