به نام خداي رحمتگستر بر
عام و خاص
۲۶۴ - اي كساني كه ايمان آوردهايد كمكهاي مالي خود۶۰۳ (به نيازمندان)
را با منّت و آزار باطل مسازيد، همچون كسي كه مالش را بيآنكه به خدا و آخرت ايمان
داشته باشد، (تنها) براي نمايش به مردم انفاق ميكند (تا در پشت ماسك دروغين ايمان
به منافعي برسد). پس مَثَل او همچون تخته سنگ صاف و صيقلي است كه بر آن اندك خاكي
(نشسته) باشد،۶۰۴ آنگاه باران تندي بر آن ببارد۶۰۵ و (با
شُستن آن لاية نازك خاك) آن را (به همان صورت) سنگي سخت (غير قابل رويش گياه)
واگذارد.۶۰۶ (چنين است سرانجام رياكاران كه) از حاصل (زندگي) خود توان
هيچ (استفادهاي در آخرت) نخواهند داشت و خدا مردم كافر (منكر حقيقت) را رهبري
نميكند۶۰۷ (به مقصود سعادت نميرساند).
۲۶۵ - مَثَل (نمودار عملي) كساني كه اموال خود را (با تلاش و كوشش) در طلب خشنودي
خدا۶۰۸ و استوار داشتن (درون جوش) نفس خويش (از لغزشهاي حُبّ مال و
تزلزل در برابر جاذبههاي مادّي) ميدهند،۶۰۹ همچون مَثَل (نمودار) باغي
در تپهاي بلند است۶۱۰ كه (اگر) باراني تند برآن ببارد، ميوهاش را
دوچندان ميدهد، و اگر هم باراني درشت (تند) بر آن نبارد، (حداقل به دليل قرار
گرفتن در ارتفاعات) شبنمي۶۱۱ (ريزه باران و رطوبتي براي طراوات خواهد
داشت) و خدا به آنچه عمل ميكنيد بس بيناست.
۲۶۶ - آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه باغي از (انواع) خرما و انگور با نهرهايي
روان از زير آن داشته باشد و در آن (باغ) هر نوع ميوه در اختيارش باشد و (در اين
حالت راحت و رفاه) در حالي كه فرزنداني خردسال دارد (كه همچنان نيازمند سرپرستي و
ثروت او هستند) به پيري برسد و (ناگهان) گردبادي آتشافروز برآن (باغ) برخورد كند و
آن را بسوزاند؟۶۱۲ خدا بدينگونه آيات (نشانهها و علامات) را به روشني
براي شما بيان ميكند، باشد تا تفكر كنيد.
۲۶۷ - اي كساني كه ايمان آوردهايد، از پسنديدهترين (مرغوبترين) آنچه به دست
آوردهايد (محصول كارتان) و از آنچه از زمين براي شما روياندهايم (محصولات كشاورزي
و باغداري و...) انفاق كنيد۶۱۳ و (هرگز) سراغ قسمت نامرغوبش نرويد كه از
آن انفاق كنيد،۶۱۴ حال آنكه خود حاضر به مصرف آن نيستيد، مگر با
چشمپوشي (و به ناچاري).۶۱۵ و بدانيد خدا مسلماً بينيازي ستوده است.۶۱۶
۲۶۸ - اين شيطان است كه شما را از فقر (درصورت انفاق كردن) ميترساند و شما را
(همواره) به زشتكاري (بُخل و افزودن بر ثروت) وادار ميكند،۶۱۷ و خدا
شما را به آمرزشي از سوي خويش و افزايشي (در ابعاد رشد ايماني و مادّي) نويد ميدهد
و خدا گشايشبخش داناست.۶۱۸
۲۶۹ - (خدا) به هر كه خواهد (شايسته بداند) حكمت ميدهد۶۱۹ و هر كه به
او حكمت داده شود، همانا خير فراواني داده شده است و (از اين حقيقت) پند نميگيرند
مگر خردمندان۶۲۰ (دارندگان وجدانهاي بيدار).
۲۷۰ - هر هزينهاي كه (در راه خدا) بپردازيد، يا هر نذري را كه تعهّد كنيد، پس
(بدانيد) مسلماً خدا آن را ميداند و (اما) ستمگران (كه كسي را ياري نكردهاند) هيچ
ياوري نخواهند داشت.۶۲۱
۲۷۱ - اگر صدقات (دهشهاي صادقانه) را آشكار بدهيد، چه كار خوبي است! و اگر هم آن
را پنهان داريد و به نيازمندان بدهيد، البته (چنين شيوهاي) براي شما بهتر است۶۲۲
و (موجب ميشود پارهاي) از بديهاتان را بزدايد۶۲۳ و خدا به آنچه
ميكنيد بس آگاه است.
۲۷۲ - هدايت آنان برعهدة تو نيست، بلكه خداست كه هر كسي را بخواهد (شايسته بداند)
هدايت ميكند.۶۲۴ (انفاق كردن مشروط به ايمانِ گيرنده نيست) و هر خيري
(از بهترين آنچه داريد) انفاق كنيد، به سود خودتان است۶۲۵ و (در اين
صورت) جز در جويايي روي خدا هزينه نكردهايد۶۲۶ (فكر نكنيد چون گيرنده
مؤمن نبوده، خدا آن را نخواهد پذيرفت). و هر خيري (برگزيده و بهتريني كه) انفاق
كنيد، (آثار نيكويش) به خودتان برميگردد و حق شما پايمال نميگردد.۶۲۷
۲۷۳ - (انفاق، در بهترين حالت) براي نيازمنداني است كه در راه خدا به تنگنا گرفتار
شدهاند۶۲۸ (مؤمنين مهاجر به مدينه كه از شدّت دستبستگي و فقر) توان
سفر در زمين را ندارند و (با اين حال) از شدت عفّت۶۲۹ (مناعت و آبروداري
در بيان نياز خود) كسي كه بيخبر از حالِ (زار) آنها باشد، بينيازشان ميپندارد.
(اما وقار) آنها را از نشانههاشان (ويژگيهاي شخصيتي آنها) ميشناسي؛۶۳۰
(با عزّت نفسي كه دارند هرگز) چيزي از مردم به اصرار درخواست نميكنند.۶۳۱
و (بدانيد در رسيدگي به آنها) هر خيري (جنس مرغوبي) انفاق كنيد، مسلماً خدا به آن
آگاه است.۶۳۲
۲۷۴ - كساني كه اموالشان را شب و روز (در هر زمان)، آشكار و پنهان (در هر حالت)
انفاق ميكنند،۶۳۳ پاداش ويژة آنان نزد پروردگارشان است، و نه ترسي
دارند و نه اندوهگين ميشوند.۶۳۴
۶۰۳ - صدق ايمان با خرج كردن در راه خدا اثبات
ميشود وگرنه ادعايي بيش نيست. به همين خاطر از خود مايه گذاشتن براي ديگران و
انفاق در راه خدا را قرآن «صدقه»، يعني علامت راستي ايمان و از زاويهاي ديگر،
«زكات» ناميده است كه موجب تزكيه نفس و رشد و نمو شخصيتي ميشود. اخلاص از رياء
و عدم انتظار پاداش از طرف گيرنده، نشانة صداقت آن است.
۶۰۴ - «صَفْوَان» از ريشة «صَفَوَ» (خلوص هرچيز از آميختگي)، به سنگ صاف و خالص
از خاك گفته ميشود. مشتقات اين كلمه مثل: مصفّا، مصطفي، صافي و... تماماً
دلالت بر صفا و خلوص ميكنند.
۶۰۵ - باران شديد و تند را «وَابِل» ميگويند. اصل اين كلمه «وَبْل» بيانگر
شدّت است. وبال نيز در تمثيل همچون باران عذابي است كه از عواقبِ اعمال سوء بر
سر ستمگران ميبارد.
۶۰۶ - «صَلْد» به سنگ سختي گفته ميشود كه هيچ روزنهاي براي نفوذ آب و دانه
ندارد و هيچ رُستني بر آن نميرويد. اين تمثيل و تصوير كوتاه، دل و درون نفوذ
ناپذير رياكاران را نسبت به حقايق ايماني و آخرت نشان ميدهد كه قرآن به سنگدلي
و قساوت تشبيه كرده است. از جمله آيات ۷۴ و ۲۴ همين سوره.
۶۰۷ - ر ك به پاورقي ۵۸۳ همين سوره.
۶۰۸ - «بَغْي»، طلبِ بيش از حدّ معمول و متعارف است كه ميتواند در باطل و امور
زشت مثل زِنا (بِغاء) و مالپرستي باشد، يا در حق و خداخواهي و خدمت به مردم.
در باب افتعال آمدن آن (ابتغاء)؛ نوعي پذيرش و آمادگي و انگيزه را ميرساند
(مثل اشتعال= شعله پذيري). عنوان «ابْتِغَاء رِضْوان/مَرْضَاتِ الله» ۵ بار
ديگر در قرآن آمده است (بقره ۲۰۷، نساء ۱۱۴، حديد ۲۷، حشر ۸ و ممتحنه ۱). بيش
از آن، « ابْتِغَاء فَضْل مِنَّ اللهِ» (۱۲ بار)، پس از آن « ابْتِغَاء وَجه
الله» (۳ بار)، « ابْتِغَاءَ رَحْمَهٍ مِن رَبّي» (اسراء ۲۸) و «يَبْتَغُونَ
إِلَىٰ رَبِّهِمُ الْوَسِيلَهَ» (اسراء ۵۷) آمده است.
۶۰۹ - تثبيتي كه از درون نفس «تَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ» باشد، نوعي
خودجوشي و درونزايي معنوي است كه حاصل به فعليت رساندن استعدادهاي بالقوه
ميباشد. به قول مولوي: آب كم جوي تشنگي آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و
پست.
چنين تثبيتي نتيجه و محصول همان ابْتِغَاء مَرْضَاتِ الله» و تغيير مسير از
خودخواهي و رياكاري به خداخواهي و خدمت است. به ميزاني كه آدمي وابسته و اسير
دنيا و مادّيات باشد، به همان نسبت روحيه و شخصيتش در ناپايداري و تزلزل و
نوسانات اعصاب و روان گرفتار ميشود و رقابتهاي بر سر خانه و زندگي و حساب
بانكي كه حدّ و مرزي ندارد، او را بيشتر ناپايدار و نگران ميسازد. همين كه از
اسارت مال آزاد و رها شد و به جاي رضايت نفس رضايت ربّ را برگزيد، به ثبات و
آرامش ميرسد و با تولدي ديگر بيرون از رحم ماديات، به استقلال و خودكفايي و
رشد واقعي نائل ميشود.
تفاوت قارچ با درختان ريشهدار در همين نسبت ثبات در زمين است (ابراهيم ۲۴ تا
۲۶)، انسانها را نيز طوفانهاي سختي در زندگي به چپ و راست ميگرداند و در
معرض شكستن قرار ميدهد؛ باد خشم و باد شهوت، باد آز برد او را كه نبود اهلِ
نماز
قرآن بيش از همه از تثبيت اقدام (گامها و اقدامات عملي)، كه معناي مخالف لغزش
دارد، سخن گفته است (بقره ۲۵۰، آلعمران ۱۴۷، نحل ۹۴، محمد ۷). پس از آن از
تثبيت فؤاد (هود ۱۲ و فرقان ۳۲)، همچنين ثبات در قول (ابراهيم ۲۷)، ثبات در جنگ
(انفال ۴۵)، ثبات در برابر بيگانگان (اسراء ۷۴).
۶۱۰ - «رَبَوَ» نوعي زيادت و افزايش است. مثل رباي در مال، بزرگ كردن فرزندان
(...رَبَّيَانِي صَغِيرًا- اسراء ۲۴)، بالا آمدن كف روي سيل (رعد ۱۷)، عذاب
افزون (حاقه ۱۰)، برآمدن زمين در بهار با سبز شدن گياهان (حج ۵). با اين
مقدمات، رَبوه به تپة بلندي كه از زمينهاي مجاور بالاتر است گفته ميشود.
۶۱۱ - معناي «طَل» مقابل «وابل» است، وابل به باران تند و درشت، و طل به ريزه
باران و شبنم گفته ميشود.
۶۱۲ - «إِعْصَار» از ريشة «عَصَرَ» (فشردن؛ عصاره گرفتن)، به بادي گفته ميشود
كه به شدّت تحت فشار باشد. گردبادها معمولا تحت تأثير فشارهاي دو جناح مخالف
پديد ميآيند و همراه خود گرد و خاك زيادي به پا ميكنند. در متن و بطن چنين
طوفانهايي، به دليل فشار و ذرات غباري كه با خود حمل ميكنند، همواره خطر
آتشسوزي (ناشي از سايش شاخهها با يكديگر) وجود دارد كه آتشسوزي گستردة
جنگلها در فصل تابستان از آثار آن است.
۶۱۳ - از آنجايي كه هدف از انفاق، نه سير كردن شكمي و پوشاندن برهنهاي، بلكه
آزاد كردن نفس خود از اسارتِ مال است، در اين مسير آنچه ميدهيم، به همان نسبتي
كه بيشتر علاقمند به آن باشيم، بيشتر از خود دور و به قُرب خدا نزديك شدهايم.
اين حقيقي مهمي است كه: «هرگز به مرحلة نيكوكاري نميرسيد، مگر از آنچه دوست
داريد انفاق كنيد» (آلعمران ۹۲).
۶۱۴ - با مقايسه ۱۶ باري كه مشتقات «خبيث» در قرآن آمده است، ميتوان ابعاد
معنايي آن را بهتر فهميد؛ از جمله: خداوند فرمان داده از آنچه دوست داريد انفاق
كنيد، نه آنچه خبيث (دور ريختني، كهنه و ناپسند) است (بقره ۲۶۷)، مال طيبب
(مرغوب) و خبيث (نامرغوب و كهنه) يتيمان را جابجا نكنيد (نساء۲)، خدا براي شما
طيبات (ارزاق سالم و دلپسند) را حرام و خبائث (ناسالم و نامطلوب) را حرام كرده
است (اعراف ۱۵۷)، قوم لوط مرتكب كارهاي خبيث (ناپسند) ميشدند، زمين طيب (
نيالوده و غير شوره زار) به اذن خدا سبز ميشود و زميني که خبيث (شوره زار)
است، جز مختصري نميروياند و...
۶۱۵ - اغماض كردن، ناديده گرفتن و چشمپوشي از روي ناچاري و نياز است. مثل
خوردن داروي تلخ.
۶۱۶ - در انتهاي آية ۲۶۳ در نهي از منّت گذاري و آزارِ پس از انفاق آمده بود
«وَاللهُ غَنِيٌّ حَلِيم»، و در اين آيه، با توصيه به انفاق از بهترينها آمده
است: «وَاللهُ غَنِيٌّ حَلِيم». در هر دو آيه ما را به بينياز (غني) بودن خدا
يادآور شده است. اما در آية اول «حلم» او را نسبت به منّت گذاري بندگان نشان
ميدهد، و در آية دوم «حميد» بودن او را، تا كاري شايستة حمد خدا بكنيم!
۶۱۷ - فاحشه و فحشاء از ريشه «فَحَشَ»، به قول يا فعلي گفته ميشود که قباحت و
زشتي ظاهري يا باطني آن بسيار باشد، هر چند تلقي عمومي از اين واژه عمدتاً فساد
در غرائز جنسي و زناکاري است، اما در زبان عربي دروغ و بدزباني را نيز فُحش و
فحشاء مينامند. گراني هم وقتي از حد بگذرد، گفته ميشود قيمتها به طور
«فاحشي» بالا رفته است! در اينجا به نظر ميرسد منظور همان بخل فاحش باشد.
۶۱۸ - ر ك به پاورقي ۵۴۰ همين سوره.
۶۱۹ - ر ك به پاورقي ۲۶۴ همين سوره.
۶۲۰ - عنوان «اولواالالباب» را «خردمندان» يا «صاحبان تفکر و عقل و انديشه»
ترجمه كردهاند، که بيانگر ابعاد گسترده اين واژه نميباشد. اولواالالباب يعني
صاحبان لُب. لُبِ هر چيز، مثل گردو و بادام، مغز آن است. مفسرين مغز انسان را
همان عقل او شمرده اولواالالباب همان عاقلان، و به فارسي سليستر، خردمندانند.
اما درک و فهمي که در ادبيات و عُرف امروز از واژه «عقل» وجود دارد، مغاير با
مفهوم اين واژه در قرآن و مستقل از ايمان به آفريدگار است. حتي منكران در
مواردي «عقلانيت» را در برابر «ايمان» مطرح ميسازند! در اين صورت، آيا چنين
خردمنداني از آيات پند ميگيرند؟ برخي از لغتشناسان گفتهاند لُب، نه هر عقلي،
بلکه عقل خالص و پاک شده است! در اين صورت بايد پرسيد: خلوص و پاک شدن از چه
چيزي؟
در بررسي ۱۶ موردي که عنوان «اولواالالباب» (يا اوليالالباب) در قرآن آمده است
چند نکته را ميتوان فهميد:
الف) در ۱۱ آيه از ۱۶ مورد، واژه «اولواالالباب» با «ذکر» (بيداري و خودآگاهي)
همراه آمده و بر «ذكرپذيري» آنان تصريح شده است، در ۵ مورد ديگر از عبرتگيري،
هدايتپذيري و شناخت آنان. آيا «عقلانيت خود بنياد» امروز، که در برابر «عقل
خدا بنياد» مطرح ميشود، ميتواند ترجمه دقيقي براي اولواالالباب باشد؟
ب) در ۶ مورد واژة تقوا (کنترل نفس، در خود آيه يا قبل و بعد آن) از ويژگيهاي
اولواالالباب شمرده شده است (بقره ۱۷۹ و ۱۹۷، مائده ۱۰۰، طلاق ۱۰، ص ۲۹، و زمر
۹) ، پس در واژه «اولواالالباب» مفهوم تسلط بر نفس و خويشتنداري موجود است.
ج) از مقايسه ويژگيهاي متضادي که از دو گروه «فاسقين» و «اوليالالباب» در
آيات ۱۹ تا ۲۵ سوره رعد و آيات ۲۶ و ۲۷ بقره آمده است، معلوم ميشود «فاسقين»
شخصيتي مقابل اوليالالباب دارند. از آنجايي که واژه «فسق» دلالت بر شکستن
قانون و پاره کردن حدود و پوسته محافظ ميكند، ميتوان فهميد اولواالالباب
کساني هستند که به نيروي تقوا (کنترل نفس)، با نگهداري خود در محدوده مقررات
الهي، از حرمتشكني و نقض احکام شريعت خودداري ميكنند. به عبارتي آنها صاحب
خِرَد خدايي، و وجدانهاي پاک و متعهد به ميثاقهاي الهي هستند و بنياد عقلانيت
آنان بر محور ارزشهاي اخلاقي است.
۶۲۱ - كساني كه با مالاندوزي و انباشتن ثروت ميپندارند پشتوانهاي قوي براي
خود فراهم ميسازند تا به مدد مالشان ديگران را در استخدام و ياري بگيرند، هم
به خودشان ستم كردهاند و هم به محرومان. ستمگراني كه محرومي را در دنيا ياري
نكردهاند، در آخرت محروم از هر ياري الهي خواهند شد.
۶۲۲ - انفاقي را كه به دور از رياكاري و منّتگذاري و آزار، و به معناي عامتر،
صادقانه (صدقات) باشد، به هر صورت ميتوان داد؛ آشكارا در مواردي كه كاري
عامالمنفعه است و موجب تشويق ديگران ميگردد. مثل تدارك مالي جهاد يا مشاركت
در ايجاد بناهاي آموزشي و بهداشتي و مشابه آن. و پنهان كه البته پنهان داشتنش
در مواردي كه آبروي گيرندهاي در معرض خطر باشد اولويت دارد.
۶۲۳ - در قرآن تأكيد شده است: «مسلماً نيكوييها بديها را ميزدايد اين
يادآوري است براي بيدار دلان» (هود ۱۱۴- ... إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ
السَّيِّئَاتِ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ)؛ همچنين: «خدا بديهاي آنها را
به خوبي تبديل ميكند (فرقان ۷۰- ...فَأُولَٰئِكَ يُبَدِّلُ اللهُ
سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ...). در مورد اين كه حسنات شامل چه كارهايي ميشود كه
بديها را ميزدايند، بايد به آيات مربوط به تكفير سيئات مراجعه كرد.
۶۲۴ - گويا برخي مسلمانان در حمايت مالي از نيازمنداني از خويشاوندانشان (در
مكه)، كه هنوز خود را از عقايد شركآميز دور نساخته و هجرت نكرده بودند، و يا
انفاق به دگرانديشاني محتاج در شك و ترديد بودند كه آيا خدا كمك به غير همدينان
را ميپذيرد يا خير؟ اين آيه ميرساند مشروط كردن انفاق به هدايت نادرست است.
همين كه خدا منكران خود را از رزق و روزي محروم نساخته، بندگان مؤمن او بايد
چنين باشند. قرآن توانگراني را كه از كمك مالي به نيازمنداني، به دليل مشاركت
آنان در شايعهپراكني علية همسر پيامبر، خودداري كرده بودند، از اين امتناع
بازداشته است (نور ۲۲).
۶۲۵ - «خَيْرَاتِ» جمع خير، به چيزي گفته ميشود كه مرغوب و مطلوب و مورد پسند
همگان باشد. «اختيار» نيز به انتخاب و پذيرش نيكوييها گفته ميشود. در اين آيه
و آية قبل ۳ بار كلمة خير (بهتر) تكرار شده كه منظور همان بهترينِ اموال است.
۶۲۶ - معناي ظاهري «وجه»، همان چهره و روي آدمي است، اما از آنجايي که روي
آوردن به هر چيز، نشانه رويکرد دل به آن است، معناي باطني اين کلمه اهداف و
آرمانهايي است که به آن روي ميآوريم. مثلا آنگاه که ابراهيم(ع) پس
از روي آوردن به ستاره و ماه و خورشيد و مشاهده افول آنان، به آفريدگار آنها
روي آورد، گفت: «إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضَ...» (انعام ۷۹)، مسلماً متوجه ساختن وجه خود، همان نگاه دل و
هدفگيري در زندگي است. اصطلاحات: «ابتغاء وجه الله» (پيجويي وجه خدا) و
«يريدون وجه الله» (خواستن وجه خدا) که به کرّات در قرآن تکرار شده (از جمله:
بقره ۱۱۵ و ۲۷۲، رعد ۲۲، روم ۳۸ و ۳۹، رحمن ۲۷، انسان ۹، ليل ۲۰، و...) همان
جهت و هدف خدايي است که مؤمن به آن روي ميآورد. چنين است تسليم کردن وجه خود
به خدا (...أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ...- آلعمران ۲۰). اين که در قرآن گفته
شده در قيامت کساني با وجه خود به آتش ميافتند، منظور همين اهدافي است که به
آن روي آوردهاند (از جمله اسراء ۹۷، فرقان ۳۴، قمر ۴۸).
۶۲۷ - ظلم در تلقي اکثر مردم، ستم کردن به ديگري و پايمال کردن حقوق است. اما
اصل اين کلمه، به معني کاستن از حق يا گذاشتن چيزي در غير مکان آن است که مغاير
تعادل ميباشد. مناسبات انسان با خدا، خلق او و نفس خود بايد متناسب و معادل با
حق باشد، در غير اينصورت هر نوع انحراف از حق موجب ظلم و به هم خوردن تعادل
ميگردد. قرآن شرک ورزيدن به خدا را، که قرار دادن معبوداني در مکان او و کاستن
از حق ربوبيت است، «ظلم عظيم» شمرده است. لقمان ۱۳ - ...يَا بُنَيَّ لا
تُشْرِكْ بِاللهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ.
۶۲۸ - مصداق آن در زمان نزول اين آيات، همان مهاجران خانه و زندگي مصادره شده
است كه توانسته بودند با هجرت از مكه به مدينه جانشان را رهايي بخشند و در
آوارگي چند صباحي مهمان انصار مدينه باشند. برخي از اينان كه به «اصحاب صفّه»
معروف بودند، در سكويي از مسجد زندگي ميكردند تا آيندة امت را بر دوش همّتهاي
بلند و جانبازي بينظير خود رقم زنند.
فعل مجهول «أُحصِرُواْ فِي سَبِيلِ اللهِ»، كه بر تنگنا قرار گرفتن آنان در
مسير جهاد حكايت ميكند، به عوامل متعددي اشاره دارد كه ناشي از فقدان امكانات
(مَركب و توشة راه) در حركت به سوي جبهة دشمن و دفاع از آرمان اسلام بوده است.
۶۲۹ – عفّت، مناعت طبع و قوّت ارادهاي است كه آدمي را در شدت احتياج به
خويشتنداري مدد ميرساند. زمينه عفت را در عُرف، عمدتاً غرايز جنسي ميدانند
كه بسيار نيرومند است. اما خويشتنداري در امور مالي نيز، آنگاه كه شدت
ميگيرد، كمتر از شهوت نيست. قرآن «عفّت» را به جواناني كه هنوز امكان ازدواج
پيدا نكردهاند و تحت فشار غريزه هستند، و نيز به زنان يائسهاي كه در معرض
خودنمايي هستند توصيه كرده است (نور ۳۳ و ۶۰). همچنين در زمينة مالي، به
نگهداري كنندگان اموال يتيمان (نساء ۶۰). اما مجاهدان في سبيلالله، بينياز از
توصيه و تذكر، خود را به عفت ورزيدن تمرين ميدهند (تَعَفُّف در باب تفعّل شدت
و كوشش را ميرساند).
۶۳۰ - سيما را نشانه و علامت گفتهاند. در کلمة سيما که ۶ بار در قرآن آمده
(اعراف ۴۶ و ۴۸، محمد ۳۰، فتح ۲۹، رحمن ۴۱)، به نوعي تعلق به آرمان و هدفي معين
وجود دارد؛ به اسبهاي آزاد و رها شده در چراگاه که معمولا مالکشان براي مشخص
شدن با داغ كردنشان علامت گذاري مينمودند، «خَيْلِ الْمُسَوَّمَهِ» (آل عمران
۱۴) اسب نشاندار ميگفتند که مُعَرّف مرغوبيت آنان (در مقايسه با اسبان به گاري
بسته) بود. همچنين اسباني که آزاد در مراتع ميچريدند (نحل ۱۰ - ...شَجَرٌ
فِيهِ تُسِيمُونَ).
انسانها نيز به موهبت «اختيار» در ميدان ابتلاي زندگي و تمتعات آن آزاد رها
شدهاند تا چه علامت و نشاني از تعلق و وابستگي بر خود بزنند!؟ اگر به راه حق
رفته باشند، از امدادهاي غيبي فرشتگانِ نشاندار مدد ميگيرند (آلعمران ۱۲۵ -
... مِنَ الْمَلائِكَهِ مُسَوِّمِينَ) و اگر از ظالمين باشند، عذابشان نشاندار
و مختص خودشان خواهد بود (هود ۸۳ - مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ
الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ ؛ ذاريات ۳۴ - مُسَوَّمَهً عِنْدَ رَبِّكَ
لِلْمُسْرِفِينَ).
به اين ترتيب سيماي هر کسي «کُد» ويژه اوست که همچون کدهاي ژنتيکي منحصر به فرد
است. البته با اين تفاوت که کدهاي ژنتيکي جسم ما خارج از اختيار ما برنامهريزي
شده و کدهاي شخصيتي ما به اختيار خودمان شکل ميگيرد. همچنانکه دانش پزشکي
امروز به مدد دستاوردهاي علم ژنتيک کتاب فيزيولوژيک هر کس را ميخواند. در آخرت
نيز ميتوانيم كتاب اعمال خود را بخوانيم.
۶۳۱ - آيا اين اوصاف بيانگر «سيماي» ظاهري آنان است كه از رنگ پريدگي و لاغري و
ظواهر جسميشان آشكار ميگردد، يا منظور همان ويژگيهاي شخصيتي و سيماي معنوي
آنان است كه از شدّت وقار و مناعت طبع به اصرار و تكرار از مردم چيزي طلب
نميكنند؟
۶۳۲ - اين سومين مرتبهاي است كه از «خير» به معناي «از بهترينها و
برگزيدهها» دادن سخن به ميان آمده است.
۶۳۳ - اين جمله جامع همة حالات انفاق ميگردد.
۶۳۴ - در قرآن ۴۰ بار در وصف بهشت، جملة: «تجري من تحتها الانهار» تکرار شده که
نمادي است از جريان داشتن دايمي حيات و سبز و خرمي بهشت. بديهي است چنين وصفي
براي ساکنين صحاري سوزان عربستان و مردمان حاشيه کوير بسيار مطبوعتر و
دلانگيزتر بوده تا مردمان ساکن در جنگلها و سواحل درياها. بنابراين به جاي
توجه به باغهايي که از زير آن نهرهاي آب جاري است، بايد به ظرف زماني و مکاني
و قالب قومي اين آيات توجه كرد و پيام امروزي آن را، که دلالت بر سبز و خرمي
زندگي بهشتيان و جريان داشتن دايمي عامل چنان خرمي ميکند، دريافت کرد. نهرهاي
جاري محصول همان حَسَنات جاري و خير و خدمات مستمري است که مؤمنين در زندگي
دنيا داشتند.
ترجمه عبدالعلى بازرگان