به نام خداى رحمت‌گستر بر عام و خاص

۸۷ - اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، روزي‌هاي پاكي را كه خدا براي شما حلال شمرده است (همچون مشركين يا راهبان مسيحي، بر خود يا ديگران) تحريم نكنيد۲۲۹ و (در مصرف آن از حدّ تعادل) خارج نشويد كه خدا البته تجاوزكنندگان را دوست ندارد.۲۳۰

۸۸ - از آنچه خدا روزيتان ساخته، به گوارايي و با ميل و رغبت بخوريد۲۳۱ و از خدايي كه به او ايمان داريد (در زياده‌روي يا مصرف مُحَرَّمات) پروا كنيد.

۸۹ - خداوند شما را نسبت به سوگندهاي بي‌توجه (زباني) شما مؤاخذه نمي‌كند،۲۳۲ اما نسبت به سوگندهاي جدّي (تعهدات و پيمان‌هاي با خدا و ديگران) شما را مؤاخذه مي‌نمايد.۲۳۳ پس (اگر پيمان شكستيد)، كفارة آن (پاك كنندة چنين بي‌پروايي) طعام دادن به ده مسكين از متوسط طعامي است كه به خانوادة خود مي‌دهيد، يا آزاد كردن گردني۲۳۴ (از قيد اسارت)، پس كسي كه (مالي براي اطعام يا آزادي برده) ندارد، سه روز روزه بدارد (تا عزم و اراده‌اش تقويت شود). اين كفارة سوگندهاي شماست كه (در تعهّدات اجتماعي و با قصد) ادا كرده‌ايد،۲۳۵ و (به ياد داشته باشيد كه) سوگندهاي خويش را حفظ كنيد (سرسري نگيريد) . خدا اين چنين آيات (هدايتي) خود را براي شما به روشني بيان مي‌كند تا به درستي از آن استفاده كنيد.۲۳۶

۹۰ - اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، جز اين نيست كه شراب۲۳۷ (و ديگر مست و خماركننده‌ها) و قمار۲۳۸ و انصاب (نمادهاي شرك‌آميز)۲۳۹ و قرعه‌كشي (بخت آزمايي)،۲۴۰ پليدي‌هايي۲۴۱ از كار شيطان است (از وسوسه‌هاي او ناشي مي‌شود)، پس از آنها دوري كنيد، باشد تا رستگار گرديد.۲۴۲

۹۱ - جز اين نيست كه شيطان مي‌خواهد با شراب و قمار بين شما دشمني و كينه بيندازد و از ياد خدا و از نماز بازتان دارد، پس (با چنين آثاري) آيا دست بردار هستيد؟

۹۲ - و از خدا و رسول اطاعت كنيد و از (چنين اموري) برحذر باشيد، با اين حال اگر (به فرمان ما) پشت كرديد، بدانيد كه بر رسول ما (وظيفه‌اي) جز ابلاغ آشكار (پيام‌رساني) نيست (كيفري دنيايي براي اين امور در اسلام وجود ندارد).۲۴۳

۹۳ - بر كساني كه ايمان آورده و عمل صالح كرده‌اند، گناهي در آنچه (قبل از تحريم مسكرات و قمار) خورد‌ه‌اند نيست،۲۴۴ مشروط برآنكه اهل تقوي (خودنگه‌دار و) مؤمن و نيكوكار بوده باشند، پس از آن (نيز) پرهيزكاري و ايمان پيشه كرده، همچنان (در مراحل بعدي) پرهيزكاري و احسان كرده باشند و خدا نيكوكاران را دوست دارد.۲۴۵

۹۴ - اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، خدا شما را (در حال اِحرام حج) به شكاري كه در دسترس يا تيررس شما باشد مي‌آزمايد۲۴۶ تا بداند (معلوم گرداند) چه كسي در پنهان (خلوت) از خدا مي‌ترسد. پس هر كس پس از اين (هشدار، از فرمان خدا) تجاوز كند، او را عذابي دردناك است.

۹۵ - اي كساني كه ايمان آورده‌ايد، شكار را در حالت اِحرام مكشيد۲۴۷ و هر كس از شما به عمد آن را بكشد، جريمه معادلي از چهارپايان (به قيمت شكاري كه كشته بايد قرباني كند) كه دو فرد عادل (بر معادل بودن آن) حكم كنند،۲۴۸ قرباني كه به (نزديك) كعبه برسد۲۴۹ (نه آنكه درميان راه مصرف گردد)، يا (جريمة آن) كفاره‌اي است با غذا دادن به بينوايان (معادل قيمت آن قرباني)، يا معادل آن (اگر توان مالي براي قرباني و اطعام مساكين ندارد) روزه بگيرد۲۵۰ تا وبال كار خويش را بچشد۲۵۱ (كه حرمت حيات جانداران را در اِحرام نگه نداشته است). خدا از گذشته‌ها گذشت كرده است،۲۵۲ (اما) هركس بازگردد (تكرار كند)، از او انتقام مي‌گيرد۲۵۳ (دفع و طردش خواهد كرد) و خدا شكست ناپذيرِ داراي (نيروي بازدارندة) انتقام است.

۹۶ - صيد دريا و خوراك آن بر شما حلال است، تا مورد استفاده (تغذيه) شما و مسافران (سفر حج) باشد. و (اما) شكار خشكي، مادام كه در اِحرام هستيد، بر شما حرام است!۲۵۴ و از (عواقب نافرماني) خدايي كه به سوي او محشور مي‌شويد پروا كنيد.

۹۷ - خداوند كعبة بيت‌الحرام (كانون حُرمت‌ها)۲۵۵ را وسيلة قيامي (برپا شدني) براي مردم قرار داد۲۵۶ و (همچنين) ماه حرام و قرباني(هاي عادي) و قلاّده‌دار را، تا بدانيد خدا برآنچه در آسمان‌ها و زمين است كاملا آگاهي دارد و خدا بر هر چيزي عالم است.۲۵۷

۹۸ - بدانيد كه خداوند شديدالعقاب (سخت پيگرد، و در عين حال) آمرزندة مهربان است.۲۵۸

۹۹ - بر رسول (وظيفه‌اي) جز ابلاغ (پيام) نيست. (اما) خدا آنچه را آشكار يا پنهان مي‌كنيد مي‌داند.

۱۰۰ - بگو: (نزد خدا اعمال) ناپاك و پاك برابر نيستند،۲۵۹ هرچند كثرت ناپاكان (يا ناپاكي‌ها) تو را به شگفت آورد. پس (حال كه چنين است) از خدا پروا كنيد اي با وجدان‌ها،۲۶۰ باشد تا رستگار شويد.۲۶۱


۲۲۹ - حلال و حرام را آفرينندة انسان تعيين مي‌كند، اما همواره در طول تاريخ متولياني به ادعاي نمايندگي خدا و مراقبت از دين او، حلال و حرام‌هايي را به خيال خود وضع كرده‌اند تا توده‌هاي ناآگاه را وابسته و محتاج مقرّرات خود ساخته نمايند. همة اين احكام من درآوردي افتراي به خدا محسوب مي‌شود: نحل ۱۱۶ - وَلا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَٰذَا حَلالٌ وَهَٰذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ. براي توضيحات بيشتر رجوع كنيد به: انعام ۱۳۸ تا ۱۵۰ و اعراف ۳۲ و يونس ۵۹.

۲۳۰ - ر ك به پاورقي ۶۲.

۲۳۱ - ر ك به پاورقي ۲۷.

۲۳۲ - اخذ، همان گرفتن است، اما گرفتن انواع و اقسام، با مصاديق و موضوعات مختلف دارد. مثل: گرفتن پيمان، گرفتن زينت (به خود بستن)، گرفتن دوست، گرفتن انتقام، گرفتن (انتخاب) راه... اما گرفتن خدا (در: فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ...) در مورد ستمگران، دامنگير شدن آنها به عواقب و آثار اعمالشان مي‌باشد. به کار بردن ضمير «ما» (در أَخَذْنَا)، به جاي «من»، نقش نظامات و نيروهاي هستي را در اين فرآيند نشان مي‌دهد.
۲۳۳ - «أَيْمَانَ»، جمع يمين (دست يا طرف راست) و يُمن، برکت و خجستگي است. گويا در روزگاري که سواد و امضاي پاي قراردادهاي کتبي براي مردم عادي چندان مقدور نبوده است، اعراب با فشردن دست راست با يکديگر پيمان مي‌بستند و ايستادن پاي حرف و قول خود را نشانة مروّت مي‌شمردند، از اين جهت عهد و پيمان به گونه‌اي مجازي «أَيْمَانَ» نام گرفته است. چند وجهي بودن اين کلمه موجب شده است که در برخي موارد معناي دست راست و قدرت مي‌دهد، در مواردي معناي سوگند زباني و بالاخره در مواردي معناي پيماني که شخص با خدا مي‌بندد (بقره ۲۲۵) يا پيمان‌هاي دوطرفه و تعهدات اجتماعي که پايبندي به آن در برابر خدا و خلق مسئوليت‌آور است.

۲۳۴ - «رَقَبَه» را گردن گفته‌اند، اما معناي مجازي آن، به مصداق «رشته‌اي بر گردنم افكنده دوست...» بند اسارت است. اصل اين كلمه «رقب»، معناي حفظ و انتظار دارد و مراقبت و ترقّب (چشم انتظار بودن) از همان ريشه است. «رقيب» نيز كه از اسماء نيكوي الهي است دلالت بر مراقبت و محافظت او از اعمال بندگان مي‌كند (نساء ۱ و مائده ۱۱۷). به نظر مي‌رسد اسير جنگي را از آن روي رقبه گفته‌اند كه آزاد و رها نيست و از او مراقبت مي‌شود تا نگريزد.

۲۳۵ - ر ك به پاورقي ۱۳۷.

۲۳۶ - ر ك به پاورقي ۴۳.

۲۳۷ - معناي اصلي «خَمْر» پوشاندن است. از اين نظر به روسري بانوان خُمُر (جمع خِمار) گفته مي‌شود. شراب نيز به دليل پوشاندن و زايل كردن عقل «خَمر» ناميده مي‌شود. اين واژه ۶ بار در قرآن آمده است (بقره ۲۱۹، مائده ۹۰ و ۹۱، محمد ۱۵، يوسف ۳۶ و ۴۱، نور ۳۱). درضمن مواد مخدر مثل ترياك و هرويين و حشيش و امثالهم را به همين دليل مي‌توان حرام شمرد. چرايي آن، تعطيل موقتِ عقل و هوش و امكان ارتكاب خلافكاري در چنان موقعيتي است.
درضمن اين آيه آخرين كلام قرآن دربارة مشروبات است كه در آخرين سال‌هاي رسالت (۹ هجري) نازل شده است، آن هم در اوج اقتدار نظام اسلامي كه مي‌توانست از موضع قدرت متخلفان از حكم تحريم شراب و قمار را جريمه و تنبيه كند، اما نه تنها چنين نكرده، بلكه براي رفع نگراني حرمت‌شكنان از تعزير شرعي! تصريح و تأكيد كرده است كه اگر هم اين حكم را ناديده گرفتيد، بدانيد تنها وظيفة رسول ما ابلاغ حكم بود و تعزير و تنبيهي بر عهدة او نيست.
نكتة مهم اين كه در مورد شراب و قمار و... قرآن به جاي تحريم و استفاده از واژة «حرام»، با رجس و شيطاني ناميدن اين اعمال، اجتناب از آنها را توصيه كرده است كه جامع‌تر است. در واژة حرام، محدوده و حريم مورد نظر است و در واژة اجتناب، دوري كردن.
آيات مربوط به مي و مستي جمعاً در چهار آية قرآن با زمينه‌سازي مقدماتي و آماده كردن تدريجي اذهان به ترتيب زير در دوران مدينه آمده است:
۱- نحل ۶۷ (سال ۲ هجري) وَمِنْ ثَمَرَاتِ النَّخِيلِ وَالْأَعْنَابِ تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَكَرًا وَرِزْقًا حَسَنًا...
۲- نساء ۴۳ (سال ۸ هجري) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَقْرَبُوا الصَّلَاهَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ حَتَّىٰ تَعْلَمُوا مَا تَقُولُونَ...
۳- بقره ۲۱۹ (سال ۹ هجري) يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا...
۴- مائده ۹۰ تا ۹۳ (سال ۹ هجري- بلافاصله بعد از آية فوق) يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ.
همانطور كه ملاحظه مي‌شود، در نخستين آيه ضمن ذكر فرآورده‌هاي جانبي خرما و انگور، البته از مُسكرات نام برده، ولي فقط از «رِزْقًا حَسَنًا» (خشكبار، سركه، مربا و...) تعريف كرده است. در آية دوم فقط توصيه كرده هنگام نماز مست نباشيد، كه اگر كسي خواسته باشد به هنگام نمازهاي پنجگانه مست نباشد بايد آن را ترك كند. آية سوم بر طرح سؤال از حلال بودن شراب در ميان برخي مؤمنين دلالت مي‌كند و به همين پاسخ اكتفا مي‌نمايد كه البته منافعي در شراب و قمار هست، اما مضرّات آن بيشتر است. بالاخره پس از اين زمينه سازي‌هاي تربيتي، در آخرين آيه آن را عملي شيطاني شمرده و دوري كردن از آن را بدون هيچ تهديدي توصيه مي‌كند.

۲۳۸ - «مَيْسِر» از ريشة «يُسْر» (آساني)، به قمار كه سود احتمالي آن آسان و زحمت نكشيده به دست مي‌آيد گفته مي‌شود.

۲۳۹ - «انصَاب» جمع «نَصب»، سنگ‌ها و سكوهايي بوده كه گويا قرباني بر آنها انجام مي‌شده و مشركين آنها را مقدس مي‌شمردند، همچون احترامي كه امروز براي در و ديوار و لوازم بناي امامزاده‌ها بعضاً قائل مي‌شوند و براي غبار روبي از ضريح آنها تشريفاتي مهم برگزار مي‌شود.

۲۴۰ - «أَزْلاَم» جمع «زلم»، تيرهاي مخصوص قرعه‌كشي در گوشت‌هاي قرباني بوده كه به شيوة خاصي، مشابه لاتاري در اين روزگار، آن را تقسيم مي‌كردند و به اين ترتيب شانس و اقبال به جاي تقسيم عادلانه و با انديشه مي‌نشست. اگر قمار در جامعة فقير عربستان سرگرمي محدودي به شمار مي‌رفت، امروز فقط قمارخانه‌هاي شهر لاس وگاس در آمريكا ساليانه بيش از ۴۰ ميليون نفر را به خود جذب مي‌كنند و يك چهارم درآمد شهر تنها از راه ماليات كازينوها تأمين مي‌شود و بقية آن نيز عمدتاً و غيرمستقيم به اين صنعت توريستي وابسته است. ساليانه دهها ميليارد دلار سود اين كازينوها مي‌باشد كه به جيب باندهاي مافيايي سرازير مي‌شود.

۲۴۱ - «رِجْسَ»به پليدي ناشي از گناه و زنگاري که بر دل مي‌بندد گفته مي‌شود. خداوند شراب و قمار و بُت‌هاي نصب شده و قرعه را رجس ناميده (مائده ۹۰)، همچنين خوردن حرام (خون، مرده، و گوشت خوک - انعام ۱۴۵) و بُت پرستي و سخن ناروا را (حج ۳۰). قرآن رجس را مانع ايمان و در برابر آن قرار داده و تأکيد کرده است مؤمنين به پيروي تقوا، دائماً بر ايمانشان افزوده مي‌شود، و بيماردلان با انکارشان بر «رجس» خود مي‌افزايند (توبه ۱۲۵). رجس همان آلودگي‌هاي اخلاقي است که با «طهارت نفس» پاک مي‌شود (احزاب ۳۳ - ... إِنَّمَا يُرِيدُ اللهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا)، و بالاخره رجس با ايمان نياوردن (انعام ۱۲۵)، تعقل نکردن (يونس ۱۰۰) و نفاق (توبه ۹۵) پديد مي‌آيد. در مقام مثال‌، همچنانکه تغذيه ناسالم، بي‌حرکتي، کم‌خوابي، خستگي و... آثار بيمارکننده‌اي را در جسم موجب مي‌گردد، رجس نيز مشابه اين آثار مخرّب در روح و روان محسوب مي‌شود.

۲۴۲ - ر ك به پاورقي ۱۱۳.

۲۴۳ - در گناه بودن شراب و قمار البته شكي نيست، اما هيچ كيفر دنيايي براي چنين نافرماني، همچنين بي‌حجابي در قرآن نيامده است و مجازات‌هايي كه توسط فقيهان در تاريخ اسلام وضع شده است، تماماً جنبة بشري و مصلحت‌انديشي براي مراقبت از شريعت و حفظ ظاهر، همچون سخت‌گيري در مورد حجاب داشته است، كه البته كار را به پستو و پنهان كشانده و نفاق و نادرستي را تقويت كرده است كه آسيب آن براي تخريب شخصيت فردي و اجتماعي به مراتب بدتر از ارتكاب علني آن محارم مي‌باشد. اصولا در قرآن به غير از چهار كيفر: سرقت، قصاص، زناي علني و نقض مسلحانة امنيت جامعه (محاربه و افساد) كه تماماً در ارتباط با مناسبات ميان انسان‌ها مي‌باشد، هيچ مجازاتي در دنيا در آنچه مربوط به مناسبات ميان شخص با خالق است (مثل ارتداد) وضع نگرديده است.

۲۴۴ - مي‌گويند قانون «عطف بماسبق» (شامل گذشته) نمي‌شود. از اين روي تحريم شراب و قمار در سال بيست و سوم هجرت، گذشته را در بر نمي‌گرفت، با اين حال گويي برخي از مسلمانان با ابلاغ اين حكم و شيطاني شمردن آن نگران سوابق خود، يا برادران و پدران از دنيا رفته‌شان بودند كه چنين توضيحاتي ضرورت يافته بود.
گناه به اموري تعلق مي‌گيرد كه ناشي از غلبة هواي نفس و بي‌ايماني و زشتكاري بوده باشد، اما جاهل بودن به آثار و عواقب شراب و قمار و قرعه... و پيروي ناخودآگاه از عادات و رسوم جامعه، اگر شخص ذاتاً خود نگه‌دار و داراي سلامت نفس ايماني بوده باشد، قابل گذشت است. اما ذكر سه عامل ايمان (در ارتباط با خدا) ، عمل صالح يا احسان (در ارتباط با مردم)، و تقوي (تسلط بر خود)، سه زمينة رشد و كمال انسان را نشان مي‌دهد.
تكرار «اذا» و «ثم» نيز كه مراقبت از سه زمينة فوق را در زمان‌هاي پيوسته ضروري مي‌شمارد، دلالت بر تداوم ايمان، عمل صالح و تقوا در طول مدت و كمال بخشيدن به آن مي‌كند، كه اوج آن به احسان مي‌رسد: ثُمَّ اتَّقَواْ وَّأَحْسَنُواْ وَاللهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ.
می‌گويند گناه از جمله کلمات فارسي است که وارد زبان عربي شده و با تبديل گاف به جيم، «جناح» شده است. تقريباً همة مترجمين قرآن جناح را همان گناه متعارف معنا مي‌کنند که نوعي دوري و کناره‌گيري از حق را مي‌رساند. اما عجيب اين که قرآن هرگز چيزي را گناه نشمرده و نگفته است اين کار گناه (جناح) دارد!! بلکه در تمامي ۲۵ موردي که اين کلمه در قرآن تکرار شده، همواره با ذکر اعمال و افعالي که به نظر ما گناه مي‌آيد، با جملات «وَلا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ»، «لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ» و... تأکيد کرده است که اين کارها اصلا گناهي ندارد و انحرافي از حق محسوب نمي‌شود!!؟
آيا واقعاً گناهي از نظر خدا وجود ندارد و ما آزاديم هرچه دلمان خواست بکنيم، يا آنکه سراغ اعمال ناشايست را، که موجب نارضايتي خدا مي‌شود، بايد جاي ديگري گرفت و به دنبال واژه‌هاي ديگري گشت؟ (ر ك به مقالة «ثواب و گناه» ج ۲ ص ۱۳۵ تا ۱۴۳ كتاب «پژوهشي در پرتو قرآن» از همين قلم).

۲۴۵ - ر ك به پاورقي ۶۲.

۲۴۶ - در آية بعد البته مشخص ساخته است كه منظور صيدِ در حالت اِحرام در مراسم حج است، اما بيان كلي آن در اين آيه، شايد پيام عام‌تري داشته باشد و آزمون دسترسي و تيررسي، منحصر به شكار در ايام حج، كه منحصر به قرون قبل بود، نباشد. بديهي است انسان‌ها برحسب موقعيت اجتماعي و پست و مقامي كه دارند، «دسترسي» بيشتري به منابع مالي و امكانات اجتماعي و اِعمال قدرت پيدا مي‌كنند و راحت‌تر مي‌توانند رشوه بگيرند و رانت‌خواري كنند و از نفوذ خود بهره‌برداري نامشروع نمايند، و اگر تيغ قدرت‌شان تيز باشد، به سركوب و سلطه روي آورند، همة اين‌ها آزمونِ «در دسترس و تيررس» است و همگي، البته به نسبت موقعيت و مقامي كه دارند، در حال امتحان هستند.

۲۴۷ - آنچه در اين آيه تحريم شده است، ظاهراً كشتن شكار است، نه صيد و نگهداري آن. بديهي است وقتي نتوان شكار را كشت و به مصرف رساند، صيد آن منتفي مي‌گردد و بسيار بعيد است مسافر حج بخواهد شكاري را براي مصرف پس از مراسم به همراه خود ببرد!

۲۴۸ - منظور اين است كه اگر فرضاً بُز كوهي فربهي را شكار كرده است، كمتر از ارزش آن قرباني نكند و ارزيابي آن را به دو نفر عادل واگذار نمايد.

۲۴۹ - رسيدن قرباني به (قربانگاه نزديك) كعبه، جنبة زماني و مكاني دو جانبه دارد؛ تا هم مقارن پايان مراسم باشد، كه اوج آن انجام قرباني است، و هم در بزرگترين گردهمايي در منا باشد، كه به مصرف عام نيازمندان (نه مصرف خصوصي كاروان خودي) برسد. براي معناي «هَدْي» مي‌توانيد به پاورقي شمارة ۸ اين سوره رجوع كنيد.

۲۵۰ - جريمه‌هاي سه‌گانة تعيين شده، برحسب امكانات (قرباني، اطعام، روزه)، فلسفه و دليلي جز تقويت عزم و ارادة شخصي كه نتوانسته با غلبه بر تمايلات نفساني خود از ريختن خون حيواني در حالت احرام خودداري كند، ندارد.

۲۵۱ - به گفتة اهل لغت، اصل «وَبال» از «وَبْل» به معناي شدّت است و از اين منظر باران شديد و تند را «وابِل» مي‌گويند (بقره ۲۶۴ و ۲۶۵). «وَبال» نيز باران عذابي است كه از عواقب اعمال سوء بر سر انسان مي‌بارد، باراني كه جز چتر رحمت خدا هيچ پناهي از آن نيست.

۲۵۲ - به فرمودة پيامبر مكرم(ص)، اسلام سوابق گذشته را مي‌پوشاند (الاسلامُ يَجُبُّ ما قَبلَه)، از جمله در مورد متجاوزين در جنگ (انفال ۳۸)، رباخواري (بقره ۲۷۵)، ازدواج با زن پدر (نساء ۲۲)، ازدواج با دو خواهر (نساء ۲۳)، و بالاخره شراب خواري و قمار (مائده ۹۵). مهم آينده است كه با توبه بايد راه آن را هموار كرد.

۲۵۳ - ر ك به پاورقي ۱۷۲.

۲۵۴ - براي كساني كه در روزگار ما ظرف يكي دو ساعت با هواپيما به جدّه مي‌رسند، تصور سفرهاي دريايي يا پاي پياده و بر پشت شتر، چندان آسان نيست. صيد ماهي براي قايق سواران يا شكار خرگوش و بز كوهي و امثالهم براي كاروانيان، كمك آذوقه‌اي براي سفرهاي چندين ماهه بود. حرمت شكار زميني در حريم مكه، گذشته از خويشتن‌داري در ريختن خون در حالت اِحرام، ضرورت حفظ محيط زيست و حيات وحش را در آن سرزمين خشك، با وجود انبوه كاروان‌ها نشان مي‌دهد. نكتة قابل توجه، حلال شمردن صيد دريايي به صورت عام، بي‌توجه به قيد فقهي فلس‌دار و بي‌فلس مي‌باشد كه هرگونه موجود دريايي را شامل مي‌گردد.

۲۵۵ - «حلال و حرام» در فکر و فرهنگ ما موضوعي فقهي مربوط به احکام شرع، و عمدتاً در مورد خوردني‌هاست و کمتر به معناي ريشه‌اي اين کلمات، که دلالت بر حريم و حقوقي مي‌کند، توجه مي‌شود. عناوين: شهرالحرام، بلده الحرام، مسجدالحرام، بيت الحرام، مشعرالحرام، حُرُمات، مُحْرم و... تماماً در ارتباط با ضرورت «امنيت» در روزگاري بوده است که خشم و خشونت و خون و قتل و غارت، رسم قبائل دور از تمدّن بوده است. (رجوع شود به كتاب پژوهشي در قرآن ج ۵ ص۲۰۰ تا ۲۰۵).

۲۵۶ - قيام (ايستادن)، مقابل قعود (نشستن) است (آل‌عمران ۱۹۱ و نساء ۱۰۳). اين معناي حقيقي آن است، اما قيام و قعود معناي مجازي هم دارند كه شامل انواع برپايي‌ها و فرونهادن‌ها مي‌شود. از جمله: خداوند اموال را وسيلة قيام انسان‌ها قرار داده است (نساء ۵ - وَلا تُؤْتُوا السُّفَهَاءَ أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللهُ لَكُمْ قِيَامًا...). اگر از نظر مادّي، مال و ثروت موجب توسعه و آباداني و رفاه مي‌گردد، از نظر معنوي نيز آموزه‌هاي توحيدي حج و شناخت حريم و حرمت‌هاي آن، حيات پاك معنوي را توسعه مي‌دهد و معنا مي‌بخشد. اما مصداق واقعي اين قيام كه مناسك حج به صورت نمادين نمايشي از مجاهدت‌هاي او در راه توحيد است، ابراهيم خليل مي‌باشد كه قرآن در دو آية زير به قيام توحيدي او اشاره كرده است:
بقره ۱۲۵- وَإِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثَابَهً لِلنَّاسِ وَأَمْنًا وَاتَّخِذُوا مِنْ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى...
آل‌عمران ۹۶ و ۹۷- إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّهَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ...

۲۵۷ - ر ك به پاورقي ۹.

۲۵۸ - عقوبت و عِقاب، نتيجه‌اي است که در عقب و به دنبال هر کار خطا مي‌آيد، در واقع انسان در نظام هستي تحت «تعقيب» عوارض کارهايي است که انجام داده، مگر آن که به لطف خدا مشمول آمرزش قرار گرفته باشد. همچنانكه در نظامات اداري و اقتصادي و آموزشي، هركس به قدر همّت و هنر و سعي و تلاش خود ترفيع مقام و موقعيت پيدا مي‌كند يا سود و زيان مي‌برد، نظاماتي هم كه خدا حاكم بر رفتار انسان‌ها قرار داده است، «بي‌تفاوت» و علي‌السويه در برابر آنها نيست و عواقب و آثار منفي يا مثبت به دنبال مي‌آورد كه به دليل مسبب الاسباب بودن آفريدگار جهان به او نسبت داده شده است. شديدالعقاب و رحيم بودن خدا از همين روست.

۲۵۹ - با مقايسه ۱۶ باري كه مشتقات «خبيث» در قرآن آمده است، مي‌توان ابعاد معنايي آن را بهتر فهميد؛ خداوند فرمان داده است از آنچه دوست داريد انفاق كنيد، نه آنچه خبيث (دور ريختني، كهنه و ناپسند) است (بقره ۲۶۷)، مال طيبب (مرغوب) و خبيث (نامرغوب و كهنه) يتيمان را جابجا نكنيد (نساء۲)، خدا براي شما طيبات (ارزاق سالم و دلپسند) را حرام و خبائث (ناسالم و نامطلوب) را حرام كرده است (اعراف ۱۵۷)، قوم لوط مرتكب كارهاي خبيث (ناپسند) مي‌شدند، زمين طيب ( نيالوده و غير شوره زار) به اذن خدا سبز مي‌شود و زميني که خبيث (شوره زار) است، جز مختصري نمي‌روياند و...
دموكراسي و حكومتِ «اكثريت» البته در مقايسه با حكومت‌هاي استبدادي اولويت‌هاي فراواني دارد و رعايت حقوق اكثريت به عدالت نزديك‌تر است، اما حق و باطل ملاك مستقلي از اكثريت و اقليت دارد و به معيارهاي ارزشي آن مردم برمي‌گردد. به طور خلاصه، ادارة زندگي مادّي مردم (اعم از سياست، اقتصاد، عمران و...) به تصميم اكثريت وابسته است و حق و باطل به نظام ارزشي كه به آن پايبند هستند.
از نظر اسلامي، ملاك منفعت، كار و تلاش است و مفت‌خواري به هر شكل، از ربا گرفته تا قمار و قرعه (بخت آزمايي) ممنوع است. انرژي و زماني كه صرف اين امور مي‌شود، اگر مصروف كار و تلاش گردد، به سود همگان است، ولي عادت به كسب منفعت از طريق شانس، جامعه را به مفت‌خواري و سود باد آورده عادت مي‌دهد و چنين راه آساني به تدريج رهروان بيشتري پيدا مي‌كند.
تأكيد بر عدم تساوي خبيث و طيّب، حاوي هشدار ديگري در همرنگ نشدن با جوّ زمانه، جماعت دنياطلب و مُد روز است. شخصيت مؤمن با شرايط روزگار تغيير نمي‌كند و خودش را در اكثريت گُم نمي‌كند.

۲۶۰ - عنوان «اولواالالباب» را «خردمندان» يا «صاحبان تفکر و عقل و انديشه» ترجمه كرده‌اند، که البته بيانگر ابعاد گسترده اين واژه نمي‌باشد. اولواالالباب يعني صاحبان لُب. لُبِ هر چيز، مثل گردو و بادام، مغز آن است. مفسرين مغز انسان را همان عقل او شمرده‌اند و گفته‌اند اولواالالباب همان عاقلان، و به فارسي سليس‌تر، خردمندان‌اند. اما درک و فهمي که در ادبيات و عُرف امروز از واژه «عقل» وجود دارد، مغاير با مفهوم واژه عقل در قرآن و مستقل از ايمان به آفريدگار است. حتي در مواردي، «عقلانيت» را در برابر «ايمان» مطرح مي‌سازند! در اين صورت، آيا چنين خردمنداني از آيات پند مي‌گيرند؟ برخي از لغت‌شناسان گفته‌اند لُب، نه هر عقلي، بلکه عقل خالص و پاک شده است! در اين صورت بايد پرسيد: خلوص و پاک شدن از چه چيزي؟ در بررسي ۱۶ موردي که عنوان «اولواالالباب» (يا اولي‌الالباب) در قرآن آمده است چند نکته را مي‌توان فهميد:
الف) در ۱۱ آيه از ۱۶ مورد، واژه «اولواالالباب» با «ذکر» (بيداري و خودآگاهي) همراه آمده و بر «ذكر‌پذيري» آنان تصريح شده است، در ۵ مورد ديگر از عبرت‌گيري، هدايت‌پذيري و شناخت آنان. آيا «عقلانيت خود بنياد» امروز، که در برابر «عقل خدا بنياد» مطرح مي‌شود، مي‌تواند ترجمه دقيقي براي اولواالالباب باشد؟
ب) در ۶ مورد واژة تقوا (کنترل نفس، در خود آيه يا قبل و بعد آن) از ويژگي‌هاي اولواالالباب شمرده شده است (بقره ۱۷۹ و ۱۹۷، مائده ۱۰۰، طلاق ۱۰، ص ۲۹، و زمر ۹) ، پس در واژه «اولواالالباب» مفهوم تسلط بر نفس و خويشتن‌داري موجود است.
ج) از مقايسه ويژگي‌هاي متضادي که از دو گروه «فاسقين» و «اولي‌الالباب» در آيات ۱۹ تا ۲۵ سوره رعد و آيات ۲۶ و ۲۷ بقره آمده است، معلوم مي‌شود «فاسقين» شخصيتي مقابل اولي‌الالباب دارند. از آنجايي که واژه «فسق» دلالت بر شکستن قانون و پاره کردن حدود و پوسته محافظ مي‌كند، مي‌توان فهميد اولواالالباب کساني هستند که به نيروي تقوا (کنترل نفس)، با نگهداري خود در محدوده مقررات الهي، از حرمت‌شكني و نقض احکام شريعت خودداري مي‌كنند. به عبارتي آنها صاحب خِرَد خدايي، و وجدان‌هاي پاک و متعهدان به ميثاق‌هاي الهي هستند و بنياد عقلانيت آنان بر محور ارزش‌هاي اخلاقي است.

۲۶۱ - ر ك به پاورقي ۱۱۳.

ترجمه عبدالعلى بازرگان