به نام خداي رحمت‌گستر بر عام و خاص

۱۴۶ - كساني (از متوليان مذهبي يهود و نصاري) كه به آنها كتاب (تورات و انجيل) داده‌ايم، او (پيامبر اسلام يا قبله) را همان‌سان كه فرزندان خود را مي‌شناسند (با بشارت‌هاي آشكاري كه در كتابشان از مشخصات آن آمده) مي‌شناسند و (با وجود اين) آگاهانه حقيقت را (از پيروانشان) پنهان مي‌دارند.۳۰۰

۱۴۷ - حق از جانب پروردگار توست۳۰۱ (حكم تغيير قبله و رسالت تو از سوي اوست) پس از ترديدكنندگان مباش.

۱۴۸ - و براي هركدام (از اُمت‌ها) وجهه‌اي (قبله و جهتي) است كه خداوند (بر طبق مصالح و مقتضياتي) گردانندة آن (از سويي به سويي رشد دهنده‌تر) است،۳۰۲ پس (به جاي مجادله تفرقه‌برانگيز دربارة جهات رويكرد) در نيكويي‌ها بر يكديگر سبقت بگيريد؛۳۰۳ (و بدانيد) هركجا باشيد، خدا همگي شما را (در رستاخيز) باز آورد، همانا خدا بر همه چيز تقديري (قدر و اندازه و نظامي) قرار داده است.۳۰۴

۱۴۹ - (اي پيامبر) از هرجا (و هرگاه از تمركز و توجه به قبلة توحيد ابراهيمي) خارج شدي، پس رويت را (هنگام نماز يا روي دلت را در هر شرايطي) به سوي مسجدالحرام بگردان۳۰۵ و بي‌گمان آن (تغيير قبله، فرمان) حقي از جانب پروردگار توست و خداوند از آنچه (متكبران متعصّب از اهل كتاب) مي‌كنند غافل نيست.

۱۵۰ - (اي پيامبر، باز تأكيد مي‌كنم) از هرجا (و هرگاه از توجه به قبله) خارج شدي،۳۰۶ پس روي (ظاهر و باطن) خويش به سوي مسجدالحرام بگردان و (شما مسلمانان نيز) هركجا كه هستيد، روي خود (توجه و تمايل قلبي خود) را به سوي آن بگردانيد تا مردمان (معاند از اهل كتاب) را عليه شما حجتي (دستاويز و دليلي) نباشد.۳۰۷ مگر ستمگرانشان (كه در هرحال با شما مجادله خواهند كرد). پس از (توطئه‌هاي) آنها نگران نباشيد و از (عواقب نافرماني) من دل‌نگران گرديد۳۰۸ تا نعمتم را بر شما تمام كنم۳۰۹ و باشد تا (با چنين هدف و مرامي) به مقصد (سعادت) برسيد.۳۱۰

۱۵۱ - همچنان كه (در اتمام نعمت) درميان شما پيامبري از خودتان فرستاديم كه آيات ما را بر شما پيوسته مي‌خواند۳۱۱ و (از پليدي‌هاي شرك و جهالت) پاكتان مي‌سازد۳۱۲ و كتاب و حكمت۳۱۳ (قوانين و اخلاقيات)، و آنچه را هرگز نمي‌توانستيد بدانيد (همچون مطالب مربوط به رستاخيز، بهشت و جهنم) به شما مي‌آموزد.۳۱۴

۱۵۲ - پس (حال كه از نعمت تلاوت و تزكيه و تعليم در پرتو بعثت برخوردار شده‌ايد) مرا ياد كنيد۳۱۵ تا شما را ياد كنم و شكر (نعمت) مرا گزاريد و (نعمت) مرا ناسپاسي نكنيد.۳۱۶

۱۵۳ - اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، از (دو عامل) صبر۳۱۷ و صلات۳۱۸ (نماز و دعا) ياري جوييد۳۱۹ كه بي‌گمان خدا با صابران است.

۱۵۴ - كساني را كه در راه خدا كشته شده‌اند مُرده مخوانيد،۳۲۰ بلكه (نزد پروردگارشان) زندگانند، ولي شما (رمز آن را) درك نمي‌كنيد.۳۲۱

۱۵۵ - به يقين شما را به مواردي از ترس (جنگ و حملة دشمن) و گرسنگي و كاهش اموال و جان‌ها(ي عزيزان)و ثمرات (بهره كار- محصولات و توليدات) مي‌آزماييم، و پايداران را بشارت ده.۳۲۲

۱۵۶ - همانها كه چون مصيبتي به آنان رسد، (به اتكاء نيروي صبر و صلات) گويند: ما از آنِ خداييم و به سوي او باز مي‌گرديم.۳۲۳

۱۵۷ - بر آنهاست توجهاتي (عناياتي ويژه) از سوي پروردگارشان۳۲۴ و رحمتي (خاص از خدا) و آنها همان راه يافتگانند.

۱۵۸ - بي‌گمان صفا و مروه۳۲۵ از شعائر (پيام‌هاي نمادين) الهي است،۳۲۶ پس كسي كه حج خانه(ي خدا) كند،۳۲۷ يا «عُمره» به جاي آورد،۳۲۸ پس گناهي بر او نيست كه آن دو را طواف كند۳۲۹ و هر كس داوطلبانه و به رغبت كار نيكويي انجام دهد،۳۳۰ پس (بداند) خداوند قدرشناس (بارور كنندة عمل او) و داناست.

۱۵۹ - بي‌گمان كساني كه۳۳۱ آنچه را از دلايل و برهان‌هاي روشنگر و رهنمودهايي كه نازل كرده‌ايم، (به خاطر منافع از آگاهي مردم) مي‌پوشانند، (آن هم) پس از آنكه براي مردم در كتاب (آسماني) بيانش كرده‌ايم،۳۳۲ خداوند آنها را لعنت مي‌كند (از رحمت خود دور مي‌دارد) و نيز لعنت كنندگان آنها را لعنت مي‌كنند.۳۳۳


۳۰۰ - توده‌هاي مردم نه چندان سواد و سر و كاري با كتاب ديني خود داشتند، و نه انگيزه و عوايدي از پنهان داشتن حقايقي از پيامبر اسلام و قبله؛ اما مبلغان و متوليان مذهبي كه نقش خود را پاسداري از منافع طبقاتي و حفظ وضع موجود و ادامة سروري و سيادت خود مي‌ديدند، به رغم آنكه بشارت ظهور و مشخصات و صفات او، يا قبله بنا شده توسط ابراهيم را در كتابشان خوانده بودند، عالماً عامداً آن را مي‌پوشاندند.

۳۰۱ - هرآنچه از مقام «ربّ» نازل شده باشد، موجب «تربيت» و رشد و كمال مي‌گردد؛ ضمير «رَّبِّك» (در مورد پيامبر)، ربوبيّت تشريعي را كه با تحوّل قبله شرايط رشد و تعالي او و اُمت اسلام را فراهم ساخت، مي‌نماياند.

۳۰۲ - ماهي‌ها، لاك پشت‌ها و بسياري از حيوانات دريايي وقتي سر از تخم برمي‌آورند، هزاران كيلومتر راه را با هدايت مرموز غريزي در مسيري مقدّر از اقيانوسها طي مي‌كنند تا به مقصدي كه بلوغ و باروري‌شان در آن برنامه‌ريزي شده برسند. در آسمان نيز پروانه‌ها يا پرنده‌هاي مهاجر، هفته‌ها در بي‌كرانة آسمان به سوي مقصدي ناپيدا پرواز مي‌كنند. در برخي خشكي‌هاي كمتر صنعتي و مسكون شدة زمين هم برخي حيوانات غيراهلي به جاذبة آب و مراتع سبز و خرّم به سوي مقصدي دور و دراز در هجرت و حركت‌اند. حيواناتي كه زندگي گروهي دارند، اغلب در آب و آسمان و زمين براي خود «وِجهه» و قبله‌اي دارند كه خداوند حركت به سوي آن را در ژن‌هاشان برنامه‌ريزي كرده است. به تعبير آية ۴۱ سورة نور، همة موجودات در آسمان‌ها و زمين در حال تسبيح‌اند و پرندگان بال گشوده در جوّ آسمان‌ها (در مهاجرت دسته‌جمعي) تماماً صلات (رويكرد) و تسبيح (نقش مثبت) خود را مي‌دانند.
اُمت‌هاي انساني نيز فارغ از اين قاعده و قرار و قانون نيستند؛ با اين تفاوت كه آدمي چون برخوردار از موهبت «اختيار» و حق انتخاب است، اجباري در پيروي از هدايت فطري يا غريزي ندارد و مي‌تواند از هدايت عقلي و قبلة ديني خود روي بگرداند. قبلة هر ملتي نمادي است كه هويت تاريخي و افتخارات قومي و قهرمانان اسطوره‌اي آن ملت را تداعي مي‌كند و چشم دل و پاي پيروانش را به سوي آن متوجه مي‌كند و مي‌كشاند. همچنان كه بسياري از ايرانيان پس از انقلاب ترجيح مي‌دهند سال نو را در برابر مقبرة كورش بزرگ يا تخت جمشيد نوروز كنند، و به همين‌سان ملت‌هاي ديگر.
شريعت‌هاي ابراهيمي نيز نمادهايي دارند كه هويت فراتر از آب و خاك و خون را براي آنها تداعي مي‌كند. بيت‌المقدّس يادآور تاريخ طولاني انبياء و اُمت‌هاي بني‌اسرائيل، و مكه و مسجدالحرام يادآور تاريخ انبياء و اُمت‌هاي منشعب از نسل اسمعيل، فرزند نخست ابراهيم، و تداعي كنندة تسليم توحيدي آنان است. اين دو شعبه به يك سرچشمه و يك پدر منتهي مي‌شوند، پس نبايد در تفاوت ظاهري قبله با يكديگر به نفي و نزاع بپردازند.

۳۰۳ - در مسابقات ميداني، ورزشكاران در شتاب به سوي هدفي كه مقرّر شده، تمام تلاش خود را، بي‌توجه به اطرافيان، متوجة هدفي مي‌كنند كه بايد به سوي آن سرعت و سبقت بگيرند. مسلمانان نيز بي‌توجه به انكار اهل كتاب بايد به سوي خيرات (كارهاي برگزيده و اختيار شده) از آنها پيشي بگيرند. اين توصيه را در آية ۴۸ مائده نيز با بياني ديگر مي‌بينيد: «...لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاءَ اللهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَٰكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي مَا آتَاكُمْ فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ إِلَى اللهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا فَيُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ».

۳۰۴ - «قدير» از ريشة «قدر» به معناي سازماندهي، اندازه‌گذاري و نظام‌بخشي است که البته پايه يا محصول قدرت و توانايي مي‌باشد. نام قدير در اين سوره بيش از هر سورة ديگري تكرار شده است (۶ بار در آيات ۲۰، ۱۰۶، ۱۰۹، ۱۴۸، ۲۵۹، ۲۸۴).

۳۰۵ - پس از تصريح به اين حقيقت كه براي هر اُمتي وجهه و قبله‌اي متناسب با تاريخ تحولات و مقدّسات آنهاست، در اين آيه، بار ديگر، با تأكيد بر حقّانيت تغيير قبله و نقش تربيتي آن، پيامبر را به روي آوردن به قبلة ابراهيمي، در هر شرايط و زمان و مكاني، فرمان مي‌دهد تا بي هيچ شك و ترديدي، مصمّم و مستقيم به سوي مسجدالحرام، كه مدرسه و مكتب اسلام و توحيد و تسليم است، روي كند.

۳۰۶ - اين تكرار تأكيدي است بر روي آوردن به مسجدالحرام بعد از هر كنده شدن و خروجي از قرار و قبلة قبلي، كه متضمّن تحوّل مثبت و رشد و كمال است. در اين دو آيه، از «خارج» شدن پيامبر «وَمِنْ حَيْثُ خَرَجْت»، كه رهبري اُمت را به عهده داشته، سخن مي‌گويد و پس از آن، از دل كندن مسلمانان از هر «مكان و موقعيتي» كه بر آن پايه و پناه گرفته‌اند «وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ»، و از هر اسم و انديشة غيرتوحيدي كه به آن روي آورده و دلبسته شده‌اند، تا با پيروي از پيامبر خود در رويكرد به مسجدالحرام كه نماد خدا مركزي است، الگويي براي جهانيان گردند.

۳۰۷ - از آنجايي كه در بشارت دو پيامبر پيشين، پيامبر اسلام از نسل اسمعيل و پيرو قبلة ابراهيم شمرده شده بود، اگر قبلة مسلمانان به غير از مسجدالحرام بود، زبان احتجاج بني‌اسرائيل عليه او تيزتر مي‌شد.

۳۰۸ - خشيّت را ترس ترجمه مي‌کنند. ترس زمينه‌ها و علل متفاوتي دارد که برحسب موضوع و مورد، با واژه‌هاي: خوف، خشيت، وجلت، رهبت، شفقّت، هول، فزع، رعب، و... بيان شده است. خشيت نه ترس معمولي، بلکه نوعي دل نگراني و اضطراب است که آرامش را زايل مي‌کند.

۳۰۹ - اتمام نعمت را علاوه بر اين آيه، در سوره‌هاي: مائده آيات ۳ و ۶، يوسف ۶، نحل ۸۱ و فتح ۲ مشاهده مي‌كنيد. نترسيدن از غيرخدا دو نتيجة مهم براي شخص دارد: ۱- به تمام و كمال رسيدن نعمت الهي، ۲- به مقصد و مقصود و سعادت رسيدن.

۳۱۰ - اگر هدايت در «راه يابي» خلاصه مي‌شد، به جاي پايان تلاشها، در آغاز آن مي‌آمد. ولي با توجه به معناي لغوي آن (الايصال بالمقصود)، مي‌توان آن را رسيدن به مقصود دانست.

۳۱۱ - تلاوت، تفاوتي ظريف با قرائت دارد؛ در مفهوم تلاوت، تبعيت از آنچه خوانده مي‌شود و پيروي از حکم آن نهفته است و بيش از فهم و تدبّر، عمل و به کار بستن آن اهميت دارد. تلاوت معمولا در مورد کتاب‌هاي ديني به کار برده مي‌شود، نه هر نوشته و کتابي. بنابراين هر تلاوتي قرائت هم هست، ولي هر قرائتي تلاوت محسوب نمي‌شود.

۳۱۲ - اصل زكات، به گفتة اهل لغت و تفسير، نمو و زيادت است. باغبان شاخه‌هاي زيادي درخت و گل‌هاي پلاسيده را مي‌بُرد و مي‌چيند تا بهتر رشد و نمو كند، و مؤمن با پرداخت زكات از وابستگي به دنيا آزاد مي‌شود و رشد مي‌كند. در تزكية نفس نيز پاك شدن از پليدي‌هاي اخلاقي آدمي را رشد و تعالي معنوي مي‌بخشد.

۳۱۳ - ر ك به پاورقي ۲۶۴ همين سوره.

۳۱۴ - علاوه بر اموري كه در دسترس درك و دانش انسان نيست، كساني بر اين باورند كه گويا پيامبر اسلام در بيان وقايع تاريخي انبياء و اُمت‌ها و نكات علمي قرآن، باورهاي مردم معاصر خود را منتقل كرده است. بنابراين نه قصص قرآن الزاماً تحقّق يافته‌اند، و نه آنچه از علمي بودن اشارات قرآن به آيات تكويني گفته مي‌شود الزاماً صحّت دارد. اين نكته كه «پيامبر به شما چيزهايي مي‌آموزد كه هرگز نمي‌توانستيد بر آن آگاهي داشته باشيد، معلوم مي‌دارد اين سخنان از مركز و مصدري غير از معاصرين پيامبر صادر شده است. اين حقيقت كه بسياري از اين وقايع را پيامبر و قومش قبلا نمي‌دانستند، در آيات ديگري (از جمله: هود ۴۹، آل‌عمران ۴۴، يوسف ۱۰۲) مي‌توان مشاهده كرد.

۳۱۵ - ذكر خدا كردن بندگان، از خواب غفلت و فراموشي بيدار شدن آنهاست، و ذكر بنده كردن خدا، همچون توبه پذيري‌اش، رحمت آوردن به بنده است.

۳۱۶ - در اين آيه ۴ بار ضميرهاي متكلم منفرد (فَاذْكُرُونِي، أَذْكُرْكُمْ، وَاشْكُرُواْ لِي، وَلاَ تَكْفُرُونِ) به كار رفته كه كم نظير در قرآن و دلالت كننده بر قُرب بندگان بيداردل با خدا مي‌باشد.
به گفتة مرحوم طالقاني (در تفسير اين آيات): « در اين سه آيه ۲۰ بار ضماير خطابي به صورت فعل امر و مستقبل و ضمير «كُم» آمده تا شخصيت مستقل فردي و اجتماعي مسلمانان هرچه بيشتر تكوين شود و با اتكاء به خداوندي كه چنين مقام بلندي به آنها داده، مسئوليت‌ها و تعهدات خود را انجام دهند.»

۳۱۷ - ر ك به پاورقي ۹۴ همين سوره.

۳۱۸ - ر ك به پاورقي ۷ همين سوره.

۳۱۹ - استعانت، طلب عون (ياري)، موقعي است كه شخص به تنهايي نتواند از عهدة مشكل خويش برآيد. توصيه به كمك گرفتن از دو عامل صبر و صلات، پس از آيات مربوط به قببله و جهت‌گيري توحيدي و نقش شاهد و واسطي كه خداوند براي اُمت اسلام قائل شده است، معناي ويژه‌اي دارد. برانگيخته شدن پيامبر خاتم براي تلاوت آيات، تزكيه نفس و تعليم كتاب و حكمت، بار مسئوليتي به دوش مسلمانان مي‌گذارد كه براي ايفاي آن، در مقابل كارشكني‌ها و توطئه‌هاي دشمنان، بايد خود را به سلاح «صبر» (در برابر سختي‌ها)، و «صلات» (رويكرد به خدا و تحكيم پيوند با او) مجهز كنند.

۳۲۰ - پس از توصيه به صبر و صلات در مقابله با مصيبت‌هاي راه حق، در اين آيه ترس از مرگ را، كه مهمترين عامل تضعيف صبر و استقامت است، از ذهن‌ها و زبان‌ها مي‌زدايد تا مؤمنين بدانند مرگ در راه حق آغاز زندگي و حياتي برتر است. «بَلْ أَحْيَاء»، نه حياتي مشابه زندگي دنيايي، بلكه حياتي خاص در حساب پروردگار است، آنچنان كه در آية ۱۶۹ سورة آل‌عمران آمده است: « وَلا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ».

۳۲۱ - شعور از ريشه «شَعْر» (موي سر)، به هر آنچه درک و فهمش نازک بيني و دقت بخواهد گفته مي‌شود. شاعر نکته‌سنج و ظريف سخن است و شعور به درک ظرايف و نکاتي گفته مي‌شود که بيشتر مردم از آن غافلند.

۳۲۲ - ادوات تأكيد لام و نون ثقيله در «لَنَبْلُوَنَّكُمْ»، مسلّم بودن مصيبت‌هايي در مسير راه حق و در راستاي قبلة توحيد ابراهيمي را مي‌نماياند تا مخاطبان خود را آمادة اين چالش‌ها نمايند. اين مصيبت‌ها از ترس، در معناي عام آن، آغاز مي‌شود، كه مهمترين مصداق آن جنگ است (نساء ۸۳، احزاب ۱۹) تا گرسنگي، ضرر و زيان به اموال و غارت آن، كشته شدن و مرگ عزيزان، آسيب به كار و درآمد و ساير ثمرات زندگي. اينها گرفتاري‌هايي است كه همگان با آن مواجه هستند و بيش از همة كساني كه بار مسئوليت ايماني بر دوش دارند تا در كورة اين ابتلائات آبديده شوند و صيقل و صافي يابند.

۳۲۳ - همة حُزن و خوف‌ها از خودمحوري‌ها و به خود و تعلّقات موهوم دلبستن‌هاست. همين كه شخص باور كند متعلق به خدا و در مُلك و تصرّف اوست، و اين كه مرگ نه روانة عدم شدن، بلكه رجعت به سوي خداست، مشكل حل مي‌شود و محنت و مصيبت پذيرفته مي‌گردد.

۳۲۴ - واژة «صلّي» از نظر معنايي مقابل «تولّي» (پشت کردن و رو گرداندن) است. صلوات رسول بر مؤمنين توجه مخصوص و تربيت و دعاي رحمت و تعليم آنان، و صلوات خدا و فرشتگان بر آدمي، نمايانگر روي آوردن توأم با عنايت و نظر لطف و كرامت است. صلوات به معناي نماز و دعا و انواع رويكرد‌هاي به خدا نيز آمده است (بقره ۲۳۸ و مؤمنين ۹)، نمازخانه را نيز صلوات مي‌گويند (حج ۴۰). تكرار «أُولَئِكَ» در اين آيه و مقدم آمدن «عَلَيْهِمْ»، مقام ممتاز آن صابران و انحصار عنايت خدا به آنان را مي‌رساند.

۳۲۵ - صفا و مروه دو بلندي مقابل هم، نزديك كعبه‌اند كه حاجيان فاصلة حدود ۴۰۰ متري اين دو بلندي را ۷ بار طي مي‌كنند. گفته شده صفا سنگ صاف و خالص و مروه سنگ سخت است. اما چه بسا «صفا» نماد سختي و صلابتِ «صبر»، و «مروه» نماد مروّت (جوانمردي، رادمنشي، فتوّت، شجاعت، داراي افتخارات و بزرگ‌منشي) باشد كه ناشي از آثار «صلات» (رويكرد به خدا و صفات او) باشد (والله اعلم).
فاصله افتادن طولاني (۳۰ آيه) ميان اين تك آيه با آيات مربوط به بناي خانة كعبه توسط ابراهيم، و عدم ارتباط ظاهري آن با آيات قبل و بعد، كساني را به اين تصوّر رسانده كه گويا جمع آوري كنندگان قرآن جاي مناسب‌تري براي اين آيه نيافته‌اند!؟ اما با نگاهي وراي ارتباط ظاهري، چه بسا صفا و مروه تجسّم عيني صبر و صلات در تلاش «هاجر» (همسر ابراهيم) در يافتن آب براي طفل تشنه‌اش اسمعيل باشد! هاجر در جستجوي آب ميان صفا و مروه مي‌دويد (نشانة صبر و مقاومت) تا مگر از بلندي‌ها نشانه‌اي ببيند، و در همانحال از خداي خويش استعانت مي‌جست و دست نياز به سوي او دراز مي‌كرد (نماد صلات). سرانجام، پس از چنين صبر و صلاتي، زمزم جوشيد و به تدريج مردماني پيرامون آن گِرد آمدند و خانة توحيد رونق گرفت. گفته مي‌شود در دوران جاهليت در فراز دو بلندي صفا و مروه دو بُت نصب شده بود و به همين دليل برخي مسلمانان طواف در صفا و مروه را گناه مي‌دانستند و اين آيه چنان تصوّري را برطرف مي‌سازد.
۳۲۶ - «شَعَائِر»، اعمال و مناسکي است که شکل نمادين و سمبليک داشته و فهم آنها نيازمند نازک‌بيني و ديدي شاعرانه مي‌باشد. قرآن كلمة شعائر را به غير از مناسك حج، در موضوع ديگري مورد استفاده قرار نداده است و در سرآغاز آيات مربوط به اين مناسك در سورة حج (آية ۳۲)، كل اين آداب را شعائر شمرده است: ذَٰلِكَ وَمَنْ يُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ. همچنين زير مجموعة مناسك حج را نيز شعائر ناميده است:
الف) صفا و مروه- بقره ۱۵۸: إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَهَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ...
ب) شتر فربه قرباني- حج ۳۶: وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ...
ج) بيتوته در مشعرالحرام- بقره ۱۹۸: ...فَإِذَا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفَاتٍ فَاذْكُرُوا اللهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرَامِ...
د) صيد در حالت احرام- مائده ۱ و ۲: ...غَيْرَ مُحِلِّي الصَّيْدِ وَأَنتُمْ حُرُمٌ... لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللهِ...

۳۲۷ - معناي «حج»، آهنگ و قصد کردن است که در اصطلاح شرعي به سفر مكه گفته مي‌شود. (...وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ...، قصد خانه کردن حقي است خدايي بر عهدة مردم - آل‌عمران ۹۷). ما طبق عادت مي‌گوييم زيارت خانه خدا، قرآن مي‌گويد: قصد خانه خدا! زيارت، ديدن است و قصد، نيازمند اراده و نيّت و همّت.

۳۲۸ - عمرة حج، همچنان که زرتشتيان آتش مقدس را روشن نگه مي‌دارند، زنده نگه داشتن اين مراسم در طول سال مي‌باشد. «عمران» از کلمة عُمر، احداث و ايجاد و آباد کردن، و «تعمير» (عمر بيشتر دادن)، نگهداري، رسيدگي و حفظ بناها، باغات و ديگر ساخته‌هاي بشري است.

۳۲۹ - «طوف»، گردش پيرامون محور و مرکز است، مثل طواف دور کعبه، طوفان، طواف و آمد و رفت فرزندان پيرامون والدين (نور ۵۸)، و نيز طائفه، که از گرد آمدن عده‌اي در کنار چاه يا چشمة آب يا جاذبه‌اي ديگر براي اسکان حکايت مي‌کند. تحريکات و وسوسه‌هاي شيطاني نيز گويي در فکر و خيال انسان يکسره مي‌گردد و طواف مي‌كند!

۳۳۰ - «طَوَّعَ»، ميل و رغبت، و اطاعت، فرمانبري داوطلبانه (نه با اكراه و اجبار) است. تطوّع (در باب تفعّل، مثل تكلّف و تكبّر) كاري را برخود قبولاندن و موجّه ساختن است. در آية ۱۸۴ سورة بقره نيز، پذيرش داوطلبانه و با ميل و رغبت روزة رمضان آمده است (...فَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَهُوَ خَيْرٌ لَهُ...).

۳۳۱ - مي‌گويند شکر نعمت، نعمتت افزون کند. معناي ريشه‌اي کلمه شکر، نوعي فزوني و زيادت است. چشمة پر آب، گاو پر شير و آسمان پر باران را با همين واژه وصف مي‌کنند. شاکر و شکور بودن خدا، افزايش دادن محصولِ عملِ نيک بندگان و بارور کردن آن است.

۳۳۲ - ر ك به پاورقي ۲۸۷ همين سوره.

۳۳۳ - «لَعْن»، راندن كسي از خود و دور كردن اوست. لعنت آدميان لفظي است و جنبة نفرين دارد، اما لعن الهي، دور كردن گمراهان از رحمت در بازتاب عمل خود آنها (كفر، نفاق، ستم، فساد و تباهي و...) مي‌باشد. در واقع لعنت خدا مثل دستِ رد زدن معلم به شاگرد تنبل براي رفتن به كلاس بالاتر است، كه نه از دشمني، بلكه از حكمت و حمايت از حق ديگران ناشي مي‌شود.

ترجمه عبدالعلى بازرگان