به نام خداي رحمتگستر بر
عام و خاص
۱۹۶ - و حج و عمره را براي خدا به پايان بريد؛ پس اگر (از ادامة سفر) بازداشته
شديد، آنچه از هديه (قرباني) ميسر است۴۱۷ (به سوي قربانگاه پيش فرستيد)
و سرهاي خويش را متراشيد تا هديه (قرباني) به جايگاه خويش (قربانگاه) برسد.۴۱۸
آنگاه هر كه از شما بيمار بود يا در سرش (براي تراشيدن) رنجشي داشت، (ميتواند)
روزهاي يا صدقهاي و يا قربانياي عوض دهد.۴۱۹ حال اگر ايمني يافتيد
(ممانعت دشمن رفع شد)، هركس از عمره آهنگ حج تمتّع كند، آنچه از قرباني ميسر است۴۲۰
(انجام دهد) و آن كه (پولي نزد خود) نمييابد، سه روز در ايام حج و هفت روز هنگامي
كه بازگشتيد روزه بدارد. اين ده روز كاملي است.۴۲۱ اين (حكم) براي كسي
است كه خانوادهاش در مسجدالحرام حضور نداشته باشند (مقيم مكه نباشد). و از خدا
(در نقض حرمتهاي حج) پروا گيريد و بدانيد خدا سخت كيفر است.۴۲۲
۱۹۷ - حج در ماههاي معلوم است.۴۲۳ پس هر كس در آن (ماهها، با اِحرام
بستن، حج را بر خود) فرض كند (ملتزم حج شود)، پس (بايد بداند) در حج نه آميزش جنسي
است، نه خروج از احكام شرعي و نه جدال.۴۲۴ و هر كار خيري بكنيد خدا از
آن آگاه است. و (در اين مدت) هر چه بيشتر توشه برگيريد كه مسلماً بهترين توشه
تقواست،۴۲۵ و از من پروا پيشه كنيد اي دارندگان وجدان خدايي.۴۲۶
۱۹۸ - بر شما گناهي نيست (كه در ايام حج، به هنگام فراغت از عبادات) از فضل
پروردگارتان بجوييد۴۲۷ (به تجارت و تبادل اجناس و افكار با ساير
مسلمانان و تحكيم روابط ميان اُمت بپردازيد)، پس چون از عرفات (سيلوار به سوي
مشعر) روان شُديد،۴۲۸ خدا را در مشعرالحرام ياد كنيد،۴۲۹
يادش كنيد (به پاس اين نعمت) كه شما را با آنكه قبلا از گمراهان بوديد هدايت كرد.
۱۹۹ - سپس از همانجا كه مردم (به سوي سرزمينِ مُني، سيلوار) روانه شدهاند، روان
شويد۴۳۰ و (در اين حال و حضور قلب، در آستانة طلوع فجر) از خدا آمرزش
خواهيد كه مسلماً خدا آمرزندة مهربان است.
۲۰۰ - پس چون مناسك خويش را (با قرباني در مُني) گذرانديد، خدا را آنچنان كه نياكان
خود را ياد ميكنيد، بلكه فراتر از آن ياد كنيد.۴۳۱ بعضي از مردم (در
ياد و دعاي خدا) ميگويند: پروردگارا، به ما در دنيا (راحتي و رفاه) بده و (چون
خواستهاي فراتر از مادّيات در خود خلق نكردهاند)آنان را در آخرت هيچ بهرهاي
نيست.۴۳۲
۲۰۱ - و بعضي (ديگر) از آنان ميگويند: پروردگارا، به ما در دنيا (نعمات پاك و)
نيكو، و در آخرت (پاداش) نيكو عطا كن و ما را از عذاب آتش مصون دار.۴۳۳
۲۰۲ - آنان را بهرهاي است از آنچه (در عمل) كسب كردهاند۴۳۴ و خدا
سريعالحساب است.۴۳۵
۲۰۳ - و خدا را در روزهايي چند (سه روز توقف در مُني پس از قرباني- ايام تشريق) ياد
كنيد، پس هر كه (براي بازگشت به وطن) عجله داشته باشد (و بخواهد فقط) در دو روز (در
مُني بماند) گناهي بر او نيست و هر كه (بازگشت خود را) به تأخير اندازد نيز گناهي
بر او نيست.۴۳۶ (اين حكم) براي كسي است كه پروا داشته باشد (تعجيل و
تأخيرش در خروج از حالت اِحرام موجّه باشد) و پرواي خدا داشته باشيد و بدانيد (خانه
و خانواده و خويشاوندان را سرانجام ترك ميكنيد و) همگي به سوي او محشور ميشويد.
۲۰۴ - و از مردم كسي (با چنين خصوصياتي) است كه گفتارش در زندگي دنيا (وعدههاي
زباني فريبندهاش به مردم) تو را به شگفت آورد و خدا را بر آنچه در دل دارد (قصد و
نيّتش از وعدهها) به شهادت ميگيرد، حال آنكه سختترين دشمنان است.۴۳۷
۲۰۵ - و چون (با جلب نظر مردم) به ولايت (حاكميت و قدرت) رسيد، به تبهكاري در زمين
و نابودي كشت و نسل ميكوشد۴۳۸ (حاصل حكومتش هلاك حرث و نسل است)، با
آنكه خدا تباهي را دوست ندارد.۴۳۹
۲۰۶ - و چون به او گفته شود (انتقاد و تذكر داده شود كه) از خدا بترس (پروا داشته
باش)!۴۴۰ خود برتربيني او را به گناه وادارد.۴۴۱ از اين رو
دوزخ بسندة اوست كه چه بد قرارگاهي است.
۲۰۷ - و از مردم كسي (هم با اين خصوصيات) است كه جانش را در طلب خشنودي خدا
ميفروشد۴۴۲ و (البته) خدا نسبت به (چنين) بندگان مهربان است.۴۴۳
۴۱۷ - مراسم حج متشكل از يك سلسله آدابي است كه به
قرباني منتهي ميشود. قرباني ركن اصلي مراسم و هدف نمادين آن است كه با عبور از
«خود»خواهيها به «قرب» خدا ميتوان رسيد. حال اگر به دليل بيماري يا ممانعت
دشمن (آنچنان كه مشركين قريش در سال ۶ هجري از پيشروي پيامبر و مسلمانان و
ارسال قرباني به مكه مانع شدند) مراسم نيمه تمام ماند بايد هديه (قرباني) را كه
رمز اصلي اين مراسم و نماد تسليم و قرباني اسمعيل است، به طرف قربانگاه فرستاد.
اين است معناي حج و عمره را براي خدا (با تقرّب به او) تمام كنيد (والله اعلم).
«هَدْيَ»، قرباني مخصوص مراسم حج است كه گويي به گرسنگان «هديه» داده ميشود.
در كلمة «هدايت»، رساندن به مقصد مورد نظر ميباشد و بردن عروس به خانة داماد
را هم «هَدْيُ العَروسِ اِلي بَعْلِها» ميگويند، از اين منظر لغوي است كه بردن
قرباني به مقصد قربانگاه را هَدي مينامند. اين كلمه ۷ بار در قرآن تكرار شده
است كه مفهوم مقصد معين داشتن در آن منظور ميباشد؛ هَدْيًا بَالِغَ
الْكَعْبَهِ (مائده ۹۵) ، حَتَّىٰ يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ (بقره ۱۹۶)،
وَالْهَدْيَ مَعْكُوفًا (فتح ۲۵).
۴۱۸ - سر تراشيدن (حَلق)، سنتي باستاني براي اظهار خضوع و بندگي در برابر خدا
است و گفته شده: «آدم اولين فروتني كنندگان در حرم الهي با تراشيدن موي سر خويش
بوده است (دعاي ۱۱ صحيفة سجاديه- ...و آدم ...سابِقُ الْمُتُذِلّلين بِحَلْقِ
رَأسِهِ في حَرَمِكَ). از نظر بهداشتي نيز در روزگار باستان، در سفرهاي طولاني
و گرد و خاك و آفتاب و باد و فقدان امكانات استحمام، تراشيدن موهاي آلوده بسيار
مفيد بوده است.
۴۱۹ - مناسک، جمع «نُسُک» را عبادت دانستهاند، ولی با توجه به ۷ موردی که اين
کلمه در قرآن آمده است (بقره ۱۲۸، ۱۹۶، ۲۰۰ و حج ۳۴، ۶۷ و انعام ۱۶۲)، میتوان
فهميد مناسک نه هر عبادتی مثل نماز و روزه، بلکه عبادتی است که نهايتاً به نوعی
از خود گذشتگی و خرج و قربانی منجر میشود. همچنانکه انتهای مناسک حج، بعد از
طواف و سعی و وقوف در عرفات و مشعر و رمی جمرات، قربانی کردن قرار گرفته است.
۴۲۰ - تمتع بهرهمندي از چيزهايي است كه در حالت اِحرام بر حاجيان حرام است.
مراسم اصلي حج از روز هشتم ذيحجه آغاز ميشود، اما معمولا حاجيان مدتي قبل از
آن به مكه وارد ميشوند و با اِحرام بستن و انجام طواف و سعي صفا و مروه، حج
عمره ميكنند، سپس از اِحرام خارج شده و بهرهمند (متمتع) ميشوند از آنچه در
حالت اِحرام بر آنها حرام بود، تا با شروع مراسم اصلي حج (كه شامل وقوف در
عرفات و مشعر و مُني و رمي جمرات و قرباني ميشود) مجدداً به لباس اِحرام
درآيند. انجام حج بدون عمره را «اِفراد» و تركيب آندو را «قِران» ميگويند.
۴۲۱ - ده عدد تمام است و «عشره كامله» به تمام و كمال رساندن را ميرساند. از
آنجايي كه قرباني مهمترين ركن مراسم حج است، كساني كه توان مالي براي خريد
حيواني جهت قرباني ندارند، با اين ده روز صيام گويي جايگزيني از جسم خود براي
قرباني برميگزيند.
۴۲۲ - عقوبت و عِقاب، نتيجهاي است که در عقب و به دنبال هر کار خطا ميآيد،
انسان در نظام هستي تحت «تعقيب» عوارض کارهايي است که انجام داده، مگر آن که به
لطف خدا مشمول آمرزش قرار گرفته باشد. همچنانكه در نظامات اداري و اقتصادي و
آموزشي، هركس به قدر همّت و هنر و سعي و تلاش خود ترفيع مقام و موقعيت مييابد
يا سود و زيان ميبرد. نظاماتي هم كه خدا بر رفتار انسانها حاكم كرده،
«بيتفاوت» و عليالسويه در برابر آنها نيست و عواقب و آثار منفي يا مثبت به
دنبال دارد كه (به دليل مسبب الاسباب بودن آفريدگار جهان) به او نسبت داده
ميشود. شديدالعقاب و رحيم بودن خدا از همين روست.
۴۲۳ - حج واجب تنها در ماههاي شوال و ذيقعده و ذيحجه (سه ماه آخر سال قمري)
انجام ميشود. به اين ترتيب حاجيان ميتوانتند از دو ماه قبل مراسم حج عمره و
تمتع را آغاز كنند و با انجام قرباني در دهمين روز ذيحجه و سه روز توقف در مُني
اين مراسم را با خيال راحت به پايان برسانند، اما در روزگاري كه با رشد سريع
جمعيت و تسهيلات سفر هوايي و اقامت آسان در هتلهاي مكه و مدينه ميليونها نفر
هر سال به حج مشرّف ميشوند، ازدحام فوقالعادة جمعيت از يكطرف قربانيهاي
بسياري ميگيرد و از طرف ديگر عمل طواف را بسيار دشوار و دور از مركزيت كعبه
ميسازد. در چنين شرايطي آيا نميتوان اين مدت سه ماهه را برحسب رشد جمعيت
نسلهاي آينده به سه دورة يكماهه يا شش دورة ۱۵ روزه و حتي يك هفتهاي تبديل
كرد تا مراسم آسانتر و بيسانحهتر صورت گيرد؟ آيا با اجماعي از عالمان
كشورهاي اسلامي و اجتهادي مطابق شرايط روزگار انجام مراسم حج دلپذيرتر و
عمليتر نميشود؟ آيا تعيين محدودة زماني گسترده براي مراسم حج تسهيلي براي
تغيير در سنّت گذشته متناسب با مقتضيات زمانه محسوب نميشود؟ قطعي شمردن روز
دهم ذيحجه براي انجام قرباني، كه نماد تسليم تاريخي ابراهيم و اسمعيل در
هزارههاي پيشين است، با تغيير دائمي سالهاي شمسي و قمري چقدر اولويت دارد كه
مسائل مهمتري فداي آن شود؟
۴۲۴ - واژة «رَفَثَ» كه كنايه از همبستري و هر انگيزه و عمل شهواني در ارتباطات
زناشويي دارد، فقط در اين آيه و نيز آية ۱۸۷ همين سوره (در ارتباط با شبهاي
رمضان) آمده است. فِسق را خروج از حريم و حدود شرع گفتهاند كه حتي دروغ را هم
شامل ميشود. جدال همان ستيزه و بگومگوهايي است كه معمولا ميان همسفران بر سر
مسائل مختلف پيش ميآيد. در حالت اِحرام نيروي تقوا بايد همة حركات حاجي را تحت
كنترل درآورد.
۴۲۵ - كلمة «زاد» فقط در همين آيه آمده، اما در معارف اسلامي، به خصوص
نهجالبلاغه، به فراواني مورد استفاده قرار گرفته است. زاد و برگ به همان طعام
و توشة سفر گفته ميشود كه معمولا مسافران براي بهرهمندي از آن در حين سفر
همراه خود ميبرند. ما نيز مسافري به مقصد آخرت هستيم، اما تفاوتي اساسي ميان
زاد سفرهاي دنيايي با زاد سفر آخرت وجود دارد؛ زاد دنيايي را از شهر «مبدأ»
براي «مصرف» در مسير تهيه ميكنيم، و زاد آخرت را بايد از مسير براي «مقصد»
تهيه و «ذخيره» كرد! گويي سوغاتي و دستاورد راهي است كه بايد تهيه كنيم. مسير
ما همين دنياست كه از آن عبور ميكنيم تا دستاوردي از اعمال صالح براي حيات
جاويد اخروي فراهم سازيم. دنيايي كه از آن ميگذريم، «ايام فناء» است و مقصدي
كه به سوي آن رهسپاريم، «ايام بقاء» نام دارد. زاد سفرهاي دنيايي مصرفي و
خوردني است و زاد سفر آخرت معنوي و خدايي كه تقوا نام دارد. تقوا، همان عزم و
ارادة مهار نفس و نيرويي است كه بدون آن نه ايمان حاصل ميشود، نه احسان. تقوا
زيربناي هر كار خير و متمايل كنندة انگيزههاي انسان از شيطان به رحمن است كه
بدون آن هيچ حركت مثبتي انجام نميشود. به سخن امام علي(ع): اگر اهل قبور
ميتوانستند سخن بگويند، حتماً به شما خبر ميدادند كه بهترين زادِ سفر تقواست
(حكمت ۱۳۰ نهج البلاغه).
۴۲۶ - ر ك به پاورقي ۳۶۷.
۴۲۷ - اعراب پيش از اسلام از مراسم حج براي عرضه كالاهاي تجاري خود استفاده
كرده و بازارهايي در مكه برپا ميداشتند تا خرج سفر را تأمين كنند و سودي
ببرند. فضل الهيِ مورد نظر در اين آيه، ظاهراً اشاره به همين منافع جانبي تجمع
مسلمانان دارد. هرچند تبادل آراء و افكار و تقريب ميان اقوام مختلف ميتواند
سودآورتر از تبادل كالاهاي تجارتي باشد. در قرآن آمده است: «پس از خاتمه نماز
جمعه پراكنده شويد و به دنبال فضل خدا روانه گرديد» (جمعه ۱۰).
۴۲۸ - انجام مبادلات تجاري يا فرهنگي و سياسي، در فاصلة ميان حج عمره و حج تمتع
است كه ماههاي شوال و ذيقعده را در برميگيرد. با حركت به سوي عرفات در روز
هشتم ذيحجه بايد يكسره متمركز و متوجة ذكر خدا شد. عرفات اسم جمع و همريشه با
معرفت و عرفان است و از جمله نمادها و شعائر حج، اشاره به موقف شناخت و معرفت
خالق و مسئوليتهاي بندگي به شمار ميرود.
۴۲۹ - با حركت دسته جمعي از عرفات در غروب روز نهم ذيحجه (عرفه)، حاجيان به
سرزمين «مشعرالحرام» (مزدلفه) وارد ميشوند و تا نزديك طلوع فجر در آن صحرا زير
آسمان پر ستاره بيتوته ميكنند و به نماز و راز و نياز ميپردازند. عنوان
«مشعرالحرام» ظاهراً دلالت بر آگاهي و شعور بر حريم و حرمتهايي ميكند كه
منزلگاهي بالاتر از معرفت (عرفات) در رعايت حدود الهي و حقوق خلق او است.
«شَعَائِرَ» و شعار و شعور و شعر و... با «شَعْر» (موي سر) هم ريشهاند. شاعر
کسي است که با نازکبيني و «موي»سنجي ميسرايد، شعور نيز به درک ظرافتها و
نکتههاي پوشيده از فهم عوام گفته ميشود. شعائر، اعمال و مناسکي است که شکل
نمادين و سمبليک دارد و فهم آنها نيازمند نازکبيني و ديدي شاعرانه ميباشد.
۴۳۰ - «أَفِيضُواْ»، از ريشة «فيض»، نوعي جوشش و روانه شدن با همه وجود و به
نوعي غفلت از است. مثل کسي که در کارش غرق شده و ششدانگ حواسش به آن است.
همچنانکه درباره حرکت به سوي مُني در ايام حج گفته است: دسته جمعي (بدون تکروي)
سيلوار به همراه مردم حرکت کنيد: بقره ۱۹۹ - ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ
أَفَاضَ النَّاسُ...
۴۳۱ - در جوامع قبيلهاي قديم كه پدرسالاري مطلق حاكم بود، نقش پدران و نياكان
و وابستگي به آداب و عقايدشان و علاقه و احترام به آنها اهميت نخست را داشت.
۴۳۲ - واژههاي مختلفي در قرآن معادل «بهره» آمده است. مثل: نصيب، اجر، كسب،
ثواب، حظ و... كه هر كدام از زاويهاي به مسئله مينگرد. اما «خَلاَق» از ريشة
خلق، دلالت بر ايجاد و ابداع بهرهاي ميكند كه آدمي در آن نقش داشته باشد؛ در
دنيا (توبه ۶۹) يا در آخرت (بقره ۲۰۰ و آلعمران ۷۷).
۴۳۳ - پس از پايان مناسك حج و انجام قرباني كه انتظار ميرود حاجيان از آرزوهاي
دنيايي منقطع شده و يكسره متوجه و متمركز در آمال اخروي و ارزشهاي اخلاقي شده
باشند، گروهي گويي منتظر مزد مناسك هستند! طلبكارانه تأمين راحت و رفاه زندگي
مادّي خود را از خدا ميخواهند. اينها چشم و دلشان به دنبال دنياست و سقف
دعاشان از برآورده شدن حاجات مادّي بالاتر نميرود. در مقابل اين گروه، كه از
انجام آداب ظاهري حج و شكل و قالب آن فراتر نرفتهاند، كسان ديگري آنچه از دنيا
خير و مصلحت و پاك و حلال باشد (حسنه)، و نيز نيكويي آخرت را از خدا طلب
ميكنند و چون (برخلاف گروه اوّل) خود را بدهكار و گناهكار ميدانند، نگهداري
از آتش عواقب اعمالشان را هم از خدا تمنّا ميكنند.
۴۳۴ - بهرة اين گروهِ بلند نظر و دورانديش به بلندي همّت آنان و آنچه در عمل
«كسب» ميكنند بستگي پيدا ميكند، دعا بيانگر اميد و آرزو و انگيزة عمل و
اكتساب است و اگر از دل برنيايد، از زبان بالاتر نميرود.
۴۳۵ - در قرآن جمعاً ۸ بار از «سريع الحساب» و ۲ بار از «سريع العقاب» بودن
خدا، عمدتاً در ارتباط با جزاي مکتسبات، ياد کرده است. برخي چنين پنداشتهاند
که تجلي اين صفت در روز داوري است و خدا با وجود کثرت بندگان در نسلهاي مختلف،
در يک لحظه به حسابهاي ريز و درشت و نيک و بد آنها رسيدگي ميکند و برخلاف
حسابرسيهاي دنيايي، تراکم امور کار او را کند نميسازد. اما به نظر ميرسد اين
صفت جاري و دائمي بوده و اختصاص به قيامت نداشته باشد. يعني هر کردار و رفتار
آدمي، بلافاصله ثبت و ضبط ميشود و نيازي به حسابرسيهاي بعدي، همچون امور
دنيايي نيست.
۴۳۶ - مناسك حج در صبح روز دهم ذيحجه به پايان ميرسد و ضرورت وقوف در صحراي
مُني، در حالي كه آداب و مراسمي باقي نمانده، سؤالبرانگيز است! به (مضمون) سخن
شادروان دكتر شريعتي، اين فرصت سه روزه براي انديشه كردن و جمعبندي تجربة
توحيدي حج و تصميمگيري براي تغيير زندگي در بازگشت به وطن است، يا تبادل نظر
با ديگر مسلمانان و تشكيل تجمعات مختلف براي تقريب ميان مذاهب اسلامي.
در روزگار نزول اين آيات، ميان مكه و سرزمينهاي عرفات و مشعر و مُني فاصله بود
و در آن صحاري خالي از سكنه، ساختمان و سرگرمي هم وجود نداشت، با رشد جمعيت و
گسترش شهرها، اينك مُني به مكه چسبيده و مراكز خريد چشم و دل بسياري از حاجيان
را از ذكر خدا و ارتباط با خلق او به سوي كالاهاي مصرفي دنياي صنعت و
سرمايهداري و زرق و برق آن جلب و جذب كرده است.
۴۳۷ - «لَدَدْ» خصومت شديد است. «لَدَّ» وصف كسي است كه خصومت شديد دارد و
«أَلَدّ» (صفت تفضيلي، مثل اكبر) كسي است كه خصومت شديدتر دارد.
۴۳۸ - در برابر دو گروه پيشين، كه به هر حال حاجات دنيايي يا فراتر از آن را از
خدا طلب ميكنند، گروه سومي هم وجود دارند كه از خدا فقط براي جلب توجه و تمايل
مردم به «خود» استفاده ميكنند و با سوار شدن بر موج احساسات و عواطف ديني
مردم، فريبكارانه سخناني (وعدههايي از آب و نان و كار و مسكن و رفاه) تحويل
تودههاي مردم ميدهند. چرب زباني اين قدرت طلبان، زود باوراني را به هيجان و
حمايت وا ميدارد و او (يا آنها) را خادم ملت تصور ميكنند، اما همين كه به
«ولايت» رسيد، (تولّي= با تلاش و كوشش به توليّت و تسلط بر امور رسيدن)، محصول
و نتيجة حكومت و ولايتش جز نابودي توليدات (كشاورزي، دامداري، صنعت و...) و نسل
(كُشتن مردم، سركوب، سلب آزادي و حقوق ملت، تخريب فرهنگي و اخلاقي در گسترش
رياكاري و نفاق، اعتياد، فساد، فحشاء، دزدي و...) نخواهد بود. چنين است سرانجام
استبداد و استيلاي ظالمان.
۴۳۹ - ر ك به پاورقي ۴۱۶.
۴۴۰ - بنا به تربيتي كه مسلمانان از مكتب قرآن و سنّت رسول كسب كرده بودند، پيش
از سلطة بنياميه بر امور، در فضاي معنوي صدر اسلام ميتوانستند به خليفه
اعتراض كنند و او را به پرواي الهي تذكر دهند و اين رسم و عادتي بود كه در حضور
يافتن نزد خليفه به زبان ميراندند.
۴۴۱ - عزّت همان در مقام مسلط و برتر قرار گرفتن و «اثم»، خودبيني و تنگنظري
است. همانها كه پيش از رسيدن به قدرت، خدا را بر صدق گفتار خود گواه ميگرفتند،
با تحكيم قدرت يكسره او را فراموش ميكنند.
۴۴۲ - و بالاخره در چهارمين رده، از طبقهبندي مردم، كسي (يا كساني) را معرفي
ميكند كه از خواستههاي دنيايي يا (بهشت) اخروي براي خود گذشتهاند و نه تنها
«خدا» را خرج «خود» در فريب «خلق» نميكنند، بلكه جان خود را، بي هيچ انتظاري،
جز جلب رضايت محبوب، همچون مشتري در معرض فروش و فنا شدن در راه حق ميگذارند.
اجتماع بينظير حج فرصت مناسبي در روزگاران پيشين براي گردهمايي و تبادل نظر
نمايندگاني از شُعَب اُمت اسلام در موضوعات مختلف، از جمله و بلكه مهمتر از
همه، تعيين امام و رهبري سياسي بوده است. افشاي چهرة منافقان قدرتطلب (گروه
سوم) و جان بركفان جوياي رضايت ربّ (گروه چهارم) كه جلوهگر صفات ذوالجلالند،
انتخاب مردم را آسان ميكند. به گفتة مرحوم طالقاني، شناخت و ملاقات و انتخاب
امام در پايان مراسم حج از وظايف مسلمانان محسوب ميشده و در كتب فقهي پيش از
قرون اخير احكام آن ذكر شده است (پرتوي از قرآن، ج ۲، ص ۱۰۲، پاورقي).
معرفي اين ۴ گروه در پايان مراسم حج و اجتماع عظيم مسلمانان در مُني، آگاه
ساختن آنها از طيف تمايلات مردم است. گروههاي اول و دوم اكثريت جامعه را تشكيل
ميدهند كه به زندگي خود مشغولند. گروه سوم سروري و سيادت بر سايرين را در سر
ميپرورانند و خدا و خلق را خرج خود ميكنند و بالاخره گروه چهارم از جان خود
در راه خدا براي خلق او ميگذرند و كاري به قدرت و ثروت، جز براي خدمت ندارند.
۴۴۳ - ر ك به پاورقي ۲۹۴.
ترجمه عبدالعلى بازرگان