به نام خداي رحمت‌گستر بر عام و خاص

۱۶۰ - مگر كساني كه (از پوشاندن حقايق كتاب آسماني) توبه كنند و (مفاسد حاصل از كتمان حقيقت را) اصلاح نمايند و (با صراحت و شجاعت اشتباه خود را) بيان كنند. پس (در اين صورت) توبة آنان را مي‌پذيرم (به رحمت بر آنان روي مي‌آورم) و من بس توبه‌پذير مهربانم.۳۳۴

۱۶۱ - (اما در جهت مقابل) كساني كه كفر ورزيدند و در حال كفر مُردند، لعنت خدا و فرشتگان و همة مردم بر آنان خواهد بود.۳۳۵

۱۶۲ - كه در آن (دوري از رحمت) جاودان مانند؛ نه از عذابشان كاسته گردد و نه مهلتي به آنها داده شود.

۱۶۳ - و معبود شما، معبودي يكتاست كه جز او معبودي نيست، همان رحمت‌آور بر عام و خاص.

۱۶۴ - به راستي در آفرينش آسمانها (عالم كهكشان‌ها) و زمين و گردش شب و روز و كِشتي‌هايي كه در دريا به سود مردم (سير و سفر يا حمل كالاهاي تجارتي) روان مي‌شوند، و آبي كه خدا از آسمان فرو مي‌ريزد و به وسيلة آن زمين را پس از مرگش (در زمستان) زنده مي‌كند و در آن از هرگونه جنبنده‌اي (موجود زنده‌اي) پراكنده مي‌نمايد، و (در) گردانيدن بادها و ابرهاي رام شده (فرمانبردار) ميان آسمان و زمين، بس نشانه‌هاست براي مردمي كه تعقّل مي‌كنند (به علم خود عمل مي‌كنند).۳۳۶

۱۶۵ - و (با وجود اين نشانه‌هاي ربوبيّت) بعضي از مردم براي خدا همتاياني (براي برآوردن حاجات خود) مي‌گيرند كه آنها را آنچنان كه خدا را بايد دوست داشت، دوست دارند! و (اما) كساني كه ايمان (توحيدي) آورده‌اند، سخت‌ترين (عميق‌ترين) دوستي را با خدا دارند.۳۳۷ اي كاش كساني كه (با توسل به غير خدا، به خود) ظلم كرده‌اند، مي‌ديدند (درمي‌يافتند كه) وقتي با عذاب (اعمالشان) مواجه شوند، (خواهند فهميد كه) مسلماً تمامي قدرت در انحصار خداست (نه واسطه‌ها) و مسلماً خدا سخت كيفر است.۳۳۸

۱۶۶ - آنگاه (در روز قيامت) كساني كه مورد پيروي (توده‌هاي مردم در شفاعت‌خواهي از واسطه‌ها) قرار گرفتند، از پيروان (چشم و گوش بستة خود) تبرّي مي‌جويند۳۳۹ (خود را مبرا و بي‌گناه از انحراف آنان مي‌شمرند)، و پيوندها(يي كه در دنيا مي‌پنداشتند دستگيرة نجات آنهاست) ميانشان گسسته مي‌گردد.۳۴۰

۱۶۷ - آنان كه (از رهبران ديني گمراه) پيروي مي‌كردند، گويند: اي كاش (امكان) بازگشتي (به دنيا) براي ما بود تا همانگونه كه (آنها امروز) از ما تبرّي مي‌جويند، (ما نيز) از آنان تبرّي مي‌جستيم (دنباله‌روي آنان نمي‌شديم). اين چنين خدا اعمالشان را (با بروز) حسرت‌هايي به آنها مي‌نماياند۳۴۱ و آنها (با ذاتي شدن اعمال زشت در وجودشان) خارج شدني از آتش نيستند.

۱۶۸ - اي مردم، (با ناديده گرفتن حلال و حرام‌هاي مشركان) از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه بخوريد۳۴۲ و با (تحريم بي‌دليل بعضي از خوردني‌ها) از گام‌هاي شيطان پيروي نكنيد كه مسلماً دشمن آشكاري براي شماست.۳۴۳

۱۶۹ - جز اين نيست كه او شما را به بدي و كارهاي زشت فرمان مي‌دهد و اين كه چيزهايي را كه نمي‌دانيد (مثل تحريم‌هاي من درآوردي) به خدا نسبت دهيد.

۱۷۰ - چون به آنها گفته شود: از آنچه خدا (در قرآن از حلال و حرام‌ها) نازل كرده پيروي كنيد، گويند: (نه) بلكه از آنچه پدرانمان را بر آن يافته‌ايم پيروي مي‌كنيم! حتي اگر پدرانشان هيچ تعقلي نمي‌كردند و هدايت هم نشده بودند!؟

۱۷۱ - مَثَل كافران (در تأثير و دريافت دعوت پيامبران)، مَثَل۳۴۴ كسي (چوپاني) است كه به چيزي (گاو و گوسفندي) بانگ (هي هي) مي‌زند كه جز صدا و آوايي نمي‌شنود. (اين منكران) كَران، گنگان و كورانند. پس (به همين دليل) تعقّل نمي‌كنند۳۴۵ (درنمي‌يابند كه به آن عمل كنند).

۱۷۲ - اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، از (نعمت‌هاي) پاكيزه‌اي كه روزيتان كرده‌ايم بخوريد۳۴۶ و شكر خدا را به جاي آوريدو تنها او را بندگي كنيد.

۱۷۳ - (خدا) تنها مردار، خون، گوشت خوك، و آنچه (هنگام ذبح) نام غيرخدا بر آن بلند شده باشد۳۴۷ (هلهله كرده باشند) را بر شما حرام كرده است،۳۴۸ با اين حال كسي كه (از شدّت گرسنگي) ناچار (به خوردن) شود، بدون آنكه طالب و متجاوز (از حداقل لازم) باشد،۳۴۹ در اين صورت گناهي بر او نيست و خدا مسلماً بخشندة مهربان است.

۱۷۴ - بي‌گمان كساني(عالمان ديني) كه آنچه خدا از كتاب (قوانين و احكام تشريعي) نازل كرده است، (بنا به مصالح شخصي يا طبقاتي خود) پنهان مي‌دارند و آن را به بهايي اندك (رسيدن به مقام و منزلت) مي‌فروشند، چنين كساني جز آتش به درونشان فرو نمي‌برند۳۵۰ و خدا روز رستاخيز نه سخني به ايشان مي‌گويد و نه پاكشان مي‌سازد،۳۵۱ و (بلكه) عذابي دردناك دارند.۳۵۲

۱۷۵ - آنها همان كساني‌اند كه گمراهي را به (بهاي) هدايت، و عذاب را به (بهاي) آمرزش خريدند. پس (شگفتا) چه چيزي (چه اميد نجاتي) آنها را در برابر آتش (عواقب اعمال لجبازانه‌شان) مقاوم ساخته است!؟

۱۷۶ - اين (عذاب) از آنروست كه خدا (براي پيشگيري از چنين عاقبتي) كتاب (قرآن) را به حق فرستاد و همانا كساني كه دربارة آن كتاب (با تعصّبات قومي و نژادي) اختلاف ايجاد كردند، در ستيز و جدايي دور از حقي (با موحّدين تسليم شده به حق) هستند.


۳۳۴ - گياه پژمرده در گلدان يا باغچه، مادام كه استعداد حياتي خود را از دست نداده و خشك نشده باشد، امكان احياء و بازگشت به طراوت و تازگي دارد. حيات معنوي انسان نيز با بي‌پرواييِ گناه يا پوشاندن حقايق (كفر)، به پليدي سوق پيدا مي‌كند. اگر گناهِ شخص در ارتباط با خالقش باشد، همين كه برگردد (توبه) ظاهراً كفايت مي‌كند. اگر حقوق كسي را ضايع كرده باشد، در بازگرداندن و جبرانش بايد «اصلاح» كند، و بالاخره اگر موجب گمراهي مردماني شده باشد، بايد با شجاعت اخلاقي و به صراحت به اشتباه خود اعتراف نمايد «وَبَيَّنُوا».

۳۳۵ - ر ك به پاورقي ۳۳۳ همين سوره.

۳۳۶ - در اين تك آيه كه در متن آيات تشريعي قرار گرفته، جمعاً ۷ نشانه از نظم و حكمت و تدبير پروردگار ارائه شده است:
۱- آفرينش شگفت‌آور آسمانها و زمين (حدود ۲۰۰ ميليارد كهكشان) و گردش صدها ميليارد ستاره و كوكب در درون هر يك از آنان.
۲- حركت نظام‌مند آنها كه موجب پيدايش نور و تاريكي (شب و روز) و اختلاف درجه حرارت مي‌گردد.
۳- حركت كشتي در دريا با استفاده از نيروي باد و آگاهي بشر از خواص اجسام و مايعات.
۴- نزول باران (ناشي از اختلاف درجة حرارت و ايجاد باد و پيدايش ابر) و پيدايش حيات گياهي در زمين.
۵- گسترش انواع جنبندگان (حيوانات) در سطح زمين (با تغذيه گياهان).
۶- گردش انواع بادها (حركات دوري- سيكليك جريانات هوايي) كه ابرها را در حوزة گردش خود نگه مي‌دارد.
۷- ابرهاي مسخّر (دركنترل) ميان زمين و آسمان كه نه از جوّ خارج مي‌شوند و نه در سطح زمين حركت مي‌كنند.

۳۳۷ - برحسب آيات مطرح شده در قرآن، استدلال مشركين در شفاعت‌طلبي از بُت‌ها، طبق فرهنگ ديني حاكم و توصيه و تبليغ رهبران ديني، جز اين نبود كه اينها شفيعان ما نزد خدايند (يونس ۱۸) و اگر ما عبادتشان مي‌كنيم، فقط براي اين است كه ما را (در واسطه شدن براي اداي حاجاتمان) به خدا نزديك كنند (زمر ۳). طبيعتاً آنسان كه در امور دنيايي به كسي كه واسطه دفع ضرر و جلب منفعتي براي ما نزد مقامات عاليه، كه دسترسي و ارتباطي با آنها نداريم، شده است، علاقه و ارادت بيشتري نسبت به آن مقامات ناشناخته پيدا مي‌كنيم، باور به نقش داشتن واسطه‌ها در دستگاه الهي، آنچنان كه به وضوح مي‌بينيم، عشق و ارادت به مراتب بيشتري نسبت به آنها، در مقايسه با خدا، پديد مي‌آورد. اما مؤمنان راستين كه همة امور را در يَد قدرت خدا مي‌بينند، بيشترين محبت قلبي خود را به خدا دارند.
محبّت قلبي به اولياء حق و انسانهاي با فضيلت و كمال و قهرمانان ديني، ملي، سياسي، ورزشي، هنري و... امري طبيعي و نمودار عشق و علاقه به آن كمالات و موجب رشد است. همچنانكه در ارتباط با والدين و نيازهاي غريزي به جنس مخالف و غذا و مسكن و ملت و وطن، عشق و علاقه‌هايي پديد مي‌آيد كه از آن گريزي نيست. همه مسئله بر سر توقف در پله‌هاي اولية اين نردبان و متوقف و وابسته شدني است كه رنگ پرستش مي‌گيرد و تبديل به بُت و معبود شخص مي‌گردد. اما براي مؤمن واقعي تنها خداي مطلق سزاوار عشق مطلق است.

۳۳۸ - جملة تأكيدي «أَنَّ الْقُوَّهَ لِلّهِ جَمِيعاً» به وضوح آشكار مي‌سازد كه تمامي قوّت و قدرت در برآورده شدن حاجات بندگان در انحصار خداست و كساني كه ادّعا مي‌كنند خداوند به قديسيني قوت و قدرتي براي تعيين سرنوشت آدميان در آخرت بخشيده، مردم را به شرك در عبادت سوق مي‌دهند.

۳۳۹ - بري بودن از کاري يا کسي و چيزي، بيش از آنکه مفهوم بيزاري و تنفر داشته باشد، مفهوم برکناري، اعلام عدم موافقت و مبري بودن از عواقب و آثار آن دارد. همچنانکه گفته مي‌شود فلان شخص از اتهامات وارده «تبرئه» شد و «برائت» يافت، اين کلمه به معناي بهبودي از بيماري (بري شدن از مرض) و شفا يافتن نيز در قرآن آمده است. کاري که حضرت عيسي(ع) به اذن خدا مي‌کرد (...وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيي الْمَوْتَىٰ بِإِذْنِ اللهِ...- آل‌عمران ۴۹).

۳۴۰ - «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الأَسْبَابُ»، پاره و پراكنده شدن همة اين پندارهاي باطل را در وجود سبب‌ها (طناب)ي نجات كِشتي شكستگان در روز قيامت نشان مي‌دهد. اسباب، جمع سبب، طناب و واسطه پيوندي است كه آدميان در دنيا خود را به آن وصل مي‌كنند تا از گرفتاري برهند. اين سلسله روابط و پارتي و پيوندهاي دنيايي، به قياس بشري، كساني را به اين پندار كشانده كه گويا در دستگاه الهي نيز روابط به جاي ضوابط حاكم است!!

۳۴۱ - ابراز انزجار و بيزاري از ناحيه پيروي‌کنندگان نسبت به پيروي‌شدگان را قرآن به کرات بيان کرده است تا سر‌سپردگان به قدرت و مقلدين چشم و گوش بسته بدانند فردا اربابان خود را لعنت خواهند کرد. از جمله: نحل ۸۴ تا ۸۸؛ يونس ۲۸؛ اعراف ۳۷ و ۳۸؛ فصلت ۲۹؛ ص ۵۸ تا ۶۴؛ احزاب ۶۶ تا ۶۸؛ ابراهيم ۲۱ و ۲۲؛ سبا ۳۱ تا ۳۳؛ مؤمنين ۴۷ تا ۴۹؛ قصص ۶۲ تا ۷۴؛ صافات ۲۳ تا ۳۴؛ زخرف ۳۶ تا ۳۹؛ ق ۲۰ تا ۳۰.

۳۴۲ - متوليان مذاهب در طول تاريخ، براي توجيه تسلط و ضرورت توليّت طبقة خود، همواره حلال و حرام‌ها و آداب و تشريفاتي را بافته و به عنوان دين به مردم عرضه مي‌کردند، متأسفانه چنين دخالتي در احکام الهي، کم و بيش در امت اسلامي نيز ادامه يافته و مفتياني حلال و حرام‌هايي را که بني‌اسرائيل در آئين خود رعايت مي‌کردند (اسرائيليات)، وارد اسلام کرده‌اند. حال آنکه قرآن به وضوح توضيح داده است چنان مواردي موقت و مختص قوم بني‌اسرائيل بوده است (آل‌عمران ۹۳، نساء ۱۶۰ و انعام ۱۴۶). تنها معياري که در قرآن براي خوردني‌ها آمده است، گوارايي جسمي و مطبوع بودن است که خود شخص بايد آن را تشخيص دهد (بقره ۱۶۸، مائده ۸۸، نحل ۱۱۴، اعراف ۱۵۷ و...).

۳۴۳ - جاي پاي شيطان را در پيروي از فتاوي غيرمنطبق با «ما اَنْزَلَ‌الله» متوليان ديني بايد ديد.

۳۴۴ - مثال‌هايي که در قرآن آمده، معمولا مقايسه و مدل‌هايي است براي فم بهتر مردم نسبت به موضوعاتي مجرد و ذهني که درک و فهم عميق آن نيازمند مثالي محسوس و عيني از مشاهدات پيراموني و تجربيات عادي زندگي است. مثال‌هايي هم که ما آدميان مي‌زنيم، به همين نحو، براي تفهيم مطلب به مخاطب است.

۳۴۵ - ر ك بي پاورقي ۹۳ همين سوره.

۳۴۶ - در اين آيه، همچون آية ۱۶۸، از حلال بودن تمام روزي‌هاي زمين سخن مي‌گويد، با اين تفاوت كه چون مخاطب آن به جاي «ناس»، مؤمنين هستند، گزيدن طيّبات از ميان روزي‌هاي حلال توصيه شده است.

۳۴۷ - «أُهِلَّ» از ريشة «هَلَلَ» (نه حَلّ)، به معني بلند کردن صدا؛ هنگام لبيک گفتن حاجيان در احرام، گريه کردن نوزاد هنگام تولد، و شعار سردادن هنگام مشاهده «هلال» ماه نو (آغاز رمضان- عيد فطر) مي‌باشد. مشرکين هنگام قرباني کردن در آستانه بُت‌ها، نام معبود خود را با صداي بلند (با هلهله) مي‌بردند و ندانسته رزقي را که خدا روزي آنها کرده، به حساب بُت‌ها مي‌گذاشتند. در نتيجه، توده‌هاي محرومي که از اين قرباني سهمي مي‌بردند، دلبسته آن اصنام مي‌گشتند. هدف چنين تحريمي، دعوت به توحيد در عبادت و مبارزه با شرک بوده است، نه عدم رعايت «ذبح شرعي»، که اصلا سخني از شيوه آن در قرآن نيامده است! فعل «أُهِلَّ» علاوه بر اين آيه، سه بار ديگر (بقره ۱۷۳، مائده ۳ و انعام ۱۴۵) در قرآن آمده است.

۳۴۸ - محرمات چهارگانه در خوردني‌ها در چهار سورة قرآن مورد تأكيد قرار گرفته است (بقره ۱۷۳، انعام ۱۳۹ و ۱۴۵، نحل ۱۱۵).

۳۴۹ - «بغي»، طلب كردن چيزي با تمايل و تجاوز از حدّ است. باغي بودن در مصرف محرمات، تمايل نشان دادن به خوردن و سوء استفاده از جواز شرعي در موارد اضطرار است. عاد همان تعدّي و تجاوز از حدّ است.

۳۵۰ - بديهي است كه هر آنچه مي‌خوريم به شكم خود مي‌بريم. تأكيد بر اين كه آنچه متوليان منحرف مذهبي مي‌خورند آتشي است كه در «بطن» خود مي‌برند، بايد بيش از خوردن ظاهري باشد. اتفاقاً در آية ۱۰ سورة نساء نيز آمده است: «آنهايي كه اموال يتيمان را به ناحق مي‌خورند، جز اين نيست كه آتشي را در بطن خود مي‌برند كه به زودي شعله‌ور خواهد شد. «إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا».

۳۵۱ - تكلّم خدا با بندگان، نه سخن گفتن متعارف آدميان با يكديگر، بلكه مجازاً تأثيرگذاري مثبت است. و عدم سخن گفتن با كساني كه مدّعي پيشوايي ديني بودند، نشان از بي‌اعتنايي به آنها و طرد و تحقيرشان دارد. تزكيه نكردنشان نيز، رها كردن در پليديِ بي‌پروايي در پوشاندن كلام خدا به خاطر حفظ مريدان و موقعيت خود مي‌باشد.

۳۵۲ - آية ۷۷ سورة آل‌عمران نيز وصف حال همين متوليان دين‌فروش در آخرت است.

ترجمه عبدالعلى بازرگان