`
دريافت نسخه پى‌دى‌اف
`
`

توشه سفر به شهر موعود!

به «شهر قیامت» مرو تنگدست     که وجهی ندارد به حسرت نشست
(سعدی)

اصطلاح «توشه» ‌سفر، «ساز و برگ» و «زاد»، اگر با کوتاه شدن فاصله شهرها و زمان سفرهای زمینی و هوایی، تسهیلات جاده‌ای و امکانات رفاهی میان راهی و... برای نسل امروز چندان قابل فهم نیست، درعوض برای نسل‌های قبل، به خصوص در صده‌های پیش که مجبور بودند روزها و هفته‌ها، بلکه ماه‌ها در راه‌های نااَمن و سنگلاخ سفر کنند، کاملا آشنا بوده و تهیه و تدارک توشه گام اول سفر به شمار می‌رفت و نیاز به زر و زمان داشت. «لغت‌نامه دهخدا» معادل فارسی «زاد» در قرآن را، ساز سفر، زادِ راه و توشه زندگی تعریف کرده است.

«ناصر خسرو» ادیب، حکیم و حافظ قرآن که حدود هزار سال قبل می‌زیسته (۳۹۴-۴۸۱ ه ق)، علاوه بر تبحّر در علوم مختلف زمانه خویش، جهانگرد نیز بوده است و سالیانی از عمرش را به سیر و سیاحت در آفاق پرداخته و مهمترین اثرش، که از اولین سفرنامه‌های تاریخی ایران به شمار می‌رود، «سفرنامه ناصرخسرو» بوده است. تجربه خطیر توشه برداری مادّی در این سفرها، ناصرخسرو را به نوشتن کتاب «زادالمسافرین» واداشت و تجربیات معنوی خود در حکمت الهی را در ضرورت فراهم کردن توشه «سفر ابدی»، تبیین کرد. نویسندگان دیگری نیز به صورت مجازی از این عنوان استفاده کرده‌اند، مثل: محمدباقر مجلسی در «زادالمعاد»، یا ابن قیّم الجوزیه در «زادُالمعاد فی هدی خیرالعباد».

اما میان زاد و توشه «دنیا»، با زاد و توشه «آخرت» تفاوت بسیار است. از جمله:

۱- توشه دنیایی را باید از شهر «مبدأ» برای «مسیر»، و توشه اُخروی را از «مسیر» برای «مقصد» باید تهیه کرد.
۲- توشه دنیایی «مادّی و مصرفی»، و توشه اُخروی «معنوی و موجودی» است. اولی «خوردنی» و دومی «بردنی» است.
۳- توشه سفرهای دنیایی «فانی»، و توشه سفرهای اُخروی «باقی» است. انفاقِ توشه فانی دنیا، آن را باقی می‌دارد.
۴- اولی «تهیه» کردنی از «بیرون»، و دومی «تولید» کردنی از «درون» نفس است. اولی دیدنی، دومی نادیدنی است.

مثالی در مقایسة توشه دنیا با توشه آخرت

فرض کنید از(مبدأ) ایران درخواست مهاجرت به (مقصد) سوئد داده‌اید؛ شما برای انجام مصاحبه باید «مسیر» ایران تا سوئد را با اتومبیل ساخت خودشان (مثلا: وُلوُو) که مجهز به دستگاه‌های پیشرفته است و نحوه رانندگی و کوچکترین حرکات شما را دقیقاً ثبت و ضبط می‌کند طی کنید. پاسخ به درخواست شما کاملا به نحوه عملکردتان در «مسیر» بستگی دارد؛ نوع پذیرش و میزان استقبال از شما، برحسب آنکه تا چه اندازه مطابق مقررات عمل کرده و چه امتیازی گرفته باشید، کاملا متفاوت است؛ در این طیف یکطرفش پذیرش با احترام و اکرام و دادن همه امکانات است، طرف دیگرش، اگر سرعت غیرمجاز و عبور از چراغ قرمز و خدای ناکرده تصادف و قتل داشته باشید، جریمه و زندان!
ما نیز از بدو تولد تا مرگ، مسیر «انّا الیه راجعون» را طی می‌کنیم. با این تفاوت که دستگاه‌های «درونی» گیرنده، در سلول‌های چشم و گوش، دست و پا و پوست ما تعبیه شده است.(۱) علاوه برآن، مراقبان دیگری اعمال و رفتارمان را «از بیرون» ثبت و ضبط می‌کنند.(۲) «نامه اعمال» (کتاب) ازاصطلاحات رایج قرآنی است که قریب ۲۰ بار تکرار شده و بهشت و دوزخ آدمیان را تابع تسلط برنفس (تقوا) و عزم و اراده‌ای شمرده که توانسته‌ باشند در خود کسب کنند.

«زاد» و برگ در قرآن و عرفان

قرآن تنها در یک آیه از فراهم کردن «زاد» (توشه سفر)، و بهترینِ آن که «تقوا» است یاد کرده است:

بقره۱۹۷- ...وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ
(بکوشید توشه بردارید که بهترین توشه تقواست و پروای من داشته باشید ای خردمندان)

تقوا همچون ترمزی برای اتومبیل است که بدون آن نه امنیتی برای سرنشینان قابل تصور است و نه برای رهگذران. از آنجا که آدمیان میان دو قطب خیر و شرّ، یا رحمان و شیطان مخیّراند، در هر انتخاب خیر و خدایی، نیروی بازدارنده‌ای از شرّ شیطان لازم است تا عزم و اراده شخص را به حق متمایل سازد. پس همه اعمال خیر نیازمند تقوایند و به همین دلیل گرامی‌ترین بندگان نزد خدا پرواپیشگانند و بهشت با تقوا ساخته می‌شود و به سازندگانش میراث داده می‌شود.
از امام علی(ع) فرازهای زیادی در این زمینه نقل شده که اصلی‌ترین زاد را تقوا شمرده‌اند:

حکمت ۱۲۵/۱۳۰- اَما لَوْ اُذِنَ لَهُمْ فِى الْكَلامِ لاَخْبَرُوكُمْ اَنَّ خَيْرَ الزّادِ التَّقْوى.
(خطاب به یاران در گورستان) اگر این‌ها توان سخن داشتند، حتما آگاهتان می‌کردند که بهترین توشه تقواست.

خطبه ۱۱۳/۱۱۴- اُوصيكُمْ عِبادَاللّهِ بِتَقْوَى اللّهِ الَّتى هِىَ الزّادُ، وَ بِهَا الْمَعاذُ
بندگان خدا شما را به تقوای الهی، که «زاد» واقعی همانست توصیه می‌کنم.

خطبه ۱۹۵/۲۰۴- تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللّهُ، فَقَدْ نُودِىَ فيكُمْ بِالرَّحيلِ، وَ اَقِلُّوا الْعُرْجَةَ عَلَى الدُّنْيا، وَانْقَلِبُوا بِصالِح ما بِحَضْرَتِكُمْ مِنَ الزّادِ، فَاِنَّ اَمامَكُمْ عَقَبَةً كَؤُوداً، وَ مَنازِلَ مَخُوفَةً مَهُولَةً، لابُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَيْها وَالْوُقُوفِ عِنْدَها....
مهیا شوید که خدا رحمتان کند. در میانتان بانگ رحیل در داده‌اند، ماندن خویش در دنیا را کمتر شمارید و همراه بهترین توشه‌ای که با خود برداشته‌اید، بازگردید، همانا رویا روی شما گردنه‌ای است که از آن بسختی توان گذشت و منزلگاه‌هایی وحشتناک و هول‌انگیز که به ناچار برآن وارد خواهید شد... پس بندهای وابستگی به دنیا ببُرید و به «توشه تقوا» پشت خود قوی سازید.

خطبه ۱۱۰/۱۱۱- ...فان من علیها لا خَيْرَ فى شَىْء مِنْ اَزْوادِها اِلاَّ التَّقْوى. مَنْ اَقَلَّ مِنْهَا اسْتَكْثَرَ مِمّا يُؤْمِنُهُ
هرکه در دنیاست فانی شونده است در هیچیک از ره توشه‌هایش جز تقوا خیری نیست.

خطبه ۷۵/۷۶-رَحِمَ اللهُ امْرَءًا سَمِعَ حُكْماً فَوَعى، وَ دُعِىَ اِلى رَشاد فَدَنا،...جعل الصبر مطیه نجاته والتقوی عده نجاته .... وَ بادَرَ الاْرَجَلَ، وَ تَزَوَّدَ مِنَ الْعَمَلِ.
خدا رحمت کند بنده‌ای را که وقتی حکمتی بشنود، نیک دریابد و چون به هدایتش خوانند، بدان روی آورد... و تقوا (پرواپیشگی) را ره‌ توشه وفات قرار دهد... فرصت‌ها غنیمت شمرد، به فکر اجل باشد و از عمل توشه برگیرد.

سخن از سفری که باید در پیش گرفت، منزلی که باید از آن «کوچ» کرد، مسیری که باید «طی» کرد، «مهلتِ عمر»ی که باید استفاده کرد، زاد و برگی که باید فراهم کرد و... از کلید ‌واژه‌هایی در مبحث «زاد» است که در سخنان حکیمانه امام‌علی فراوان به چشم می‌خورد. آن امام‌العارفین در نامه‌ای به فرزند بزرگوارشان، از جمله به ضرورت فراهم کردن «زاد» برای سفر آخرت و تشابه و تبادل توشه دنیا و توشه آخرت چنین نگاشته‌اند:

«بدان که پیش روی تو راهی است بس دور و دراز و پرمشقّت که بی‌طلب و تلاش در شناخت راه و توشه‌ای سبک به قدری که تو را برساند، نتوانی از آن بگذری. پس بارِ بیش از توان بر پشت مَنِه که سنگینی‌اش تو را بیازارد و بازت ‌دارد. و هرگاه از بینوایان کسی را یافتی که توشه‌ات تا فردای قیامت برگیرد و آن را به تمام و کمال، در روزی که سخت به آن محتاجی، به تو بازگرداند، غنیمتش شمار و هرچه بیشتر ره توشه‌ات بر او نِه، حال که بر اینکار توانایی (فرصت از دست مده)، ممکن است بعداً او را بجویی و نیابی. و نیز غنیمت شمار کسی را که در زمان توانگریت از تو وامی می‌خواهد تا در روز سختی‌ات به تو باز گرداند. و بدان که گردنه‌ای بس سخت در پیش روی توست که سبکبار در عبور از آن نکوحال‌تر از سنگین‌بار، و آهسته‌رو بدحال‌تر از تیزرو است. و بدان که فرود آمدنت از آن گردنه به ناچار بر بهشت است یا جهنم؛ پس پیش از فرود آمدنت منزلی مهیا کن که پس از مرگ نه وقت عذرخواهی است، نه می‌توان به دنیا بازگشت»
نامه ۳۱ نهج البلاغه- وَاعْلَمْ اَنَّ اَمامَكَ طَريقاً ذا مَسافَة بَعيدَة وَ مُشَقَّة شَديدَة، وَ اَنَّهُ لاغِنى بِكَ فيهِ عَنْ حُسْنِ اْلاِرْتِيادِ، وَ قَدْرِ بَلاغِكَ مِنَ الزّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْرِ، فَلاتَحْمِلَنَّ عَلى ظَهْرِكَ فَوْقَ طاقَتِكَ فَيَكُونَ ثِقْلُ ذلِكَ وَبالاً عَلَيْكَ. وَ اِذا وَجَدْتَ مِنْ اَهْلِ الْفاقَةِ مَنْ يَحْمِلُ لَكَ زادَكَ اِلى يَوْمِ الْقِيامَةِ فَيُوافيكَ بِهِ غَداً حَيْثُ تَحْتاجُ اِلَيْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ اِيّاهُ، وَ اَكْثِرْ مِنْ تَزْويدِهِ وَ اَنْتَ قادِرٌ عَلَيْهِ، فَلَعَلَّكَ تَطْلُبُهُ فَلاتَجِدُهُ. وَاغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَكَ فى حالِ غِناكَ لِيَجْعَلَ قَضاءَهُ لَكَ فى يَوْمِ عُسْرَتِكَ. وَاعْلَمْ اَنَّ اَمامَكَ عَقَبَةً كَؤُوداً، الْمُخِفُّ فيها اَحْسَنُ حالاً مِنَ الْمُثْقِلِ، وَالْمُبْطِئُ عَلَيْها اَقْبَحُ حالاً مِنَ الْمُسْرِعِ، وَ اَنَّ مَهْبِطَكَ بِها لامَحالَةَ عَلى جَنَّة اَوْ عَلى نار، فَارْتَدْ لِنَفْسِكَ قَبْلَ نُزُولِكَ، وَ وَطِّىءِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ، فَلَيْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ، وَ لا اِلَى الـدُّنْيا مُنْصَـرَفٌ

جدّی و خطیر بودن توشه‌گیری هرچه بیشتر برای سفر ابدی را در این آه و اسف علی(ع) به خوبی می‌توان یافت:

حکمت ۷۷- آهِ مِنْ قِلَّةِ الزّادِ، وَ طُولِ‌الطَّريقِ، وَ بُعْدِ السَّفَرِ، وَ عَظيمِ الْمَوْرِدِ!
آه، از کمی ره توشه، درازی راه، دوری سفر و عظمت جایگاهی که (در قیامت) باید برآن وارد شد.

زاد و برگ درادبیات وعرفان

ادیبان و عارفان ما نیز در معنای حقیقی یا مجازی توشه و «زاد و برگ» و نیز استفاده مجازی از سفرهای دنیایی برای فهم سفر آخرت، سخنان بلیغی گفته‌اند که جایگاه این موضوع را در تاریخ ادبیات و عرفان ما نشان می‌دهد؛ کلمه «زاد» را بیش از همه در آثار «عطار نیشابوری» و «پروین اعتصامی» می‌توان یافت. اما سعدی بیشتر از واژه «برگ» استفاده کرده است. در زیر نمونه‌هائی از هرکدام را می‌یابید:
از سعدى:

برگ عیشی به گور خویش فرست
کس نیـــارد ز پس زپیش فرســـت
**********
بکوش امـــــروز تا گنــــدم بپاشـــی
که فــــردا بر جوی قادر نباشــــــی
تو خود بفرست برگ رفتن از پیش
که خویشان را نباشد جز غم خویش
**********
به شــــهر قیامت مرو تنگدست
که وجهی ندارد به حســــــرت نشست
گرت چشم عقل است تدبیر گور
کنون کن که چشمت نخورده‌ ست مُور
*********
بسی بدیده حسرت زپس نگاه کند
کسی که برگ قیامت ز پیش نفرستاد
*********
بیــــا تا بــــــرآریـم دستی ز دِل
که نتــــــوان برآورد فــــردا ز گِل
به فصل خزان درنبینی درخت
که بی برگ ماند ز سرمای سخت
*********
تو با خــــود ببر توشـــــــه خویشتن
که شفقت نیاید ز فرزند و زن
کسی گوی دولت ز دنیــــــا بَــــــَرد
که با خود نصیبی به عُقبی بَرد
به غمخوارگی چون سرانگشت من
نخارد کس اندر جهان پشت من

عطار:
سوای تقوا، عارفان فارسی زبان، به تناسب حال و مقال، از توشه‌های دیگری نیز یاد کرده‌اند، از جمله عطار که به: اشک و آه، عجز و نیاز و درد خدایی، نیستی و فنای درراه حق اشاره کرده است:

بر من بیچــــــاره این در برگشـــای
وین ز راه افتاده را راهی نمای
بنده را گر نیست زاد راه هیــــــــچ
می نیاساید ز اشک و آه هیــــچ
هم توانی سوخت از آهش گنـــــــاه
هم ز اشکش شست دیوان گنــاه
هرکه دریاهای اشکش حاصل‌است
گو بیا کو درخور این‌منزل است (منطق الطیر)
**********
می‌روم بر خاک دل پـرخـون ز تو
زاد راهـم درد روزافــزون ز تو
در دو عـالـم نیسـت کاری با کسـم
کز همـه کس فارغم بیـرون ز تو (غزل ۶۸۲).

علاوه بر ابیات فوق که به توشه خاصی اشاره شده، عطار که در این مضمون بیش از همه شاعران سخن گفته، سخنانی کلی در ضرورت توشه‌گیری برای آخرت آورده است. از جمله:

برمن همه د‌رها چو‌فروبست اجل سخت
تا روز قیـــامت که درآیـد ز در من
در بادیــه ماندیم کنـــون تا به قیـــــــامت
بی مَرکب و بی زاد، دریغا سفر من
ازبس که خطر هست درین راه مرا پیش
دم می نتوان زد زِ رَه پر خطــر من (قصیده ۲۵)
**********
مــــردان پـاک‌ رو ز درازی راه تـــــــو
بی زاد و توشه بر سر منـزل بمانده
سرگشــــتگان کـوی تـو را در عتاب تـو
واحسرتا زعشـق تـو حاصـل بمـانده (غزل ۷۲۸)
**********
زاد راه مــــرد عــاشــــق نیســـتی است
نیست شـو در راه آن، دلخواه نیست
در ده‌ای عـــــــطار تــن در نیســــــتی
زانکه آنجا مـرد هستی، شـاه نیست (غزل شماره ۱۸)

پروین اعتصامی

توشه‌ای برگیـر که بـس دور بود منزل
شمعی افروز که بس تیره بود هامون
تـو چنین گمره و یاران همه در مقصـد
تو چنین غرقه و دریا ز دُرَر مشحون

شاعران ما با وجود استفاده فراوان از معنای مجازی سفر و زاد و برگ، کمتر به توشه تقوا اشاره کرده‌اند. مگر دو بیت زیر از سعدی و پروین:

کردار نیک و بد به قیامت قرین تست
آن اختیار کن که توان دیدنش لقـــا
تا هیچ دانه‌ای نفشـــانی به جز کَـــرَم
تا هیچ توشه‌ای نستانی به جـز تَقی (سعدی)
**********
دانـه جز دانه پرهیـــــز نکشـــــــــت
تـــوشـــــه آز در انبــــــــار نداشت
انـدریـن محکمـــــه پر شر و شـــــور
بــا کسی دعـــــوی پیــــکار نداشت (پروین اعتصامی)

علاوه بر نکات ذکر شده در متن مقاله، اشارات فراوان دیگری در نهج البلاغه به زاد سفر شده که ذیلا به برخی از آن موارد اشاره می‌کند:

خطبه ۱۸۲/۱۸۳- وَ اَنْتُمْ بَنُوسَبيل عَلى سَفَر مِنْ دار لَيْسَتْ بِدارِكُمْ، وَ قَدْ اُوذِنْتُمْ مِنْها بِالاْرْتِحالِ، وَ اُمِرْتُمْ فيها بِالزّادِ
شما مسافرانی در سفری هستید، از سرایی که سرای (ماندگار) شما نیست و کوچ کردن از آن را به اطلاعتان رسانده‌اند و توشه برداشتن را فرمانتان داده‌اند.

خطبه ۱۱۰/۱۱۱- اَلَسْتُمْ فى مَساكِنِ مَنْ كانَ قَبْلَكُمْ اَطْوَلَ اَعْماراً، وَ اَبْقى آثاراً، وَ اَبْعَدَ آمالاً، وَ اَعَدَّ عَديداً، وَ اَكْثَفَ جُنُوداً؟ تَعَبَّدُوا لِلدُّنْيا اَىَّ تَعَبُّد! وَ آثَرُوها اَىَّ ايثار! ثُمَّ ظَعَنُوا عَنْها بِغَيْرِ زاد مُبَلِّغ، وَلا ظَهْر قاطِع.
آیا نه چنین است که اینک شما در سراهای کسانی پیش از خود ساکنید که عمرشان درازتر، آثارشان باقی‌تر، آرزوهاشان درازتر، شمارشان افزونتر و سپاهشان انبوه‌تربود؟ آنها دنیا را بندگی کردند، چه بندگی کردنی؟! آن را برگزیدند، چه برگزیدنی؟! سپس از دنیا کوچ کردند بی هیچ توشه‌ای رساننده به مقصد و بی هیچ مَرکبی گذراننده از سختی...

خطبه ۲۸- اَلا وَ اِنَّكُمْ قَدْ اُمِرْتُمْ بِالظَّعْنِ، وَ دُلِلْتُمْ عَلَى الزّادِ. وَ اِنَّ اَخْوَفَ ما اَخافُ عَلَيْكُمُ اتِّباعُ الْهَوى وَ طُولُ الاْمَلِ. فَتَزَوَّدُوا فِى الدُّنْيا ما تَحْرُزُونَ بِهِ اَنْفُسَكُمْ غَداً
آگاه باشید که شما را به کوچ کردن فرمان داده و بر توشه‌گیری آگاه کرده‌اند... پس در همین دنیا و از همین دنیا آنچه را که فردا حفظتان کند توشه بردارید.

حکمت۱۲۶/۱۳۱- ان الدُّنْيا دارُ صِدْق لِمَنْ صَدَقَها، وَ دارُ عافِيَة لِمَنْ فَهِمَ عَنْها، وَ دارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها، مِنَ الدُّنْيا
دنیا خانه صدق است برای کسی که واقعیتش را تصدیق کند و خانه عافیت است برای کسی آن را فهم کند و خانه ثروت است برای کسی که بخواهد توشه بردارد.

خطبه ۱۳۲- اِنَّ الدُّنْيا لَمْ تُخْلَقْ لَكُمْ دارَ مُقام، بَلْ خُلِقَتْ لَكُمْ مَجازاً لِتَزَوَّدُوا مِنْهَا الاْعْمالَ اِلى دارِ الْقَرارِ. فَكُونُوا مِنْها عَلى اَوْفاز...
این جهان را برای شما سرای ماندگاری نیافریده‌اند، بلکه شما را گذرگاهی است تا با اعمالتان توشه برگیرید. پس (برای رفتن) از این جهان آمده باشید و مَرکب‌های راهوار را برای کوچ آماده کنید.

حکمت ۲۲۱- بِئْسَ الزّادُ اِلَى الْمَعادِ الْعُدْوانُ عَلَى الْعِبادِ.
چه بد توشه‌ای است برای معاد، دشمنی با عباد.

نامه ۳۱۲- وَ مِنَ الْفَسادِ اِضاعَةُ الزّادِ وَ مَفْسَدَهُ الْمَعادِ.
از جمله مفاسد، ضایع کردن زاد و موجبات تخریب معاد است.

خطبه ۱۳۳- وَ اِنَّمَا الدُّنْيا مُنْتَهى بَصَرِ الاْعْمى، لايُبْصِرُ مِمّا وَراءَها شَيْئاً. وَالْبَصيرُ يَنْفُذُها بَصَرُهُ، وَ يَعْلَمُ اَنَّ الدَّارَ وَراءَها. فَالْبَصيرُ مِنْها شاخِصٌ، وَ الاْعْمى اِلَيْها شاخِصٌ. وَ الْبَصيرُ مِنْها مُتَزَوِّدٌ، وَ الاْعْمى لَها مُتَزَوِّدٌ.
دنیا منتهای بینش کوردلان است و هیچ فراتر از آن را نمی‌بینند. اما آنکه دیده گشوده، بصیرتش ازحجاب دنیا می‌گذرد و می‌فهمد ورای آن آخرت است. بصیر از دنیا دل می‌کَند و کوردل به سوی دنیا (از آخرت) دل می‌کَند. بصیران «از» دنیا (برای آخرت) توشه بر می‌گیرند و کوردلان از دنیا «برای» دنیا!!


۱- ن ک: سوره ق آیات ۱۶ تا ۲۲ و سوره فصلت آیات ۲۰ تا ۲۳.

۲- ن ک: انفطار ۱۱، زخرف۱۹و ۸۰، جاثیه ۲۹، یاسین۱۲، مریم۷۹، اسراء۱۳، نساء۸۲، وآل عمران۱۸۱.  

`