به نام خداي رحمتگستر بر
عام و خاص
۲۷ - و خدا ميخواهد (به رحمت خويش) به شما برگردد، و (اما) كساني كه پيرو شهواتند
ميخواهند شما (همچون خودشان) به انحرافي عظيم كشيده شويد.۷۵
۲۸ - خدا ميخواهد (با تبيين حدود ازدواج و تسهيلات آن) بر شما آسان گيرد و
(ميداند كه) انسان (در مهار غريزة جنسي) ضعيف آفريده شده است.۷۶
۲۹ - اي كساني كه ايمان آوردهايد، اموالتان را (كه سرماية توسعه زندگي اجتماعي
شماست) ميان خود به باطل مخوريد، مگر آنكه داد و ستدي با رضايت طرفين باشد و (در
اختلافات مالي) به جان هم نيفتيد كه خدا نسبت به شما مهربان است.۷۷
۳۰ - و هر كس به (قصد) تجاوز و ستم چنين كند، به زودي او را به آتشي درآوريم و
(بدانيد كه) اين كار بر خدا آسان است.
۳۱ - اگر از گناهان بزرگي كه از آن نهي شدهايد دوري كنيد،۷۸ (آثار)
بديهاتان را از شما ميزداييم۷۹ و شما را به جايگاهي احترامآميز
درميآوريم.۸۰
۳۲ - و مبادا آرزومند آنچه (از ثروت و امكانات و استعدادها) كه خدا به وسيلة آن شما
را بر يكديگر (در دنيا) برتري داده باشيد، براي مردان بهرهاي است از آنچه (با تلاش
خود) به دست آورند و زنان را (نيز) بهرهاي است از آنچه (با تلاش خود) به دست
آورند. پس (به جاي حسرت يا حسادت) از فضل خدا درخواست كنيد كه خدا به همه چيز آگاه
است.۸۱
۳۳ - براي هر يك (از زنان و مردان) از آنچه پدر و مادر و نزديكان به جاي گذاشتهاند
وارثاني قرار دادهايم۸۲ و كساني كه با آنان پيمان بستهايد (و از
متوفّي طلبكار هستند)، حقشان را بدهيد كه بيگمان خدا بر همه چيز شاهد است.۸۳
۳۴ - مردان قوّام (مراقب و محافظ ايستاده) بر زنانند،۸۴ از آن روي كه
خدا بعضي از آنان را بر بعضي ديگر (در نيروي جسمي) فزوني بخشيده است و (نيز) از آن
روي كه از اموال خود (براي ادارة زندگي همسر و فرزندان) خرج ميكنند.۸۵
بنابراين (دو اصل)، زنانِ شايسته همواره فرمانبردار۸۶ (حكم خدا و) محافظ
(عفت خويش) در پنهان، به آنچه خدا (در فطرت آدمي و شريعت) حفظ كرده هستند۸۷
و (اما) آن زناني كه از نشوز آنان (سركشيشان نسبت به حقوق زناشويي) بيم داريد،۸۸
(ابتدا) پندشان دهيد و (اگر اثر نكرد) در بستر از آنها كناره بگيريد، و (اگر باز هم
نتيجه نداشت، براي ممانعت از آنچه در غياب شوهر صورت ميگيرد، به گونه خفيف)
تنبيهشان كنيد۸۹ پس اگر (با رعايت حقوق متقابل) از شما اطاعت كردند،۹۰
در اين صورت هيچ راهي (بهانهاي) عليه آنها مجوييد (سوء استفاده از قدرت خود مكنيد
كه) بيگمان خدا بلند مرتبة كبير است.
۳۵ - و اگر (مراحل مقدماتي فوق مؤثر واقع نشد و) از جدايي (ناسازگاري) آن دو بيم
كرديد، (در چهارمين راه حل) داوري از خانوادة مرد و داوري از خانوادة زن انتخاب
كنيد؛ اگر (آن زن و شوهر يا داوران) قصد اصلاح داشته باشند، خدا آنها را به توافق
(در روابط فيمابين) خواهد رساند. بيگمان خدا بس داناي آگاه (از جزييات) است.۹۱
۷۵ - ميل نوعي انحراف از حالت وسط و
تعادل به يك طرف است و برخلاف معمول در زبان فارسي، هميشه در جهت باطل و زور به
كار ميرود. اين كلمه فقط در سه آيه ۲۷، ۱۰۲ و ۱۲۷ اين سوره آمده است.
در آية ۱۰۲ حمله دشمن از جبهه خود به سوي مسلمانان را «ميل ناگهاني» (مَيْلَهً
وَاحِدَهً) ناميده، و در آية ۱۲۹ بيتوجهي به همسر و بذل همة توجهات به همسر
ديگر را با همين كلمه بيان كرده است.
۷۶ - در اين آيه از ضعف ذاتي انسان در برابر غريزه جنسي، در آية ۳۷ سورة انبياء
از عجول بودن او (در بُعد زمان)، و بالاخره در آية ۱۹ سوره معارج از هلوع (كم
ظرفيت بودن) او در سرد و گرم (خير و شرّ) روزگار نشانه آورده است. بديهي است به
نيروي ارادة ايماني ميتوان به تدريج و با تمرين و تمركز بر اين ناتوانيها به
طور نسبي غلبه كرد. استثناي «إِلاَّ الْمُصَلِّين» در آية ۲۲ معارج نيز بر همين
توانايي تصريح ميكند.
در ضمن در اين آيه و آية قبل، ۳ بار از ارادة خدا (يُرِيدُ اللهُ) و يكبار از
ارادة مردمان شهوتران سخن گفته است. ارادة خدا بر ۴ پايه: ۱- تبيين
(راهنمايي)، ۲- هدايت (رهبري)، ۳- توبهپذيري (بازگشت به رحمت)، ۴- تخفيف
(ايجاد تسهيلات) استوار است و ارادة پيروان شهوات بر منحرف ساختن مؤمنين و
كشاندنشان به محافل مفسدهآميز خود.
۷۷ - در نيمة اول آيه، به سلامت مناسبات مالي و سود مورد رضايت طرفين توصيه
ميكند و در نيمة دوم، به منفعتطلبي شخصي منجر به صدمة جاني به ديگران، يا
اختلافاتي كه به زد و خورد خونين منجر ميشود هشدار ميدهد. «تَقْتُلُواْ
أَنفُسَكُم» الزاماً كُشتن نيست، بلكه بروز اختلافاتي است كه قتل در آن
امكانپذير ميباشد. همچنانكه قرآن بروز اختلاف و درگيري ميان دو گروه مسلمان
را در آية ۹ سورة حجرات قتل ناميده است: «وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ
الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ
إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَىٰ فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي...».
در لغت نامه «المنجد»، آميختن شراب با آب، براي گرفتن تيزي و تندي آن را «قتل
الخمر» ناميده است، کاستن از گرسنگي با مختصر طعام را هم «قتل الجوع»، کم کردن
سرما را «قتل البرد»، کاستن تشنگي را «قتل غليله» و بالاخره احاطه علمي به چيزي
را «قَتَل الشئ خُبراً» و بسيار داناي کارکشتهاي که بر جهل غلبه کرده،
«المُقَتَّل» مينامند.
درضمن در آية ۵ همين سوره از سپردن مال، كه سرماية رشد و توسعه اقتصادي جامعه
ميباشد، به بيخِردان، در آية ۱۸۸ سوره بقره از سرازير كردن سرمايهها به سفرة
حاكمان (اربابان زر و زور و تزوير) و نيز در آية ۷ سوره حشر به پرهيز از گردش
انحصاري مال ميان سرمايهداران هشدار داده است.
۷۸ - موضوع اجتناب از كبائر در دو آيه ديگر قرآن هم آمده و نشان ميدهد
«كَبَآئِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ» همان اثم و فواحش (رفتارهاي خودپسندانه و
زشتكاريها) ميباشد:
شوري ۳۷- وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ
وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ
نجم ۳۲- الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلاَّ
اللَّمَمَ...
وعدة دلگرم كننده اين آيه، پس از هشدار در مورد لغزشهاي غريزة جنسي و
مالدوستي، براي پيشگيري از نوميدي است؛ خداي مهربان ميداند كه آدمي در برابر
سلطه غرايز ناتوان است، ولي اگر از گناهان بزرگي كه نهي شده پرهيز كند، در پرتو
توان و تربيتي كه در اين مسير اخذ ميكند، بديها و نقاط ضعفش پوشيده و شايسته
درآمدن به جايگاهي كرامتآميز ميشود. نسبت دادن اين تحولات به خدا، با ضمير
متكلم معالغير (نُكَفِّر، وَنُدْخِلْكُم)، نقش مشترك عوامل تأثيرگذار در شخصيت
آدمي و نيز شكوفايي استعدادهاي دروني خود شخص را مدّ نظر قرار ميدهد. در اين
سوره ۵۳ بار خداوند با ضمير جمعي با بندگان سخن گفته و حتي يكبار هم ضمير متكلم
وحده را به كار نبرده است.
۷۹ - کفر، ناديده گرفتن حق، و تکفير، پوشاندن و پاک کردن بديها و آثار سوء
آنهاست. کسي که ايمان آورده و نيکي ميکند، تغيير شخصيت داده و آثار تيره گذشته
را از روح و روانش ميزدايد. در دعاها آمده است: «ربنا اغفرلنا ذنوبنا و کفّر
عنا سيئاتنا...» (پروردگارا آثار گناهان ما را بپوشان و بديهامان را از ما
بزداي). چنين نقشي ۱۴ بار در قرآن به خدا نسبت داده شده است (آل عمران ۱۹۳ و
۱۹۵، مائده ۱۲ و ۶۵، نساء ۳۱، بقره ۲۷۱، انفال ۲۹، عنکبوت ۲، زمر ۳۵، محمد ۲،
فتح ۵، تغابن ۹، طلاق ۵، تحريم ۸).
۸۰ - در قرآن عمدتاً (۶ بار) وعدة «رزق كريم) و دو بار «اجر كريم» به بهشتيان
داده شده است. اما «مُّدْخَلاً كَرِيمًا» فقط در اين آيه آمده است.
۸۱ - «تَمَنَّوْا» از ريشة «مَنٰي»، به گفتة لغتشناسان، تقدير و اندازهگيري
است. آرزو كردن را هم، كه القاي تصوراتي در ذهن و خيالاتي در دل است، تمنّي
گفتهاند. آدميان يكسره در آرزوي چيزهايي هستند كه در ديگران بيشتر يا بهترش را
مييابند، از زيباييهاي ظاهري و تناسب اندام گرفته تا استعدادهاي مختلف علمي،
هنري و تواناييهاي متنوع، به خصوص در كسب مال و مقامات و موقعيتهاي زندگي.
اين برتريها ذاتي و خارج از كنترل انسان است و هيچ دو انساني در طول تاريخ در
شرايط كاملا مساوي متولد نشدهاند. سرچشمة اين فضيلتها خداست، پس بينهايت را
بايد طلب كرد تا انگيزه و همّت بيشتري بيافريند، و نيز بايد به تلاش و تكاپو و
مكتسبات خويش تكيه كرد كه تنها راه وصول به اهداف متعالي است.
منشأ القاي آرزوهاي دنيايي شيطان است (نساء ۱۱۹ و ۱۲۰) كه حتي در آرزوهاي
متعالي پيامبران نيز ميكوشد نفوذ و القاي اخلال كند (حج ۵۲). مردمان مسحور به
زينتها و زيباييهاي دنيايي حسرت ثروتهاي باد آوردة قاروني را ميخورند، اما
اگر به سرانجام و سرنوشت آنها، حتي در همين دنيا، بنگرند، درمييابند كه آرزويي
عبث داشتهاند (قصص ۷۹ تا ۸۲).
۸۲ - «مَوَالِي» جمع «مولي»، هم به دوستِ ياري كننده گفته ميشود، و هم به
وارثاني كه بر اموال متوفي ولايت و سرپرستي پيدا ميكنند. آية ۵ سورة مريم از
نگراني زكريا(ع)، كه فرزند ميراثبري نداشت، نسبت به «مَوَالِي» پس از خود
حكايت ميكند. گفته ميشود منظور از موالي در آن آيه، برادرزادگان يا
ميراثبران نااهلي از خويشاوندان او بودند.
۸۳ - تأكيد بر شاهد بودن در انتهاي آيه، هشداري است نسبت به پايمال كردن حقوق
كساني كه با آنان پيماني بسته شده است.
۸۴ - «قَوَّام» بودن بر كسي يا چيزي دلالت بر احساس مسئوليت در مراقبت و
پاسداري از آن ميكند، همچون مراقبت گوزن از غزال در برابر درندگان.
«قَوَّامُونَ» فعل حاليه است كه بر واقعيتي (حداقل) در زمان نزول آيات دلالت
ميكند بنابراين نه حكم شرعي است و نه تبعيض جنسيتي. چنين نقشي را قرآن در
پاسداري از قسط (حقوق اجتماعي ديگران) نيز به عهدة مؤمنين گذاشته است؛ در آيه ۸
سورة مائده از قوّام بودن براي خدا و الگوي عدالت بودن نسبت به مخالفين، و در
آيه ۱۳۵ سورة نساء از قوّام بودن براي قسط و تبعيض قائل نشدن براي خوديها سخن
ميگويد.
۸۵ - دومين عاملي كه قوّام بودن مرد را توجيه ميكند، عهدهدار بودن مخارج و
تأمين زندگي مادّي خانواده ميباشد. اين تقسيم وظيفه بر اساس طبيعت مرد و زن و
تفاوت نقشي است كه خداوند به عهدة آنان گذاشته است، بايد ديد آيا تغيير اين
الگوي طبيعي و كشاندن بانوان به بازار كار و توليد و گذاشتن بار نيمي از مخارج
خانواده به عهدة آنان، در حالي كه زحمات بارداري و شيردهي و تربيت فرزندان و
امور خانه را بر دوش دارند، موجب تحكيم پيوند خانواده، تعميق عشق و محبّت و
تعالي رشد معنوي فرزندان و خدمتي به زنان شده، يا آنان را خسته و افسرده و اسير
بازار توليد و مصرف كرده است!؟
۸۶ - قنوت را اطاعت معنا كردهاند؛ اطاعتي كه در آن، هم پيوستگي و دوام باشد،
هم خضوع و خشوع. آنچه در كلمة قنوت مورد نظر است، «دوام و پيوستگي» فرمانبرداري
و خضوع و خشوع دربرابر خدا است. از اين جهت مصاديق قنوت را در طولاني شدن نماز،
دعا و سكوت، همچنين استمرار حج و شركت مستمر در جهاد شمردهاند. اين كلمه ۱۳
بار در قرآن آمده است: دربارة ابراهيم و مريم (نحل ۱۲۰، تحريم ۱۲ و آلعمران
۱۴۳)، قانت بودن همة موجودات در برابر خدا (بقره ۱۱۶ و روم ۲۶)، از اوصاف ممتاز
بندگان خدا (احزاب ۳۵، آلعمران ۱۷)، قنوت خدايي در ارتباط با همسر (نساء ۳۴ و
احزاب ۳۱)، شب زندهداري در نماز (زمر ۹) و قيام مستمر و فروتنانه براي خدا
(بقره ۲۳۸).
۸۷ - نكته اصلي و راه رفع سوء تفاهمات پديد آمده پيرامون اين آيه، جمله
«حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللهُ» است. «قَانِتَاتٌ» وصف زناني است
كه در غياب شوهر محافظ چيزي هستند كه خداوند آن را (در شريعت) حفظ كرده است.
معناي نشوز دقيقاً مقابل قنوت است و زنان ناشزه شخصيتي برخلاف قانتات دارند،
يعني در آنچه بايد در غياب شوهر حفظ كنند خيانت ميكنند. همه مسئله دربارة
مفهوم نشوز و چيزي است كه بايد حفظ شود. سوء تفاهم نيز از اين پندار خطا ناشي
شده كه گويا قانتات زنان حرف شنو و تسليم تصميمات و تمايلات شوهر، و نشوز
نافرماني و چون و چرا كردن آنهاست؛ حال آنكه اولا مشتقّات كلمه قنوت در قرآن
همواره در برابر فرامين خدا آمده است، نه بندگان او، ثانياً موضوع نشوز مربوط
به امري است كه در غياب شوهر بايد حفظ شود. پاسخ به اين سؤال را كه خداوند حفظ
چه چيزي را از بانوان خواسته است، بايد از كتاب و سنّت استخراج كرد:
واژة حفاظت در قرآن ۴ مرتبه در ارتباط با خدا (صلات) به كار رفته است و ۴ مرتبه
در ارتباط با حفظ فروج، يعني اندام جنسي (مؤمنون ۵، نور ۳۱، احزاب ۳۵ و معارج
۲۹).
اما در سنّت، پيامبر مكرم اسلام(ص) طي آخرين خطبة خود در «حجه
الوداع»، به وضوح موضوع «نشوز» در اين آيه را «خيانت ناموسي» شمردهاند:
«اي مردم، زنانتان را بر شما حقي است و شما را نيز بر آنان حقي. اين كه كسي جز
شما را بر بسترتان راه ندهند و كسي را كه دوست نداريد بدون موافقت شما به خانه
نياورند و مرتكب فحشايي (كار شرمآوري) نشوند. پس اگر چنين كردند، خداوند به
شما اجازه داده است بر آنان تنگ بگيريد و در بستر از ايشان دوري كنيد و بدون
آنكه اثري (از كبودي و زخم) در ايشان بگذاريد، تنبيهشان نماييد».
شكل تنبيه «وَاضْرِبُوهُنَّ» را كه نوعي بازداري از ارتكاب عمل ناشايسته است،
در رواياتي ديگر از پيامبر، ضربهاي خفيف با مسواك كه نمادي از تعّرض و تغيّر
(غيرتورزي) است ذكر كردهاند.
«...أيُّها النّاسُ إنَّ لِنِسائِكُم عَلَيكُم حَقّاً وَ لَكُم عَلَيهِنَّ
حَقًّ. أن لا يُوطِئنَ فَرشَكُم غَيرَكُم، وَ لا يُدخِلنَ أحَداً تَكرَهُونَهُ
بُيُوتَكُم إلاّ بإذنِكُم وَ لا يَأتيِنَ بِفاحِشَهٍ، فَإن فَعَلنَ فَإنَّ الله
قَد أذِنَ لَكُم أن تَعضُلُوهُنَّ وَ تَهجُرُوهُنَّ فِي المَضاجِعِ وَ
تَضرِبُوهُنَّ ضَرباً غَيرَ مُبَرّحٍ، فَإنِ انتَهَينَ وَ أطَعنَكُم فَعَلَيكُم
رِزقُهُنَّ وَ كِسوَتُهُنَّ بِالمَعرُوف...».
۸۸ - نشوز حالت و حركتي است كه در اين آيه به زنان و در آية ۱۲۸ همين سوره به
مردان نسبت داده شده است. نشوز نوعي قد علم كردن و به اصطلاح جبههگيري و سركشي
از انجام وظيفه در حقوق زناشويي است كه شامل هر دو طرف ميشود. اين كلمه در
قرآن برحسب موضوع، در مورد برخاستنِ نشستگان (سورة مجادله آيه ۱۱) و ترميم و
بازسازي استخوانهاي پوسيده (بقره آيه ۲۵۹) به كار رفته است.
۸۹ - سلسله مراتب سهگانهاي كه در اين آيه ذكر شده، به ترتيب مبتني بر سه نيرو
يا عامل بازدارنده؛ اندرز زباني، ترك موقّت همبستري و بالاخره تعرّض و ترشرويي
و تنبيه خفيف است. آنچه مورد ايراد و اعتراض برخي ناقدان امروزي قرار گرفته،
همين مورد سوم (وَاضْرِبُوهُن) ميباشد كه بيتوجه به موضوع «خيانت» در
زناشويي، آن را به حرفشِنَويِ زن در همه موارد تعميم ميدهند، و نيز بيتوجه
به شرايط زماني و مكاني (Context) نزول آيه و مستقل از منظومة حقوق متقابل
(Package)، آن را در روزگار و فرهنگي ديگر مطرح ميسازند.
واقعيت اين است كه نه تنها در ۱۴ قرن پيش كه پاسخ خيانت را با ضرب و شتم تا حد
مرگ يا طلاق ميدادند، مردي ميتوانست با تقوا پيشگي و طي صبورانه اين سه مرحله
عمل كند، بلكه تمكين به اين برنامه و توفيق در آن در اين روزگار براي كمتر مردي
جز صاحبان صبر و ارادة آهنين ممكن است. پيشنهاد آسان نسل امروز طلاق است كه
آثار و عوارض آن براي دوطرف و نيز فرزندان به مراتب بيشتر از تنبيه خفيفي است
كه مانع از فرو ريختن بناي خانواده گردد، با اين حال در صورت بيتأثير بودن اين
كار، آية بعد تلاش و ترفندي ديگر را براي جلوگيري از طلاق توصيه ميكند.
۹۰ - اين اطاعت را بايد در ارتباط با همان موضوع «حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا
حَفِظَ اللهُ» قرار داد. تعميم آن در همة موضوعات زندگي مشترك، كه مشمول حكم
«...وَأْتَمِرُوا بَيْنَكُمْ بِمَعْرُوفٍ...» (ميان خويش به نيكويي رايزني و
تبادل نظر كنيد- سوره طلاق آيه ۶) ميباشد، خلاف روح آيه و نوعي سلطهطلبي است.
۹۱ - راه حل طلاق كه در روزگار ما راحتترين شيوه براي رهايي از اختلاف به نظر
ميرسد، در حكم الهي، حتي در صورت مؤثر واقع نشدن راه حلهاي فوق هم نيامده
است، بلكه توصيه شده اگر سرانجام تصميم به جدايي گرفتند بهتر است شتاب نورزند و
با گزينش دو داور از هر دو خانواده به توافقي مرضيالطرفين برسند.
اين مشاوره محدود خانوادگي مزاياي فراواني نسبت به وكيل گرفتن و مراجعه به
دادگاه دارد، از جمله: خرج و هزينهاي ندارد، اختلافات و اسرار خانوادگي از
حلقة دو داور خويشاوند خارج نميشود، داوران داخلي انگيزة اصلاح و جوش دادن
جدايي را دارند، حال آنكه وكيلان بيشتر به فكر ادامة اختلاف و درآمد بيشترند و
قضات فقط به قانون خشك نظر دارند، كشيده شدن پاي زن و شوهر به دادگاه پلهاي
پشت سر را خراب ميكند و حرمتها را ميشكند و نهال عشق و محبت را ميخشكاند.
انتخاب فعل «فَابْعَثُوا» در گزينش داوري از ميان خويشاوندان، شايسته تأمل و
تدبّر است. در كلمه بَعَثَ نوعي بيدار و هشيار و روانه كار و مسئوليتي كردن (يا
شدن) نهفته است كه در كلمات مشابه وجود ندارد. گويي خدا ميخواهد وجدان
خويشاوندان را در صورت بروز اختلافات ميان جوانان فاميل بيدار و تحريك و تشويق
كند تا مانع طلاق و تخريب كانون خانواده شوند.
در روزگار توليد و مصرف، زندگي مشترك نيز جنبة مصرفي موقّت پيدا كرده است، از
زوج خوشبختي كه هفتادمين سالگرد تولد خود را جشن گرفته بودند، رمز دوام
پيوندشان را پرسيدند، گفتند: «ما در دورهاي زندگي ميكرديم كه اگر چيزي خراب
ميشد، به جاي دور انداختن آن را تعمير ميكرديم!»
ترجمه عبدالعلى بازرگان