`  

دريافت نسخه پى‌دى‌اف

`
`

رستاخيـــــــــــز

و برهان هايش در طبيعت

۲- برهان ژنتيك

 مقدمه

با توسعه تدريجى دانش ژنتيك، چشم بشر بر گوشه اى از شگفتى هاى خيره كننده عالم استعدادهاى ذره اى گشوده شد و در برابر پيچيدگى پديده هاى بى نهايت كوچك آفرينش حيرت زده گرديد. اينك مسلم گرديده است كه از خاك تا افلاك، خرد و كلان ، ذره تا كهكشان ، نظام هماهنگى بر قرار است كه كوچكى يا بزرگى پديده ها ، عظمت شگفتى هاى آنرا محدود نمى سازد و فضا و مكان مرز و محدوده اى در اينجا نمى شناسد.
هر چند اين كشفيات دست آورد انسان امروزى است و نسل هاى گذشته را نصيبى از اين نو آورى هاى علمى نبوده است، اما همان قدر حيرت آور است كه چگونه چهارده قرن گذشته، در دوران جاهليت فراگير و در ميان مردمانى فقير و بى سواد و بى خبر از هر آنچه نام دانش بتوان بر آن نهاد، پيامبرى امى و درس ناخوانده، اولين پيامى را كه از پروردگار در غار حراء، پس از مناجات هاى طولانى خود دريافت مى دارد، خواندن آفرينش انسان از علق (نطفه اوليه) است!

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ

بخوان به نام پروردگارت كه آفريد، آفريد انسان را از علق

 

هفده گام در هفده سال


گام اول، اشاره به علق

مى گويند اولين كلامى كه در آشنايى دو دلداده رد و بدل مى شود، معناى ويژه اى دارد. آيا در آنچه معبود مهربان به عبد عاشق خود در آن خلوتگه راز الهام كرد معنايى نمى توان يافت؟در اينكه آيات اوليه سوره علق نخستين كلمات وحى شده به پيامبر است، ترديدى نيست ، در اين هم كه يتيم قريش و بزرگ شده صحرا، به شهادت تاريخ، نه خطى نوشته بود و نه خبرى از علم و دانش داشت هم ترديدى نيست. فرصت طلبان فريبكار كه مى خواهند توده هاى مردم را به خود جذب كنند، از چيزى سخن مى گويند كه مورد نياز و عشق و علاقه مردم باشد. آيا "ربوبيت" خداى عالم را با آفرينش انسان از علق به مردم جاهل معرفى كردن ميتواند تراوش ذهن پيامبر و مستقل از وحى باشد؟
اگر در قرآن به همين يك اشاره بسنده شده بود، چه بسا گذشتن از كنار آن آسان بود. امّا آشكارا ميبينيم اين آيت عظيم ، يعنى پيدايش انسان از خاك و نطفه و علقه و ..را پس از آن نخستين الهام، بارها و بارها در سالهاى بعد مورد تاكيد قرار داده است تا با آگاهى آدميان از منشاء خود، دست ربوبيت خالق را در مراحل مختلف حيات خويش مشاهده نمايند.
با نگاهى اجمالى به آيات ناظر به آفرينش انسان، كه كلمات : تراب ، طين ،نطفه، علقه و...در آنها به كار رفته است، با انبوهى از آيات مواجه مى شويم كه هر كدام از زاويه اى و با زبانى، پرده از اين راز شگفت بر مى دارند. گر چه اشاره به اين مسئله، روشنگر شگفتى هاى خلقت و مبّين علم و تدبير پروردگار نسبت به آفرينش بوده و درس توحيد ميدهد، امّا شايد تعجب كنيد از اينكه اشارت قرآن به مراحل مختلف پيدايش انسان از خاك و نطفه و...عمدتاً در ارتباط با آخرت و اثبات رستاخيز روز قيامت، يعنى زنده شدن مجدد آدميان ميباشد. استناد به اين مدل محسوس و مشهود و متوجه ساختن ما به مراحل تكاملى تبديل خاك به نطفه و سرانجام تولد آدمى، براى همين است كه اين سير تكاملى را متوقف و پايان يافته با مرگ خود تلقى نكنيم و بدانيم حيات و حركت به شكل ديگرى ادامه مى يابد و آفرينش عبث و بيهوده و منزلگاه ما بن بست و بى مقصود نمى باشد.

جدول ضميمه اين نوشته، آيات مربوط به مراحل پيدايش انسان از خاك و نطفه را به ترتيب زمان نزول آن (۱) نشان ميدهد. مطالعه موضوعى بر حسب ترتيب نزول، اين امكان را به ما ميدهد تا خود را در كنار مخاطبين زمان نزول قرآن قرار دهيم و گام به گام همراه آنها، با مسئله اى كه شرح داده مى شود، آشنا شويم. آنچنان كه سبك عمومى قرآن است ، در مورد مسئله خلقت انسان نيز موضوع از حالت مجمل و مختصر و كلى به حالت مفصّل و با جزئيات تشريحى در مى آيد.
دنباله مطالب گام هاى متعددى را كه در طوك هفده سال ( از سال اول بعثت تا چهارم هجرت) براى تفهيم مراحل مختلف آفرينش انسان برداشته شده است مى خوانيم.

 

گام دوّم ، تسويه ، تقدير و هدايت

 با اولين رديف افقى جدول، يعنى سوره علق، قبلاً آشنا شديد. اينك رديف هاى بعدى را مختصراً معرفى مى كنيم:
سوره اعلى (۸۷) نيز كه در اواخر همان سال اول بعثت نازل شده است (۲)، بار د گر پيامبر را متوجه اسم رب و آثارش در خلقت مى كند. با اين تفاوت كه اگر در سوره علق به طور سر بسته و مرموز از علق سخن گفته بود، اين بار بر تسويه(مرتب و پرداخته شدن)، تقدير(قدر و اندازه يافتن) و هدايت (راهنمائى عضوى) نطفه اشاره مى كند.

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى

نام پروردگار بلند مرتبه ات را تسبيح گوى، آنكه آفريد پس آنرا مرتب و موزون (هماهنگ) ساخت و آنكه نظم و اندازه گذاشت، پس (هر عضوى را براى ايفاى نقش) راهنمائى كرد.

 

گام سوم ، جايگاه استوار"رحم"

أَلَمْ نَخْلُقكُّم مِّن مَّاء مَّهِين فَجَعَلْنَاهُ فِي قَرَارٍ مَّكِينٍ إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ

مگر شما را از آبى بى مقدار نيافريديم؟و آنرا تا مدتى معين در قرار گاهى استوار قرار نداديم؟ پس اندازه اش گذاشتيم و چه نيكو اندازه گذاريم.

 درظاهر امر به نظر مى رسد نقش اصلى را در اين بازى شگفت آفرينش، نطفه مرد ايفا مى كند. در حاليكه نقش زن به عنوان ظرف قبول كننده و رشد دهنده و به كمال رساننده نطفه به همان مقدار حائز اهميت ميباشد. تاكيدات قرآن بر محكم و استوار بودن خانه اى كه نطفه در آن منزل مى كند( سلول ماده يا رحم زن) تا سر آمد نه ماه حاملگى و فعل و انفعالات فوق العاده حساب شده اى كه در اين مكان انجام مى شود، براستى حيرت آور است.

آيه فوق كه در سال دوم بعثت نازل شده است، مرحله فوق را تبيين مى نمايد. مقدمات قبل از آيه فوق ( در سوره مرسلات) نيز قابل توجه مى باشد. در اين مقدمه، سخن از قطعيت وعده قيامت (انما توعون لواقع) و تكذيب ناباوران به اين امر مسلم است كه شواهد فراوانى در طبيعت، از جمله، سير هدفدار رشد نطفه در رحم و طى دوران تكاملى آنرا آشكارا تائيد ميكند، اگر جنين هم توانائى درك و فهم و بيان تصورات خود را داشت، از آنجائيكه روز جدائى از رحم(يوم الفصل) را تجربه نكرده است، چه بسا تولد يافتن در دنيائى غير از جهان بسته رحم را باور نمى كرد!

بر شگفتى هاى مرحله اقامت در رحم مادر، آيه ۸ سوره رعد نكته ديگرى را هم اضافه مى كند و آن هم فعل و انفعالات جذب و افزايش موادى است كه در ارتباط با نطفه انجام مى شود:

اللّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِيضُ الأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَكُلُّ شَيْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ

 خدا از آنچه هر ماده اى حمل مى كند آگاه است و نيز هرچه رحم ها جذب مى كنند و هر چه ( به نطفه) اضافه مى كنند، و هر چيزى نزد او مطابق حساب و اندازه اس

 

گام چهارم، هدايت و تسهيل راه

 رديف سوم جدول، آيات ۱۷ تا ۲۲ سوره عبس (۸۰) را نشان ميدهد، كه با فاصله زمانى اندكى در سال دوم بعثت، با بيانى ديگر همان ويژگى هاى نظم و اندازه و هدايت مولكولى را نشان مى دهد و تسهيل راه( السبيل يسّره)را نيز اضافه ميكند:

موضوع "هدايت" اجزاء نطفه، كه دلالت بر وجود اطلاعات لازم و شعور ويژه اى براى ايفاى نقش و وظيفه سلول ميكند، از حيرت آورترين موضوعاتى است كه ذهن زيست شناسان را به خود مشغول داشته است.

توضيحات دانشمندان در ارتباط با تحقيق روى DNA، شواهدى بر اين حقيقت مى افزايد. به عنوان مثال فرانسيس كريك (Francis Crick) يكي از دانشمندانى كه شكل حلزونى DNA را كشف كرده است، در روياروئى با يافته هاى جديد در ارتباط با DNA تصديق كرده است كه اساس حيات معجزه اى را نمايان مى سازد.

برجسته ترين دانشمندى كه به همه اطلاعات علمى اين روزگار دسترسى داشته باشد، تنها مى تواند ادعا كند كه در برخى شرايط ممكن است منشاء حياتى بگونه معجزه آسائى ظاهر شود، امّا شرايط بسيارى لازم است تا بتواند به حيات خود ادامه دهد.

بر اساس چنين محاسباتى، پرفسور لد آدلمن (Led Adleman)از دانشگاه كاليفرنياى جنوبى (USC)در لس آنجلس اظهار داشته است كه يك گرم DNA ميتواند به اندازه ى يك تريلين ديسك فشرده اطلاعات در خود انباشته سازد. جين مايرز(Gene Myers) دانشمندى كه روى پروژه(Genome) كار ميكند، در بر خورد با شگفتى هاى معجزه آساى نظم و ترتيبى كه شاهد بوده است، چنين اظهار كرده است:

" آنچه واقعاً مرا متحير ميسازد، معمارى (ساختار) حيات است...سيستم بصورت خارق العاده اى پيچيده است. بگونه اى است كه به نظر مى رسد قبلاً طراحى شده است... در اينجا هوشمندى حيرت آورى مشاهده مى شود."

خيره كننده ترين واقعيتى كه درباره DNA وجود دارد، اين است كه وجود اطلاعات كد هاى ژنتيك مسلماً با هيچ يك از موازين مربوط به ماده ، انرژى يا قوانين طبيعى قابل توضيح نمى باشد.

دكتر ورنرگيت (Werner Gitt) استاد فيزيك و تكنولوژى اين حقيقت را چنين متذكر شده است:

"سيستم كد گذارى هميشه نتيجه يك تلاش مغزى است....چنين امرى مؤكدا آشكار ميسازد كه ماده به خودى خود قادر بر ابداع هيچ كدى نمى باشد و در اينجا خلاقيت ضرورت دارد...هرگز نه قانونى در طبيعت شناخته شده است كه از آن طريق ماده بتواند به اطلاعات دسترسى پيدا كند و نه هيچ فرايند فيزيكى يا پديده مادى تشخيص داده شده است كه بتواند چنين كند.(۴)

امّا اشاره آيه به مردن و در" قبر" شدن آدمى، و سرانجام خروج از قبر ممكن است اين سؤال را مطرح سازد كه پس از گذشت هزاران سال و در هم ريختن ديوارهاى گور و تغيير شكل زمين با سيل و فرسايش و دگرگونيهاى طبيعى، بخصوص جذب خاك شدن آدمى و انتقالش به مكان هاى ديگر، چگونه ممكن است قبرى باقى مانده باشد تا كسى از آن بر خيزد؟ علاوه بر آن، تكليف كسانى كه سوزانده مى شوند و خاكسترشان به آب و هوا سپرده مى شود و ديگران كه در دريا غرق مي شوند و قبرى ندارند چگونه است؟

به نظر ميرسد كه توجه به معناى كلمه ى قبر اين معضل را بگشايد؛ منظور از قبر تنها گور كنده شده در زمين نيست، مفهوم قبر نوعى پوشيدگى و پنهان شدن از ديد ظاهرى است، بگونه اى غائب شدن از حواس ماست. لغت نامه "المنجد" نشان مى دهد كه در زبان عربى به مردمى كه تور صيادى را( كه از ديدگاه ماهيان پوشيده است) از آب بيرون مى كشند و به چراغ شكار در شب (پرده تاريكى) قبّار ميگويند! "انتشار" پيدا كردن روز قيامت از قبرها (ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ) همچون انتشار كتاب وشايعه و بيمارى و...دقيقاً مفهوم توسعه و تكثير و توليد مثل دارد. مگر آفرينش نخستين ما از يك سلول غير از انتشار از يك نقطه بود كه تكرار آن انتشار نباشد؟

 

گام پنجم (پيدايش جنسيت)

 در اين مرحله براى نخستين بار به مسئله ى "زوجيت"، يعنى مذكر يا مؤنث شدن تركيب اسپرم با اوول اشاره مى كند. همانطور كه مى دانيم نقشى كه كروموزوم هاى آزاد شده اسپرم، در تركيب با هسته اوول ايفا مى كنند، در پسر يا دختر شدن جنين بسيار تعيين كننده است. اين آيه كه در اوائل سال سوم بعثت نازل شده است، به مرحله اى ما را آگاهى مى دهد كه در دوران پيشرفت علم ژنتيك آشكار شده است! آيات اين گام نيز در خدمت اثبات رستاخيز آخرت آمده است:

سوره قيامه (۷۵) آيات ۳۶ تا ۴۰
َيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن يُتْرَكَ سُدًى أَلَمْ يَكُ نُطْفَةً مِّن مَّنِى يُمْنَى ثُمَّ كَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى أَلَيْسَ ذَلِكَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن يُحْمى الْمَوْتَى

 مگر انسان مى پندارد كه بيهوده (و بى تكليف) رها خواهد شد،
مگر (تمامى وجودش) يك قطره آب (حساب شده و هدفدار) نبود كه ريخته شد؟(۵)
سپس جنينى ابتدائى شد، و آنگاه ( او را) آفريد و سامان داد.
و از آن (قطره)، زوج نر و ماده پديد آورد.
آيا چنين خدائى قـادر به زنده كردن مردگان نيست؟


گام ششم، باز سازي با تمام جزئيات

ُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ

سوگند ياد مى كنم به روز رستاخيز، و سوگند ياد مى كنم به ضمير ملامت گر ( كه رستاخيز به وقوع مى پيوندد)، آيا انسان مى پندارد كه هرگز استخوانهايش را جمع ( و بازسازى) نخواهيم كرد؟ آرى، ( آنها را باز مى سازيم) در حاليكه كه قادريم ( حتى خطوط)سر انگشتانشان را هم سامان دهيم.

 در اين گام نيز از سوره قيامه شاهد مى آوريم ، در گام چهارم به آيات انتهايى سوره اشاره كرديم و در اين گام به آيات ابتدائى آن، كه برخلاف ظاهر،از نظر ترتيب نزول اندكى ديرتر نازل شده است، استناد مى كنيم.(۶)

آنچه در اين چند آيه، كه با دوبار سوگند آغاز مى شود، به چشم مى خورد، تاكيد روى بازسازى دقيق انسان به ميزانى است كه حتى خطوط سر انگشت او نيز عيناً آفريده ميشود!! اطلاع يافتن بر اينكه اثر انگشت هر انسانى ويژه خودش ميباشد و در بين ميلياردها انسان آفريده شده، حتى دو نفر را نمى توان يافت كه اثر انگشت آنها عيناً يكسان باشد، موضوعى است كه در عصر ما حاصل شده است، تاكيد روى اين موضوع در چهارده قرن قبل، در يك جامعه بى سواد جاهلى، آيا به غير ازوحيانى بودن قرآن دليل ديگرى مى تواند داشته باشد؟

 

گام هفتم، تعديل و تركيب

 رديف پنجم جدول را آيات ۶ تا ۱۰ سوره انفطار ( نازل شده در سال سوم بعثت) اشغال كرده است. در اين گام ، همچون گام هاى دوم و سوم ( سوره هاى اعلى و عبس)، دو اصل خلقت و تسويه را تكرار كرده ،اما به جاى دو اصل ديگر ؛ تقدير( نظم و اندازه گذارى) وهدايت ، دو واژه جديد: تعادل و تركيب را به كار برده است، كه چه بسا نتيجه همان تقدير و هدايت باشد.

 نگاه كنيد:

يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ

(اى انسان چه چيزى تو را نسبت به پروردگار كريمت فريفته است؟)

 الَّذِي: (آنكه)
۱- خَلَقَكَ (ترا آفريد)
۲- فَسَوَّاكَ (پس آراست و سامانت داد)
۳- فَعَدَلَكَ (پس متعادلت ساخت)
۴- فِي أَيِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَكَّبَكَ ( و به آن صورتى كه مى خواست ترا تركيب كرد)

كَلَّا بَلْ تُكَذِّبُونَ بِالدِّينِ وَإِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ.
(با اين حال شما روز جزا را انكار مى كنيد در حالى كه بر شما نيرو هاى محافظى گمارده شده است.)

 خلقت ، آفريدن و حيات بخشيدن به مواد بى جان است، "تسويه" از ريشه "سَوَىَ" نوعى مساوات بر قرار كردن و برابر گردانيدن اجزاء يك موجود است. تعديل، متعادل و مبراى از كم و زياد و شدت و ضعف ساختن آن است و بالاخره "تركيب"، هماهنگ نمودن ميان اعضاء و همكارى مشترك ايجاد كردن بين آنها در يك مجموعه مى باشد.

نكته جالب، نتيجه اى است كه از طرح اين مراحل مى گيرد؛ اين نتيجه چيزى جز اثبات "دين" به معناى جزا و نتيجه تلاش انسان در چهارچوب نظاماتى معين نيست كه آن هم در آخرت تحقق مى يابد و حلقه ديگرى است به دنبال مراحل فعلى.

 

گام هشتم، موتور محركه سلول نر

 بار ديگر( در همان سال سوم بعثت) به پديده نطفه اشاره مى كند. اما اگر در گام چهارم صفت "منى" بودن، يعنى برنامه داشتن و هدفدار بودن آنرا مطرح مى كرد، در اين سوره روى موضوع متحرك و جهنده بودن آن اشاره ميكند. همانطور كه ميدانيم، اسپرماتوزوئيد جنس نر، كه ده ها ميليون آن ، همچون لشگرى براى فتح قلعه اوول (هسته ماده) حركت ميكنند، مجهز به موتور نيرومندى در رأس خود هستند كه مثل ماهى يا قورباغه از تخم خارج شده ، با حركت دادن به دنباله خود به شتاب حركت مى كنند. اين سپاه پيشتاز پس از عبور از مسير سخت و نرم ( مواد نفوذ ناپذير و نفوذ پذير) در آستانه قلعه قرار مى گيرند و سر انجام پيشتاز ترين آنها با سوراخ كردن ديواره سخت(صلب)سلول ماده، پيروزمندانه وارد آن ميشود!

در اينمورد نيز نتيجه گيرى آيه، اثبات قدرت خدا بر تجديد حيات و بازگرداندن مجدد انسان ميباشد.

طارق(۸۶) آيات ۵ تا ۸

فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ يَخْرُجُ مِن بَيْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ

انسان بايد توجه كند كه از چه آفريده شده است. از آبى جهنده آفريده شده است كه از ميان مواد سخت و نرم خارج مي شود. بى گمان ( پس از مرگ نيز خدا ) به بازگرداندنش توانا.

 

گام نهم ، منشاء جنسيت از نطفه

وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَيْنِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى وَأَنَّ عَلَيْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى

و اينكه هم اوست كه زوج نر و ماده (را)از نطفه اى آنگاه كه اندازه شد آفريد؛ واينكه ايجاد عالم ديگر نيز به عهده اوست.

گويا سال سوم بعثت بيشترين تمركز را روى آموزش مراحل پيدايش انسان داشته است و حلقه بسيار محدود مؤمنين اوليه، اركان ايمانى را با شناخت مبداء آفرينش خود ميساختند. آيات ذيل بار ديگر به مرحله هدفدارى و اندازه گذارى نطفه ( با توجه به معناى منى) و دو گونه شدن (مذكر و مؤنث) آن اشاره ميكند. نجم (۵۳) ايات ۴۵ تا ۴۷

 

گام دهم نطفه با استعداد درك و فهم

گام هاى گذشته مسلمانان اوليه را با مشخصات متعددى از "نطفه" به ترتيب ذيل آشنا كرده بود :

۱- قدر و اندازه داشتن
۲- هدف دارى و برنامه داشتن
۳-جهنده و متحرك بودن

اينك در سوره انسان ( كه در سال پنجم نازل شده است)، مشخصه تازه اى رامطرح ميكند؛"نطفه امشاج" ( آب در هم آميخته!). لغت شناسان "مَشَج"(مفرد امشاج) را مخلوط به هم آميخته معنا كرده اند. گويا به اين دليل كه كروموزوم هاى مختلف سلول هاى نر و ماده، ژن هاى بسيارى را با خود حمل مى كنند كه عامل اصلى انتقال صفات و مشخصات پدر و مادر ميباشند، به اين آب "نطفه امشاج" گفته شده كه مخلوطى از ميليون ها تركيب ژنتيكى ميباشد( والله اعلم)

سوره انسان(۷۶) آيات ۱ تا ۳

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئاً مَّذْكُوراً إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعاً بَصِيراً إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِراً وَإِمَّا كَفُوراً

قطعاً روزگارانى بر انسان گذشته است كه (وجودش) چيزى قابل ذكر نبوده است. ما انسان را از نطفه اى درهم آميخته آفريديم تا او را بيازماييم؛ از اين روى شنوا و بينايش گردانديم. راه را به او ارائه داديم، خواه سپاسگزار ( و پذيراى آن) باشد خواه ناسپاس.

 اين اولين بار است در اين سرى آيات كه به استعداد ديدن و شنيدن اشاره مى شود. گويا قابليت درك و فهم و ايجاد ارتباط با دنياى خارج با ابزار شناخت، محصول پيچيدگى هاى همان نطفه امشاج باشد.

 

گام يازدهم، پاسخي به منكرين

 محال و غير ممكن شمردن تجديد حيات مردگان، ادعاى هميشگى نا باوران پيام رسولان بوده است، كه قرآن به دفعات آن را نقل كرده است. اما گويا در ارتباط با آفرينش نطفه و سير تحولى آن، سوره ياسين براى نخستين بار(در سال پنجم بعثت) آنرا بيان كرده باشد:

أَوَلَمْ يَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُّبِينٌ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِى خَلْقَهُ قَالَ مَنْ يُحْيى الْعِظَامَ وَهِيَ رَمِيمٌ قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ

مگر انسان نمى داند كه او را از نطفه اى آفريده ايم، و آنگاه (كه تنومند گرديد) خصومتگرى آشكار شد! براى ما مثلى زد و آفرينش خويش را از ياد برد؛ (و) گفت: استخوانهاى پوسيده را چه كسى قادر است حيات بخشد؟ بگو همان كسى كه اول بار آن را پديد آورده است، زنده اش مى كند؛ و او به هر آفرينشي دانا (و توانا) ست.

 در اين سرى آيات، اين دومين بار است كه كلمه "انشاء"( پديد آوردن از عدم)به كار ميرود. قرآن هم پديد آوردن دنيا را انشاء ناميده و هم آخرت را. وقتى كسى انشاء دنيا و اجزاء آن، از جمله نطفه را پذيرفته باشد، چرا نبايد انشاء بعدى آنرا هم درك كند؟(۷)

 

گام دوازهم، توسعه و تفصيل

وَلَقَد خَلَقْننَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِى قَرَارٍ مَّكِينٍ
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا
ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ
ثُمَّ إِنَّكُمْ بَعْدَ ذَلِكَ لَمَيِّتُونَ
ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ تُبْعَثُونَ


انسان را از چكيده اى از خاك آفريديم. سپس آن را به صورت نطفه اى در قرارگاهى استوار قرار داديم.
آنگاه نطفه را (تدريجاً به صورت) جنين ابتدائى و پاره گوشت و استخوانهائى در آورديم و آنرا به پرده گوشت پوشانديم، آنگاه جنين را (به) آفرينشى ديگر ( به صورت كامل) پديد آورديم؛ منشاء بركات است خدا كه بهترين آفريننده هاست. سپس بعد از اين (زندگى) همه به كام مرگ خواهيد رفت. و روز رستاخيز بر انگيخته خواهيد شد.

 در گام هاى گذشته همواره نخستين پله نردبان هستى را از نطفه آغاز كرده بود، اينك پس از آگاهى دادن به مشخصات حيرت آور نطفه)، وقت آن رسيده است كه يك پله به عقب تر برويم و ببينيم نطفه از كجا به وجود آمده است؛
سوره مؤمن (در همان سال پنجم) توضيح مى دهد كه چگونه انسان از چكيده اى از طين (ماده = خاك) آفريده شده است. واژه "طين" كه ۱۲ بار در قرآن تكرار شده، بايد با واژه "تراب" (خاك) فرق داشته باشد.

به نظر ميرسد طين خاك مخصوصى ، همچون گل رس باشد كه چسبندگى و هماهنگى اجزاء آن بيشتر است، در حاليكه تراب مطلق خاك مى باشد كه سطح زمين را پوشانده است. با توضيحات قرآن در سوره هاى ديگر(۸) متوجه مى شويم كه طين از تركيبات رسى مشابه گل آجرپزى و مجسمه سازى تشكيل شده است. آنچه در اين سوره گفته شده " سلاله من طين" ميباشد. سلاله صاف شده و چكيده اى از ماده اوليه اى است كه نطفه از آن شكل مى گيرد. در واقع مواد عالى خاك كه تبديل به انواع مواد غذائى مورد مصرف ما ميشوند، در كارخانه نطفه سازى بيضه ها عصاره گيرى و صاف مى گردند.

سخن تازه اى كه در سوره مؤمن اضافه شده، قرارگاه محكم و استوارى است كه اينك نطفه بايد در آن منزل كند. يعنى همان رحم زن، كه پرورشگاه بعدى نطفه و رشد و كمال دهنده اين امانت الهى است. از اين به بعد مادر است كه با شيره جان خود نطفه را تبديل به علقه، سپس مضغه و سپس استخوان مى كند. آنگاه استخوان ها را با گوشت مى پوشاند و شكل مادى نطفه به مشيت پروردگار به كمال خود مى رسد.

مهمترين نكته اى كه براى نخستين بار در اين سوره مطرح شده، جهش شگفت آور و تحول بى مانندى است كه در موجودات قبل از انسان سابقه نداشته است. يعنى همان اراده و اختيارى كه با جمله" ثم انشأناه خلقا آخر" بيان گشته و موهبتى است كه تنها به انسان عنايت شده است. گويا موجودات پيش از آدم، قابليت وجودى چنين امانتى را فاقد بوده اند. با تعبيه استعداد و لياقت در وجود انسان است كه خدا خود را با جمله " احسن الخالقين" ستوده است!

نتيجه اى كه از مراحل فوق گرفته مى شود، باز هم همچون سوره هاى قبل، هموار كردن راه درك و فهم بعثت و زنده شدن مردگان است.

 

گام سيزدهم،هفت مرحله اصلي

هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ يُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ ثُمَّ لِتَكُونُوا شُيُوخاً وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى مِن قَبْلُ وَلِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُّسَمًّى وَلَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ هُوَ الَّذِي يُحْيى وَيُمِيتُ فَإِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ

اوست كه شما را از خاك، و (طى مراحل مختلف) از نطفه و جنين ابتدائى آفريد؛ آنگاه شما را ( به صورت) كودكى (به دنيا) مى آورد، آنگاه (امكان مى دهد) تا به حد رشد برسيد و سالخودره شويد؛ بعضى از شما دچار مرگ (زودرس) خواهند شد و (به گروهى ديگر از شما امكان مي دهد) تا به اجل مقرر برسيد؛ بسا كه درك كنيد.اوست كه حيات مى بخشد و حيات را باز مى ستاند، و چون امرى را مقرر دارد، فقط به آن ميگويد باش! و مى شود.

 آياتى كه تا اينجا مورد بررسى قرار داديم، تماماً ناظر به مراحل قبل از تولد بود، گويا توضيحاتى كه تا سال پنجم بعثت داده شد، مؤمنين را كفايت كننده بوده است. چرا كه پس از آن تا ۷ سال( سال ۱۲ بعثت) توضيح تكميلى مهم ديگرى داده نمى شود.(۹)

اينك در آيات فوق، با تكرار خلاصه اى از مراحل آموزش داده شده، و اضافه كردن مراحل پس از تولد، جمعاً ۷ مرحله را در مسير زندگى انسان به ترتيب ذيل معرفى مى نمايد:

تراب(خاك) ، ۲- نطفه ، ۳- علقه ، ۴- خروج از رحم (تولد) ، ۵- شدت نيروهاى عقلانى و جسمانى ( بلوغ و پختگى ) ، ۶- پيرى ، ۷-مرگ (زودرس يا در پيرى)

همچون ساير موارد ، نتيجه اى كه گرفته شده است، نشان دادن منزلگاه هاى متنوع و وابسته به هم حيات آدمى ميباشد، تا نيك بفهماند خدائى كه همواره در حال حيات بخشى و باز ستاندن آن است، از تكرار اين كار ناتوان نيست، كار او تنها يك اراده است و بس.

 

گام چهاردهم، احاطه علمي خدا به سير تكاملي

آيه ۱۱ سوره فاطر

وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلَا تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلَا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ

خدا شما را از خاك آفريد، سپس از نطفه> آنگاه شما را به صورت زوج ها(ى مرد و زن) در آورد؛ و باردارى و زايمان هر ماده اى با آگاهى اوست، هيچ افزايش يا كاهشى از عمر آدمى نمى شود مگر انكه در كتاب( علم خدا) ثبت مى گردد. كه اين كار بر خدا آسان است.

 تمركز آيات در اين گام بر موضوع علم و آگاهى مطلق خدا بر تمامى مراحل سيرو رشد و كمال آدمى در دوران قبل و بعد از تولد ميباشد كه در هفت مرحله توضيح داده شده است:

۱ - خاك،۲- نطفه،۳- جنسيت، ۴- زندگى در رحم، ۵- تولد، ۶- دوران صعودى عمر(جوانى) ۷- دوران نزولى (پيرى)

 

گام پانزدهم، آفرينش زن و مرد از يك منشاء

آيه ۶ سوره زمر:

خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ ثُمَّ جَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَأَنزَلَ لَكُم مِّنْ الْأَنْعَامِ ثَمَانِيَةَ أَزْوَاجٍ يَخْلُقُكُمْ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ خَلْقًا مِن بَعْدِ خَلْقٍ فِي ظُلُمَاتٍ ثَلَاثٍ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ

شما را از يك منشا حياتى واحد آفريد، سپس زوجش را نيز از همان جنس پديد آورد...شما را در شكمهاى مادرانتان طى مراحل مختلف در نهانگاه هاى سه گانه (ى پرده مشيميه، رحم و شكم) مى آفريند.اين است خدا، پروردگار شما كه فرمانروائى خاص اوست؛ معبودى جز او نيست؛ پس چگونه و چرا از راه (بندگى او) رو گردانده مى شويد.

 عقيده عمومى بر اين است كه گويا خداوند ابتدا مرد را آفريد و سپس از دنده چپ او زن را خلق كرد!؟ اين عقيده واهى كه از طريق اسرائيليات در همان قرون نخستين وارد تفاسير و كتاب هاى اخلاقى و اجتماعى مسلمانان شده (۱۰)، متاسفانه همچنان در ميان توده هاى مردم، حتى اكثريت خواص مقبوليت دارد! اما قرآن در آيه فوق، و آياتى ديگر(۱۱) با ذكر جمله "نفس واحده"، صريحاً بر منشاً واحد داشتن نوع انسان ( اعم از زن و مرد) تاكيد مى كند.

معناى "نفس"، ذات يا جان يا روح ميباشد و" نفس واحده" به يك واحد حياتى مى گويند. اينكه جنسيت انسان در همان مراحل اوليه تركيب اسپرم با اوول (نطفه مرد و تخمك زن) تعيين مى گردد، و اصولاً جنسيت در تاريخ تكامل موجودات روى امين از يك سلول آغاز گشته و پس از ميلياردها سال حيات تك جنسى و خود توليدى، جنس ماده از همان سلول اوليه پديد آمده است، موضوعى است كه در دوران اخير كشف شده است. بنابر اين مفسرين يا مترجمينى كه "نفس واحده" را، در آيات فوق "، آدم اوليه" تصور كرده اند، درك و فهم عصر و زمانه خود را انعكاس داده اند.

نكته ديگرى كه در تكميل گام قبلى، در اين مرحله بيان گشته، آگاهى خدا به مراحل باردارى است كه با وجود پنهان بودن جنين در سه پوشش: شكم، رحم و پرده مشيميه، حالات او را دقيقاً زير نظر دارد. تشبيه به تاريكى هاى سه گانه از زاويه ديد بشرى است ، كه اين حجاب ها ميدان حواس او را مى بندد.

 

گام شانزدهم ، جمع بندي و نتيجه گيري

 آموزش مراحل آفرينش انسان از سال اول بعثت آغاز گرديد، در سال سوم و پنجم به اوج خود رسيد و پس از هفت سال وقفه ، در سال دوازدهم ، خلاصه اى از آموزش هاى قبلى تكرار گرديد و نكاتى جديد تذكر داده شد. همه آيات گذشته مربوط به دوران مكّه بود. اينك در سومين سال هجرت به مدينه (۱۶رسالت)، به عنوان آخرين سخن در زمينه مراحل آفرينش انسان ، يك بار ديگر با شرح و تفصيل كامل و جزئيات بيشتر، اين مراحل را توضيح مى دهد و در انتها با مقايسه اى از سير تحول يك گياه در طبيعت و تبديل زمين مرده زمستانى به بوستان بهجت آور بهارى ، براى آخرين بار موضوع قيامت و بر انگيخته شدن اهل قبور را مطرح مى سازد.

يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي رَيْبٍ مِّنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِن مُّضْغَةٍ مُّخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِّنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاء إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنكُم مَّن يُتَوَفَّى وَمِنكُم مَّن يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِن بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاء اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ ‏ ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّهُ يُحْمى الْمَوْتَى وَأَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ وَأَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لَّا رَيْبَ فِيهَا وَأَنَّ اللَّهَ يَبْعَثُ مَن فِي الْقُبُور

اى مردم، اگر در امر رستاخيز ترديد داريد، ما شما را (طى مراحل مختلف به ترتيب) از خاك، نطفه، جنين ابتدائى و پاره گوشتى بى شكل و شكل گرفته آفريديم، (اين مراحل را بيان كرديم) تا بر شما روشن كنيم ( كه امر پيچيده خلقت به دست ماست)؛ و جنين هائى را كه بخواهيم تا مدتى معين در رحمها( ى مادران) قرار مى دهيم، آنگاه شما را به صورت كودكى بيرون مى آوريم. آنگاه (شما را پرورش مى دهيم) تا به حد رشدتان برسيد؛ و بعضى از شما دچار مرگ خواهند شد و بعضى ديگر به پست ترين (مرحله) عمر باز گردانده مى شوند. به به گونه اى كه پس از دانش (فراوان) هيچ چيز ندانند؛و ( بر انگيزش شما همين گونه است كه) زمين را خشك و خواموش مي بينى و چون باران را بر آن فرو فرستيم، به جنبش آيد و رشد كند و از هر گونه گياه بهجت انگيز بروباند.اين همه بدان سبب است كه خدا حق است و اوست كه مردگان را زنده خواهد كرد و اوست كه بر هر كارى تواناست؛و (نيز به سبب) آنكه رستاخيز بدون هيچ ترديد آمدنى است و خداست كه خفتگان در گورها را برخواهد انگيخت.

 

گام نهائي، عهد الهي

وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ

آنگاه كه پروردگارت از پشت بنى آدم نسلشان را پديد آورد و ( به زبان عقل و شعور) آنها را بر خودشان گواه گرفت كه مگر من پروردگار شما نيستم؟ گفتند آرى گواهى داديم؛ (اين گواهى را به زبان عقل و خرد گرفتيم) تا روز رستاخيز نگوئيد از اين (موضوع) بى خبر بوديم.

 در زمان طفوليت و نوجوانى، لغزش هاى گاه و بيگاه فرزندان ناديده گرفته مى شود. با رسيدن به سن بلوغ و تكليف، گوئى قدرت تشخيص و تميز مرحله جوانى، عهد و پيمانى با پدر مادر محسوب مى شود و عقلانيت امضاى پاى قرارداد به شمار مى رود!

در گام هاى شانزده گانه قبل، آموزش هاى كافى براى شناخت مراحل رشد و كمال انسان، از خاك بر آمدن تا به خاك در آمدن، داده شد. آيه فوق كه در سال چهارم هجرت (۱۷ بعثت) نازل شده است، ياد آورى كننده تعهد عقلانى ( يا فطرى ) است كه هر انسانى با انديشه در منشاء پيدايش خود با پروردگارى كه او را طى اين مراحل پرورش داده است، بسته است. اينك جاي دارد بار ديگر به اين پيمان بينديشيم.(۱۳)
 


(۱) ترتيب نزول سوره ها و گروه آيات داخل آنها از كتاب سير تحول قرآن نوشته مرحوم مهندس مهدى بازرگان، جدول شماره ۱۵ اقتباس شده است.

(۲) مطابق جدول شماره ۱۴ كتاب مذكور، جمعاً ۱۵ سوره يا گروه آيات در سال اول بعثت نازل شده اند كه آيات نه گانه ابتداى سوره اعلى در رديف ۱۳ آن قرار دارد.

(۳) آنتونى فلو (Anthony flew) فيلسوف معروف انگليسى كه اخيراً پس از ۶۶ سال الحاد و تبليغ بى خدائى در دانشگاه هاى اروپا، آمريكا و كانادا ، در مواجهه با كشفيات جديد علم ژنتيك و پيچيدگى هاى مبانى اطلاعاتى حيات، معتقد به آفريده شدن جهان (Creationism) و وجود اراده اى هوشمند شده ، دلايل زير بنائى علمى تغيير عقيده خود را اينگونه بيان كرده است:
"تحقيق روى (ساختار ژنتيكى) ، به راستى حقايق خيره كننده اى را درباره آفرينش به ظهور رسانده است. شكل مارپيچ حلزونى ملكول ،محتواى ژنتيكى كدهاى آن، رديف ها و لايه هاى هسته اى آن (Nucleotide strings) كه هر گونه پيدايش تصادفى كور را باطل مى كند، مخزن جامع و دائرة المعارفى عظيم اطلاعات درون آن و بسيارى از يافته هاى خيره كننده علمى آشكار ميسازد كه ساختمان و عمل كرد اين ملكول با يك طرح ويژه اى براى حيات تنظيم شده است."

(۴) نقل مطالب از نشريه Los Angeles Times، ۱۴ ژوئن ۲۰۰۵

(۵) كلمه "منى" با تمنا (آرزوها و برنامه هاى حساب شده زندگى) هم ريشه است. چه بسا در مفهوم كلمه "منى" (نطفه مرد) هدف دارى و برنامه ريزى نهفته باشد! آنچنانكه دانشمندان امروز فهميده اند، سلول اوليه طبق برنامه مرموز و حيرت آورى، انواع سلول هاى غير مشابه را براى اعضاى بدن مى سازد.

(۶) مطابق جدول شماره ۱۵ كتاب سير تحول قرآن، ۶ آيه مقدمه سوره و آيات ۱۴ تا ۱۹ در همان سال سوم بعثت با فاصله زمانى اندكى پس از بقيه سوره نازل شده است.

(۷) واقعه ۶۲ (شما كه پيدايش نخستين را دانستيد، پس چرا متوجه نمى شويد؟)

(۸) از جمله : صافات۱۱، آل عمران۴۹ ،مائده۱۱۰، قصص۳۸

(۹) همان طور كه قبلاً ذكر گرديد، ترتيب نزول سوره ها و گروه آيات را در اين مقاله از كتاب سير تحول قرآن (جدول شماره ۱۴ و ۱۵) استخراج كرده ايم ، آيات مورد استفاده در اين نوشته ، مهمترين آيات مربوط به اين موضوع است، بديهى است آيات تكميلى ديگرى نيز در قرآن وجود دارند.

(۱۰) يهوديانى كه در صدر اسلام به آئين جديد پيوستند، همراه خود فرهنگ خرافي دينى و برداشت هاى انحرافي خود از توراه را نيز به فرهنگ قرآنى پيوند دادند. از جمله اين انحرافات، ديدگاه كلى آنها درباره زن و محكوميت ذاتى او در قصه آفرينش و فريب آدم در بهشت مى باشد.

(۱۱) نساء۱، انعام ۹۸ و اعراف ۱۸۹

(۱۲) مستقل شدن كروموزوم از كروموزوم هاى در مرحله جهشى، اين امر را ممكن ساخته است.

(۱۳) برخى از مفسرين و عارفان از آيه فوق عالمى خيالى به نام " عالم ذر"!؟ را تصور كرده اند و مدعى شده اند در روز " الست"!! چنين پيمانى از بنى آدم گرفته شده است. هر چند نه ذهن آزاد از اين نظريات، به آن راه مي يابد و نه روز الست كه نه اسمي معنادار ، بلكه فعلي به معناي " آيا من نبودم" مي باشد ، چندان معقول مى نمايد!
 

`