به نام خداى رحمت گستر بر عام و خاص

۳۹ – و (برخلاف مؤمنین وصف شده)، کسانی که کفر ورزیدند (حقایق را نادیده گرفته و انکار کردند)، اعمال‌شان همچون سرابی است در صحرا که (رهرو) تشنه آن را (از دور) آب می‌پندارد و چون بدان رسد، چیزیش نمی‌یابد۳۹ و (با پوچ و باطل دیدن پنداری که در پی آن بود)، خدای را در آن (ناکامی و حسرت) می‌یابد۴۰ که (خدا نیز در نظام آثار اعمال) حسابش را تمام می‌دهد و خدا سریع الحساب است.۴۱

۴۰ – یا (اعمال‌شان) همچون تاریکی‌هائی است در دریائی ژرف که موجی آن را پوشانده و موج دیگری روی آن (موج)، و بر فرازشان ابرهائی (تیره)، تاریکی‌هائی که روی یکدیگر قرار گرفته‌اند.۴۲ (به گونه‌ای) که اگر (غریق) دست خویش (برای طلب نجات) برآورد، چنان نیست که (کسی) او را ببیند و آن را که خدا نوری (فرا راهش) قرار نداده، پس نوری نخواهد داشت.۴۳

۴۱ – آیا ندیدی (نیندیشیده‌ای) که بی‌تردید تنها برای خدا هر آنکه در آسمان‌ها و زمین است تسبیح (ایفای نقش مثبت وجودی) می‌کنند؟۴۴ و (از جمله) پرندگان بال گشوده (معلق در آسمان) که همگی بی‌گمان بر نماز (رویکرد و هدف‌یابی) و تسبیح (انجام وظیفه مثبت اصلاحی) خویش آگاهی دارند. و خدا بر آنچه می‌کنند داناست.۴۵

۴۲ – فرمانروائی آسمان‌ها و زمین منحصر به خداست و فرآیند (حرکت رو به رشد و کمال پدیده‌ها) به سوی خداست.۴۶

۴۳ – آیا ندیدی (نیندیشیده‌ای) که بی‌تردید خداست که ابرهائی را (قطاروار و با تأنی) می‌راند،۴۷ سپس مابین آنها پیوستگی و اتصال برقرار می‌سازد؛ سپس آنها را روی هم متراکم می‌سازد، پس (از این مرحله) دانه‌های باران را می‌بینی که از لابلای آن (ابر) بیرون می‌آید.۴۸ و (همچنین) از آسمان از کوههائی که یخ در آن است (برف یا تگرگ) نازل می‌کند،۴۹ سپس آن را به هر که (یا هر کجا) که خواهد (طبق نظاماتی مقدّر)می‌رساند و از هر که (یا هر جا) که خواهد باز می‌دارد. (در چنان انقلاب جوّی) که درخشش برق آن (آذرخشِ ناشی از رعد و برق) نزدیک است دیدگان را ببرد (چشم را کور کند).۵۰

۴۴ – (چنین است که) خدا شب و روز را دگرگون (جا به جا و زیر و رو) می‌سازد. مسلماً در این (پدیده‌های جوّی) برای اهل بصیرت عبرتی است.۵۱

۴۵ – و خداوند هر جنبنده‌ای (هر موجود زنده‌ای) را از آب آفرید، گونه‌ای از آنها بر شکم می‌خزند، گونه‌ای بر دو پا راه می‌روند و گونه‌ای بر چهار پا.۵۲ خدا آنچه بخواهد (طبق نظاماتی) می‌آفریند. خدا بر همه چیز توانا (اندازه گذار) است.

۴۶ – به راستی ما آیات روشنگری نازل کردیم و خدا آن را که خواهد (شایسته بداند) به راه راست رهبری خواهد کرد.


۳۹ – حرارتی که در تابستان‌، هنگام تابش شدید آفتاب، بر سینه صحاری سوزان و بیابان‌ها از زمین برمی‌خیزد، تشعشع آن از دور همچون آب می‌نماید، آب و سرآب هرچند از دور همانند به نظر می‌رسند، اما صرفنظر از تضاد واقعی یا کاذب بودن آنها، اولی آرام‌بخش عطش و دومی همچون آتش، داغ و تشنگی افزاست.
از معانی کلمه «سَرَبَ»، به سرعت رفتن و ناپدید شدن است (کهف ۶۱ و رعد ۱۰)، در حالیکه برکه آب ثابت و باقی است. تمثیل اعمال کافران به سراب، که در آیاتی دیگر به خاکستری که در معرض طوفان قرار گرفته یا خاکی بر سنگی صیقل که باران تندی بر آن باریده باشد، محو و نابود شدن تلاش‌های دنیائی آنها و بی‌ارزشی آن برای سعادت اخروی‌شان را نشان می‌دهد.

۴۰ - آیه ۱۳ سوره رعد در تمثیلی مشابه این سوره، پیروان اهداف و آرمان‌های غیرتوحیدی را همچون تشنگانی به تصویر می‌کشد که دست‌های خویش به سوی آب دراز کرده‌اند تا کفی برداشته و تشنگی خود سیراب نمایند، اما در جهان آبی جز آب حیات‌بخش الهی وجود ندارد و تشنگی انسان را جز آن سیراب نمی‌سازد. این که انسان پس از رسیدن به امیال و آرزوهای دنیائی آنها را پوچ و بی‌ارزش، و خدا را در آن لحظه یا تجربه می‌یابد، مواجه شدن ناگزیر انسان را با واقعیت حاکم بر جهان، که حقیقتی جز خدا در آن وجود ندارد، نشان می‌دهد.

۴۱ – وفای در حساب (در: فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ)، به تمامه و کامل پرداختن طلب هر کسی است، خدا در روز جزا از حساب کسی کم و کسری نمی‌کاهد و محصول نیک و بد اعمالش را عیناً به خودش برمی‌گرداند. این حقیقت را به اشکال و با کلمات مختلفی بیان کرده است (از جمله در سوره‌های: محمد ۳۵ و حجرات ۱۴). با این تفاوت که در دنیا مزد هر کسی را در پایان روز یا ماه و سال می‌پردازند، اما خدا سریع الحساب است و نتیجه عمل هر کسی را همان لحظه به حسابش می‌گذارد، هر چند در روز جزا است که آدمی بر آن آگاهی می‌یابد.

۴۲ – در آیه ۳۵، از چند مرتبه بودن نور هدایت (مشکوة، مصباح، زجاجه، کوکب) و سلسله مراتب نورانیت آن (نورٌ علی نور) حکایت می‌کرد و در این آیه، از سلسله مراتب ظلمت (ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ)، یعنی تاریکی ژرفای آب، امواج روی هم و ابر تیره بر فراز آن که به زیبائی، تقابل و تضاد هدایت و گمراهی را می‌رساند.

۴۳ – در این تابلوی هدایتی، انسان گمراه و محروم از هدایت را همچون غریقی به تصویر کشیده که در دریای سهمگین زندگی و امواج فتنه‌های فریبنده و ابرهای تیره شک و تردید که خورشید هدایت را می‌پوشاند، با نهایت یأس و نومیدی دست خویش از خلال امواج بیرون آورده تا مگر نجات‌بخشی او را ببیند. پیام اصلی این است که جز خدا نجات‌بخشی در جهان نیست و کسی را که خدا نور هدایتی (کتاب یا راهبری به سوی نجات و رهائی) قرار نداده باشد، نور هدایتی نخواهد بود.

۴۴ - بروز استعدادهاى خدا داد هر موجودى در جهان هستى، تسبيح اوست كه كار حساب شده‌اى را در اين مجموعه انجام مى‌دهد كه بدون آن عيب و نقصى پديد مى‌آيد. همچون ساعتى كه حذف هر پيچ و دنده‌اى آنرا از دقت مى‌اندازد.

۴۵ – به صف درآمدن پرندگان با نظمی خاص در آسمان، به هنگام هجرت‌های فصلی، یا پروازهای روزانه در صبح و شام، با هدایت غریزی به سوی هدف و مقصدی خاص است. این هدف همان «صلات» می‌باشد که معنای لغوی آن «رویکرد» به خداست. تسبیح نیز، همانطور که گفته شد، نقش مثبت و اصلاح‌گرانه‌ای است که هر موجودی در تقدیر الهی، طبق برنامه از پیش تعیین شده‌ای آن را ایفا می‌کند. در واقع پرندگان به نحوه نماز ‌خود، که روی آوردن به هدایت الهی، و به تسبیح خود، که ایفای نقش تعیین شده برای هر کدام می‌باشد به خوبی آگاهند.

۴۶ - معنای «صیرورت»، شدن و تحول یافتن و رسیدن است، اهل لغت مصیر را مصدر میمی و اسم مکان معنا کرده‌اند، یعنی بازگشتگاه. اما مصیر با مرجع و مسیر فرق دارد؛ در این واژه، توجه به سرانجام تحولات و محصول فرآیند مورد نظر است. مشتقات این واژه ۲۹ بار در قرآن تکرار شده است. مثل: الی الله تصیر الامور (امور به سوی خدا برمی‌گردد)، الیک المصیر، الی الله المصیر، الیّ المصیر، الینا المصیر، بئس المصیر، ساءت مصیرا، مصیرکم الی النار.

۴۷ – در این آیه، سوق دادن ابرها به سوی مقاصد معلوم را با فعل « يُزْجِي» (در: يُزْجِي سَحَابًا) وصف کرده است. «زَجَوَ»، راندن چیزی با ملایمت و آهستگی برای مرتب شدن آن است. مثل حرکت دادن قطار شتر در صحرا (مفردات راغب). این تشبیه، تمثیل مناسبی برای شکل‌گیری ابرها در آسمان است که با واقعیت‌های شناخته شده علمی انطباق دارد.
در ضمن آیه ۴۸ سوره روم نیز به تشکیل ابر و باران‌های جبهه‌ای ارتباط دارد و مقایسه انطباقی این دو آیه، بیانگر نظریات علمی Byerkness دانشمند نروژی در نیمه اول قرن بیستم می‌باشد. منظره ابرهای آسمانی از زمین همیشه به صورت پوشش صفحه‌ای و لکه است. توده بودن، ضخامت داشتن و به روی هم قرار گرفتن نکاتی است که از داخل یا از بالای ابرها یا از طریق محاسبات و اندازه‌گیری‌ها تشخیص داده شده است در حالیکه هنگام نزول این آیات در عربستان امکان‌پذیر نبوده است. برای توضیحات بیشتر می‌توانید به کتاب «باد و باران در قرآن» نوشته مهندس مهدی بازرگان صفحات ۳۷۲، ۳۸۱، و ۴۰۶ مراجعه کنید.

۴۸ - «وَدْقَ» دانه‌های ریزِ بارور کننده و درشت شونده اولیه باران است که درتوده مختلط ابرها در ارتفاعات متوسط شروع به تشکیل و تکثیر کرده، در طبقات پائین‌تر درشت می‌شود و از لابلای ابرها خارج می‌گردد.

۴۹ – اگر توده ابری در اثر فشار باد ۶ کیلومتر صعود نماید، حرارتش ۶۰ درجه سانتیگراد پائین می‌آید، به طوری که حتی در تابستان مناطق گرمسیر می‌تواند منجر به تقطیر بخار آب و انجماد قطرات به صورت سوزن‌های یخ یا صدف‌ها و برگه‌های برف شود.
باران طوفانی، از ابرهای انباشته مطبّقی می‌ریزد که تا ارتفاعات بیش از ۱۰ کیلومتر صعود می‌کنند. این ابرهای جوشان و خروشان، به صورت کوه‌هائی در می‌آیند که قسمت‌های بالای آن مستور از سوزن‌های یخ و برگه‌های برف و گاهی مملو از تگرگ است. تا قبل از جنگ جهانی اول، که هواپیماها توانستند به بالای ابرها برسند و خلبانان پرده‌های بافته شده از یخ را، که همان ابرهای مرتفع است، مشاهده نمایند، کسی خبر از وجود یخ یا برف و تگرگ در ابرهای آسمان نداشت. این قضیه پس از مشاهده مستقیم و محاسبات ترمودینامیک مکشوف و معین گردید. (برگرفته از مجموعه آثار ۷ ص ۳۰۸ از مهندس مهدی بازرگان)

۵۰ – صعود انقلابی و طبقه به طبقه بادهای مرطوبِ گرم شده و تشکیل کوه‌های مرتفع از ابرهای یخ‌ زده و انباشته، توأم با رگبارهای شدید در میان رعد و برق‌های پیاپی می‌باشد (همان، ص ۳۰۹).

۵۱ – عبرت، همان عبور از ظواهر و پی بردن به باطن است. کسی که این انقلابات جوّی و پشت هم آمدن شب و روز را مقدّر و مدیریت می‌کند (يُقَلِّبُ اللهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ) بر انقلاب فراگیر و به مراتب گسترده‌تری در آخرت تواناست: والیه تقلبون، انا الی ربنا منقلبون، ای منقلب ینقلبون

۵۲ – بررسی این آیه با توجه به دستاوردهای علم فسیل شناسی و زمین شناسی، اصل بستگی نسلی و خلقت تدریجی موجودات زنده را به روشنی آشکار می‌سازد. مرحوم دکتر یدالله سحابی استاد زمین‌شناسی در صفحات ۵۳ تا ۶۴ کتاب ارزنده: «قرآن مجید، تکامل و خلقت انسان» توضیحات مفصلی داده‌اند که خلاصه آن به قرار زیر است:

«کلمه «دابة» شامل کلیه جنبدگان آبی و هوائی می‌باشد. از جمله در «خلق کل دایه من ماء» معلوم می‌شود کلیه جنبندگان از آب مخصوص و نامعلومی آفریده شده‌اند، سپس تغییراتی در خلقت آنها پدید آمده است. از حرف «فاء» (در فَمِنْهُمْ) دریافت می‌شود که برهه‌ای از زمان میان خلقت اولیه جانوران تا پیدایش حیوانات راهرو (دارای پا) فاصله بوده و میان این دو دسته، پیوستگی و ارتباط نسلی وجود داشته است. پس از خلقت جانوران اولیه، میلیون‌ها سال گذشته تا گروه‌های متنوعی از نسل آنها پدید آیند و از میان آن گروه‌ها، انواع جدیدی برای راه رفتن روی زمین آفریده شده‌اند. چنین تغییرات بزرگ جز به مقیاس دوران طولانی زمین شناسی که حدود چند صد میلیون سال امتداد داشته، صورت نگرفته است.
کلیه این حیوانات در یک نوع سیر تکاملی قرار دارند که انتهای آن پستانداران و در رأس آنها، انسان دارای شعور است. در این آیه و بسیاری از آیات دیگر قرآن، موضوع تغییرات تدریجی موجودات زنده و اتصال و تنوع آنها، به عنوان امری مستمر و پیوسته یاد شده است که علم امروز نیز حقیقت آن را آشکار ساخته است. تفاوت حیوانات راهرو با حیوانات قبلی، که دارای دستگاه تنفس آبی بودند، مجهز شدن به تنفس هوائی است. این گروه به جای باله شنا، دارای پا برای حرکت در خشکی شدند.
خلقت اولین مهره داران هوازی در نیمه دوم از دوره اول زمین شناسی به بعد تدریجاً صورت گرفته و انشعاب آنها بدون تردید از جانواران آبزی یعنی ماهی‌های مخصوص دوره «دُوُنِین» بوده است، و اشتقاق و پیدایش ذوحیاتین هوائی و خزندگان و پرندگان و پستانداران، یک مرتبه و بدون فاصله و واسطه انجام نگرفته است.
دسته اول راهروان روی شکم، یعنی خزندگان‌اند، دسته دوم پرندگان هستند که از بدو تولد و خروج از تخم فقط از دو پا استفاده می‌کنند (برخلاف نوزاد انسان که قبل از دو سالگی یا راه نمی‌رود یا سینه‌خیز و چهار دست و پا می‌رود). دسته سوم عموم پستانداران‌اند که چهار دست و پا راه می‌روند و انسان در اوج تکامل آنها قرار گرفته. این سه دسته را گروه مهره‌داران می‌نامند که همگی (خزندگان، پرندگان، و پستانداران) با تمام تفاوتی که با هم دارند، همگی دارای اسکلت استخوانی داخلی و ستون مهره‌ها و محور اعصاب پشتی می‌باشند.»

ترجمه عبدالعلى بازرگان