دمیدنِ در صُور!
رگ رگست این آب شیرین، آب شور
در خلایـــق مـیرود تـا نفــخ صـــور(مولوی)
بر باور دینداران، رستاخیز آخرت با صدای شیپوری آغاز
میگردد و فرشتهای به نام «اسرافیل» با دمیدن در «صُور»، بانگ بیداری از خواب گران
مرگ میزند. «صوراسرافیل» در فرهنگ دینی ما نماد بیداری و آگاهی است و دردوران
مشروطیت نیز نام یکی از پرطرفدارترین روزنامههای رادیکال در مبارزات سیاسی بود
(۱). ادیبان و عارفان ما نیز، به خصوص مولوی، در مورد صور اسرافیل سخنها گفته و او
را نشانه و رمز حیات شمردهاند، از جمله: غزلیات دیوان شمس:
دگرباره سر ِ مستان ز مستی در سجود آمد |
|
مگرآن مطرب جانها ز پرده در سرود آمد؟ |
سراندازان و جانبــازان دگرباره بشوریدنـد |
|
وجود اندر فنـا رفت و فنـا اندر وجـود آمــــد |
دگرباره جهان پُرشد ز بانگ صوراسرافیل |
|
اَمین غیب پیدا شد که جان را زاد و بود آمــد |
ببیـن اجزای خاکی را که جان تازه پذرفتنـد |
|
همه خاکیش پاکی شد زیانها جمله سـود آمـد |
مثنوی مولوی، دفتر پنجم:
گفت اسرافیل را یــــــــــــــزدان ما |
|
که برو زان خاک را پُر کن بیـــــــــا |
آمد اسرافیل هم، سوی زمیــــــــــن |
|
باز آغازید خاکـــــــــــــــــستان حَنین |
کای فرشته صُور و ای بحر حیات |
|
که ز دمهای تو جــــــــــان یابد مَوات |
در دمی در صور گــــــوئی الصلا |
|
برجهید ای کشـــــــــــــــــتگان کربلا |
ای هلاکت دیدگان از تیغ مــــــرگ |
|
برزنید از خاک سر چون شاخ و برگ |
رحمت تو وآن دم گیـــــــــــرای تو |
|
پُر شود ایـن عالـم از احــــــــــــیای تو |
تو فرشته رحمتی رحمــت نمــــــــا |
|
حامل عرشی و قبلــــــــــــــه ی دادها |
علاوه بر مسلمانان، یهودیان و مسیحیان نیز بر همین باورند و در نقاشیها و
مجسمههای نصب شده بر سر در برخی اماکن مذهبی آنان، تصویردمیدن در شیپور دیده
میشود(۲). به راستی رستاخیز و زنده شدن مردگان چه نسبتی با
دمیدن در صور دارد و این تشبیه و تمثیل بیانگر چه حقیقتی است؟
سخن از دمیدن در صُور، همواره در قرآن با مشخص شدن سرنوشت انسانها برحسب نیک و بد
اعمالشان مطرح شده است، بنابراین به نظر میرسد مسئله فراتر از تجدید حیات جسمی
انسان باشد و صورتهای ذهنی و شخصیتی هرکس نیز ظهور و بروز پیدا کند وآشکار و عیان
گردد.
در قرآن ۱۰ بار (عدد تمام) از دمیدن در "صور"، در لحظه مرگ همه موجودات زمینی و
لحظه حیات مجدد آن (رستاخیز)سخن گفته است(۳)! بنابراین در فرهنگ
قرآنی موضوعی جدی و تأمل برانگیز است. مرحوم طالقانی(ره) درشرح کلمه صور(۴)
میگوید:
"صور تمثیلی است از دمیدن حیات
و حشر نهائی، که به شیپورِ حرکت، احضار و جمع سربازان تشبیه شده و قرآن آن
حقیقت غیرمحسوس و معنوی را برای فهم عموم، در مشهودات حسی (شیپور) تصویر کرده و
"نفخ" را "دمیدن ناگهانی (روح) حیات در موجودات مستعد" به صورت ناگهانی و
غیرمنتظره شمرده کرده است.
سئوال اساسی اینجاست که چه ارتباطی میان شیپور و دمیدن در آن! با تجدید حیات و
زندگی وجود دارد و این تمثیل مجازی چه شباهتی با عالم واقع دارد و چرا از این
استعاره استفاده شده است؟ و از آن سئوال برانگیزتر و شگفتتر، تصاویر عیناً شیپوری
شکلی است که دانشمندان نجومی از پیدایش هستی در لحظه انفجار بزرگ (Big Bang) تا
پیدایش کهکشانها ارائه دادهاند! در این مدل استاندارد نشان داده میشود که جهان
از لحظه "انفجاربزرگ"، دقیقاً به شکل یک شیپور، که نقطه آغاز آن بیگ بنگ بوده
انبساط خود را آغاز کرده و دهانه آن همچون قیف به تدریج بازتر میشود. به این
ترتیب، آنچه از هزارههای پیشین به صورت نمادین در شریعتهای ابراهیمی به خصوص قرآن
مطرح بوده امروز توجیه علمی یافته و نگاه دینی و علمی یا متافیزیک و فیزیک در این
مسئله به گونه شگفتی با هم تلاقی کردهاند(۵)!!
برای روشن ترشدن موضوع و گشودن رمزاین نکته که چرا قرآن از این تشبیه استفاده کرده
است، لازم است مقدمتاً معنای دقیق دو واژه «نفخه» و «صور» را در این کتاب مورد
کنکاش قرار دهیم.
بررسی لغوی نفخه و صور
الف) نفخه: از ۲۰ باری که مشتقات کلمه نَفَخَ در قرآن
آمده، ۱۱ مورد آن مرتبط با همین دمیده شدن "روح" است، مثل:
۱- دمیدن روح اختیار در نوع آدم پس از به
تکامل رسیدن مادی حیات در روی زمین، که سه بار در فرمان سجده ملائک به آدم مطرح
گشته است:
حجر ۲۹، ص ۷۲،سجده ۹- فَإِذَا سَوَّيْتُهُ
وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ
آنگاه که او را سامان دادم (به کمال مادی رساندم) و از روح خود (اختیار واراده
مستقل) در او دمیدم، در برابرش فروتنی نمائید(در خدمت رشد و کمال معنوی او
باشید).
۲- دمیدن در مریم(س) برای پیدایش عیسی روح
الله(ع):
انبیاء ۹۱ (و تحریم ۱۲)- وَالَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهَا
مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آيَةً لِلْعَالَمِينَ
و (به یادآر پاکدامنی) زنی که عفت خویش نگه داشت و از روح خود در آن دیدیم و او
و فرزندش را آیتی برای جهانیان قرار ددیم.
۳- جان بخشیدن عیسی به خاک به اذن خدا:
آل عمران ۴۹ ( و مائده ۱۱۰)- ...أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ
كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ...
...من از گِل برای شما مجسمه پرندهای میسازم و در آن میدمم و به اِذن خدا
پرندهای (جاندار) خواهد شد.
در موارد سه گانه فوق، نفخه به معنای دمیدن روح حیاتی
یا روح معنوی آمده است، اما در یک مورد نیز قرآن از دمیدن هوا در کوره آهنگری برای
شعلهور ساختن آتش و نرم کردن آهن استفاده کرده است:
کهف۹۶- آتُونِي زُبَرَ الْحَدِيدِ ۖ حَتَّىٰ إِذَا
سَاوَىٰ بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ قَالَ انْفُخُوا ۖ حَتَّىٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارًا
قَالَ آتُونِي أُفْرِغْ عَلَيْهِ قِطْرًا
(ذوالقرنین گفت:) قطعات (سنگ) آهن برای من (از کوه) بیاورید؛ چون میان دو کوه
را انباشته و همسطح ساخت، گفت ( آتش بیفروزید و در آن) بدمید تا اینکه آن را
گداخت و...
آهنگران در دمیدن به آتش، به آن هوا، یعنی مایه حیاتی
میدهند تا خاموش نگردد، برای آتش، اکسیژن هوا مایه حیات است و برای انسان دَم
رحمانی! و قرآن از این تمثیل، تشبیهی برای فهم ما از مسئله رستاخیز به تصویر کشیده
است.
ب) صُور
اهل لغت "صور" را شیپور یا شاخ گاوی که بنیاسرائیل بنا
به سنتی باستانی در آن میدمیدند معنا کردهاند و خداوند سبحان، دمیدن مجدد روح در
کالبد مردگان را به آن تشبیه کرده است. اما از ۱۸ باری که مشتقات کلمه صُور در قرآن
آمده، حتی یک مورد هم معنای شیپور یا شاخ گاو ندارد! ...پس چرا اغلب مفسرین از این
تشبیه استفاده کردهاند؟
به نظر میرسد این تشبیه ریشه لغوی داشته باشد؛ درلغتنامه "المنجد" صُور راصدا کردن
و بانگ زدن معنا کرده است و میگوید:"صَوَرَهُ بِصوتِهِ" یعنی با صدای خود گوش او
را کر کرد! همینطور شاخ و بوقی را که در آن میدمند صُور نامیده است. از مورد خاصی
که میتوان مفهوم دنیایی این کلمه را که نوعی فراخوان شمرده میشود دریافت کرد، آیه
۲۶۰ سوره بقره میباشد؛ ابراهیم(ع) که نحوه رستاخیز برای او مبهم بود، از پروردگار
تفسیر این راز را طلب میکند و پرودگار میگوید:
"چهار پرنده برگیر و آنها را با خودت آموخته گردان،
سپس بر سر هرکدام را بر سر کوهی بگذار، سپس آنها را فرابخوان، آنگاه با سرعت به
سوی تو خواهند شتافت..."
مرحوم طالقانی(ره) که از کلمه صور، بیش از صوت، معنای
آموخته کردن و به خود متمایل ساختن دریافت کرده است، در تفسیر این آیه میگوید:
"خداوند به وی امر کرد چهار پرنده برگیرد، پس از
گرفتن و نگهداشتن و آنها را به خود آموختن، تا در هرحال و در هرجا با اندک
تحریک و صفیری- چون صور اسرافیل- به سوی او آیند - فصرهن الیک- و چون آنها چنان
آموخته شدند که هریک ضمیمه به کل و جزئی از آن گشتند، هر یک را بر فراز کوهی
نهد... سپس آنان را با اشاره یا دمشی به سوی خود بخواند... آنگاه مینگرد که آن
طیور از هرسوی و از هر کوی بال زنان به سوی وی میشتابند.
...ابراهیم دانست که حیات به معنای عینی در ذات و عناصر جهان ساری و سازنده ...
است وچون از اصل خود دور مانده... برای رسیدن به آن میکوشد و میسازد و بال و
پر و اعضاء میرویاند. هر که او دور ماند از اصل خویش، بازجوید روزگار وصل
خویش...
ابراهیم همچون دانشجوی هشیار و رمزیاب که با چند کلمه و اشاره، راز و کلید فکری
علم و صنعتی را دریافت میدارد، با همین چهار امر و اشارات ربوبی، راز حیات را
در همه جهات و ابعادش دریافت و دانست که حیات حقیقی همی سازنده و چهره گشا و
تحول دهنده و پیش رونده به سوی حیات است و در آن مرگ و توقف نیست... "
(پرتوی از قرآن صج۲ص۲۲۴ تا ۲۲۶)
خدای "مُصِّور" و مفهوم "صورت" در
ادبیات و عرفان
اما واژه "صُور" با واژههای صورت و تصویر هم ریشهاند.
صورت، نقشی است برآنچه میبینیم، مثل صورت انسان، اسب، پرنده، خانه، کوه، و...
اینها را باچشم میبینیم، اما با فکر و خیال هم آدمی میتواند صورتهائی ذهنی را
تصور کند، پس صورتها، هم ظاهری و دیدنی و هم باطنی و نادیدنی هستند. مولوی تمثیل
جالبی از صورتهای خیالی دارد ( دفتر اول ابیات ۱۱۴۳ ببعد):
صورت از معنی چو شیر از بیشه دان |
|
یا چـو آواز و سخـن زاندیشـه دان |
چون ز دانش موج اندیشــــــــه بتاخت |
|
از سخن وآواز او صورت بتاخت |
از سخن صورت بـزاد و باز مُـــــــرد |
|
موج خود را باز اندر بحْر بُــــرد |
صورت از بی صورتی آمد بـــــرون |
|
باز شـد که: انـا الیه راجعــــــــون |
یکی از اسامی نیکوی آفریدگار که در قرآن آمده "مصوّر"
است، مصور کسی است که بینهایت صورت ظاهری و باطنی در جهان آفریده است:
حشر ۲۴- هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ
الْمُصَوِّرُ ۖ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ ۚ يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...
اوست خدای آفریننده و پدید آورنده انواع و صورتگرهستی که بهترین نام ها از اوست
و...
در آیه فوق سه صفت برای ِ آفریدگاردرآفرینش قائل شده
است: خالق، بارئ ، مصوِّر. این سه صفت تفاوتهای ظریفی با هم دارند، وگرنه دلیلی
نداشت جداگانه عنوان شود؛ در کلمه "خلق"، مفهوم تقدیر به معنای اندازه و نظم و
ترتیب نیکو وجود دارد و رعایت اندازه و ابعاد، لازمه سازنده بودن است. "بارئ" دومین
صفت است، در کلمه برء، نوعی جدائی و مبرا بودن از عیب و نقص موجود است، مثل برائت
از محکومیت یا بیماری. میگویند بارئ بودن خدا دلالت بر کامل و بیعیب و نقص بودن
آفریدههای او دارد و بالاخره "مصوِّر" بودنش، دلالت بر دمیدن روح حیاتی در آنها
میکند.
در سوره انفطار"صورتگری" خداوند مصور را پس از ۴ مرحله: خلق، تسویه، تعدیل و ترکیب
نشان داده است:
انفطار ۷ و ۸ - الَّذِي خَلَقَكَ فَسَوَّاكَ
فَعَدَلَكَ فِي أَيِّ صُورَةٍ مَا شَاءَ رَكَّبَكَ
آنکه تو را آفرید، پس به کمال وجودی رساند، پس متعادل ساخت، و به هر صورتی که
میخواست ترکیب کرد.
مولوی در وصف آفریدگار"مصوِّر"، تصویرهای ادبی زیبائی
سروده است، از جمله: ابیات ۲۵۰۴ به بعد از دفتر اول مثنوی:
آن صفای آینه، وصف دل اســـــــت |
|
کاو نقوش ِ بی عدد را قابل اســـــت |
صورت ِ بی صورت ِ بی حــدِّ غَیب |
|
زآینه دل تافت بر موسـی ز جَیــــب |
گرچه آن صورت نگنـــــجد در فلک |
|
نه به عرش و فرش و دریا و سمک |
زانکه محدود است و معدود است آن |
|
آینـــــه دل را نباشد حَـــــــد، بـــدان |
صورتگری مرحله کمال جسمی
صورتگری انسان به نظر میرسد پس از خلقت اولیه و طی
مراحل تکاملی موجودات زنده در روی زمین و رسیدن به عالیترین مرحله کمال جسمی، قبل
از دمیده شدن روح خدائی، یعنی موهبت اختیار بوده باشد:
اعراف۱۱- وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ
صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا
إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ
قرآن بارها از صورتگری انسان در رَحِم مادرسخن گفته
است. تصور عمومی بر این است که منظور قرآن همین صورت ظاهر یعنی چهره آدمی است! اما
حقیقت چیز دیگری است و آفریدگارحکیم مراحل رشد جنین در رحم را که شامل تغییرات
متنوع: نطفه، علقه، مضغه، عظام تا پوشیده شدن با گوشت میباشد، صورتگری نامیده است:
آل عمران ۶- هُوَ الَّذِي يُصَوِّرُكُمْ فِي
الْأَرْحَامِ كَيْفَ يَشَاءُ ۚ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ
نه تنها مراحل متنوع، آفرینش جنین در رحم مادر، بلکه
مراحل متنوع پیدایش حیات در کره زمین و سیر تکاملی آن تا پیدایش نوع انسان را نیز
صورتگری نامیده است:
تغابن ۳- خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ
بِالْحَقِّ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ ۖ وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ
آسمانها و زمین را به حق آفرید و شما را صورتگری کرد، و چه نیکو صورتگریتان
کرد و نهایت کمال به سوی اوست.
غافر ۶۴- اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ قَرَارًا وَالسَّمَاءَ
بِنَاءً وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ ....
خداست که زمین را قرارگاه و آسمان را سرپناه شما ساخت و شما را صورتگری کرد چه
نیکو صورتگری...
و پس از خلقت اولیه و طی مراحل تکاملی حیات در کره زمین
در طول میلیاردها سال و رسیدن به کمال جسمی (صورتگری عمومی) است که آدمی به عنوان
پیچیده ترین و کاملترین جلوه حیات مادی آمادگی پیدا می کند از روح خدائی در او
دمیده شود:
اعراف ۱۱- وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ
صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ
هرآینه شما را آفریدیم، سپس صورت های مختلف بخشیدیم، سپس به فرشتگان گفتیم که
به آدم سجده کنند.
عبوراز صورت به سیرت!
جنبههای فیزیکی دمیدن در صور و تحولاتی که در زمین و
آسمان پدید میآید، کمتر مورد توجه مردم بوده است؛ عالمان دینی بیشتر از این انقلاب
فراگیر جهانی به حساب و کتاب بندگان در آخرت پرداختهاند و عارفان سعی کردهاند از
"صورت" ظاهر به صورت باطن نقب بزنند. چرا که آدمیان اسیر صورتهای مادی دنیایند و
به آنچه مشهود و محسوس مییابند دل میبندند، همه حرف قرآن و عرفان، گذر از ظاهر
دنیا و توجه به باطن آنست که بیانگر معنای توحید میباشد:
مثنوی مولوی دفتر سوم، ابیات ۵۷۵ ببعد:
گر ز صورت بگذرید ای دوســتان |
|
جنت است و گلستان در گلســـتان |
صورت خود چون شکستی سوختی |
|
صورت ِ کل را شکست آموخـتی |
بعد از آن هر صورتـی را بشــکنی |
|
همچو حیدر باب خیـــبر بر کَنــی |
دفتر ششم ابیات ۳۶۶۶ ببعد:
آنکه عاشـــق نیست، او در آب در |
|
صورت ِ خود بیند ای صاحب بصر |
صورت عاشق چو فانی شد در او |
|
پس در آب اکنون کِه را بیند؟ بـــگو |
حسن ِ حق بیند اندر رُوی ِ حُــور |
|
همچو مَه در آب از صُنع ِ غَیـــــور |
دفتر چهارم ابیات ۳۷۳۰ ببعد:
گفت کز صورت نبینید این هنـــــــــر |
|
که به خواب و مرگ گردد بی خبر |
صورت آمد چون لباس و چون عصا |
|
جز به عقل و جان نجنبد نقــــشها |
بی خبر بود او که آن عقل و فـــــؤاد |
|
بی ز تغلیب خدا باشد جمــــــــــــاد |
۱- روزنامه "صوراسرافیل" در ۹ خرداد ۱۲۸۶ (۱۰۵ سال قبل) به
همّت "میرزاجهانگیر شیرازی" منتشر گردید و در صدر مشروطیت از نشریات مهم و
مردمی بود.
۲- از جمله: "من فرشتگان خود را با صدای بلند شیپور خواهم
فرستاد تا برگزیدگان مرا از گوشه و کنار زمین در آسمان گرد آورند".( انجیل متی،
فصل ۲۴،آیه۳۱ ص۹۲۵) همچنین: "زمانی که شیپور آخر از آسمان به صدا درآید، در یک
لحظه، در یک چشم به هم زدن، همه آنهائی که مردهاند، با بدنی فنا ناپذیر زنده
خواهند شد." (انجیل، رساله قرنتیان،فصل۱۵، آیه۵۲،ص۱۱۱۹)
۳- ترتیب زمانی نزول این آیات، که نحوه آشنا شدن تدریجی
مسلمانان صدر اسلام را پا به پای وحی نشان می دهد، با استفاده از کتاب "سیر
تحول قرآن"، نوشته مرحوم مهندس مهدی بازرگان،به نظر میرساند:
نباء ۱۸ (نازل شده در سال دوم بعثت)- يَوْمَ
يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْوَاجًا
حاقه ۱۳ ( سوم بعثت)- فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ نَفْخَةٌ وَاحِدَةٌ
وَحُمِلَتِ الْأَرْضُ وَالْجِبَالُ فَدُكَّتَا دَكَّةً وَاحِدَةً .
فَيَوْمَئِذٍ وَقَعَتِ الْوَاقِعَةُ
ق ۲۰ (سال پنجم بعثت)- وَنُفِخَ فِي الصُّورِ ۚ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْوَعِيدِ
. وَجَاءَتْ كُلُّ نَفْسٍ مَعَهَا سَائِقٌ وَشَهِيدٌ
یاسین ۵۱ (سال پنجم بعثت)- وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَإِذَا هُمْ مِنَ
الْأَجْدَاثِ إِلَىٰ رَبِّهِمْ يَنْسِلُونَ . قَالُوا يَا وَيْلَنَا مَنْ
بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا ۜ ۗ هَٰذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمَٰنُ وَصَدَقَ
الْمُرْسَلُونَ . إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ
جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ
مؤمنون ۱۰۱ (سال پنجم)- فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنْسَابَ
بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ . فَمَنْ ثَقُلَتْ
مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَمَنْ خَفَّتْ
مَوَازِينُهُ فَأُولَٰئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ
خَالِدُونَ
طه ۱۰۲ (سال هفتم بعثت)- يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ ۚ وَنَحْشُرُ
الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ زُرْقًا يَتَخَافَتُونَ بَيْنَهُمْ إِنْ
لَبِثْتُمْ إِلَّا عَشْرًا
کهف ۹۹ ( هفتم بعثت)- وَتَرَكْنَا بَعْضَهُمْ يَوْمَئِذٍ يَمُوجُ فِي
بَعْضٍ ۖ وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَجَمَعْنَاهُمْ جَمْعًا ...
نمل ۸۷ ( هشتم بعثت)- وَيَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي
السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ۚ وَكُلٌّ
أَتَوْهُ دَاخِرِينَ
زمر ۶۸ (سال ۱۷ بعثت، چهارم هجرت)- وَنُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ
فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ۖ ثُمَّ
نُفِخَ فِيهِ أُخْرَىٰ فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ
انعام ۷۳ (سال ۱۹ بعثت، ششم هجرت)- وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ
وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ ۖ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ ۚ قَوْلُهُ
الْحَقُّ ۚ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ ۚ عَالِمُ
الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ ۚ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ
آیات قرآن عمدتاً عنوان "نفخه صور" را برای
رستاخیز به کار برده است، اما درسورههای "زمر ۶۸، نمل ۸۷ و یاسین ۴۹ به نفخه
پیش از آن که موجب مرگ همه موجودات میشود، نیز اشاره شده است.
۴- در تفسیر"پرتوی از قرآن"، شرح آیه ۱۸ از سوره نباء
۵- آشنایان با فیزیک نجومی بر این امر به خوبی واقفاند و
تصاویراین حقیقت را میتوانید در سایتهای علمی مرتبط با آن، که بعضاً در زیر
ارائه میشود، به راحتی مشاهده کنید. در این موضوع میتوانید فیلم "آفرینش
گیتی" با تحقیقات علمی آقای دکتر کریم رستگار را ببینید:
|