به نام خداي رحمت‌گستر بر عام و خاص

۱۷ - توبه‌اي كه (پذيرش آن) بر خداست،۴۳ تنها براي كساني است كه به ناداني (غليان غرايز) مرتكب كاري زشت مي‌شوند سپس به زودي توبه مي‌كنند. پس چنين كسانند كه خدا (به رحمتش) بر آنها باز مي‌گردد (توبه‌شان مؤثر واقع مي‌شود) و خدا بس داناي حكيم است.۴۴

۱۸ - (توفيق) توبه (بازگشت) براي كساني كه (تا دم مرگ) كارهاي زشت مي‌كنند نيست تا (احتمالا) يكي از آنها بگويد: حالا توبه كردم!۴۵ و نه براي كساني كه در حال انكار از دنيا مي‌روند (چنين استعداد و امكاني وجود دارد).۴۶ براي چنين كساني عذابي دردناك فراهم كرده‌ايم.۴۷

۱۹ - اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، براي شما روا نيست كه زنان را (پس از مرگ شوهرشان) به اكراه (آنان) به ارث ببريد۴۸ و آنان را در تنگنا قرار مدهيد۴۹ تا پاره‌اي از آنچه (مهريه يا هدايا) كه به ايشان داده‌ايد بازستانيد. مگر آنكه فحشاي بسيار آشكاري مرتكب شوند،۵۰ و با آنان (همسران خود) به پسنديدگي رفتار كنيد.۵۱ پس اگر (به دلايلي) از آنها خوشتان نمي‌آيد (تمايلي به ادامة زندگي با آنان نداريد)، چه بسا شما چيزي را دوست نداريد، حال آنكه خدا خيري فراوان در آن قرار داده است.۵۲

۲۰ - و اگر (هم باهم نساختيد و سرانجام) تصميم گرفتيد همسر ديگري را جايگزين همسري كنيد و (به فرض) اگر مالي هنگفت هم (به عنوان مهريه يا هديه) به هر يك از آنان داده باشيد،۵۳ پس (كوچكترين) چيزي از آن را باز نستانيد. آيا (مي‌خواهيد) آن را با بهتان و خودخواهي تنگ‌نظرانه پس بگيريد؟۵۴

۲۱ - چگونه آن (مهريه و هدايا) را باز مي‌ستانيد، حال آنكه هر كدامتان از هم بهره‌مند شده‌ايد۵۵ (از تنگناي فردي به فضاي فراخ زندگي مشترك رسيده‌ايد) و آن زنان (با عقد ازدواج) پيمان محكمي از شما گرفته‌اند.

۲۲ - با زناني كه پدرانتان گرفته‌اند ازدواج مكنيد، مگر آنچه در گذشته (قبل از اين حكم) واقع شده است. بي‌گمان چنين كاري بسيار زشت، (مولّد) بغض شديد و راهي است ناپسند.۵۶

۲۳ - بر شما حرام شده است۵۷ (ازدواج) با مادران و دختران و خواهران و عمه‌ها و خاله‌ها و دختران برادر و دختران خواهر و زناني كه شما را شير داده‌اند۵۸ و مادران همسرانتان و دختران همسرانتان كه در دامان شما پرورش يافته‌اند۵۹ (تحت سرپرستي شما هستند) از زناني كه با آنان آميزش داشته‌ايد، (اما) اگر با آنان آميزش نداشته‌ايد، گناهي (در ازدواج با دخترشان) بر شما نيست، و (نيز بر شما حرام است) همسران پسران تني شما۶۰ (عروس مطلّقه) و اين كه خواسته باشيد (همزمان) با دو خواهر ازدواج كنيد، مگر آنچه در گذشته واقع شده است.۶۱ بي‌گمان خداوند آمرزندة مهربان است.

۲۴ - و (نيز حرام است بر شما ازدواج با) زنان شوهردار، مگر از آن (اسيران جنگي) كه در اختيار شما هستند.۶۲ (اين احكام) قانون مكتوب خدا بر شماست. غير از اينها (ساير زنان) بر شما حلال است كه با اموالتان (پرداخت مهريه و تعهّد مخارج زندگي) به قصد نگهداري۶۳ (تشكيل خانواده)، نه شهوت‌راني۶۴ (تخليه غريزة جنسي) خواستار شويد. و چون از آنان كام گرفتيد،۶۵ مهرشان را به عنوان فريضه‌اي (واجب) بپردازيد.۶۶ و(لي) گناهي بر شما نيست بعد از قراري كه (در ميزان مهريه) گذاشته‌ايد، با رضايت يكديگر عمل كنيد (آن را كاهش دهيد). خداوند بس داناي حكيم است.

۲۵ - و كساني از شما كه توان مالي (كافي) براي ازدواج با زنان آزاد مؤمن ندارند، در اين صورت (مي‌توانند) با دختران مؤمني (اسيران جنگي) كه در اختيار شما هستند۶۷ ازدواج كنند. و (البته) خدا به ايمان شما آگاه‌تر است.۶۸ پس با اجازه كسانشان با آنان ازدواج كنيد و مهرشان را به شايستگي (مطابق عرف نيكوي زمانه) بپردازيد.۶۹ به قصد نگهداري (تشكيل خانواده)، نه شهوت‌راني و نه دوست دختر گرفتن.۷۰ پس اگر (زنان اسير) مرتكب فحشاء شدند، برآنان نصف مجازات زنان آزاد است،۷۱ اين (اجازه) براي كساني از شماست كه از مشقّت (فشار غريزه جنسي) ناراحت و بي‌قراراند۷۲ و اگر شكيبايي ورزيد (تا شرايط مالي ازدواج با زنان آزاد فراهم شود) براي شما بهتر است۷۳ و خداوند آمرزگار مهربان است.

۲۶ - خدا مي‌خواهد تا (شيوه‌هاي شايسته را) براي شما بيان كند و شما را به سنّت‌هاي۷۴ (آزموده) پيشينيانتان هدايت نمايد و بر شما (به رحمتش) برگردد و خداوند بس داناي حكيم است.


۴۳ - توبه از ريشة تاب، دلالت بر بازگشت مي‌كند؛ بازگشت بندة خطاكار به خدا، و بازگشت خدا به بنده. كسي اگر از منبع نور و حرارتي دور شده باشد، با نزديك شدن مجدد، در معرض آن قرار مي‌گيرد. در اين مثال ظاهراً ابتكار عمل با شخصي است كه به سوي آن منبع باز مي‌گردد، اما در واقع جاذبة نور و گرما و نياز ذاتي آدمي به روشني و راحتي است كه او را به سوي آن مركز سوق مي‌دهد. اين ارتباطي دو سويه از جنس جذب و انجذاب و عاشق و معشوقي است. خداوند با لطف و رحمت و صفات نيكويش بندگان را به سوي خود مي‌كِشد.
اين كه گفته شده توبه‌پذيري بر خدا لازم است (إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى الله)، نشانگر آن است كه چنين فعلي ذات خدا و مشيّت اوست. مثل آنكه بگوييم مادر و محبت، يا معشوق و محاسن (روي و خوي زيبا) لازم و ملزوم يكديگرند.
«توّاب» صفت مشبّهه از نام‌هاي نيكوي خدا و نشانگر رحمت و لطف ويژة او به بازگشت‌كنندگان است. خداوند «غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ» است (غافر ۳) و در سوره‌اي به اين نام، توبه را اولين پلة نردباني ۱۰ مرحله‌اي (توبه، عبادت، حمد، سياحت، ركوع، سجود، امر بمعروف و نهي از منكر، حفظ حدودالله و ايمان) شمرده است (توبه ۱۱۲). توبه نه توصيه‌اي منحصر به گناهكاران، بلكه دعوتي دسته جمعي به همة مؤمنين است (نور ۳۱)، آنهم توبه‌اي نصوح (خالص و خيرانديشانه- تحريم ۸).

۴۴ - به زودي (مِن قَرِيب) توبه كردن براي آن است تا تبه‌كاري در نفس انسان فرصت ريشه كردن و سخت شدن پيدا نكند. دو صفت عليم و حكيم نشان مي‌دهد مقتضاي علم و حكمت خدا (همچون مقتضاي مِهر مادري) رحمت‌گستري و برتر آوردن بازگشت كنندگان است.

۴۵ - آية قبل، از «سيئه» به ناداني صورت گرفته سخن مي‌گويد و اين آيه از «سَيِّئات» (انواع زشتكاري‌ها)، آن هم نه از روي جهالت و غليان غرايز، بلكه با آگاهي، اختيار، اصرار و اعتياد تا پايان عمر. ذكر «أَحَدَهُمُ» نشان از استثناء و اتفاقي بودن حتي همين توبه اضطراري دم مرگ مي‌كند كه نه از پشيماني، بلكه از ناچاري است. همانطور كه فرعون هنگام غرق شدن در نيل گفت: به پروردگار هارون و موسي ايمان آوردم! و به او گفته شد: الآن!! در حالي كه قبلا همواره عصيان مي‌كردي و از مفسدين بودي؟ (يونس ۹۱)

۴۶ - بدتر از كساني كه تا دم مرگ در تبه‌كاري غرق مي‌شوند، كساني‌اند كه در «شدّت كفر» مي‌ميرند و حتي به لفظ هم توبه نمي‌كنند. «كُفّار» مبالغة كفر و ثبات در آن را مي‌رساند. مبالغه در انكار به كلي استعداد و توفيق بازگشت را از شخص سلب مي‌كند.

۴۷ - آماده کردن آتش سوزان براي منکران قيامت، همچون قرار دادن اثر کشندگي براي سَم و مقدّر کردن سکته و سرطان و بيماري‌هاي ديگر، براي کساني که مراقب تغذيه و بهداشت و سلامت زندگي خود و داراي تحرک کافي نيستند، نتيجه طبيعي و عواقب آينده‌سوز ظلم و ستم منکران است.

۴۸ - يكي از رسوم ظالمانه دوران جاهليت، نگاه ارباب رعيتي به زن و سلب اختيار او براي ازدواج مجدد، پس از مرگ شوهر، همچنين سلب مالكيت او بر ارث و اموال خود بود كه با روابط قبيله‌اي در مالكيت بر افراد خود تناسب داشت. در اين صورت يكي از برادران يا نزديكان شوهر فوت كرده او را تصاحب مي‌كردند و يا در ازاي دريافت مبلغي شوهر مي‌دادند. در غير اينصورت آنقدر نگه مي‌داشتند تا بميرد و اموالش را صاحب شوند. آيه ۲۳۲ سورة بقره نيز بر همين ظلم ناهنجار اشاره مي‌كند.

۴۹ - ماهيچه‌هاي محكم را عَضُله مي‌گويند كه به انجام كارهاي سخت مدد مي‌رساند. «تَعْضُلُوهُنَّ» در معناي مجازي، تحت فشار و تنگنا قرار دادن زنان به اتكاء زور (نه منطق) در نظامي مردسالارانه است. اين كلمه يكبار ديگر در آية ۲۳۲ سورة بقره در نهي ممانعت از زنان طلاق گرفته در ازدواج با مردي ديگر آمده است.

۵۰ - وصف «بَيِّنَه» براي فحشاء (هر كار زشت و رسوا) براي اين است تا راه تهمت و شايعه پراكني را براي تصاحب اموال زن ببندد.

۵۱ - اين توصيه مي‌تواند عام و شامل همة مردان و زنان باشد، و هم با توجه به قرينه «إِلاَّ أَن يَأْتِينَ بِفَاحِشَهٍ مُّبَيِّنَه»، شامل همان زنان عصيانگر كه براي رام كردن و به راه آوردن آنها بهترين شيوه اصلاح، همين معاشرت به نيكويي مطابق عرف پسنديده است.

۵۲ - نكتة بس پندآموزي است؛ مرز ميان «خدا» محوري و «من» محوري در همين معيار قرار دادن مصلحت يا دلپسند خود است. اين رفتار برمي‌گردد به نوع نگاه انسان به امور و آزمون‌ها و عمق جهان‌بيني و آخرت‌نگري او. گويي قرار نيست تصميمات ما در زندگي به طوركلي، يا به طور خاص با همسري عاصي و عصباني، تابع پسند و ناپسند ما باشد. تا درصورت برخورد به عكس‌العمل ناگوار نوميد و نگران شويم و بي‌توجه به شيريني‌هاي گذشته و آينده (با رفتار مناسب خود) شتابزده و انتقامي عمل كنيم. متوقف شدن در موارد مصيبت و ناخشنودي، بن‌بستي است كه دنيا را تيره و تار مي‌كند و دودش بيش از هر كس به چشم همان مي‌رود كه به چشم بصيرت به بلايا كه بهترين آموزگار انسان در مسير رشد و كمال است نمي‌نگرد، اولواالابصار از اين رنج‌ها به گنج و از اين نواقص به كمال وجودي خود مي‌رسند. اين منطق را قرآن در آية ۲۱۶ بقره دربارة كراهت از جنگ و دفاع در برابر دشمن به كار برده است كه به رغم ناخوشايندي، خوش عاقبت و موجب عزّت و سربلندي است، اما جنگ و جدال در داخل خانواده را بايد به صلح و آشتي كشاند.

۵۳ - «قِنطَار» مال زياد است و پُل را نيز قنطره مي‌گويند. از آنجايي كه پل وسيلة عبور از رودخانه است، به مال و ثروتِ سرشار نيز كه شخص را از موانع و مصيبت‌ها عبور مي‌دهد و به اصطلاح چرخ زندگي را به راه مي‌اندازد، قناطير مي‌گفتند. به زبان امروزي بسته‌هاي قطارشدة اسكناس و صفرهاي رديف شدة مقابل موجودي حساب‌هاي بانكي.

۵۴ - اغلب مترجمين، واژة «اثم» را معادل گناه گرفته‌اند. ذنب، جور و جرم و... را هم گناه ترجمه مي‌كنند، در حاليكه هر كدام از اين واژه‌ها معناي ويژه خود را دارند. واژة «اثم» مقابل واژه «بِرّ» مي‌باشد. بِرّ، دلالت بر همه جانبه بودن نيكي و تعميم آن و وسعت نظر مي‌كند و «اثم» كاملا برعكس است و دلالت بر تنگ‌نظري، خودخواهي و محدوديت ديد آدمي دارد.

۵۵ - مرحوم طالقاني «قَدْ أَفْضَى بَعْضُكُمْ» را رساندن يا رسيدن به فضايي باز و دنيايي گسترده‌تر از دوران تنهايي و فضاي فردي و بسته آن گرفته است. مي‌نويسد: «مرد در فضاي روحيه و ديد عاطفي و انفعالي زن، و زن در فصاي انديشه و تعقّل و قدرت فعلي مرد وارد مي‌شود و نفوذ و حضور مي‌يابد... هر چه اين فضا بازتر شود... فضاي تفاهم و تعاون و همبستگي و هماهنگي هرچه بيشتر جاي باز مي‌كند».

۵۶ - اين هم نمونه‌اي از سنّت‌هاي جاهليت بود كه با فوت پدر يا طلاق همسرش، پسر ارشد زن پدر خود را تصاحب مي‌كرد تا اموال پدري از خانه خارج نشود. چنين عمل زشتي صرفنظر از سلب اختيار زني كه مادر خوانده و مسئول رسيدگي به فرزندان به شمار مي‌رفت، تجاوزي به حريم و حرمت پدر و منشأ اختلاف و كينه ميان فرزندانِ نامادري و موجب از هم پاشيدگي خانواده مي‌شد.

۵۷ - فعل مجهول «حُرِّمَتْ»، دلالت بر حريمي مي‌كند كه از گذشته تاريخ در همة ملل و اديان، بنا به فطرت انسان جاري بوده و اسلام نيز آن را (به عنوان احكام امضايي) مورد تأييد قرار داده است. مبناي اين احكام اگر عادت يا قراردادي اجتماعي يا فرماني از ناحية قدرت‌هاي حاكم بود، اين چنين عموميت و دوام نمي‌يافت.
در اين آيه ۱۳ حرمت (نحس) را در ازدواج شمرده است كه شامل ۴ حالت برحسب نزديكي رَحِمي مي‌شود:
۱- محرمات ۳ گانة اصلي، ناظر بر ارتباط مستقيم رَحِمي شامل: مادر، دختران و خواهران و (همچنين) سلسله مراتب بالاتر (مادر مادر و مادر پدر)، يا پايين‌تر (نوه‌هاي دختري يا پسري).
۲- محرمات ۴ گانة نَسَبي از صُلب پدر و يا مادر شامل: عمه و خاله و برادرزاده و خواهرزاده.
۳- محرمات ۴ گانة فرعي از محرمات اصلي، به سبب الحاق شيري، شامل: مادران رضاعي (دايه‌اي كه شير داده)، خواهران همشيره، و همچنين محرماتي كه به سبب ازدواج ضرورت يافته، مثل: مادر زن و دختران همسر (از شوهر ديگر) كه تحت سرپرستي مرد باشد.
۴- محرمات ۲ گانه، همسر طلاق داده شده پسر واقعي (نه پسرخوانده)، و ازدواج همزمان با دو خواهر.
دو رديف اول و دوم كه شامل ۷ مورد مي‌باشد، احكام پذيرفته شده در طول تاريخ است كه اسلام آن را امضاء كرده، رديف‌هاي ۳ و ۴ موارد الحاقي و ابداعي قرآن مي‌باشد.
حكمت اين محرمات را از دو منظر مي‌توان دريافت؛ پيش‌گيري از اختلالات ژنتيكي و پيش‌گيري از تعارض پيوندهاي عاطفي رَحِمي با غرايز جنسي. ازدواج با غيرخويشاوندان خوني، موجب رشد و تنوع جسمي و رواني مي‌گردد، ازدواج با محارم، علاوه بر عوارض جسمي، عواطف پاك و لطيف رَحِمي را با غريزة جنسي كه از نوع ديگري است، در معرض آسيب و اختلاف قرار مي‌دهد و شجرة مهر و محبت مادري را مي‌خشكاند. اين سوره با پرواي از خدا و پرواي از شكستن حرمت پيوند رَحِمي (ارحام) كه دو عامل به هم پيوستن انسانهاست آغاز گرديد و اين آيات در ذيل آن توصيه‌ها مي‌باشد.

۵۸ - علاوه بر پيوندهاي رَحِمي كه موجب اختلافات ژنتيكي مي‌گردد، تغذيه طفل در دوران شيرخوارگي كه بافت‌هاي بدن او شكل مي‌گيرند، از دايه و زني ديگر، تأثيري تكويني در بدن او مي‌گذارد و نوعي پيوند نسبي به وجود مي‌آورد كه در گوشت و استخوان او تأثير مي‌گذارد. مدّت و تعداد دفعات اين شيردهي بر اساس رواياتي در كتابهاي فقهي مضبوط است. «أَرْضَعْنَكُمْ» از ريشة رَضَعَ و رضاعه شير دادن به طفل است. اين كلمه ۱۱ بار در قرآن تكرار شده است.

۵۹ - «رَبَائِب» جمع ربيبه، به دختران همسر (از شوهر سابق او) گفته مي‌شود كه تحت سرپرستي و حمايت در دامان تربيت خانوادگي مرد قرار دارند. حجور جمع حجره (اطاق- خانه) هم معناي مكاني دارد و هم معناي حمايتي و حفاظتي.

۶۰ - «حَلاَئِل» جمع حليله، به حلال شده‌هاي با عقد ازدواج پسر واقعي (نه پسر خوانده) شخص گفته مي‌شود كه براي پدر حرام است.

۶۱ - تحريم ازدواج همزمان با دو دختر نيز حكم بي‌سابقة قرآن است كه در دوران جاهليت مرسوم بود. دليل آنهم گويا پيشگيري از بروز رقابت و حسادت ميان دو خواهر و صدمه خوردن روابط عاطفي خانوادگي باشد.
البته هيچ قانوني عطف به گذشته نمي‌گردد، اما آيا به رسميّت شناختن چنين ازدواج‌هايي در گذشته به خاطر پذيرش ارث و نَسَب آنان و فرزندانشان بوده تا موجب از هم پاشيدن خانواده‌هايي نگردد، يا پس از ابلاغ حكم بايد يكي از دو خواهر جدا مي‌شدند؟ والله اعلم.

۶۲ - ر ك به پاورقي ۱۰ همين سوره.

۶۳ - «مُحْصِنِينَ» وضع حالي است از قرار گرفتن در حِصن و حصار و حريم عفت. قلعه و ديوار دور شهر را كه نگهدار ساكنان آن است، حِصن (حشر ۲ و ۱۴) مي‌گويند. زره نيز جنگجويان را از آسيب تير و نيزه حفظ مي‌كند (انبياء ۸۰ - وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَهَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ...) همچنانكه سيلوهاي گندم، انبار ذخيره و حفظ آن مي‌باشد (يوسف ۴۸ - ... إِلاَّ قَلِيلاً مِمَّا تُحْصِنُونَ). اين موارد كاربرد حقيقي حِصن را نشان مي‌دهند، كاربرد مجازي اين كلمه در قرآن به مراتب بيشتر است؛ مثل حفظ عفت و پاكدامني در غرايز جنسي كه خداوند مريم را به آن ستوده است (تحريم ۱۲ - وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا...). لفظ «محصنات» در قرآن براي زنان ۸ بار و «محصنين» براي مردان ۲ بار به كار رفته است.

۶۴ - «مُسَافِحِينَ» معنايي كاملا مقابل «محصنين» دارد (نساء ۲۴، مائده ۵). اين كلمه ۴ بار در قرآن به كار رفته كه موردي از آن دربارة «خون ريخته شده» است (انعام ۱۴۵ - ... دَمًا مَسْفُوحًا...) و سه مورد ديگر دربارة اطفاء شهوت جنسي با تخلية فشار غريزي مي‌باشد.

۶۵ - همانطور كه مي‌دانيد، در فقه شيعه با استناد به برخي روايات و نيز جملة «فَمَا اسْتَمْتَعْتُم» در اين آيه، مُتعه (بهره بردن) و به اصطلاح صيغه (ازدواج موقّت) مجاز شمرده است. حال آنكه در فقه اهل سنّت چنين كاري مجاز نيست. گويا در دوران نخستين اسلام كه هنوز احكام ازدواج دايم و طلاق و عدّه سه ماه نگهداشتن زن مطلّقه و قوانين ارث و اختلافات زناشويي نازل نشده بود، چنين امري درميان برخي مسلمانان معمول بود و با آن برخورد و مخالفتي نمي‌شد. همچون بسياري از احكام كه حكم تحريم آنها به تدريج و به خصوص در سالهاي آخر رسالت ابلاغ گرديد (مثل حرمت شرب خمر و قمار و قرعه و...). البته احاديث موافق و مخالف در اين مورد فراوان است كه بايد به زمينه‌ها و ضرورت‌هاي موقّت زماني آن توجه كرد. مخالفان متعه نيز همچون موافقين آن به احاديثي از اهل بيت(ع) استناد مي‌كنند. از جمله از امام علي(ع) نقل كرده‌اند: «رسول خدا(ص) از متعه نهي فرمود و اين براي كسي بود كه امكان ازدواج نداشت، اما وقتي ازدواج دايم با قوانين طلاق و عدّه و ارث از مرد و زن نازل شد، از آن نهي فرمود» (روايت از دارقطني). همچنين از آن امام روايت شده است: «رسول خدا در روز خيبر نكاح متعه را حرام اعلام كرد» (استبصار، المُوطّأ، المسند، دعائم الاسلام). در بيهقي نيز از امام صادق نقل شده است كه در پاسخ به سؤالي دربارة متعه فرمود: «هِيَ الزّنا بِعَينِه» (اين كار همانند زناست).
محدود بودن مدت و نامحدود بودن تعداد صيغه، فقدان نفقه و ارث و حرفه‌اي شدن اين كار براي فرصت طلبان، مانع پرداختن به راه حل اساسي و مطمئن و تأمين تسهيلات ازدواج براي جوانان مي‌شود.

۶۶ - «أُجُور» جمع اجر، همان مهريه و كابيني است كه هنگام ازدواج بايد به زنان پرداخت شود، اين حق، به خصوص در دوران گذشته و جوامع مردسالار كه زنان سرمايه و درآمدي نداشتند، بسيار كارساز بوده و قرآن بر اين امر بسيار تأكيد كرده است (نساء ۲۴ و ۲۵، مائده ۵، احزاب ۵۰، ممتحنه ۱۰). كلمه اجر را نبايد با مزدي كه به كارگر مي‌دهند و نرخي كه در روسپيگري و صيغه تعيين مي‌كنند اشتباه كرد.

۶۷ - «فَتیٰ» به نوجوان گفته مي‌شود. جمع آن فِتْيَه (يا فتيات) است که به زن و مرد، آزاد و برده، نيک و بد اطلاق مي‌گردد و موضوع نوجواني در آن مطرح است. اين عنوان، هم درباره پيامبران و انسان‌هاي نيک به کار رفته (انبياء ۶۰، کهف ۱۰ و ۱۳ و ۶۰ و ۶۲)، هم درباره آدم‌هاي شرور (يوسف ۳۶)، آدم‌هاي عادي (يوسف ۶۲)، غلام و کنيز (نساء ۲۵، نور ۳۳، يوسف ۳۰).

۶۸ - منظور اين است كه در سنجش ايمان آنان سخت‌گيري نكنيد. از اسيري تازه مسلمان نمي‌توان انتظار ايماني عميق جز اقرار به اسلام و شهادتين و رعايت كليات دين را داشت.

۶۹ - كلمة «مَعْرُوف» كه جمعاً ۳۸ بار (به صورت معرفه و نكره) در قرآن تكرار شده است، دلالت بر نيكو شناخته شدن كاري نزد مردم مي‌كند. اين كلمه بيش از همة سوره‌ها در سورة بقره آمده است (۱۵ بار) و عمدتاً ناظر به روابط زناشويي، حقوق طرفين و فرزندان، حقوق پس از طلاق و سخن گفتن به نيكويي مي‌باشد كه معيار آن متغيّر و تابع فرهنگ جامعه و فطرت انسان‌ها مي‌باشد.

۷۰ - «أَخْدَان» جمع خِدْن، به رفيق يا رفيقه يا دوست پسر و دختر گفته مي‌شود كه بيرون از قرار و قانون شريعت به قصد خوشگذراني انجام شود. اين كلمه در آية ۶ سورة مائده نيز آمده است. تمايلات جنسي را آفريدگار براي تشكيل خانواده، توليد نسل و تحكيم تعلقات عاطفي ميان همسران قرار داده است، نه هوسبازي و شهوت راني بي‌حاصل و فرساينده.

۷۱ - هر مجازاتي متناسب با ميزان اطلاع و آگاهي است. مسلماً انتظاري كه از يك زن آزادة تربيت شده در يك خانوادة مسلمان مي‌رود، مساوي انتظار از يك زن تازه مسلمان كه در ميان مشركان و محيطي شرك‌زده رشد يافته نيست. اما كساني كه جزاي زناي محصنه را سنگسار شمرده‌اند كه هيچ نشان قرآني ندارد، بايد توضيح دهند كيفر نصف سنگسار چگونه است!؟ حال آنكه كيفر صد تازيانه براي زناي علني آشكار است.

۷۲ - «عَنَتَ»، سختي و مشقتي است که به شخص مي‌رسد. اين واژه ۵ بار در قرآن تکرار شده است (آل‌عمران ۱۱۸، توبه ۱۲۸، حجرات ۷، بقره ۲۲۰، نساء ۲۵) که انواع مشقت‌ها را نشان مي‌دهد.

۷۳ - در واقع توصية قرآن اين است كه حتي‌المقدور با زنان اسير ازدواج نكنيد، مگرآنكه در مشقّت بي‌همسري و نداشتن دارايي براي پرداخت مهرية زنان آزاد باشيد. دليل آن هم روشن است؛ ازدواج تنها براي اطفاء غرايز جنسي نيست، تشكيل زندگي مشترك با يك بيگانة فكري امكان بروز اختلاف در آينده را تشديد مي‌كند.

۷۴ - سنّت همان راه و روش و طريقه تجربه شده است. از هر تجربه نتيجه‌اي حاصل مي‌شود كه بايد از آن عبرت گرفت. اصطلاح «سُنَّه الاولين» (تجربيات حاصل از سرنوشت نسل‌هاي پيشين) ۴ بار در قرآن تكار شده است. اين تجربيات حقايقي را براي انسان‌ها آشكار و راه آيندگان را روشن مي‌سازد. آنطور كه گفته‌اند: گذشته چراغ راه آينده است. از آنجايي كه اين حقايق از مشيّت خدا ناشي شده، در قرآن «سُنّه الله» (نظامات خدا) ناميده شده است. سنّت پيامبر نيز عملكرد تجربه شدة او در پيروي از كتاب خداست.

ترجمه عبدالعلى بازرگان