به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص
۲۳ – کسانی که به زنان پاکدامنِ بی توجه (به هوسرانی) و مؤمن تهمت (فساد و فحشاء)
میزنند،۱۵ در دنیا و آخرت از رحمت خدا محروماند و سزای ایشان عذابی
عظیم است.
۲۴ – روزی که زبانها، دستان و پاهای ایشان در آنچه میکردند بر ضدّشان گواهی دهد.۱۶
۲۵ – در آن روز خدا جزای متناسب (با اعمال تباه) آنها را به تمامه میدهد و (آنگاه)
خواهند دانست که خدا همان حقیقت آشکار است.
۲۶ – زنان ناپاک، شایسته مردان ناپاک و مردان ناپاک، شایسته زنان ناپاکاند؛ و زنان
پاکدامن، شایسته مردان پاک و مردان پاک، شایسته زنان پاکدامناند؛ اینان از آنچه
دربارهشان میگویند مبرّا هستند، برایشان آمرزش و رزق نیکوئی فراهم است.
۲۷ – ای کسانی که ایمان آوردهاید، به (هیچ) خانهای جز خانههای خود (سرزده) داخل
نشوید، مگر اینکه آشنائی دهید (تا خوشآمدتان گویند) و بر اهل خانه سلام کنید.۱۷
این (مقرّرات) برای شما بهتر است، باشد که (با این آموزشها) پند پذیرید.
۲۸ – پس اگر کسی را در خانه نیافتید، در آن وارد نشوید تا (برسند یا بیدار شوند و)
به شما اجازه دهند و اگر به شما گفته شد بازگردید، (بلادرنگ) بازگردید. این (حرمت
شناسی) برای شما پاکتر است و خدا به آنچه میکنید بس داناست.
۲۹ – گناهی بر شما نیست که به بناهای غیر مسکونی (اماکن عمومی) که بهرهای در آن
دارید، وارد شوید و خدا هر آنچه را آشکار یا پنهان میکنید میداند (هر چند از چشم
مردم پوشیده دارید).
۳۰ – (ای پیامبر) به مردان باایمان بگو: از نگاهشان (هنگام توجه هوسآلود به
نامحرمان) بکاهند۱۸ و عفت خویش حفظ کنند،۱۹ این (تسلط بر
نفس) برای آنها پاکتر است، مسلماً خدا به آنچه (ماهرانه و دور از چشم دیگران)
میکنید کاملا باخبر است.۲۰
۳۱ – و به زنان مؤمن بگو: از نگاههاشان (در برانداز کردن نامحرمان) فرو کاهند۲۱
و عفت خویش حفظ کنند و زینت خویش، جز آنچه (به طور طبیعی) آشکار است، آشکار نسازند۲۲
و روسریهای خویش بر گریبانشان بیندازند۲۳ و زینت خویش (بر کسی) آشکار
نسازند جز برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، برادرانشان،
برادرزادههاشان، خواهرزادههاشان، زنان (همکیش) شان،۲۴ بردگان تحت
تسلطشان،۲۵ خواجگان تحت تبعیت (خدمتگزار) که بیرغبت به زناناند و
کودکانی که (هنوز بالغ نشده و) بر شرمگاههای زنان (مسائل جنسی - سکسی) آگاه
نشدهاند و (هنگام راه رفتن، چنان) گام بر زمین نزنند تا آنچه از زینتشان که پنهان
میدارند (امثال خلخال) معلوم گردد.۲۶ ای مؤمنان، همگی به سوی خدا
بازگردید،۲۷ باشد تا رستگار شوید.
۳۲ – بیهمسرانتان۲۸ و شایستگان از بردگان و کنیزانتان را همسر دهید،
اگر هم نیازمند باشند (نگران مخارج ازدواج و تشکیل خانواده نباشند)، خداوند از فضل
خویش آنان را بینیاز خواهد کرد و خداوند فراخیبخش داناست.
۳۳ – و کسانی که (امکاناتی برای) زناشوئی نمییابند، باید (در شرایط تجرد) پاکدامنی
ورزند تا (زمانی که) خدا از فضل خویش بینیازشان گرداند. و کسانی که تحت تسلط شما
هستند و طالب تنظیم قراردادی (برای بازخرید آزادی خود) میباشند، اگر در آنها خیری
سراغ دارید، بپذیرید و (حتی) از مال خدا که به شما ارزانی داشته (برای آزادسازی
آنها) بپردازید.۲۹ و زنان اسیری را که در اختیار دارید، اگر قصد
پاکدامنی (تشکیل خانواده) دارند،۳۰ به تنفروشی وادار نکنید تا به منافع
زندگی دنیائی برسید و هر کس آنها را وادار کند، خدا بعد از این اجبار آمرزنده
مهربان است.
۳۴ – و همانا ما به سوی شما آیاتی روشن و مَثَلی (نمونههائی از تجربیات عبرتآموز)
از کسانی که پیش از شما بودند، و پندی برای پرهیزکاران نازل کردیم.۳۱
۳۵ – خدا نور آسمانها و زمین است. مَثَل (مقایسه قابل فهم) نور او، همچون چراغدانی
است، که در آن چراغی است. آن چراغ در حبابی بلورین است و آن حباب همچون ستارهای
درخشان از (روغن) شجره مبارک زیتونی افروخته میشود که نه شرقی است و نه غربی.۳۲
نزدیک است روغنش، هر چند آتشی به آن نرسیده باشد، (خود به خود از شدت صفا) بدرخشد.
نوری است بر فراز نوری (سلسله مراتبی از هدایت).۳۳ خدا آن را که خواهد
(شایسته بداند) به نور خود هدایت میکند و خدا مَثَلها برای مردم میزند و خدا بر
همه چیز آگاه است.
۳۶ – (آن چراغ هدایت) در خانههائی است که خدا رخصت داده تا نام او در آنها بلند
شود و یاد گردد.۳۴ در آن (خانهها) صبح و شام او را تسبیح میکنند.۳۵
۳۷ – مردمانی که هیچ تجارت و داد و ستدی آنها را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و
پرداخت زکات سرگرم نمیدارد. (زیرا) از روزی میهراسند که دلها و دیدگان در آن
دگرگون میشوند.۳۶
۳۸ – تا خداوند آنها را به بهتر از آنچه میکردند پاداش دهد و از فضل خویش بر آنها
بیفزاید۳۷ و خدا هر که را خواهد (شایسته بداند) روزیِ بیحساب (بیدریغ)
میدهد.۳۸
۱۵ – غفلت، بیتوجهی و رغبت نداشتن به چیزی، یا بیخبر
بودن خواسته یا ناخواسته از آن است. غافلات، وصف زنانی است که بیرغبت و بیاعتنا
به بیبند و باریهای اخلاقی و فحشاء هستند و تمایلی به هوسرانی ندارند. برخی آن را
بیخبری ترجمه کردهاند که وصفی خنثی است، اما رغبت نداشتن به فساد و فحشاء فضیلت
محسوب میشود.
۱۶ – در آیه ۱۵ از دریافت زبانی شایعه (إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ) و
افشا و انتقال افواهی آن به دیگران سخن گفته شده و در این آیه از شهادت زبانها و
دستان و پاها در روز قیامت، نقش زبان در این شایعهپراکنی روشن است، اما نقش دست و
پا جای تأمل دارد! آیا به رفت و آمدها و تحرکات افشاگرانه اشاره دارد، یا واجد
نکتهای دیگر است؟ والله اعلم.
۱۷ - «تَسْتَأْنِسُوا» از ریشه «اُنس»، طلبِ الفت و آسایش است، یعنی به نوعی و با
کلامی آشنائی دادن و مورد خوشآمد (Welcome) واقع شدن است. البته اجازه گرفتن
میتواند مصداقی بر این عمل باشد، ولی معنای تستأنوا، جامعتر است. ذکر: یا الله،
سبحانالله، الحمدالله و امثالهم نیز میتواند نشانی از آرامش و خودی بودن تلقی
شود. والدین نیز در مورد فرزندان، الفاط محبتآمیز دیگری جز لفظ رسمی «اجازه» به
کار میبرند.
۱۸ - «غَضّ»، پائین آوردن و کوتاه کردن صدا یا نگاه است. همچنانکه صدا بالا و پائین
میرود و زیر و زبر میشود، نگاه نیز برحسب نیاز حالت میگیرد و معنا پیدا میکند.
منظور از «غضّ ابصار» بستن چشم یا ندیدن نامحرم نیست، اکتفا به نگاه ساده و کوتاه و
پرهیز از کنجکاوی در نگاه و اصطلاحاً چشمچرانی است.
۱۹ – منظور اندامهای جنسی و کنترل غرائز شهوانی است.
۲۰ - میان فعل «یصنعون» با افعال یعلمون و یفعلون تفاوت ظریفی وجود دارد؛ یصنعون که
با صنعت و تصنع هنرمندانه توأم است، به رفتاری گفته میشود که برای فریب مردم با
ظاهری آراسته و حق به جانب و هنرمندانه انجام میشود. همچون ریا کاری، تصنع و تقدس
ظاهری دکان داران دین (مائده ۶۳). در اینجا منظور زیرکی به خرج دادن در نگاههای
دزدکی و ارتباطات دور از چشم مردم است.
۲۱ – معمولا به مردان گفته میشود، چشمانتان بپوشانید، و به زنان اندامتان! اما
در این دو آیه، به هر دو طرف چنین توصیه شده است، هر چند شدت و ضعف هر کدام برحسب
جنسیت متفاوت است.
۲۲ – آنچه را به طور طبیعی آشکار است، اکثراً در صورت و دستان (تا مچ) دانستهاند،
اما با پوشیدگی کامل نیز، تفاوت اندام مرد و زن از دور هویداست. آنچه نهی شده، به
تناسب امروز، پوشیدن لباسهای تنگِ تننماست.
۲۳ - «خُمُر» جمع خِمار، به پوششی که (به خاطر حفاظت در برابر آفتاب سوزان عربستان
و گرد و خاک هوا یا به نشانه عفت) به سر میانداختند، اطلاق میگردد. انداختن آن
روی گریبان، به منظور پوشاندن گردن و سینههاست. اگر در مورد پوشش موی سر، از نظر
قرآنی، به رغم توصیههای مؤکد متشرعان، تردیدهائی ابراز شده است، شکی در ضرورت
پوشاندن گردن و سینه، با صراحتی که در این آیه آمده، باقی نمیماند، هر چند کمتر به
آن اهمیت داده میشود.
۲۴ – منظور از «نِسَائِهِنَّ» را زنان همکیش گرفتهاند، احتمال دارد منظور زنان
خودی و آشنا باشد، در اینصورت نسبت به زنان بیگانه، به دلیل عدم تعهد آنان به
نگهداری مسائل خصوصی، حریمی قائل شده است.
۲۵ - «مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ»، همان اسیر گرفته شدگان در جنگ اعم از زن و مرد
است، برخی مفسرین به قرینه «نِسَائِهِنَّ» که پیش از آن آمده، کنیزان را مراد
دانستهاند و برخی غلامان را نیز، به دلیل مملوک بودن و فقدان اختیارشان، که موجب
رفع نگرانی از ناحیه آنان میشده، مشمول این استثنا دانستهاند.
۲۶ – مفسرین به خلخالهائی که در قدیم به پا میبستند و با گامکوبی بر زمین (همچون
کفشهای پاشنه بلند امروزی) صدای جلب کنندهتر میداد اشاره کردهاند، امروز نیز
میتوان شاهد نمایش زیبائی اندام و زیورآلات در نحوه راه رفتن بود.
۲۷ – توصیه به همه مؤمنان در انتهای آیه، نشان میدهد کمتر کسی یافت میشود که در
عمرش خیانت چشم یا لغزشی در غرائز جنسی از او سر نزده باشد!
۲۸ - «الْأَيَامَىٰ» جمع «اَیَّمْ»، به زن یا مرد مجرد گفته میشود، حتی اگر قبلا
ازدواج کرده و طلاق گرفته باشد. همسریابی برای مجردهای آشنا، حتی زیردستانی که کمتر
احساس وظیفه نسبت به آنها میکنیم، وظیفهای همگانی است که سودش نه تنها به آنها،
بلکه از جهات عدیده به جامعه میرسد.
۲۹ – گرفتن اسیر در مناسبات میان قبائل عرب و مبادله یا نگهداری آنها، با بردهداری
غرب که به عنوان نیروی کار از آنها استفاده میشده، تفاوت ماهوی دارد. برخورد اسلام
با موضوع اسیران جنگی، به جای نفی ناگهانی و بخشنامهای، که امکان پذیر نبود،
برچیدن تدریجی این معضل از طریق تربیت مسلمانان و تغییر مناسبات بین اسیر و آزاد
بود. توصیه این آیه به مسلمانان برای تنظیم قراردادی برای آزادی آنان، حتی از بودجه
عمومی، نشان دهنده جهت گیری اسلام برای نفی تدریجی بردهداری میباشد.
۳۰ - «تحصّن» از ریشه «حِصْن» (قلعه)، به طور مجازی در مواردی که معنا حفظ و
نگهداری مورد نظر باشد، مثل زنانی که خود را از بیعفتی و ناشایستگیهای اخلاقی دور
میدارند، به کار میرود. همچنین زنی که در حِصن ازدواج و تعهدات آن درآمده باشد.
تحصّن (در باب تفعّل) گرایش به عفت را نشان میدهد.
۳۱ – در این آیه برای آنچه از جانب خدا نازل شده، سه شأن برشمرده است؛ آیات مبینات،
مَثَل و موعظه؛ اولی به شناخت آیات «خدا» مربوط میشود، دومی به عبرتگیری از «خلق»
او، و سومی به «خود»سازی از طریق پندگیری و پرواپیشگی (تقویت تقوا). سه بُعدِ:
خالق، خلق و خود، دامنه رشد و کمال آدمی را نشان میدهد.
۳۲ – این مَثَل، استعاره (Metaphor) و مدلی است برای فهم هدایت الهی. مشکات، جایگاه
چراغ است که در روزگار قدیم محفظهای شکاف مانند با دری شیشهای در دیوارهای ضخیم
تعبیه میکردند تا چراغ محفوظ (از آسیب یا آتشسوزی) بماند و امروز به گونه دیگری،
آن را محفوظ میدارند. به تعبیری از امام صادق(ع)، مشکات، سینه مؤمن، و مصباح(چراغ)
قلب مؤمن است. قرآن نیز سینه را جایگاه قلب شمرده است (...تَعْمَى الْقُلُوبُ
الَّتِي فِي الصُّدُورِ - حج ۴۶). فتیله چراغ، برای حفاظت در برابر باد و یکنواختی
پرتو آن، در درون حبابی شیشهای یا بلورین قرار داده میشود (الْمِصْبَاحُ فِي
زُجَاجَةٍ). قلب آدمی نیز که چراغ راه او محسوب میشود، لازم است در حباب و حریم
محافظی از شرّ شیطان قرار گیرد که نورش خاموش نگردد. این زجاجه (حباب بلورین) که
فتیله چراغ را احاطه کرده، نور آنرا همچون خورشیدی درخشان به اطراف پخش میکند.
قبل از آنکه برق اختراع شود، چراغها پیه سوز و پُر دود بودند و روغن زیتون
خالصترین و صاف و بیدودترین سوختها محسوب میشد. قلب آدمی نیز، اگر مایه محبّت و
هدایت از محبوب بگیرد، نورانیت و گفتار و رفتارش خالص و خیر مطلق برای بندگان
میگردد. مگر نه این است که قرآن خود نوری بود که خدا از طریق روحالامین بر قلب
پیامبر القاء کرد (شعراء ۱۹۴ و بقره ۹۷) و از طریق رسول نیز به دیگران منتقل شد
(وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِنْ أَمْرِنَا... جَعَلْنَاهُ نُورًا
نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ - سوره شورا ۵۲)، این همان نور توحیدی نیالوده به دود
شرک است.
واژههای «شجره» (نماد شبکه و سیستم Network) و زیتون (نماد خلوص و روشنی) نیز در
قرآن به معانی مجازی خود به کرّات به کار رفته است، اما نه شرقی و نه غربی بودن آن،
شاید نفی زمانی طلوع و غروب و نفی مکانی جهت جغرافیائی آن باشد (والله اعلم).
۳۳ – چراغهای دیروز با روغن روشن میشدند و چراغهای امروز از نیروی برق. روغن
نیازمند کبریت، و برق نیازمند نیروی محرکه بیرونی است. اما سوخت چراغ ایزدی، ذاتی و
زاینده است (وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ). این البته مَثَلی
است که خدا برای فهم ما از نور هدایت خود میزند.
۳۴ – فعل «تُرْفَعَ» را برخی به بیوت (بناها یا ساکنان آن) و فعل «يُذْكَرَ» را به
اسماء خدا نسبت دادهاند، اما به نظر میرسد هر دو فعل به ذکر اسماء خدا برگردد.
همچنانکه خدا ذکر رسول را بالا برد (و رفعنا ذکرک)، یاد خدا نیز میتواند در دل
مؤمنین و خانه و خانوادههای آنان از هر یاد و توجهی بالاتر رود و اهمیت بیشتری
پیدا کند. کافی است نگاهی به خانههای خود بکنیم و ببینیم چه موضوعات و مسائلی
بیشترین اوقات اعضای خانواده و دل آنان را به خود مشغول داشته و گفتگوهای میان
والدین و فرزندان در چه زمینهها و از چه مقولاتی است؟
۳۵ – تسبیح در مفهوم قرآنی خود، به عمل مثبت و کار اصلاحی، که موجب رفع عیب و نقصی
گردد، اطلاق میگردد. تسبیح شبانه روزی خدا در چنان خانههائی، نه ذکر الفاظ و
اوراد، بلکه انجام اعمال پاک و خدمتگزاری به خلق خداست. نیمه اول این آیه به ذکر
اسماء خدا، که جنبه نظری و قلبی دارد، اشاره شده و نیمه دوم به عمل خالص.
۳۶ – زیر و رو شدن و دگرگون گشتن دلها و دیدهها در آخرت، از کنار رفتن حجابهای
دنیائی و آشکار شدن حقایق حکایت میکند که آدمی را از تجسم اعمال خویش به وحشت
خواهد افکند. به او پناه میبریم از شرور اعمالمان.
۳۷ – افزایش فضل الهی، به جای اجر، به خود آنها و شخصیتشان نسبت داده شده است،
گوئی خودشان با این اعمال رشد میکنند.
۳۸ – منظور از بیحساب بودن رزق و اجر و عطای الهی (که در آیات: نور ۳۸، زمر ۱۰، و
ص ۳۹ آمده است)، بیقاعده بودن آن نیست، در حسابگری، بده بستان و تعادل و تناسب
میان کار و اجرت رعایت میگردد. این عدالت است، اما در دعاها میخوانیم: بار خدایا،
با ما، نه با عدالت، بلکه با عفوت رفتار کن (اللهم عاملنا بعفوک و لاتعاملنا
بعدلک). در اجر و پاداش نیز چنین است و خدا بیدریغ روزی میدهد. در این آیه سه
مرحل از پاداش ذکر شده است؛ ۱- پاداش بهتر از عمل، ۲- افزودن به آن، ۳- بیحساب
بودن.
ترجمه عبدالعلى بازرگان