به نام خداي رحمتگستر بر
عام و خاص
۱۸۳ - اي كساني كه ايمان آوردهايد، روزه۳۷۶ بر شما مقرّر شد،۳۷۷
همانگونه كه بر پيشينيانتان مقرّر شد،۳۷۸ باشد تا خود را (از هواي نفس)
حفظ كنيد.۳۷۹
۱۸۴ - (در) روزهايي شمرده شده۳۸۰ (نامحدود نيست، نگران نشويد). با اين
حال هركس از شما بيمار يا (ناچار) بر سفر باشد، شماري از روزهاي دگر (را روزه
بدارد)، و بر كساني كه طاقت خود را از دست ميدهند، طعام مسكيني جايگزين (شده) است.
پس هر آن كس مشتاقانه (نه به اكراه و اجبار) كار خيري كند،۳۸۱ به نفع
خود اوست. و اگر (داوطلبانه) روزه بداريد، براي شما بهتر است، اگر دانسته باشيد.
۱۸۵ - ماه رمضان (هنگام اجراي اين برنامه است، با اين فضيلت) كه قرآن در آن نازل
شده است. (قرآني كه اولاً) براي (تودههاي) مردم هدايت است و (ثانياً در سلسله
مراتب تزكيه و تعليم) روشنگريهايي (دارد پيشرفتهتر) از هدايت و (ثالثاً) معيار
شناخت۳۸۲ (است براي تشخيص حق از باطل در زندگي). پس هر كس از شما اين
ماه را دريابد،۳۸۳ پس روزه بدارد و هركس بيمار يا (ناچار) بر سفر باشد،
شماري از روزهاي دگر (را روزه بدارد).۳۸۴ خداوند براي شما آساني
ميخواهد و برايتان دشواري نميخواهد.۳۸۵ (برنامه و هدف اين است) تا
شمار (اين) تكميل كنيد۳۸۶ (اين دورة تربيتي را به تمام و كمال رسانيد) و
(مهمتر اين كه) تا خدا را به پاس آنكه شما را هدايت كرده به بزرگي ياد كنيد و باشد
تا شكرگزار (نعمات او) باشيد.۳۸۷
۱۸۶ - و اگر بندگانم سراغ مرا از تو گرفتند۳۸۸ (از خود برتر آمده و مرا
طلب كردند)، من كه مسلماً نزديكم۳۸۹ (حجاب و دوري از خود آنهاست). من
دعاي دعاكننده را، آنگاه كه مرا (نه براي حاجات مادّي خود) بخواند۳۹۰
اجابت ميكنم.۳۹۱ پس بايد براي (نزديك شدن به) من (تشنه و) طالب اجابت
باشند۳۹۲ و بايد به من ايمان بياورند،۳۹۳ باشد تا رشد يابند.۳۹۴
۱۸۷ - آميزش با زنانتان در شب(هاي) روزه بر شما حلال شد،۳۹۵ آنها پوششي
براي شما هستند و شما پوششي براي آنها.۳۹۶ خدا دانست كه شما به خود
خيانت ميكرديد، پس توبهتان پذيرفت و شما را بخشيد. پس اكنون (در شبهاي رمضان
مجاز هستيد) با آنان درآميزيد و آنچه را خداوند بر شما مقرّر داشته بجوييد.۳۹۷
و (نيز از افطار تا سحر ميتوانيد) بخوريد و بياشاميد تا رشتة سپيد (صبح) از رشتة
سياه (شب) بر شما آشكار گردد. سپس روزه را تا شب به پايان رسانيد و (اما) مادام كه
در مسجد معتكف هستيد، با زنانتان درنياميزيد. اين است حدود (مرزهاي) الهي.۳۹۸
پس بدان نزديك۳۹۹ نشويد؛ خدا اين چنين آيات خود را براي مردم بيان
ميكند، باشد تا پروا كنند.
۱۸۸ - و اموالتان را ميان خويش به باطل مخوريد۴۰۰ در حالي كه (با اين
كار) آن را به سوي حكّام (حاكمان مفسد) سرازير ميكنيد۴۰۱ تا بخشي از
اموال مردم را با آنكه ميدانيد، خودخواهانه بخوريد.۴۰۲
۱۸۹ - (اي پيامبر) از تو دربارة هلالها(ي مختلف ماه) ميپرسند؛ بگو: آن (هلالها)
تقويم (گاهنامة طبيعي) براي مردم و (مبناي تشخيص زمان) حج است،۴۰۳ و
بِرّ (وسعت نظر) اين نيست كه به خانهها از پشت آن وارد شويد (حل مسائل را از طريق
غيرمرتبط با آن بجوييد)،۴۰۴ بلكه بِرّ آن است كه بپرهيزيد و به خانهها
از درهاي آن درآييد۴۰۵ و از خدا پروا گيريد، باشد تا رستگار شويد.
۱۹۰ - در راه خدا با آنان كه به جنگ شما برخاستهاند بجنگيد و(لي از حدّ) تجاوز
نكنيد كه خدا متجاوزان را دوست ندارد.۴۰۶
۱۹۱ - و هركجا بر آنها (متجاوزين كمين كرده، با مهارت) دست يافتيد۴۰۷
بكُشيدشان و از آنجا كه بيرونتان راندهاند بيرونشان كنيد و (بدانيد) فتنه از كُشتن
سختتر است۴۰۸ و با آنها در حريم مسجدالحرام نجنگيد مگر آنكه با شما در
آن مكان بجنگند. پس اگر با شما جنگيدند، پس آنها را بكُشيد.۴۰۹ چنين است
سزاي كافران.۴۱۰
۱۹۲ - پس اگر (از تجاوز) باز ايستادند، خداوند آمرزندة مهربان است۴۱۱
(شما نيز از آنان درگذريد و به صلح گراييد).
۱۹۳ - با آنان پيكار كنيد تا فتنهاي نباشد و دين براي خدا باشد (كسي به خاطر عقيده
و آيين آزار نبيند). پس اگر باز ايستادند، هيچ تجاوزي جز بر ستمگران نيست.۴۱۲
۱۹۴ - ماه حرام در برابر ماه حرام است (اگر با شكستن حرمت آن ماه بر شما يورش
آوردند، حرمت آن مانع دفاع شما نشود، زيرا شكستن) حرمتها قصاص (مقابله به مثل)
دارد. پس هر كه به (شهر و ديار) شما تجاوز كرد، همانگونه كه تجاوز كرده با او
مقابله كنيد و از خدا (در زياده روي) بپرهيزيد و بدانيد كه خدا با پرهيزكاران است.۴۱۳
۱۹۵ - و در راه خدا (براي تدارك بودجة دفاعي) انفاق كنيد۴۱۴ (مشاركت
مالي نماييد) و به دست خويش خودتان را (با بيتفاوتي در تجهيز قوا) به هلاكت
نيندازيد۴۱۵ و (با ياري رساندن به مجاهدان) نيكي كنيد كه خدا نيكوكاران
را دوست ميدارد.۴۱۶
۳۷۶ - «كُتِبَ» فعل مجهول است و فاعل آن به
ضرورتها برميگردد. كساني كه مخاطب آيه واقع شدهاند، به پاي خود به مدرسة
ايمان وارد گشتهاند! ايمان از ريشة امن است و از نامهاي خدا، «سلام» و «مؤمن»
ميباشد: حشر ۲۳- ...هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ
الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ.... سلام دلالت بر
سلامتي، و ايمان دلالت بر امنيّت ميكند كه مصدر و منشأ و مطلق اين دو صفت
خداست. پس كسي كه ايمان آورده، براي آن كه خود در پناه سلامت و امنيّت قرار
گيرد، و مردم را از دست و زبانش مصون دارد، لازم است (ايجاب ميكند- كُتِبَ)،
با صيام (دست نگهداشتنها) عزم و ارادة خود را به نيروي تقوا تجهيز نمايد.
۳۷۷ - صوم همان روزة رمضان است كه در عُرف و عادت به خودداري از خوردن و
آشاميدن در اوقاتي مشخص گفته ميشود. اگر بقية تكاليف جنبة «ايجابي» در
«بايد»هاي شرعي دارد، صوم حالت «سلبي» دارد و ناظر به «نبايد»ها و امساك
كردنهاست. روزه از عامترين و آسانترين امور يعني نخوردن و نياشاميدن آغاز
ميشود تا همة اعضاء و جوارح، از جمله چشم و گوش و زبان و دست و پا را تحت
كنترل قرار دهد و در تمريني يكماهه به تقويت تقوي (تسلط بر نفس) وادارد. در
قرآن از روزة سكوت مريم و كلام نگفتن زكريا سخن گفته (مريم ۱۰ و ۲۶)، و در
معارف ديني اهم مبطلات روزه در غيبت و دشنام و بُهتان و ساير لغزشهاي لساني
شمرده شده است. از اين روي روزه كاربردي تمريني براي تقويت تقوا در لغزشهاي
زباني دارد. مثل: سوگند لغو (سه روز- مائده ۸۹)، تهديد لفظي همسر به طلاق بدون
بازگشت (دو ماه- مجادله ۴)، صيد در حالت احرام حج (مائده ۹۵) و قتل فردي از قوم
همپيمان (دو ماه- نساء ۹۲) كه هرچند به ظاهر تنبيه و مجازاتي سخت محسوب
ميشود، ولي در باطن برنامهاي براي تقويت «عزم و اراده» ميباشد.
اين هشدار هوشمندانه امام علي(ع) است كه: «چه بسا روزهداري كه از
روزه جز گرسنگي و تشنگي بهرهاي نبرد، و چه بسا سحرخيزي كه از برخاستن خود جز
بيخوابي و خستگي خيري نبيند. خوشا به خواب زيركان و افطار آنها» (حكمت ۱۳۷ /
۱۴۵ نهج البلاغه).
درضمن، اضافه شدن الف به صوم (صيام)، شدت و جدّي بودن تمرين تقوا را ميرساند.
همچنين آيات ۱۸۳ تا ۱۸۴ سورة بقره تنها موردي است كه اين حكم را در قرآن به
تفصيل تبيين كرده و از ۱۳ موردي كه مشتقات كلمة صوم در قرآن آمده است، ۶ مورد
آن در اين سوره قرار دارد.
۳۷۸ - در تورات و انجيل جز ستايش روزهداران حكمي تشريعي براي آن نيامده است،
با اينحال يهوديان به ياد خرابي اورشليم يكروز در سال روزه ميگيرند و مسيحيان
نيز روزهاي پيش از عيد فصح دارند. گويا در مذاهب پيشين هند و مصر و يونان و
روم و... بنا به فطرت انساني انواع روزهها و امساكها به نوعي معمول و مرسوم
بوده است.
۳۷۹ - ر ك به پاورقي ۴.
۳۸۰ - قيد «أَيَّامًا مَّعْدُودَات» در مورد حكم سه روز اقامت در منطقة «مني»
در پايان مراسم حج نيز آمده است (بقره ۲۰۳). از اين ادعاي يهوديان نيز كه «ما
را جز چند روزي عذاب، به دليل گوسالهپرستي، نخواهد رسيد» (آلعمران ۲۴ و بقره
۸۰)، معلوم ميشود در اين قيد معناي مختصر و گذرا بودن نهفته است.
۳۸۱ - تطوّع (در باب تفعّل، مثل تكلّف و تكبّر) كاري را برخود قبولاندن و موجّه
ساختن است. در آية ۱۵۸ همين سوره نيز، پذيرش داوطلبانه و با ميل و رغبت سعي صفا
و مروه در مراسم حج آمده است (إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَهَ مِنْ شَعَائِرِ
اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ
يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا...).
۳۸۲ - «فرقان» مصدر «فرق» (جدايی)، محک و معياري است که با آن فرق ميان حق و
باطل معلوم ميشود، يعني همان شناخت و قوه تميز و تشخيص. قرآن جنگ بدر را نيز
که خط کشي قاطعي ميان مؤمنين و مشرکين (حق و باطل) بود، «يومالفرقان» (روز جدا
شدن) ناميده است (انفال ۴۱). در اين آيه کتابي را که خدا بر پيامبر اسلام نازل
کرده، به اعتبار نقش محک و معيار داشتنش، در کنار نقش هدايتي عام و خاص آن،
فرقان ناميده است. علاوه بر آن، تورات نيز براي اهل کتاب فرقان محسوب شده است
(بقره ۵۳، آلعمران ۴ و انبياء ۴۸).
در اين مرحله مؤمن شخصيت قرآني پيدا ميكند و به نور هدايت خطمشي زندگي خود را
در اتخاذ مواضع بر حق تشخيص ميدهد. اين ويژگي را قرآن در آية ۱۲۲ سورة انعام
نيز وصف كرده است: «أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ
نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ
بِخَارِجٍ مِنْهَا...».
۳۸۳ - در اين آيه از «حضور» در ماه رمضان سخن گفته، نه از رؤيت هلال ماه؛ از
شهر (ماه- زمان) رمضان سخن گفته، نه از «قمر» (شكل ماه)! اختلاف همه سالة
فقيهان در رؤيت ماه براي تعيين آغاز يا انجام رمضان، و تفرقه و بلاتكليفي
مقلّدان، آن هم در روزگاري كه محاسبات علمي با ابزار پيشرفته وضعيت ماه را در
هر نقطهاي از زمين با دقّت بينظير مشخص مينمايد، به راستي موجب شرمندگي است!
مگر غير از اين است كه در آية ۱۸۹ همين سوره خداوند براي تعيين موقعيتهاي ماه،
ما را به وارد شدن از راه حل مناسب توصيه كرده است: «از تو دربارة هلالهاي ماه
ميپرسند، بگو: ...بِرّ (ديدِ باز داشتن) اين است كه پروا داشته باشيد و به
خانهها (و هر كاري) از درهاي آن وارد شويد و...».
۳۸۴ - ذكر مجدّد معافيّت مريض و مسافر از روزه داشتن تأكيدي بر تسهيل الهي در
اين حكمِ به ظاهر سخت است.
۳۸۵ - همچنانكه درس و مشق مدرسه از چشم و دل دانشآموز سخت مينمايد، ولي در
باطن و برآيند نهايي، كسب علم و دانش وسيلهاي است براي رسيدن به «آسانيِ»
آينده در دسترسي به امكانات و پلههاي رشد و كمال.
۳۸۶ - تكرار كلمة «عدد» در جملات: «أَيَّامًا مَّعْدُودَات»، «فَعِدَّهٌ مِّنْ
أَيَّامٍ أُخَرَ» (۲ بار)، و «وَلِتُكْمِلُواْ الْعِدَّهَ»، اهميت اين ۳۰ روز
را به عنوان دورة تربيتي ويژه نشان ميدهد. علاوه بر اصل فريضه، تكميل زماني
آن، همچون مصرف معين دارو در مدتي مشخص، مورد تأكيد قرار گرفته است.
۳۸۷ - دومين هدف محوري روزة رمضان، پس از كسب تقوا در تسلط بر نفس، «شكر» به
معناي استفادة بهينه از نعمت در مسير توصيه شده نعمت دهنده ميباشد، نعمتي كه
در اين آيه مطرح گشته، چيزي جز كتاب هدايت (قرآن) نيست. روزهداري كه با امساك
و خالي داشتن درون از طعام، پنجرة دل خود را بر نور معرفت گشوده، در پرتو معارف
قرآن حيات طيبه مييابد و خطمشي خويش را مطابق كتاب راهنماي عمل تنظيم ميكند.
۳۸۸ - حرف «اذا» نشان ميدهد سراغ خدا گرفتن استثنايي است و اكثريت مردم خدا را
براي رفع حاجات و دفع بلايا ميخوانند و در واقع او را براي خود ميخواهند، نه
برعكس!
۳۸۹ - «قَرِيب» مبالغه «قُرب» است و نهايت نزديكي خدا به بندگان را، كه از رگِ
گردن نزديكتر است، نشان ميدهد. اين نزديكي تا جايي است كه حتي گفته نشده: به
آنها بگو من نزديكم، بلكه بيواسطه بيان شده است.
۳۹۰ - تضمين دعا تنها زماني است كه از خود و حوائج خود برتر آمده و طالبِ خود
خدا (اسماء نيكو و جمال و جلالش) باشيم. خواندن خدا البته در هر شرايطي و به هر
نيتي شايسته است، اما آنچه تعهّدِ اجابت شده، برداشتن موانع و حجابهاست كه
همان «من» و تمنيّات شخصي است. آنچنان كه فرمود: «مرا بخوانيد تا شما را اجابت
كنم» (غافر ۶۰) و «خدا كسي است كه شخص درمانده را وقتي او را ميخواند اجابت
ميكند» (نمل ۶۲).
۳۹۱ - معنای «اجابت» خواستهها، رفع موانع برای رسيدن به حاجات است. در زبان
عربی به جهانگرد «جوّاب» میگويند که با طي طريق مانع مسافت را برميدارد. مانع
ما براي رسيدن به حاجات خدايي، خودمان هستيم كه با دور شدن از خودخواهيها مانع
از بين ميرود و به خواستههاي خدايي خود ميرسيم. به همين دليل دعاهاي به ظاهر
غير ممکن پيامبران اجابت شده است. ر.ک. به مقاله «اجابت دعا» در سه قسمت از
همين قلم.
۳۹۲ - به تعبير مولوي در داستان تشنه و ديوار:
سجده آمد كنـدن خشت لزب
موجب قُربي كه واسجد واقترب
تاكه اينديوارعاليگردن است
مانـع اين سر فـرود آوردن است
هركه تشنهتر بُوَد بر بانگ آب
او كلوخ زفتتر كند از حجاب
۳۹۳ - منظور همين ايمان عادي نيست، بلكه ايمان به حقيقت توحيدي دعاست كه جز خدا
چيزي خواندني نيست:
غيرمعشوق ار تماشايي بُوَد
عشق نَبوَد هرزه سودايي بود
۳۹۴ - رُشد همان پيشرفت و به کمال رسيدن و به نتيجه مطلوب نائل شدن است که با
هدايت و مصلحت و نجات (از موانع) قرين ميباشد. برحسب موضوع، معناي رشد تفاوت
ميکند؛ وقتي موضوع هدايت مطرح باشد، معناي رشد مقابل «غي» (بيراهه) ميباشد
(بقره ۲۵۶، اعراف ۱۴۶)، وقتي سخن از سود و زيان در کار باشد، رشد معنائي متضاد
«شرّ» (جن ۱۰) يا ضرر (جن ۲۱) پيدا ميکند. اين سومين هدف و برنامة زيربنايي
رمضان است كه با خداخواهي (نه خواندن خدا براي حاجات مادّي خود) حاصل ميشود.
به نسبت دور شدن از منيّتهاست كه به او نزديك ميشويم و رشد ميكنيم، وگرنه با
خرج كردن خدا براي خود در جا ميزنيم.
۳۹۵ - اين بخش از آيات سورة بقره در سال ۹ هجري (۲۲ رسالت، برحسب جدول شمارة ۱۵
كتاب سير تحول قرآن) نازل شده است. بنابراين قبل از ابلاغ حكم تفصيلي روزة
رمضان در سالهاي پاياني رسالت، مسلمانان مهاجر و انصاري كه از جان و مال خود در
راه ايمانشان گذشته بودند، به راحتي ميتوانستند محروميت از مباشرت با همسر و
روزة ۲۴ ساعته را تحمل كنند، اما تازه مسلماناني كه در شرايط امن و راحت به
صورت قبيلهاي به اسلام گرويده بودند، يكماه پرهيز از همبستري و روزة شبانه
روزي را برنميتافتند و به خود خيانت ميكردند. گويا رفع چنان حرمتي متناسب با
توان و تقواي متوسط مسلمانان در اين مقطع زماني بوده است. همچنانكه صبر و تحمل
آنها در برابر دشمن در آغاز بعثت، از نسبت يك به ده، به يك بر دو در اواخر آن
رسيده بود (انفال ۶۵ و ۶۶).
۳۹۶ - لباس چيزي است كه انسان را در برابر سوز سرما و گزند گرماي آفتاب «حفظ»
ميكند، زره جنگي هم لباسي است كه جان را در برابر تير و نيزة دشمن حفظ ميكند
(انبياء ۸۰). زن و شوهر نيز به نوعي يكديگر را از خطر انحراف در غرايز جنسي يا
حوادث روزگار و مزاحمت بيگانگان حفظ ميكنند. همچنانكه تقوا لباس محافظي براي
انسان محسوب ميشود (اعراف ۲۶). لباس در معناي حقيقي، پوشش ظاهري و در معناي
مجازي، پوشش باطني ناپيداست، مثل پوشاندن باطل بر حق (بقره ۴۲)، پوشش شب بر روز
(فرقان ۴۷)، پوشاندن ظلم بر ايمان (انعام ۸۲)، پوشاندن لباس تفرقه بر امت واحد
(انعام ۶۵)، پوشيده شدن حقيقتي بر انسان (ق ۱۵).
۳۹۷ - منظور پيروي از قانون طبيعت در بقاي نسل و تشكيل خانواده و عدم اكتفا به
لذتجويي جنسي است.
۳۹۸ - «حُدُودُ الله» مرزها و محدودههاي شرعي است كه در زمينههاي مختلف مقرّر
شده است. اين عنوان ۱۴ بار در قرآن تكرار شده كه نيمي از آن در ارتباط با روابط
و حقوق زن و شوهر، به خصوص در امر طلاق، در اين سوره آمده است (آيات ۱۸۷، ۲۲۹،
۲۳۰). دو مورد از بقية موارد نيز ناظر به حقوق زنان مطلّقه است (طلاق ۱).
۳۹۹ - نزديك نشدن به كاري حذر شده و ممنوع، به احتياط نزديكتر است و از غفلت و
بيتوجهي و ريسك خطر مانع ميشود. نهي «لاَ تَقْرَبُوهَا» در موارد ديگري نيز
آمده است؛ از جمله: نزديك نشدن به زنا يا فواحش ظاهري و باطني (اسراء ۳۲ و
انعام ۱۵۱)، نزديك نشدن به مال يتيم (انعام ۱۵۲ و اسراء ۳۴)، نزديك نشدن به
نماز در حال مستي (نساء ۴۳) و نزديك نشدن به زنان در دوران قاعدگي (بقره ۲۲۲).
۴۰۰ - «اُكُل» خوردن متعارف است، اما رباخواري (بقره ۲۷۵، آلعمران ۱۳۰)، مال
مردمخواري (بقره ۱۸۸) و مال يتيم خواري (نساء ۶ و ۱۰) هم خوردن محسوب ميشود؛
توسط مردم عادي يا متوليان ديني (توبه ۳۴) و يا هيئت حاكمه (بقره ۱۸۸). منظور
از بَيْنَكُم (در «لاَ تَأْكُلُواْ أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم»)، مناسبات مالي
فيمابين و مبادلات تجاري است. قرآن سرمايه را وسيلهاي براي «قيام» (برپايي و
توسعه) جامعه شمرده و توصيه كرده است: «اموالي را كه خدا وسيلة قيام مردم قرار
داده در اختيار نابالغان قرار ندهيد» (نساء ۵)، و نيز: «اموال ميان خويش را به
باطل (شيوههاي نامعقول) مصرف نكنيد، مگر آنكه در تجارتي با توافق طرفين درميان
باشد» (نساء ۲۹). اقتصاد سالم، اقتصادي است كه سرمايه فقط ميان ثروتمندان در
گردش نباشد (حشر ۷- ...كَيْ لا يَكُونَ دُولَهً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ
مِنْكُمْ...)
۴۰۱ - «واو» در « وَتُدْلُواْ بِهَا» را برخي واو عاطفه و بيان مصداقي از خوردن
اموال مردم به باطل از طريق رشوه دادن به حكّام (قاضيان) دانستهاند و با اضافه
كردن «لا»، مفهوم نهي به آن بخشيدهاند. اما اگر آن را «واو حاليه» و حكّام را
نيز عامتر از قاضيان و شامل هيئت حاكمه بدانيم، در اين صورت معلوم ميشود
نابساماني در امور اقتصادي با سوء روابط مالي ميان مردم و گسترش ربا و
رانتخواري و رشوه و اختلاس و استثمار و احتكار و... وقتي قُبح آن ريخت و در
چرخة رقابت و تكاثر افتاد، به مصداق « إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا» (شمس ۱۲)،
اشرار و اشقياء از آب گِلآلود ماهي ميگيرند و با زد و بند گستردهاي كه
معمولا باهم دارند، به قدرت و حاكميت ميرسند.
«تُدْلُوا» از ريشة «دَلَوَ»، تشبيه و تجسّم رسايي است از كشيدن آب چاه با دلو
(يوسف ۱۹) و سرازير كردن آن به پاي شجرة حاكمان چپاولگر. مال يتيمخواري،
كمفروشي، رِبا و رشوه و امثالهم همان با دلو بالا كشيدن مختصر دارايي مستضعفان
براي پر كردن حوض و حوزة اقتدار استثمارگران است كه در نظامات سرمايهداري بي
در و پيكر و فاقد قانون و مردمسالاري امروز به وضوح مشاهده ميگردد.
مطابق آخرين آمار رسمي (مؤسسه Oxfam در سال ۲۰۱۶) ثروت ۱٪ مردم جهان مساوي ۹۹٪
بقيه است و متوسط دارايي آن اقليت، بيش از ۷۰۰ برابر متوسط بقية مردم دنياست.
ثروت فقط ۶۲ نفر از ميلياردرهاي جهان بيش از ثروت نيمي از مردم كرة زمين (۳،۶
ميليارد نفر) با درآمد كمتر ميباشد. يعني درآمد متوسط يكي از آن ۶۲ نفر بيش از
۱۷۲ ميليون برابر متوسط آن نيمة كمدرآمدتر كرة زمين است. متأسفانه اين نسبت
روز به روز بيشتر ميگردد؛ سال گذشته درآمد ۸۵ نفر ثروتمند دنيا چنين نسبتي
داشت، امسال ۶۲ نفر و در آيندهاي نه چندان دور ۱۰ نفر!!
رشد نجومي درآمد يك درصد مردم جهان در حالي است كه از هر ۹ نفر جمعيت كرة زمين،
يكنفر گرسنه است و درآمد روزانة بيش از يك ميليارد مردم جهان (يك هفتم سكنة
زمين) كمي بيش از يك دلار (۱،۲۵) ميباشد. اگر بخش قابل ملاحظه درآمد افسانهاي
ثروتمندان جهان از صنايع الكترونيكي و تكنولوژي پيشرفته حاصل شده است،
شوربختانه نابسامانيهاي عظيم اقتصادي ما كه از نظام سياسي اداري آن ناشي
ميشود، محصول بحران اخلاقي، اختلاسهاي ميلياردي، رانتخواري و زد و بندهاي
مالي هنگفت ميباشد.
۴۰۲ - اغلب مترجمين، واژه «اثم» را معادل گناه گرفتهاند. ذنب، جور و جرم و...
را هم گناه ترجمه ميكنند، در حاليكه هر كدام از اين واژهها معناي ويژه خود را
دارند. واژه «اثم» مقابل واژه «بـِرّ» ميباشد. بـِرّ، دلالت بر همه جانبه بودن
نيكي و وسعت نظر ميكند و «اثم» كاملا برعكس است و دلالت بر تنگنظري، خودخواهي
و محدوديت ديد دارد.
۴۰۳ - «يَسْأَلُونَك» از سؤال معاصرين پيامبر اسلام حكايت ميكند كه از علت
تغيير شكل ماه در شبهاي مختلف ميپرسيدند. در آن روزگار مردم از حركت زمين و
ماه و خورشيد خبر نداشتند و دليل فيزيكي اين تحولات را نميشناختند، و البته
اين نقش قرآن هم نبوده و نيست كه آنها را به آنچه خود بايد با علم و تجربه
برسند آگاه سازد. همينقدر بايد ميدانستند اين تغييرات ميتواند مبنايي براي
تعيين روزهاي سال و ماه و نگه داشتن تاريخ تولد و تعهدات اجتماعي و حج و غيره
باشد.
۴۰۴ - ر ك به پاورقي ۳۵۳.
۴۰۵ - برخي به ظاهرِ «از در خانه درآمدن و پرهيز از ورود از پشت» توجه كرده و
كوشيدهاند به نقل از گذشتگان شاهدي تاريخي براي آن بيابند، حال آنكه مسئله را
بايد در ارتباط با سؤال دربارة هلالهاي ماه فهميد و از بيراهه رفتن در فهم
مسائل علمي و پرسش از پيامبر در موضوعات متفرقه خودداري كرد. هر مشكل و
مسئلهاي براي خود راه حل و شيوهاي دارد كه بايد از باب خودش، نه از پشت، بر
آن وارد شد.
۴۰۶ - اين آيه خلاصه و جامع آيات جنگي قرآن است كه ۴ اصل بنيادي را مطرح
ميسازد:
۱- «وَقَاتِلُواْ» پيكار كردن مجاز است.
۲- « فِي سَبِيلِ اللهِ» در راه خدا، نه در راه طاغوتها و جباران براي توسعه
طلبي و تجاوز.
۳- « الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ» با كساني كه با شما ميجنگند، نه با كساني كه
كاري با شما ندارند. (جنگ مجاز فقط دفاعي است).
۴- « وَلاَ تَعْتَدُواْ» از حدّ تجاوز نكنيد (با دفع آنها به پيشروي در خاكشان
ادامه ندهيد).
۴۰۷ - «ثقفوا» از ريشة «ثَقَفَ»، به گفتة مرحوم طالقاني (پرتوي از قرآن- ج ۱ ص
۲۸)، مرادف با وجدتموهم (يافتن آنها) نيست. ثقافت دستيابي و چيره شدن با
آزمودگي است که وصف ضمني فاعل يا مفعول ميباشد. آنان را هر جا و هر زمان که
موضع و پايگاه گرفتهاند دستگير کنيد. ثقاف به آهني گفته ميشود که شمشير را با
آن تيز ميکند. منظور اين است که اگر آنها قدرت يافتند و مزاحمتشان جدي گشت با
آنان برخورد سخت ميشود. با توجه به كاربرد اين فعل در سورههاي ديگر (نساء ۹۱،
انفال ۵۷، ممتحنه ۲، آلعمران ۱۱۲ و احزاب ۶۱) بهتر ميتوان به معناي آن پي
برد.
۴۰۸ - منظور از «فتنه»ای که به تعبير قرآن سختتر از کشتن (أَشَدُّ مِنَ
الْقَتْلِ- بقره ۱۹۱) و بزرگتر از آن (أَكْبَرُ مِنَ الْقَتْل- بقره ۲۱۷) است،
همان سلب اختيار و آزادي مردم در انتخاب دين و راه و رسم زندگي است که منتهي به
تسلط تماميتطلبانه ستمگران و اخراج مخالفان از شهر و ديار ميگردد. به آيات
۱۹۱ به بعد سوره بقره، آيه ۷۳ سوره انفال، عنکبوت ۱۰ و نساء ۹۱ نگاه کنيد.
۴۰۹ - وقتي دشمن در خانه و قلب شهر (مسجدالحرام) هجوم آورده باشد، جز كشتن
متجاوز چه راهي براي دفع شرّ آن وجود دارد؟ آيا منصفانه است اين آيه و آيات
مشابة آن را بر جنگ افروزي و خشونتطلبي قرآن دليل آورد!؟ آيا ايراد گيرندگان
مسيحي و يهودي در تاريخ خونين خويش به متجاوزين خوشآمد گفتهاند؟
۴۱۰ - منظور از كافران در زمان و مكان نزول اين آيات، همان بُتپرستان متجاوز
مكه (ابوسفيانها و ابوجهلها) بودند كه مسلمانان را به دليل پشت كردن به نظام
آباء و اجدادي و گرايش به خداي يكتا شكنجه كرده و از ديار خود آواره ساخته
بودند، تعميم لفظ «كافران» به غيرمسلمانان امروز، كه در حالت جنگ قرار ندارند،
نابجا و باطل است.
۴۱۱ - سختگيري و شدّت آية قبل، بر ضرورت و قاطعيت دفاع تأكيد دارد و مهرورزي
اين آيه، بر هدف اصلي دفاع كه نه كينهجويي و انتقام، بلكه متوقف ساختن متجاوز
و پس راندن آن است.
۴۱۲ - معناي «َيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه)، انحصار قانون گزاري در انتخاب
دين براي خداست و اين انتخاب به صراحت آيات متعددي در قرآن، از جمله آيه ۲۵۶
بقره «لا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ...» (و کافرون ۶ و کهف ۲۹) کاملا آزاد و
اختياري است و متوليان مذاهب و قدرتهاي سياسي حق ندارند آن را مقيد و محدود
سازند. اگر منظور آيه غير از اين بود، گفته ميشد با آنها بجنگيد تا ايمان
بياورند و مسلمان شوند. علاوه بر آن، متجاوزين قريش، هرچند مشرک بودند، اما به
خدا باور داشتند و متعصّب به آئين خود بودند، تا جايي که تنها دين خود را خدايي
ميدانستند. (ر ک آيه ۳۲).
۴۱۳ - بيشترين كاربرد تقوا در قرآن در آيات جهادي است. در اين آيه دو باركلمة
تقوا تكرار شده است.
۴۱۴ - فريضة انفاق البته در زمينهها و نيازهاي متنوع مطرح ميشود، اما در اغلب
آياتي كه «وَأَنفِقُواْ فِي سَبِيلِ الله» در قرآن آمده است (بقره ۱۹۴، انفال
۶۰، محمد ۳۸، حديد ۱۰) منظور از انفاق، در روزگاري كه بودجة نظامي از پيش مهيا
شدهاي وجود نداشت، تدارك مالي جهاد براي تهية تجهيزات نظامي، مَركب و مواد
غذايي مجاهدان بوده است.
۴۱۵ - بديهي است وقتي مردماني حاضر نباشند براي دفاع از آب و خاك و آيين و جان
و مال خود خرج كنند، به دست خويش با بيهمّتي و بيغيرتي خود را به هلاكت
انداختهاند. به همين نحو مردماني كه در برابر تهاجمات تبليغاتي بيگانه علية
ملت و مذهب خويش حاضر نباشند صرف وقت و همّت و خرج و خدمت فرهنگي به صورت فردي
و تشكيلاتي كنند، محكوم تحقير و توهين و زبوني و ذلّت خواهند شد.
۴۱۶ - دوست داشتن يا نداشتن ما امري قلبي است و معلوم نيست هميشه به عمل منتهي
شود، اما در مورد خدايي که منزه از احساسات دوستي و دشمني بشري است، اين اوصاف
به صورت مجازي براي فهم آدميان به کار رفته است، ثانياً آثار عملي تکويني و
تأثير مسلم بيروني دارد. فعل «يُحِبُّ» جمعاً ۴۰ بار (عدد کمال) در قرآن به خدا
نسبت داده شده است: ۱۷ بار «يُحِبُّ» (درباره: محسنين، متقين، مقسطين، صابرين،
متوکلين، توابين، مطهرين، الذين يقاتلون في سبيله صفاً) و ۲۳ بار «لا يحُِبُّ»
(درباره: ظالمين، مسرفين، خائنين، مستکبرين، مفسدين، معتدين، کافرين، فرحين
و...).
ترجمه عبدالعلى بازرگان